معنی گاو رنگ و گرزهٔ گاورنگ در شاهنامه
سر معنی گاو رنگ و گرزه ٔ گاورنگ شاهنامه بحثی در محافل ادبی در گرفته است و دو نظر داده شده که هر دو به بیراهه رفتن بوده است. غالباً با استناد به لغت نامه دهخدا گاورنگ به معنی گاو مانند میگیرند. در حالی که رنگ مطابق فرهنگ معین به معنی بزکوهی و قوچ وحشی است. برای مشخص کردن این رنگ از کلمهٔ رنگ معمولی (کیفیت ظاهر چیزی)، مانند و غیره، کلمهٔ گاو (ستور) را بدان اضافه نموده اند. چنانکه برای برای تمییز گاومیش (گاو مِش) از گاو معمولی کلمه مِش (بزرگ) را به کلمهٔ گاو اضافه نموده اند. بنابراین گاورنگ به معنی بزکوهی و قوچ وحشی شاخدار و گرزهٔ گاورنگ به معنی گرز متعلق به کوروش بوده است چه دلیل تاریخی و لغوی آن این است که نام کوروش (کوروشک در لفظ پهلوی) به معنی قوچ وحشی بوده است که مفهوم این نام در شاهنامه تبدیل به گُرز فریدون (=گرز دوست منش= گرز هخامنشی) شده و در قرآن و تورات تبدیل به ذوالقرنین (قوچ وحشی دارای دوشاخ) گردیده است.
اطلاعات ناقص ولی جالب لغت نامه دهخدا در این باب از این قرار است:
گاورنگ. [ وْ رَ ] (ص مرکب) گاومانند. بمعنی گاوپیکر است که گرز فریدون باشد و آن را به هیأت سر گاو میش از آهن ساخته بودند. (برهان). اصل نام گورنگ . رجوع به همین کلمه شود. همان گرزگاوسر و گاوچهر به معنی گاو مانند. (از انجمن آرا). گاوپیکر:
بیامد خروشان بدان دشت جنگ
به دست اندرون گرزه ٔ گاورنگ . فردوسی (از لغت نامه ٔ اسدی) .
دمان پیش ضحاک رفتی به جنگ
زدی بر سرش گرزه ٔ گاورنگ . فردوسی .
چنین تا لب رود جیحون ز جنگ
نیاسوده با گرزهٔ گاورنگ . فردوسی .
بزد بر سرش گرزه ٔ گاورنگ
زمین شد ز خون همچو پشت پلنگ . فردوسی .
خلیدی به چشم اندرش کاویان
شکستی به تارک برش گاورنگ . شمس فخری .
چه سلطان چنان دیده شد سوی جنگ
بچنگ اندرون گرزه ٔ گاورنگ . حکیم زجاجی (از جهانگیری).
گرزه ٔ گاورنگ. [گ ُ زَ / زِ ی ِ رَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گرزه ٔ گاوچهر. گرزی که سر آن به شکل سر گاو بود:
چنین تا لب رود جیحون ز جنگ
نیاسود با گرزه ٔ گاورنگ . فردوسی .
بیامد خروشان بدان دشت جنگ
بچنگ اندرون گرزه ٔ گاورنگ . فردوسی .
دمان پیش ضحاک رفتی به جنگ
زدی بر سرش گرزه ٔ گاورنگ . فردوسی .
رجوع شود به گرزه ٔ گاوپیکر و گرزه ٔ گاوچهر و گرزهٔ گاوروی و گرزه ٔ گاوسار و گرزه ٔ گاوسر و گرزه ٔ گاومیش.