هدف از امتحان الهی چیست؟
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
انسان ها گاهی اوقات از بلایا و مشیّتی که بر آنها نازل می شود خسته می شوند ، اینکه این بلاها نتیجه اعمال ماست درست است یاخیر؟
برای رسیدن به پاسخ این سوال که آیا بلاها و مصیبتهای انسان با عدالت خداوند سازگار است؟ میتوان گفت: بسیاری از بلایا نتیجه اعمال خود انسانهاست و بسیاری دیگر برای آزمایش و رشد معنویاست و انسان از حکمت خدا آگاهی ندارد.
بعد از آنکه پذیرفتیم خداوند عادل است، و تمام کارهای او بر مبنای حکمت است، بعضی از مسائل در ظاهر برای ما ابهام داشته و پاسخ آنها باید برایمان روشن شود. میخواهیم بدانیم چگونه آفات و بلاها، دردها و رنج ها، ناکامیها و شکست ها، نقصها و کمبودها با عدالت خداوند سازگار است. با کمی دقت روشن میشود که این امور همه در مسیر عدل الهی بوده و مخالف عدالت نیست. در در برابر سؤالات مذکور دو پاسخ وجود دارد:
پاسخ اجمالی به پرسش رابطه عدالت خداوند و بلایا و مصایب
وقتی با دلایل عقلی و نقلی ثابت شد که خداوند حکیم و عادل است و تمام آفرینش او از روی هدف و حکمت است و خداوند هیچ گونه نیاز به هیچ کس و هیچ چیز ندارد و از همه چیز آگاه است، در نتیجه هیچ کاری برخلاف حکمت انجام نمیدهد؛ و ظلم که زائیده جهل و عجز است، در مورد ذات مقدس او تصور نمیشود؛ بنابراین اگر نتوانستیم فلسفه حوادث مذکور را بفهمیم، باید اعتراف کنیم که این از محدودیت آگاهی ماست. هرکس خداوند را با صفاتش شناخت، این پاسخ برایش کافی و قانع کننده است.
پاسخ تفصیلی به پرسش رابطه عدالت خداوند و بلایا و مصایبمقصر بودن انسان
در زندگی مصائب زیادی دامن انسان را میگیرد که عامل اصلی آن خود اوست. عامل بسیاری از ناکامیها، سستی، تنبلی و ترک تلاش و کوشش است. بسیاری از بیماریها ناشی از شکم پرستی و هوای نفس است. دشمنیها و کینهها ناشی از رعایت نکردن حق الناس است، بی نظمیها همیشه عامل بدبختی بوده و اختلاف و پراکندگی همیشه مصیبت زا و بدبختی آفرین است؛ و جای تعجب است که بسیاری از مردم، این روابط علت و معلولی را فراموش کرده و همه را به حساب دستگاه آفرینش میگذارند. علاوه بر اینها، بسیاری از نقصها و کمبودها از قبیل: ناقص الخلقه بودن (کور، کر، لال و فلج شدن) در اثر سهل انگاری پدر و مادر و مراعات نکردن دستورات شرعی و امور بهداشتی است. گرچه کودک بیتقصیر است، ولی این اثر طبیعی ظلم و جهل پدر و مادر است، (خوشبختانه از پیشوایان معصوم علیهم السلام دستوراتی برای جلوگیری از نقصها رسیده است، حتی برای خوش استعداد شدن و یا زیبایی نوزاد دستوراتی فرموده اند)
طبیعی است که اگر والدین این دستورات را مراعات نکنند مسئول نواقص خواهند بود و هیچ یک از اینها را نمیشود به حساب کار خداوند گذاشت، بلکه همه اینها مصائب خود ساخته است که انسان برای خودش و دیگران فراهم ساخته است. قرآن در این رابطه میفرماید:
«ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً» [۱]
آنچه از حسنات (خوبیها و پیروزیها) به تو میرسد از ناحیه خداوند است و آنچه از بدیها (ناراحتیها و شکستها) دامن گیر تو میشود از ناحیه تو است.
در جایی دیگر میفرماید:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» [۲]
فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام میدهند آشکار شده است. خداوند میخواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند، شاید بازگردند.
عَمَلَ الشَّرِ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ»[۶]
از امام صادق علیه السلام نقل شده است: گاه انسان گناهی میکند و از نماز شب محروم میگردد. تأثیر شوم عمل شر در صاحبش از چاقو در گوشت سریعتر است.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: به خدا قسم رفاه و خوشی از ملتی زائل نمیگردد مگر به واسطه کردار زشتی که انجام دادند. زیرا خداوند به بندگان ستم نمیکند. [۷]در جای دیگری ایشان میفرمایند: از گناهان اجتناب کنید که تمام بلاها و کمبود روزی به واسطه گناه است. حتی خراش بدن و زمین خوردن و مصیبت دیدن، خداوند عزّوجلّ میفرماید: هرمصیبتی که به شما میرسد نتیجه اعمال خود شماست. [۸]
چرا گاهی ظالم و مظلوم، و یا مؤمن و کافر با هم عذاب میشوند؟
سؤال: از نظر قرآن و روایات و شواهد تاریخی، بسیاری از مصائب و بلاها، جنبه مجازات و کیفر دارد. اقوام گرفتار عذاب و مجازات، از دوطبقه ظالم و مظلوم، مؤمن و کافر بوده اند. چرا همه گرفتار عذاب شده و هلاک شدند؟
جواب: مسائل و گرفتاریهای مظلومین و یا مؤمنین به خاطر ترک نمودن نهی از منکر و مبارزه نکردن با فساد و ظلم است. قرآن کریم میفرماید:
«وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»[۹]
بپرهیزید از فتنهای که آثارش فقط برای ستمکاران نیست بلکه همه را میگیرد.
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: حتماً امر به معروف و نهی از منکر کنید، در غیر اینصورت عذاب عمومی خداوند شما را فرا میگیرد. [۱۰]
تذکر: در حقیقت جامعه مانند یک کشتی بزرگ است و کسی نمیتواند بگوید من جای خودم را میتوانم سوراخ کنم و به بقیه ربطی ندارد. گاهی اوقات بعضی از گناهان علاوه بر جنبه فردی، جنبه اجتماعی هم دارد. نمیتوان گفت: در فضای جامعه هر کس هر گونه که خواست میتواند رفتار کند و عواقب آن را جامعه و سایر خانوادهها به دوش بکشند.
شاید بتوان گفت که عذاب حتماً نباید به شکل آتش و طوفان و سونامی و مرگ خود را نشان دهد. گاهی اوقات ممکن است از هم پاشیده شدن خانواده ها، گمراهی انسانها، مسلط شدن افراد نالایق بر برخی امور، بعضی آسیبهای اجتماعی و …، برای انسان دردناکتر از یک سیل و طوفان و زلزله باشد و تحمل آن سختتر باشد. اینها عذابی است که با دست خودمان درست کردهایم.
نتیجه:
بسیاری از اشکالات به عدل، به خاطر جهل و درک نکردن فلسفه وقایع و مصائب است. مثلاً خیال میکنیم مرگ نابودی است و اشکال میگیریم که چرا فلانی در جوانی مرده و ناکام شد؟ خیال میکنیم دنیا جای ماندن است و میگوییم چرا سیل و زلزله عدهای را نابود کرد؛ و فکر میکنیم دنیا جای آسایش است و میگوییم چرا گروهی محروم اند. مانند کسی که در کلاس شروع به ایراد و اشکال میکند که چای چطور شد؟ چرا غذا نمیآورند؟ چرا رختخواب نیست؟ که فقط باید به او گفت: اینجا کلاس درس است نه سالن پذیرایی.
در نتیجه بهترین راه برای حل اشکالات، شناخت دنیا و پی بردن به هدف آفرینش موجودات است.[۱۱]
پی نوشت و توضیحات:
۱. نساء، ۷۹،
۲. روم، ۴۱،
۳. بحارالأنوار، ج. ۸۱، ص. ۱۹۸،
۴. تفسیر نور، جلد ۸، صفحه ۴۰۵ (با تصرف)
*بنابر بعضی روایات، علماء واقعی و اولیای الهی از بعضی پیامبران نیز میتوانند جایگاه بالاتری داشته باشند. البته از یک دیدگاه، پیامبران را نیز میتوان جزو اولیای الهی دانست.
۵. بحارالأنوار، ج. ۷۰، ص. ۳۴۳،
۶. همان، ص. ۳۵۸،
۷. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸،
۸. نساء، ۷۹، بحارالأنوار ج. ۸۳، ص. ۳۵۰
(برای توضیح بیشتر به تفسیر برهان، ج. ۴ ص. ۱۲۷ و نورالثقلین ذیل آیه ۷۸ و بحارالأنوار ج. ۷۸، ص. ۵۲ مراجعه شود)
۹. انفال، ۲۵،
۱۰. وسائل الشیعه، ج. ۱۱، ص. ۴۰۷،
۱۱. اصول اعتقادات، تألیف شیخ علی اصغر قائمی (با اضافه و تصرف)