تاریخچه استان خوزستان چیست؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
«خوزستان» در دوران باستان، به ویژه در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم میشد: بخشهای شمال و شمال شرقی که انشان (انزان) نام داشت و سرزمینهای باصفا و کوهستانها و جنگلهای فراوانی را شامل بود و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای سرسبز و پرآب بوده که به قارهای کوچک و مستعد میمانست. بخشهای جنوبی که «عیلام» نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و بشدت تحت تأثیر فرهنگ «میانرودان» بوده و جغرافیای وسیعی را شامل میشده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارس امروزی است.
در سال ۵۵۸ پیش از میلاد پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان (فارس) و خوزستان آغاز شد و پایتخت هخامنشیان به شوش منتقل شد.[۵]
«استرابون» جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان میداند؛ زیرا رودخانههای زیادی این دشت را آبیاری میکرده که امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر میساختهاست. شاید بر همین اساس بوده که عدهای بر این باورند که نام این سرزمین «هند» یا «اند» بوده که به معنی «جایی با آبهای فراوان» است.
دربارهٔ آبادی مرکز خوزستان در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» تألیف «ابو عبدالله محمد بن احمد مقدسی» جهانگردی از بیتالمقدس آمدهاست:
«شوشتر در همه این سرزمین، خوشتر، استوارتر و مهمتر از آن شهری نباشد. نهر به دور آن میچرخد نخلستان و باغها آن را فرا گرفتهاند. بافندگان ماهر پنبه و دیبا در آن بسیارند از همه شهرها برتر است، اضداد را در خود جمع و در نزد جهانیان شهرت دارد؛ و دربارهاش گفتهاند آن همچون بهشتی است. باغهایش پر از ترنج و انار خوب، انگور و گلابی عالی و خرما میباشد. بهشت خوزستان است دیبای آن را به مصر وشام میبرند، مردمش با خوشی عمر میگذرانند.»
«سر انجام به شهر تستر (شوشتر) رسیدم که در قلمرو اتابک و سر حد بین دشت وکوهستان است. شهری بزرگ، زیبا، خرم و دارای پالیزهای نیکو و باغهای عالی است این شهر محاسن زیاد و بازارهای معتبر دارد و از شهرهای قدیمی است. در دو طرف رودخانه باغ قرار دارد و محاذی دروازه دسبول مانند بغداد و حله جسری از کشتیهای کوچک درست کردهاند، میوه در تستر فراوان است، خیرات و برکات این شهر بسیار و بازارهای آن در خوبی بیمانند میباشد.»
وجود مراکز علمی و فرهنگی همچون دانشگاه جندی شاپور در این استان دال بر اهمیت و رونق این منطقهاست که استادان بزرگ دانش پزشکی را از یونان، مصر، هند و روم گرد هم آورده بودهاست. این دانشگاه را ساسانیان بنیانگذاردند. این دانشگاه پزشکی که به دستور شاپور اول (۲۴۱–۲۷۱ م) به سبب وجود آب و هوا و طبیعت پر نعمت و مناسب در گندی شاپور (نزدیک دزفول) ساخته شد. توسط شاپور دوم (ذوالاکتاف) مرمت و بازسازی گشت و در زمان انوشیروان تکمیل و توسعه یافت. دانشمندان و شاعران بزرگی همچون ابونواس حسن بن هانی اهوازی، که از ارکان شعر عرب است، عبداله بن میمون اهوازی، نوبخت اهوازی منجم و فرزندانش، جورجیس پسر بختشوع گندیشاپوری و شاعران شیعی، مانند ابن سکیت و دعبل خزائی که با اشعار خود ولایت و امامت را پاس داشتهاند و زبان به مقاومت گشودهاند از همین منطقه برخاسته و در این دیار زندگی میکردهاند.
در سال ۲۲۴ میلادی، اردوان پنجم به وسیله اردشیر بابکان حاکم فارس (بعداً اردشیر یکم ساسانی) در نبرد هرمزدگان واقع در استان خوزستان کنونی، شکست خورده و کشته میشود. طی این رویداد پادشاهی ۴۷۱ ساله اشکانیان پایان میپذیرد.[۵]
خوزستان در نقشهای از اصطخری (سدهٔ ۱۰م)
والی بصره در اوایل سال ۱۶ مغیره بن شعبه را از طرف خود مأمور فتح بلاد خوزستان کرد و مغیره به آسانی دهقانان ایرانی اهواز را به تسلیم و قبول جزیه وادار ساخت، اما عمر به علت حرکت زشتی که از مغیره روایت کردند او را از حکومت بصره برداشت و ابوموسی اشعری را به جای او فرستاد. ابوموسی دنباله فتوحات پیشینیان خود را گرفت و پس از چند رشته جنگ بلاد رامهرمز و شوش را مفتوح کرد. اما چون به شوشتر رسید به مقاومت هرمزان والی آنجا که در قلعه شهر متحصن بود برخورد، ناچار از خلیفه کمک خواست و عمر دستور داد که از کوفه عمار بن یاسر با لشگریانی به یاری ابوموسی برود.[۳۰]
هرمزان و ایرانیهای شوشتر سخت مقاومت کردند و عرب با وجود کثرت عدد بر ایشان پیروزی نیافتند تا آنکه به دلیل یک نفر خائن ایرانی بر مقام زنان و اطفال مدافعین راه یافتند و این کیفیت پای هرمزان و اصحاب او را در مقاومت سست کرد و جمعی از ایشان برای آنکه به دست مسلمین نیفتند خود و عزیزان خود را کشتند. سرانجام هرمزان از ابوموسی امان خواست و ابوموسی قبول این تکلیف را به امر خلیفه موکول ساخت و هرمزان به مدینه فرستاد. هرمزان به ظاهر پیش خلیفه اسلام آورد و عمر برای او وظیفهای نیر مقرر داشت، اما چون بعدها به شرکت در قتل خلیفه و همدستی با ابولولو متهم شد مسلمین او را کشتند.[۳۰]
به گفته ریچارد فرای به خاطر تأثیر قوی عرب زبانهای مهاجر به جنوب غربی این استان (مخصوصاً مهاجرت بنی کعب و بنی لام) از قرن ۱۶ تا ۱۹ میلادی، نام عربستان به این ناحیهاستان از زمان صفویه اطلاق گردید تا اینکه در زمان رضا شاه پهلوی با نام خوزستان جایگزین شد که خط پایانی بر آرزوهای تجزیه طلبانه شیخ خزعل، رئیس قبیله کعب بود.[۳۱]
در اواخر قرن ۱۶ میلادی قبیله کعب از عراق به جنوب خوزستان مهاجرت کردند. در طی قرون موفقیتآمیز[۳۲] قبایل عرب بیشتری از جنوب عراق به نوار مرزی جنوب غربی خوزستان مهاجرت کردهاند.[۳۳]
در گویشهای فارسی باستان و پارسی میانه که در خوزستان و جنوب غربی ایران تکلم میشده (و هنوز میشود) «او» به «هو» قابل تغییر است؛ مانند «اورمزد» – «هورمزد» و «اوشمند» – «هوشمند» همچنانکه «هورداد و حورداد» را «خرداد» و «خورتات» نیز گفتهاند. البته تا سالهای اخیر این اسامی را با حرف (ح) نیز مینوشتهاند. از سوی دیگر «یاقوت حموی» واژه «خوز» را با نامهای «خوز» و «هوز» و «اهواز» و «هویزه» هم ریشه میداند. «اهواز» محرف واژه «آواز» و «اوجا» نیز هست که در کتیبه داریوش بیستون آورده شده و این نام در کتیبه نقش رستم «خواجا» یا «خوجا» حک شده که هزار سال پیش، مرکز حکومتنشین استان خوزستان بودهاست. پس از هخامنشی، در دوران اشکانی، ساسانی و تمام دوران اسلامی شوشتر مرکز حکومتی خوزستان بودهاست. در سال ۱۳۰۳ در پی شیوع بیماری وبا در شوشتر مرکز حکومتی خوزستان به شهر تازه تأسیس اهواز که در ان زمان به نام ناصرالدین شاه ناصریه خوانده میشد منتقل شد و تاکنون نیز اهواز است. «به هر حال به وسیله بیگانگان برای تعمیم نام عربستان و فراموش شدن کلمه خوزستان سعی بسیار به کار رفت. این وضع تا سال ۱۳۰۳ه. ش؛ که حکومت مرکزی موفق شد پس از چندین سال غفلت از امور خوزستان به آن ناحیه توجه کند، باقی بود. در این تاریخ نام عربستان به کلی از فرمانها و مکاتبههای دولتی حذف و به {نام قدیمی آن} خوزستان تغییر نام یافت.»[۳۴]
بشد تیز با لشکر خوزیان برآن سود جستن سرآمد زیان[۳۵]
وزان پس بر کشور خوزیان فرستاد بسیار سود و زیان[۳۶]
همیرفت تا کشور خوزیان ز لشکر کسی را نیامد زیان[۳۷]
«ابن منظور» به سال ۷۱۱ ه.ق در «لسان العرب» اشاره دارد: و الخوز جیل من الناس، اعجمی معرب، یعنی: «خوز» قوم یا قبیلهای از مردم عجمند. از سوی دیگر «خوز» را به معنی «شکر» و «نیشکر» نیز معنا میکنند؛ زیرا خاک حاصلخیز و بارور خوزستان، استعداد ویژهای برای رشد این گیاه داشته و آنجا بهترین محصول نیشکر را به دست میدادهاست.
در کتاب «مجمع التواریخ و القصص» خوزستان به نام «حجوستان» و «حبوجستان و اجار» آمدهاست که به نظر میآید، برگرفته از پارسی میانه با عناوین «حبوجستان» و حوجستان است. همچنانکه در بعضی از گویشهای رایج در این استان «بختیاری» برای ادای حرف «خ» از «ح» نیز بهره میگیرند؛ بنابراین واژگان «اوج»، «هوز»، «هوج»، «حوز» و «خوز» در سیر تحول و تطور لفظی با پسوند «ستان» و «اوجستان» به تدریج بر اثر سایش تلفظ، از «هوجستان» به «خوزستان» تغییری یافتهاست.[نیازمند منبع] در متون پارتی نیز واژه هوزستان اشاره به همان نام خوزستان در دوران نوین دارد.[۳۸]
در گویشهای فارسی باستان و پارسی میانه «او» به «هو» قابل تغییر است؛ مانند «اورمزد» – «هورمزد» و «اوشمند» – «هوشمند» همچنانکه «هورداد و حورداد» را «خرداد» و «خورتات» نیز گفتهاند.