تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان
رادیو جوان - همه اهنگ های ایرانی مجاز و غیرمجاز لس آنجلسیتلگرام بدون فیلتر - تله پلاس 24

چرا یادگیری بعضی زبانها اینقدر سخت است؟

اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس‌ و شماره تماس‌ها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.

به تازگی برای کسانی که دنبال علت این موضوع و چرایی پیچیده بودن زبانها می‌گردند، یک فرصت استثنایی پیدا شده. بانک اطلاعات زبان شناسی در اطلس جهانی ساختار زبانی بخش زبانشناسی مؤسسه انسان‌شناسی فرگشتیِ ماکس پلانک (Max-Planck-Institut für evolutionäre Anthropologie) در شهر لایپزیک آلمان چند سالی است که به پژوهش این موضوع اختصاص یافته و مطالعات و تحقیقات زبانشناسان از سراسر دنیا را در خود جمع آورده.
با کمک اطلاعات جمع آوری شده در این بانک زبان شناسی دو زبان شناس آمریکایی به نامهای گری لوپیان و ریک دیل (Gary Lupian – Rick Dale) در مورد زبانهایی با پیچیده‌ترین دستور زبانها به این نتیجه رسیده‌اند که: دشوارترین و پر پیچ و خم‌ترین قواعد زبانی مال زبانهای کوچک و نسبتا دور افتاده است.
این دو زبان شناس قواعد صرف و واژه سازی بیش از ۲۲۳۶ زبان را به نسبت تعداد افرادی که به آن زبانها سخن می‌گویند بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌اند که: زبانهای کوچک که فقط چند هزار و غالبا چند صد نفر گویشگر دارند، از زبانهای بزرگ مانند آلمانی، انگلیسی، چینی یا سواحلی پیچیده ترند.
به گفته زبان شناس و جامعه شناس پتر ترودگیل (Peter Trudgill) در محفل زبانهای کوچک که مردم همه همدیگر را می‌شناسند، قواعد دشوار زبانی بیشتر دوام می‌کنند، چون این زبانها بر خلاف زبانهای بزرگ از تاثیر محیط بیرون محفوظ‌اند. از این گذشته کسی که می‌خواهد زبان بیگانه فرا بگیرد، کمتر سراغ زبانهای کوچک و پرت افتاده می‌رود.
یک نکته دیگر این است که بچه‌ها قواعد زبانی زبان مادری را راحت یاد می‌گیرند، اما برای بزگسالان قواعد دستوری زبان بیگانه همیشه دشوار است. از این رو بزرگسالان تمایل دارند به اینکه این قواعد دشوار را ساده کنند. یک نمونه بارز این مورد زبانی است که در آلمان به “آلمانی به شیوه کارگران مهمان” در دهه هفتاد میلادی معروف است. این مال وقتی است که تعداد کارگران ترک در آلمان زیاد و زیادتر شد. فرا گرفتن زبان آلمانی و قاطی شدن در جامعه آلمان برای این کارگران دشوار بود. از این رو آنها زبان آلمانی را بدون رعایت قواعد دستور زبان و صرفا برای رفع احتیاجات روزمره شان به کار می‌بردند. جملاتی مانند “دیروز من دیدار کردن برادر من” )به جای: دیروز برادرم را دیدم) نمونه‌ای از زبان آنهاست.
نمونه دیگر، زبان روزمره جوانان در شهرهای بزرگ است که پر از جمله‌های شکسته و کلمات عجیب و غریب است که صرفا در قاموس فرهنگ کوچه معنی دارند.
این نمونه‌های زبانی هم می‌توانند به زبان استاندارد تبدیل شوند، اما فقط در صورتی که اکثریت مردم به آنها سخن بگویند.
چیزی شبیه همین وضع برای زبان انگلیسی هم پیش آمد: زبانی که اشغالگران انگلوساکسون با خودشان آوردند، در دهان اقوام سلت، وایکینگ‌ها و نورمانها رفته رفته در طی صدها سال بسیاری از ظرایف و پیچ و خم‌های دستورزبانی خود را از دست داد. امروزه زبان انگلیسی در جمع خانوده زبانهای ژرمنی دارای ساده‌ترین ریخت شناسی است. زبان آلمانی از لحاظ دشواری در میانه قرار دارد. در حالی که زبان ایسلندی و فاروئی ( (Färöischقواعد دشوارو پیچیده خود را حفظ کرده‌اند.
این هم به نظر پتر ترودگیل اتفاقی نیست. چون این دو زبان (ایسلندی و فاروئی) قرنها منزوی بوده‌اند.
با این همه معیارهای زبانشناسانه سنجش پیچیدگی زبانها ایرادهایی هم دارد: ایرادشان این است که بر ریخت شناسی زبان محدود می‌شوند و به جنبه‌های دیگر توجه نمی‌کنند.
واقعیت این است که در میان شش هزار زبان دنیا زبانهایی یافت می‌شوند که از هر نظر ساده بنا شده‌اند. این زبانها قطب مقابل زبانهای پیچیده‌ای مانند یاگوا هستند.
یکی از جمع و جور‌ترین دستورزبانها را زبان ریاو اندونزیایی (Riau-Indonesische) دارد که زبان عامیانه میلیونها مردم سوماتراست. این زبان از خیلی از قواعد دستور زبانی خالی است: مثلا در جمله “آیام ماکان” (ayam makan) دو کلمه “مرغ” و “خوردن” خیلی راحت کنار هم قرار گرفته‌اند . حال باید دید منظور از این جمله چیست: آیا کسی مرغ می‌خورد یا اینکه خود مرغ خودش را می‌خورد. آیا منظور یک مرغ است یا چند مرغ، فعل خوردن آیا در زمان حال صورت می‌گیرد یا در گذشته؟ این همه را فقط با حدس و گمان و از رابطه جملات با هم می‌شود بدست آورد.
در نظر دیوید گیل زبانشاس مرکز ماکس پلانک که در زبانهای اندونزیایی پژوهش می‌کند، این مقدار ابهام ایرادی محسوب نمی‌شود. به عقیده او پیچیدگی زبانها برای روابط انسانها در جامعه به کلی غیر ضروری است. مارتین هاسپلمت (Martin Haspelmath) یک زبان شناس دیگر نیز در این مورد با او هم عقیده است: برای ایجاد رابطه و تفاهم در میان مردم، به اکثر قواعد دستور زبانی اصلا نیازی نیست. جملات به تنهایی اطلاعات اندکی در بر دارند . همچون کوهی از یخ که فقط نوک آن از آب بیرون است. بقیه کوه زیر آب است و با حدس و گمان باید به آن دست یافت. این در مورد همه زبانها مصداق دارد.
قواعد دستورزبانی برای نوشتن لازم‌اند، اما برای حرف زدن بیشتر دست و پاگیرند.
در آلمانی اگر بخواهیم صحیح صحبت کنیم باید بدانیم که حرف تعریف قاشق مذکر، مال چنگال مونث و از آن چاقو خنثی است. حال باید دید آیا به راستی قواعد دستورزبانی لوکس و زیادی هستند؟ به عقیده اوتس ماس (Utz Maas) از پژوهشگران دانشگاه گراتس اتریش باید بین گفتن و نوشتن تمایز قائل شد: کسی که روی نردبان ایستاده و برای کوبیدن میخ چکش لازم دارد، فقط باید داد بزند: “چکش”. منظور او را همه می‌فهمند. اما این برای رابطه نوشتاری کافی نیست.
زبان نوشتاری فقط صداها را به شکل حروف الفبایی تبدیل نمی‌کند. زبان نوشتاری یک وسیله انتزاع است که با تکیه بر متن افکار مختلف را با فواصل مکانی و زمانی منتقل می‌کند.
ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.