در آنجا هیچ شکی نمی تواند وجود داشته باشد که در تعداد زیادی از حالات ، درمان می تواند موفق باشد . میلیون ها نفر زندگیشان را مدیون استعمال بوقت آنتی بیوتیک ها ، واکسیناسیون یا درمان موضعی هستند . تعداد زیادی که ازدرد یا به هم خردگیهای متابولیسمی در رنجند ، ممکن است از هر راه دیگری به تسکین دست یابند. اما تا زمانی دارو ها می توانند خوب و موثر باشند ، که به طور بی رویه استفاده نشوند .
به طور متضاد استفاده حداقل از دارو ها حداکثر بهره وری را به دنبال دارد . در مان باید آخرین چاره ، نه اولین باشد . اگر بیمار بتواند به کمک امکانهای طبیعی ، مشکل را حل کند و به طور طبیعی مقتضی به شیوه زندگی توان ببخشد و همچنین با سایر امکانات موجود منافع بیشتری به دست خواهد آمد ، نسبت به منافع هر دارویی که به دست آید . احتمال را هرگز نباید از نظر دور داشت و یا فراموش کرد ، آنرا همیشه باید در نظر گرفت و باید سعی شود پیش از اینکه ما به ایمنی کمتری بر گردیم ، روشهای امن تر را به کار گیریم . به جای توجه کردن به نشانه به عنوان چیز هایی برای اقدام کردن ، ما نیاز داریم که به معنی توجه کنیم ، سعی کنیم تا دریابیم آنچه را که باعث وجود تعامل در زندگیمان می شود ، به کمک آنها درمان شویم ، بنابراین علایم آزاد شده در خور توجه اند . برای جلوگیری از بروز علایم ، به ناگزیر به دارو هایی مانند کلید دستگاههای هشدار دهنده نیاز است . چنین هشدار دهنده هایی باید مورد توجه قرار گیرند نه اینکه  باز داشته شوند که ماتمایلاتمان را در این راه تغییر دهیم ، ما باید زمینه را برای خلق سلامتی ، بیشتر از میزان افزایش بیماری فراهم کنیم