ترشیز همان بردسکن حالیه است
مقاله مقدماتی قبلی که روی آن بحثهایی هم به عمل آمد، زمینه پیدایی این مقاله شد.مقاله مقدماتی مقدماتی را در معرفی ترشیز در ویکیپدیای فارسی هم آورده اند که باید با هیئت جدید زیرین جایگزین گردد.
تُرشیز بدین هیئت (به ضم حرف “ت”) به معنی شهر نیرومند (=تور-شیث اوستایی) یا به معنی شهر دارای چهار بخش (دژ) است چه به گفته حمدالله مستوفی شهر کوچک تُرشیز حصاری «بغایت حصین » دارد و دارای چهار قلعه مستحکم است. لذا به نظر میرسد هر دو معنی مذکور از این نام مستفاد میشده است و خود شهر تُرشیز در میان این چهار قلعه مستحکم آن قرار گرفته بوده، به ویژه اتکا به دژ دفاعی حصین کنار خود یعنی برداورد یعنی قلعه سنگی داشته است. اشاره تاریخ بیهق به جنگ میان ایرانیان و تورانیان در این منطقه مطابقت جزء تُر با تور=نیرومند را در اینجا نشان میدهد. حمدالله مستوفی میگوید ترشیز شهری گرمسیری است. بنابراین آن به معنی شهر تر و مرطوب هم نیست. نام شهر بُست به معنی محل میوه های نیکو با شهرک خلیل آباد (شهر انگور و انگور خلیلی/خلوقی) مطابق است و شهرک کندر منطقه اکنون نیز وجود دارد. حمدالله مستوفی کاشمر را نیز جدا از ترشیز بیان میکند. بنابراین شهری که در منطقه برای مطابقت با تُرشیز می ماند همان بردسکن حالیه است. بر این اساس معنی نام برد سکن باید ربطی با تُرشیز داشته باشد. با این راهنمایی باید برد را به معنی فارسی و کُردی آن یعنی سنگ و سکن را به معنی عربی آن یعنی دژ دفاعی بگیریم. یعنی در مجموع نام بردسکن به معنی دارای دژ دفاعی حصین و سنگی است. حمدالله مستوفی یکی از چهار قلعه اطراف شهر نیمه ویران تُرشیز را بردارود آورده است که باید در اصل برداورد یعنی دژ سنگی باشد که به این اصلاحیه نام آن مطابق و مترادف با همان بردسکن حالیه می گردد. حمدالله مستوفی اسامی سه دژ دیگر شهر تُرشیز را میکال، مجاهدآباد و آتشگاه آورده است که اکنون اثری از نام ایشان در حوالی بردسکن نمی بینیم. لذا مستوفی سهو نموده که چهار دژ مذکور را نه متعلق به خود شهر شهر بلکه از آنِ ولایت تُرشیز گمان کرده است. چه خود مفهوم اصلی تُرشیز یعنی “چهار محل” گویای قرار گرفتن آن محلها و دژها در در داخل شهر بوده است.
در دایره المعارف اسلامی (فرهنگ دبا) چنین اطلاعاتی از ترشیز جمع آوری شده است.
تُرشیز (یا طُرثیت / تُرشیش ) ، ناحیه و شهری که در قدیم در جنوب غربی مشهد در استان خراسان بود، امروزه ناحیه ای به نام ترشیز وجود ندارد و ویرانه های شهر در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد * باقی است .
۱) ناحیه ترشیز. این ناحیه در منطقه تاریخی قُهستان * / کوهستان ، در جنوب رشته کوه سرخ که آن را از ولایت نیشابور جدا می کرد، قرار داشت و گاهی جزو ولایت نیشابور شمرده می شد. آبادیهای آن در شمال در کوهپایه و در جنوب در دشت قرار گرفته بود. از قسمتهای قدیمی آن بُست / پشت با دو شهر بُست و کُندُر بود. آبادی کندر امروزه مرکز دهستان ششطراز است و در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیل آباد قرار دارد (ایران . وزارت کشور، ص ۲۲؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۹۹). ویرانه های شهر بست نیز ظاهراً نزدیک آبادی فیروزآباد کنونی (در حدود هفده کیلومتری جنوب شرقی شهر برداَسکن *) واقع است (خسروی ، ص ۱۱۴). در قرن چهارم ، بست یکی از دوازده رستاق نیشابور شمرده می شد که درآمد سه منبر آن به اندازه درآمد مرو بود (مقدسی ، ص ۳۱۷ـ ۳۱۸). بنا بر مطالب تاریخ بیهق (ص ۴۶۰)، جنگ میان منوچهر و افراسیاب در ناحیه بست بود و هر دو پادشاه پیش از جنگ در آنجا متوطن بودند.
به نظر می رسد که شهر و ناحیه ترشیز کمابیش مطابق با قسمتهایی از بخش خلیل آباد امروزی ، در شهرستان کاشمر، باشد.
ناحیه ترشیز به گفته ابن اثیر (متوفی ۶۳۰) از «اعمالِ» (جزوِ) بیهق (ج ۱۰، ص ۳۹۲) و به گفته یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴) از اعمال نیشابور بوده است . در نیمه اول قرن هشتم ، حمداللّه مستوفی ترشیز را ولایتی در نیمروز ذکر کرده و گفته است که ترشیز گرمسیر است و حصاری «بغایت حصین » دارد، آب آن از کاریز تأمین می شود، روستاهای بسیار و غلات ، انگور، انجیر و انار «بغایت نیکو» دارد و از آنجا غله و میوه به نیشابور و سبزوار و ولایات دیگر می برند، در آنجا ابریشم تولید می شود، قصبه آن ولایت ، کِشمَر است و در قدیم در آن درختی سرو بوده ، در کشمر هرگز زلزله نیامده است ، و در ولایت ترشیز چند قلعه محکم وجود دارد ( نزهه القلوب ، ص ۱۴۳). ظاهراً در حمله تیمور به ایران (۷۸۲) یکی از قلعه های مستحکم ترشیز مقاومت کرده است . در جنبش سربداران (ح ۷۳۷ـ ۷۸۸)، بسطام و فرهادجِرد و نیشابور، از جمله ناحیه ترشیز، مدتی در دست سربداران بود (اسفزاری ، بخش ۲، ص ۳۷۹؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی ، ص ۳۱۵). احتمالاً اهالی ترشیز که گرایشهای شیعی داشتند، بسهولت به آنان پیوستند. حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳)، ترشیز را ناحیه ای بزرگ با قلعه ای محکم معرفی کرده و نوشته است که کشمش آن در جهان مشهور است (ج ۲، ص ۴۸). در ۹۹۲، در دوره صفوی ، در آبادیِ سوسفیدِ ترشیز بین امرای قزلباش جنگ شد و در ۹۹۴، پس از اینکه هرات به دست ازبکان افتاد، عبدالمؤمن خان بلاد خراسان از جمله ترشیز و نیشابور را تسخیر کرد و در آنجا حکامی گماشت . در ۱۰۰۲ قشون قزلباش از ازبکان در ازغندِ (امروزه یکی از آبادیهای شهرستان تربت حیدریه ) ترشیز شکست خوردند و اما در ۱۰۰۴، ازبکان از شاه عباس اول شکست سختی خوردند و از سبزوار و ترشیز به بلخ گریختند (اسکندر منشی ، ج ۱، ص ۳۰۴، ج ۲، ص ۴۸۹، ۵۰۶ ـ۵۱۲، ۵۴۹). اعتمادالسلطنه (ج ۱، ص ۶۷۲ـ ۶۷۵) در دوره ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) نوشته است که ایالت ترشیز بلوکات آباد دارد، آلو بخارای آن به سراسر ایران و به خارج ، و غوره آن به هندوستان صادر می شود، جمعیت آن حدود ۰۰۰ ، ۱۲ تن است و چهار طایفه عربِ لالوئی و میش مست و طاهری و مقصودی در آن به سر می برند. در اواخر دوره ناصرالدین شاه ، کلنل مک گرگور (ج ۲، ص ۱۴۰) جمعیت ناحیه ترشیز را کمتر از ۰۰۰ ، ۲۰ تن تخمین زده است .
از نامدارانی که زادگاه آنان در ناحیه ترشیز بوده ، می توان از صوفی و زاهد ایرانی ، شیخ احمدِ جام * ملقب به ژنده پیل (۴۴۱ـ۵۳۶)، نام برد.
۲) شهر ترشیز، مرکز ناحیه ترشیز. محل دقیق آن روشن نیست ؛ احتمالاً در محل ویرانه های کنار آبادی فیروزآباد بوده است ( رجوع کنید به لسترنج ، ص ۳۷۹، پانویس ۲). بنای شهر به گشتاسب بن لهراسب ، پادشاه کیانی ، منسوب است (هدایت ، ذیل مادّه ). حمداللّه مستوفی (همانجا) بنای آن را به بهمن بن اسفندیار نسبت داده است . به نوشته اصطخری (ص ۲۸۴) و ابن حوقل (ص ۴۵۶)، از مشرق ترشیز جاده ای به جنابذ (گناباد) امتداد داشت و به فاصله یک روز راه به کندر می رسید که نشان می دهد کندر در مشرق [یا شمال شرقی] قرار داشته است.
بنا بر افسانه ای ، گشتاسب پسر لهراسب با زردشت در ترشیز ملاقات کرد و کیش او را پذیرفت و طبق مطالب شاهنامه (ج ۶، ص ۶۸ـ۶۹) زردشت در آبادی کشمر درخت سروی را که از بهشت آورده بود، با دست خود کاشت . به نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی (ص ۴۸۹)، «زرتشت فرمود دو درخت سرو بِکِشتَند، یکی در دیه کشمرِ طُرَیْثیث [= ترشیز] یکی در دیه فَریُومَد». در پی آن گشتاسب دستور داد تا همه نامداران ، پیاده به زیارت سروِ کشمر بروند (فردوسی ، ج ۶، ص ۷۰). ظاهراً گشتاسب آتشکده ای هم نزدیک ترشیز بنا کرده بود؛ امروزه ویرانه های قلعه ای به نام «آتشگاه » در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی کاشمر کنونی دیده می شود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج ۴۲، ص ۸۴). آبادی کشمر نیز در حدود چهارده کیلومتری شمال شرقی برداسکن قرار دارد (همان ، ج ۴۲، ص ۸۷ ـ ۸۸).
در دوره اشکانیان ، ترشیز به سبب قرار داشتن در مسیر نیشابور ـ قهستان اهمیت داشت . به نوشته حسن پیرنیا (ج ۳، ص ۲۱۸۵ـ ۲۱۸۶)، ترشیز در آن دوره از ولایات پارت شمرده می شده و ظاهراً در دوره ساسانیان نیز به سبب وجود آتشگاه کشمر و بویژه سرو کشمر، نزد زردشتیان محترم بوده است .
بلاذری (ص ۳۹۱) نوشته است که عبداللّه بن عامر، بُشت (بست ) را در دوره خلافت عثمان (۲۳ـ۳۵) گشود. ظاهراً در همین زمان ترشیز نیز به دست مسلمانان افتاد. در ۲۲۳، به نوشته ابوالحسن علی بن زیدبیهقی ، ترشیز به دست سپاهیان حمزه بن آذرک خارجی افتاد (ص ۷۴). به نوشته مؤلف حدودالعالم (ص ۹۰) در ۳۷۲، ترشیز و کندر و چند آبادی دیگر شهرکهایی از حدود کوهستان و نیشابور، با کشت و برز بسیار، بودند. ظاهراً ترشیز در قرن چهارم در اوج شکوفایی بوده ، زیرا مقدسی در باره آن نوشته است که مسجد جامع آن پس از مسجد جامع دمشق از همه ثروتمندتر است ، شهر ثروتمند و پاکیزه و زیباست و بارکده فارس و اصفهان و خزانه خراسان و بازار آن نوساز است (ص ۳۱۸).
ظاهراً از ویژگیهای اجتماعی شهر و ناحیه ترشیز تا اواخر قرن پنجم ، گرایش مردم آن سامان به اسماعیلیه بوده است ؛ به نوشته حمداللّه مستوفی ( تاریخ گزیده ، ص ۵۱۸ـ۵۱۹)، در ۴۸۳ حسین قاینی فرستاده حسن صباح ، حاکم ترشیز شد. به نوشته ابن اثیر، در ۴۹۸ بسیاری از اسماعیلیه طریثیث (ترشیز) به سبب آشفتگی اوضاع ، آنجا را ترک کردند و در ۵۲۰ ابونصر، وزیر سلطان سنجر، به آنجا لشکر کشید و بسیاری از اهالی آنجا را کشت (ج ۱۰، ص ۳۹۲ـ۳۹۳، ۶۳۱ـ۶۳۲). در ۵۴۶، چون امیر علاءالدین محمود بر ترشیز مسلط شد، دستور داد که به نام خلیفه عباسی بغداد، مقتفی لامراللّه ، خطبه بخوانند. خطیب در جامع ترشیز چنین کرد، اهالی شورش کرده منبر را شکستند و خطیب را کشتند (ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۱۵۱ـ۱۵۲؛ یاقوت حموی ، ج ۳، ص ۵۳۵). در ۵۹۶، سلطان تکش خوارزمشاه قلعه ترشیز را چهار ماه محاصره کرد، اما کاری از پیش نبرد (رشیدالدین فضل اللّه ، ج ۱، ص ۴۰۳). شهر ترشیز تا قبل از حمله مغولها هنوز آباد بود ( رجوع کنید به بیهقی ، ص ۴۲۸) اما با حمله چنگیزخان به ایران در اوایل قرن هفتم به دست آنان افتاد و مانند اغلب شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد ( رجوع کنید به ادامه مقاله ). در همین زمان ، به نوشته یاقوت حموی (ج ۳، ص ۵۳۴ ـ ۵۳۵)، ترشیز از مراکز علما و فضلا شمرده می شد، باطنیه بر آن مسلط بودند و در آنجا کشتزار و املاک و قلعه داشتند. در ۶۵۱، هلاکوخان که برای بر انداختن حکومت اسماعیلیان الموت وارد ایران شده بود، به خراسان آمد و در ترشیز قتل و تاراج کرد و اهالی آنجا را به اسارت برد (رشیدالدین فضل اللّه ، ج ۲، ص ۹۸۱ـ۹۸۲).
در نیمه اول قرن هشتم ، حمداللّه مستوفی در باره ترشیز نوشته است که شهر ترشیز کوچک و خراب است ، اما مواضع (پیرامون ) آن بغایت آباد است و قلعه های محکمی از جمله قلعه بردارود، قلعه میکال ، قلعه مجاهدآباد و قلعه آتشگاه دارد ( نزهه القلوب ، ص ۱۴۳). به نوشته شرف الدین علی یزدی (ج ۱، ص ۲۵۱ـ۲۵۴)، در ۷۸۴ امیرتیمور به قلعه ترشیز حمله آورد و پس از جنگی سخت توانست محافظان قلعه را که غوری و از طایفه سدیدیان بودند، به تسلیم وادارد و چون محافظان شجاعانه جنگیده بودند، آنان را بخشید و به ماوراءالنهر فرستاد تا از حصارها و قلعه های ترکستان محافظت کنند. با وجود این ، در ۸۰۷ سپاهیان امیرتیمور عده ای از اهالی ترشیز را کشتند (خوافی ، ج ۳، ص ۱۵۸).
به نظر می رسد شهر ترشیز پس از ویران شدن به دست مغولها دیگر آباد نشد، و نام آن تا مدتها، تنها به ناحیه آن اطلاق می شد ( رجوع کنید به لسترنج ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ناحیه ترشیز). در دوره افشاریه (۱۱۴۸ـ۱۲۱۰)، حاکم ترشیز عبدالعلیخانِ میش مست (متوفی ۱۲۰۰)، شهر جدیدی احداث کرد که بهرامی (ص ۳۲۶) مکان آن را در حدود سی کیلومتری مشرق ویرانه های شهر تاریخی (فیروزآباد) دانسته و خسروی (ص ۵۸) آن را در حدود سه کیلومتری شمال شرقی آبادی مغان ضبط کرده است ؛ این هر دو مکان کمابیش با شهر کنونی کاشمر، که مدتی ترشیز هم خوانده شده ، مطابقت می کند.
رضا قلیخان هدایت (همانجا) در ۱۲۸۸، حاکم نشین ترشیز را ــ که ظاهراً باید ترشیز جدید (کاشمر کنونی ) باشد ــ سلطانیه ضبط کرده است . بنابر مطالب مرآت البلدان (اعتماد السلطنه ، ج ۱، ص ۶۷۳)، در دوره ناصرالدین شاه ، سلطان آباد ــ که شهر جدیدالاحداثِ ایالت ترشیز بود ــ حصار و برج و بارو داشت و از شهرهای معتبر ایران شمرده می شد. در اواخر دوره ناصرالدین شاه ، کلنل گرگور در باره ترشیز نوشته است که نزدیکترین راه تهران ـ هرات از ترشیز می گذرد و محصولات انگور و انار ترشیز در سراسر ایران مشهور است (ج ۲، ص ۱۴۰). در ۱۳۱۲ ش ، نام ترشیز به کاشمر تغییر یافت (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۲، ص ۸۴؛ نیز رجوع کنید به کاشمر*).
منابع : ابن اثیر؛ ابن حوقل ؛ معین الدین محمد اسفزاری ، روضات الجنّات فی اوصاف مدینه هرات ، چاپ محمدکاظم امام ، تهران ۱۳۳۸ـ۱۳۳۹ ش ؛ اسکندر منشی ؛ اصطخری ؛ اعتمادالسلطنه ؛ ایران . وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی . دفتر تقسیمات کشوری ، اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی همراه با مراکز ، تهران ۱۳۷۹ ش ؛ بلاذری ؛ تقی بهرامی ، جغرافیای کشاورزی ایران ، تهران ۱۳۳۳ ش ؛ علی بن زید بیهقی ، کتاب تاریخ بیهق ، چاپ کلیم اللّه حسینی ، حیدرآباد ۱۹۶۸؛ حسن پیرنیا، ایران باستان ، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران ۱۳۶۹ ش ؛ عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، تاریخ حافظ ابرو ، ج ۲: بخش جغرافیای خراسان ، چاپ کرافولسکی ، ویسبادن ۱۹۸۲؛ حدودالعالم ؛ حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛ همو، نزهه القلوب ؛ محمدرضا خسروی ، تاریخ کاشمر ، مشهد ۱۳۷۲ ش ؛ احمدبن محمد خوافی ، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش ؛ دولتشاه سمرقندی ، تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی ، چاپ محمد عباسی ، تهران ؟[ ۱۳۳۷ ش] ؛ رشیدالدین فضل اللّه ؛ شرف الدین علی یزدی ، ظفرنامه : تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان ، چاپ محمد عباسی ، تهران ۱۳۳۶ ش ؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامه ، ج ۶، چاپ م . ن . عثمانوف ، مسکو ۱۹۶۷؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج ۴۲: کاشمر، تهران : سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح ، ۱۳۶۳ ش ؛ گی لسترنج ، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران ۱۳۶۴ ش ؛ مقدسی ؛ چارلز متکاف مک گرگور، شرح سفری به ایالت خراسان و شمال غربی افغانستان در ۱۸۷۵ ، ج ۲، ترجمه اسداللّه توکلی طبسی ، مشهد ۱۳۶۸ ش ؛ رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، کتاب فرهنگ انجمن آرای ناصری، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸، چاپ افست [بی تا.]؛ یاقوت حموی.
/ خسرو خسروی /
با سلام و خسته نباشید.
ممنون به خاطر مطلب مفیدتان.
متاسفانه امروزه اسم ترشیز از بردسکن گرفته شده و به کاشمر که دهستانی بیش نبوده داده شده.
[پاسخ]
جواد کهلان مفرد پاسخ در تاريخ اسفند ۲۰ام, ۱۳۹۰ ۸:۲۷ ب.ظ:
چه کوخهای که باید ویران کرد و چه کاخها که بایدمان ساخت. تازه در آغاز تمدن و فرهنگ مدرن هستیم. باید ایرانمان را از گزند روزگار محفوظ نگهداشت تا در این را حق به حق دار برسد. نیروی مردم و نیروهای طبیعت و ذخایر آن در خدمت خلایق و فرهنگ و طبیعت آنان قرار گیرد و بهشت عمومی را در این جهان باید ایجاد نمود اگر دشمنان خارجی و داخلی و فرهنگهای ترمزی بگذارند. اگر پیشتر کسی دلایلی به نفع بردسکن بودن ترشیز اعلام کرده بود شاید اشتباه یکی گرفته شدن ترشیز با کاشمر پیش نمی آمد.
[پاسخ]
حسین پاسخ در تاريخ اسفند ۲۶ام, ۱۳۹۰ ۲:۵۱ ب.ظ:
دوست عزیز
توجه داشته باشید که نظر شما محترم، اما به دلایل مختلف غلط است!
بحث را با یک جمله کوتاه میکنم، اگر قرار بر این گونه بحث ها بود، میتوان گفت در هیچ منبعی خود بردسکن کنونی به عنوان ترشیز کهن نیامده، و روستاهایی که در حال حاضر از توابع بردسکن هستن محل آن ذکر شده، بردسکن کنونی توسعه یافته مهاجرت مهاجرانی از شهرها و روستاهای مختلف، همچون طبس، قائن و … است.
در ضمن بر طبق منابع محل ترشیز بارها تغییر کرده(نمیخواین بگین که از آسمون تغییر کرده؟! همون مردم قبلی جاشو تغییر دادنو مهاجرت کردن) در مورد اهمیت کاشمر کنونی شما میتوانید خرابه های “قلعه آتشگاه” و “غار آتشگاه” که در نزدیکی کاشمر کنونی واقع هستند و مربوط به دوران “ساسانی” می باشند مراجعه کنید.
یاحق
[پاسخ]
جواد کهلان مفرد پاسخ در تاريخ اسفند ۲۷ام, ۱۳۹۰ ۱۰:۱۲ ق.ظ:
اعتراض شما باعث شد که در معانی تُرشیز (به پهلوی یعنی چهار محل) و بردسکن (به فارسی- عربی یعنی محل سنگی) دقیق تر شوم و مقاله را به طور اساسی مورد تجدید نظر قرار دهم. ولی نتیجه همان یکی بودن تُرشیز با بردسکن (برداورد تُرشیز) است.
[پاسخ]
حسین پاسخ در تاريخ فروردین ۵ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۱۸ ق.ظ:
درود
بنده در مطلب اول کمی تند رفتم، پوزش میخواهم.
اما، شما لطفا منابع خود را برای معانی ذکر شده بیان کنید، “ترشیز و بردسکن” چون در متن منبع داده نشده.
البته در مورد معنی و وجه تسمیه “ترشیز” منابع دیگری نیز در دسترس است.حتی معانی دور از ذهن!
در ضمن، بخش زیادی از مقاله ربط مستقیم به به عنوان مقاله ندارد، هر چند در مورد ترشیز است اما مربوط به عنوان نمی باشد.
در پایان، همه ما به هر صورت اهل منطقه (نه شهر) ترشیز باستان هستیم، و به هر صورت تا کاوش های باستان شناسی انجام نشود هیچ کس با توجه به منابع موجود نمیتواند به طور ۱۰۰% اظهار نظر کند،
مقاله شما هم به عنوان گامی در جهت زنده کردن تاریخ این خطه جای تشکر دارد.
یا حق
جواد کهلان مفرد پاسخ در تاريخ فروردین ۷ام, ۱۳۹۱ ۹:۱۲ ب.ظ:
با درود
نگارنده سالهاست که در باب جغرافیای تاریخی ایران تحقیق می کند و صرف از منابع تاریخی و جغرافیایی از ذخیره لغات اوستایی و پهلوی و قاعده تبدیل حروف اوستایی و پهلوی به فارسی استفاده می نمایم. در این باب در ادامه مقاله از فرهنگ دبا و ویکیپدیا نقل قول شد. در این مقاله لغات اوستایی تُر (به معانی چهار و نیرومند) و شیز (شیث، جا) در فرهنگ لغات اوستایی احسان بهرامی استفاده گردید. غالباً به فرهنگ لغات پهلوی بهرام فره وشی هم مراجعه می نمایم. برای برخی لغات باید به فرهنگ کردی هه ژار و لغت نامه های عربی و محلی هم باید مراجعه کرد.