داستان شروین و خورین شکلی از اسطوره گشتاسپ و زریر است
می دانیم که مطابق اسطوره گشتاسپ و کتایون و زریر،گشتاسپ سر کسب تاج و تخت از پدرش لهراسب قهر کرده به سرزمین روم رفت و در آنجا ضمن قهرمانیهایی با کتایون دخت قیصر روم ازدواج کرد. سرانجام برادر کوچکش زریر به دنبال وی آمد و او و کتایون را به ایران آورد. در داستان شروین (شاهزاده)و خورین (صاحب خورنه=فر ایزدی) که پسر برمیون (برمایون)به شمار رفته و زمانشان عهد ساسانی تصور شده است به وضوح یادآور گشتاسپ و زریر شاهنامه می باشند:
شروین، فرزند برمیان (شاید: نریمان) از اهالی قزوین (دشتبی)، از سرداران ایرانی بود که در زمان یکی از شاهان ساسانی (یزدگرد پدر یزدگرد اول به روایت حمزه اصفهانی و مجمل التواریخ، یا شاپور دوم ساسانی به روایت حمدالله مستوفی، یا انوشیروان به روایت دینوری و سیرالملوک و نهایه الارب) می زیست. پادشاه روم از او خواست که کسی را به قیمومت فرزند صغیرش بگمارد. شروین بدین سمت مأمور گردید و رهسپار روم شد و پس از بیست سال، به فرمان شاه ایران، مملکت روم را به شاهزاده رومی سپرد و به ایران بازگشت.(۱۳) نویسندگان دوران اسلامی به داستان «شروین و خرین» (یا خورین) اشاره کرده اند. دینوری خرین را بنده (=ملوک) شروین خوانده و او را با صفات «سوارکار جوانمرد و دلیر» توصیف کرده است.
در شعری عربی شروین و خرین با صفات «شیر شجاع و دلاور و دلیر» ذکر شده اند و در شعری دیگر، در شرح تصویری بر دیوار، شروین «دستار بر سر، نشسته» و خرین «تازان در حالی که با تیری بچه حیوان زیبا و زبان بسته ای را نشانه گرفته» توصیف شده است.(۱۴) در مجمل التواریخ آمده است: «اندر عهد یزدجرد بن هرمز، قصه شروین و خورین بوده است، و آن که روم خوانند، نه روم بوده است و شنیده ام روم را حلوان خوانده اند و آن تا… که خورین او را بکشت، راه (=فاصله) داشته است، آنجا که اکنون طاق گرا خوانند و شروین را آن زن جادو دوست گرفت که مریه خوانندش و او را مدتی ببست، چنان که در قصه گویند و خدای داند کیفیت آن.» از این روایات معلوم می شود که داستان شروین از زمره رمانهای تاریخی بوده است. از سوی دیگر «ابونواس» داستان شروین را هم تراز «ویس و رامین» آورده است. از این رو، می توان تصور کرد که این داستان دارای حوادث عاشقانه نیز بود. این تصور را روایت حمدالله مستوفی نیز تأیید می کند که می نویسد: «نام شروین در اشعار پهلوی(۱۵) بسیار است. کتابی است در عشق نامه او، شروینیان خوانند.» حمزه اصفهانی در شرح شروین که در یکی از «فارسیات ابونواس» آمده، می نویسد که داستانی (=احدوثه) بوده که آن را با آواز می خوانده اند.