ضرری که ملاک در حرمت غذاهای مضر هست چیست؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
علت دیگر وجود عوامل معنوی است یعنی تا کنون علوم تجربی علت مادی برای آنها نشناخته اند و دین مقدس اسلام و سایر ادیان الهی خوردن آنها را به خاطر عوارض روحانی که بر روح و عقل انسان می گذارد حرام کرده اند. مثل ادرار که هر چند از نظر پزشکی استریل است ولی خوردن آن حرام است.
البته احتمال دارد در آینده با پیشرفت علوم کشف گردد که مثلا ادرار دارای مواد مضر خاصی است، ولی فعلا چنین کشفی صورت نگرفته و این است که امروزه در جوامع غربی در روابط جنسی مدرن غرب، خوردن منی به وسیله فواحش کار فوق العاده عادی تلقی می شود، چون منی نیز استریل است و پر از مواد پروتئینی است. اگر اینگونه افراد را مورد چکاپ روحی و معنوی قرار دهید خواهید دید بجز خوی درندگی و حیوانیت هیچ اثری از ملاطفت و مهربانی و عواطف انسانی در آنها باقی نمانده است. و آشکار است که علت آن رعایت نکردن همین مسائل است.
علت سوم وجود عوارض مادی و معنوی به صورت همزمان است یعنی هم عوارض مادی غذا مشخص شده و هم عوارض معنوی آن، مانند شراب که علاوه بر مستی باعث تجمع چربی در کبد و عوارض عروقی قلبی و … می شود.
نکته پایانی این که در جست و جوى ملاک و فلسفه احکام نباید همیشه به دنبال علوم تجربى رفت و دلیلى مادى و فیزیولوژیک برایش جست و جو نمود. این فرایند که همواره در پى یافتن مصلحت یا مفسدهاى طبى یا… باشیم برخاسته از نگرشى مادى گرایانه است. در حالى که بسیارى از احکام مصالحى معنوى دارند که در حوزه هیچ یک از علوم بشرى قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربى خود قادر به حکمى نفیا یا اثباتا پیرامون آن نیستند و یا اگر نظرى بدهند بسیار سطحى است و چه بسا مسأله حکمتى برتر و بالاتر داشته باشد. چنان که در مورد روزه علوم به خواص بهداشتى آن پرداختهاند ولى قرآن مجید فلسفهاى بالاتر رابیان فرموده و آن «تقوایابى» است. حاصل آن که نماز و روزه از مهمترین عبادات است و ملاک و مصلحت اصلی در عبادت ها، همان عبودیت محض از خدای متعال است، هر چند در کنار این عبودیت، فایده های تجربی نیز نهفته است که گاهی برخی با تلاش هایی که انجام می دهند به نکاتی دست می یابند، اما این نکات را تا هنگامی که جزمی و یقینی نباشند نمی توان به دین نسبت داد.