Deprecated: rtrim(): Passing null to parameter #1 ($string) of type string is deprecated in /home/tarikhema/public_html/wp-content/plugins/ipanorama-pro/includes/plugin.php on line 164
درباره اردشیر اول در تاریخ ما بیشتر بخوانید

برچسب: اردشیر اول

  • خلاصه ای از زندگی اردشیر اول

    خلاصه ای از زندگی اردشیر اول

    خلاصه ای از زندگی اردشیر اول

                   

                  

    ارتبان یکی از درباریان هخامنشی پس از کشتن خشیارشا در سال ۴۶۴ پیش از میلاد پسر ۱۸ ساله خشیارشا را با نام ارسس به شاهی نشاند. این شاه خود را اردشیر اول نامید.

     از آنجا که او جوان و بی تجربه بود، خود ارتبان کارهای حکومتی را به عهده گرفت. اردشیر اول دومین پسر از سه پسر قانونی خشیارشا از ملکه امستریس دختر هوتن بود. پس از اینکه اردشیر اول بر تخت حکومت نشست، همه کسانی را که در قتل خشیارشا دست داشتند از جمله ارتبان را از دم تیغ گذراند.

    در زمان او مصر به رهبری ایناروس شورش کرد و اردشیر بر او پیروز شد. جانشین ایناروس به نام بغبوخش به سوریه رفت و در آنجا سر به شورش زد ولی از آنجا که خواهرش همسر خشیارشا بود سرانجام آنها به نبرد ختم نشد و بغبوخش به دربار آمد و معذرت خواهی کرد.

     پس از مدتی اردشیر اول به بهانه این که در گذشته بغبوخش شیری را که قرار بود خشیارشا شکار کند، کشته بود، او را به دریای سرخ تبعید کرد.

     اردشیر با یونان نیز درگیر بود و سر انجام با آنها پیمان صلحی عقد کرد. اردشیر با یهودیان رابطه خوبی داشت. عزرای کاتب در زمان او می زیسته است. اردشیر اول در سال ۴۲۴ پیش از میلاد به همراه همسرش داماسپیا در بابل درگذشت. او را به نقش رستم آوردند و در آرامگاهی که برای خود ساخته بود دفن کردند.

     

    زندگینامه اردشیر یکم یا (دست داز)ششمین پادشاه هخامنشی - دایان

  • جزییات تازه کشف ((زرتشت))بر روی یک کتیبه

    جزییات تازه کشف ((زرتشت))بر روی یک کتیبه


     

     از دوره ساسانی سنگ نوشته‌های متعددی در دشت مرودشت بجا مانده که برخی وابسته به شاهان و درباریان و بخشی دیگر بوسیله مردم عادی در دل آثار و کوهستان‌های این دشت به نگارش درآمده‌اند.

    در این میان کتیبه‌هایی چون کتیبه‌های اردشیر یکم در دیواره نقش رستم، کتیبه شاهپور بر بنای موسوم به کعبه زرتشت، کتیبه تیراندازی شاهپور یکم در غار شاه سروان حاجی آباد، کتیبه کرتیر بر کعبه زرتشت و دیواره نقش رستم، کتیبه شاهپور یکم در نقش شهریاران (نقش رجب)، کتیبه معراج کرتیر در نقش شهریاران (نقش رجب)، کتیبه شاهپور سکانشاه و سلوک داور در کاخ تچر از جمله کتیبه‌هایی هستند که در زمره کتیبه‌های درباری به شمار می‌روند.

    اما کتیبه‌های دیگر نیز که اغلب شامل اندرزها و کتیبه‌های سنگ گور بروی دیواره صخره و دامنه و همچنین فراز کوهستان‌ها حجاری شده‌اند توسط مردم عادی به نگارش درآمده‌اند. از اینرو این کتیبه‌ها در معرض آسیب بیشتری هستند.

    مصطفی رخشنده خو (کارشناس ارشد مرمت آثار تاریخی و فعال حوزه مرمت آثار صخره ای) در همین زمینه گفت: کتیبه‌های نو یافته به لحاظ قرارگیری و مکان احداث (سینه صخره‌ها و کوه‌ها) عموما در شرایط نامناسبی همچون یخبندان، ریزش باران، ذرات ساینده موجود در هوا، بادها و عوامل گوناگون محیطی قرار گرفته‌اند و از سوی دیگر قرار داشتن این آثار در ارتفاعات و مکان‌های دور از دسترس و پراکنده بودن آن‌ها در کوهستان روش‌های حفاظتی (همچون مراقبت دائم) از آن‌ها را مشکل کرده است

    بنابراین آثار موردنظر هم مورد ناملایمات طبیعی قرار داشته و هم از ناآگاهی رهگذرانی که هر کدام به نوعی آن‌ها را تخریب کرده‌اند، آسیب‌های زیادی را متحمل شده‌اند.

     

  • نوشته اردشیر اول بر گلدان مرمری در مصر

    نوشته اردشیر اول بر گلدان مرمری در مصر

    اردشیر اول – گلدان مرمری در مصر

     

     

    گلدان مرمری ساخت مصر برای اردشیر اول – نوشته های به خط پارسی باستان – ایلامی و بابلی و خط هیروگلیف

    ترجمه: اردشیر شاه بزرگ

     

    اردشیر اول - گلدان مرمری در مصر

     

    اردشیر اول - گلدان مرمری در مصر

     

    اردشیر اول - گلدان مرمری در مصر

     

  • نوشته های اردشیر اول بر روی بشقاب های نقره ای

    نوشته های اردشیر اول بر روی بشقاب های نقره ای

    اردشیر اول – بشقاب

     

    این نوشته بر روی ۴ بشقاب نقره ای پیدا شده

    1. Artaxšaçâ \ XŠ \ vazraka \ XŠ \ XŠyânâm \ XŠ \ DHyûnâm \ 
    2. Xšayâršahyâ \ XŠhyâ \ puça \ 
    3. Xšayâršahyâ \ Dârayavaušahyâ \ XŠhyâ \ puça \ 
    4. Haxâmanišiya \ hya \ imam \ bâtugara \ siyamam \ vithiyâ \ karta

     

     

    اردشیر شاه بزرگ شاه شاهان شاه همه مردم پسر خشیارشا شاه

    خشیارشا پسر داریوش شاه یک هخامنشی

    کسی که این بشقاب نقره ای در کاخ او ساخته شد

     

    اردشیر اول - بشقاب

     

    اردشیر اول - بشقاب

     

    اردشیر اول - بشقاب

  • کتیبه اردشیر اول با خط بابلی در تخت جمشید

    کتیبه اردشیر اول با خط بابلی در تخت جمشید

    اردشیر اول – تخت جمشید

     

     

     

    A1Pb

     

    اردشیر شاه گوید : پدر من شاه خشیارشا پی این کاخ را ساخت.با تایید اهورامزدا من انرا تمام کردم

     

    اردشیر اول – مهر

     

    این مهر در موزه پوشکین روسیه نگه داری می شود

     

    من اردشیر شاه بزرگ

  • کتیبه اردشیر اول بر روی تکه سنگ

    کتیبه اردشیر اول بر روی تکه سنگ

    اردشیر اول – تکه سنگ

     

    اردشیر اول - تکه سنگ

    1. baga \ vazraka \ Auramazdâ \ hya \
    2. imâm \ bûmim \ adâ \ hya \ ava
    3. m \ asmânam \ adâ \ hya \ marti
    4. yam \ adâ \ hya \ šiyâtim \ ad
    5. â \ martiyahyâ \ hya \ Artaxšaç
    6. âm \ xšâyathiyam \ akunauš \ a
    7. ivam \ parûnâm \ xšâyathiyam \
    8. aivam \ parûnâm \ framâtâram
    9. \ adam \ Artaxšaçâ \ xšâyathiya
    10. \ vazraka \ xšâyathiya \ xšâyathi
    11. yânâm \ xšâyathiya \ dahyûnâ
    12. m \ paruzanânâm \ xšâyathiya \
    13. ahyâyâ \ bûmiyâ \ vazrak
    14. âyâ \ dûraiy \ apiy \ Xšay
    15. âršahyâ \ xšâyathiyahyâ \ pu
    16. ça \ Dârayavahauš \ napâ \ Haxâmanišiya
    17. \ thâtiy \ Artaxšaçâ \ xšâ
    18. yathiya \ vazraka \ vašnâ \ Au
    19. ramazdahâ \ ima \ hadiš \ Xšayâ
    20. ršâ \ xšâyathiya \ hya \ manâ \ pi
    21. tâ \ frataram \ pasâva \ adam \ aku
    22. navam \ mâm \ Auramazdâ \ pât
    23. uv \ hadâ \ bagaibiš \ utamaiy \
    24. xšaçam \ utâ \ tyamaiy \ kartam

     

    خدای بزرگ است اهورامزدا که این زمین را افرید که آن آسمان را آفرید که مردم را آفرید که برای مردم شادی آفرید که اردشیر را شاه کرد یک شاه از بسیاری یک فرمانروا از بسیاری.من اردشیر شاه بزرگ شاه شاهان شاه کشورهای دارای ملل مختلف شاه در این زمین بزرگ دور و پهناور پسر خشیارشا نوه داریوش هخامنشی.اردشیر شاه بزرگ گوید : به خواست اهورامزدااین کاخ را خشیارشا شاه که پدر من بود بنیان گذارد پس از آن من بنا را به پایان رساندم.اهورامزدا و ایزدان مرا و شهریاری مرا و آنچه بوشیله من انجام شده را بپاید

  • هخامنشیان که بودند؟

    هخامنشیان که بودند؟

    هخامنشیان

     

    هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش بزرگ در نبردی بر دولت ماد پیروز شد. سپس در سال ۵۴۷ پیش از میلاد لیدی را فتح کرد و سغد، باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت و در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بابل را فتح کرد و با این فتوحات موفق، امپراتوری قدرتمند هخامنشی را تاسیس نمود.

    در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود، زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند. آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سرانجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد .

    وی پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال ۵۳۰ پیش از میلاد کشته شد. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد.

    کمبوجیه پسر کورش جانشین او شد و در سال ۵۲۵ پیش از میلاد مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گئومات خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته شد، زیرا درحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش شده بود.

    جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش، به گئومات شاه دروغین حمله کردند و او را کشتند. در نتیجه داریوش شاه شد. او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان بود. پس از آن خیلی از استانهای تابعه شورش کردند که مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود کرد و پس از ۱۹ جنگ، آرامش به امپراتوری هخامنشیان بازگشت.

    داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل، دست آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک کرد. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای می دهد. او ساتراپی ها را برپا کرد، شروع به ساخت کاخ های شوش و تخت جمشید کرد،

    شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان و از دریای خزر تا شمال لیبی گسترش داد و قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی برگزید.

    در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان یافت، قندهار و تاکسیلا هم مستقل شدند. او درسال ۴۸۰ پیش از میلاد نیز از آتنی ها شکست خورد. بعد از او اردشیر اول به شاهی رسید و بعد از اردشیر، داریوش دوم شاه شد. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین بود وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود داشت.

    نقشه امپراتوری هخامنشی

    نقشه امپراتوری هخامنشی

    پس از مرگ داریوش دوم، اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد کردند. کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست خورد و کشته شد و اردشیر دوم بر تخت نشست. در این زمان مصر نیز مستقل شد. پس از او اردشیر سوم به شاهی رسید ولی خیلی زود در دربار کشته شد و بالاخره داریوش سوم به شاهی رسید. در این زمان چند ساتراپی مستقل شدند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع کرد.

    در زمان داریوش سوم، اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله کرد و سوریه را گرفت. داریوش سوم که به جنگ او رفته بود در سال ۳۳۳ پیش از میلاد در محلی به نام ایسوس از اسکندر شکست خورد. سپاه ایران دوباره نوسازی شد ولی دو سال بعد در گوگمل شکست نهایی را از مهاجمین خورد. داریوش سوم در سال ۳۳۰ پیش از میلاد کشته شد و سلسله هخامنشی منقرض شد.

    اسکندر که خود را شاه هخامنشی نامیده بود، تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت کرد و برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش کشید.

  • پسرخشایار شاه با نام اردشیر اول یا دراز دست چه کسی بود؟

    پسرخشایار شاه با نام اردشیر اول یا دراز دست چه کسی بود؟

    شورش مصرآگاهی از درگذشت خشایارشاه به گروهی از مصریان فرصتی برای شورش داد( سال ۹۹ هخامنشی). هخامنش عموی اردشیر که شهربان مصر بود، در شورش کشته شد. شورشیان از مزدوران یونانی بویژه آتنیان بهره می بردند و چنین برمی آید که شورش پشتوانه ی مردمی نداشته است. ایرانیان و مصریانی که در شورش دست نداشتند به دژ سپید ممفیس پناهنده شدند.اردشیر ارتاباذ شهربان کیلیکیا و بغ بوخش شهربان سوریه(نوه ی بغ بوخش که از یاران داریوش بود) را فرمان داد تا به کمک ایرانی ها در مصر بشتابند.

    چون نیروی دریایی آماده نبود و جنگ در مصر و نیل نیاز به آن داشت ناچار یک سال برای آمادگی نیروی دریایی گذشت. پس از آن ارتاباذ با نیروی دریایی راهی مصب نیل شد و بغ بوخش به سوی ممفیس رفت. شورش سرکوب شد، با این حال محاصره گروهی از شورشیان در یکی از آداک های( جزیره های) نیل بیش از یک سال به درازا کشید. سرانجام در سال ۱۰۵ هخامنشی، اوضاع مصر به حالت عادی برگشت.

    هرودت هنگام بازدید از مصر چندی پس از شورش می گوید: پارسیان امروزه نیز برای آنکه جریان نیل محفوظ بمانداز این راه( راه رودخانه ای که ممفیس را به دریا پیوند می داد) پاسداری می کنند زیرا اگر فشار آب باعث شکستن سد شود و آب سرازیر گردد سراسر شهر به زیر آب می رود. از سوی دیگر آنان با کنترل همه ی کشتی هایی که در رود رفت و آمد می کنند، جلوی بهره گیری شورشیان از انها را می گیرند.

    برخی از آداک های (جزیره های) دریای اژه و همچنین قبرس در روزگار وی دچار ناآرامی هایی شد که با اقدام های بخردانه ی اردشیر و کارگزارانش از میان رفت.
    روزگار شاهنشاهی وی ۴۱ سال بود. وی را دادگستر و مردم نواز یادکرده اند؛ در روزگار وی مردم در آسایش بودند. وی در

  • هخامنشیان از ابتدا تا پایان

    هخامنشیان از ابتدا تا پایان

    دودمان هخامنشی از هخامنش تا سقوط

    قبل از هر چیزی اگه خواستید مطالب جدید و مهم در مورد هخامنشیان بخونید، وارد دسته بندی هخامنشیان در تاریخ ما بشید. صدها مطلب و خبر جدید درباره حکومت عظیم هخامنشیان خواهید خوند.
    1. پادشاهی هخامنش در سالهای ۷۰۰ تا ۶۷۵ قبل از میلاد
    2. پادشاهی چیش پیش در سالهای ۶۷۵ تا ۶۴۰ قبل از میلاد
    3. پادشاهی آریارمن ۶۴۰ تا ۶۱۵ قبل از میلاد
    4. پادشاهی کورش اول ( پدر بزرگ کورش کبیر ) در سالهای ۶۴۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد
    5. پادشاهی ارشام شاه انشان در سالهای ۶۱۵ قبل از میلاد
    6. پادشاهی کمبوجیه اول ( پدر کورش کبیر ) در سالهای ۶۰۰ تا ۵۵۹ قبل از میلاد
    7. پادشاهی ویشتاسپ شاه
    8. پادشاهی کورش کبیر شاهنشاه بزرگ تاریخ ایران و جهان در سالهای ۵۵۹ تا ۵۲۸ قبل از میلاد
    9. پادشاهی بردیا ( بردیه ) فرزند کورش کبیر
    10. پادشاهی کمبوجیه دوم فرزند کورش کبیر در سالهای ۵۲۸ تا ۵۲۲ قبل از میلاد
    11. پادشاهی دارویوش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران زمین در سالهای ۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد
    12. پادشاهی خشایارشا بزرگ فرزند داریوش کبیر در سالهای ۴۸۶ تا ۴۶۵ قبل از میلاد
    13. پادشاهی اردشیر اول ( ملقب به اردشیر دراز دست ) در سالهای ۴۶۵ تا ۴۲۴ قبل از میلاد
    14. پادشاهی داریوش دوم در سالهای ۴۲۴ تا ۴۰۴ قبل از میلاد
    15. پادشاهی اردشیر دوم در سالهای ۴۰۴ تا ۳۵۸ قبل از میلاد
    16. پادشاهی اوستان
    17. پادشاهی اردشیر سوم در سالهای ۳۵۸ تا ۳۳۸ قبل از میلاد
    18. پادشاهی ارشام
    19. پادشاهی ارشک در سالهای ۳۳۸ تا ۳۳۶ قبل از میلاد
    20. پادشاهی داریوش سوم در سالهای ۳۳۶ تا ۳۳۰ قبل از میلاد که دودمانش توسط اسکندر مقدونی در هم کوبیده شد و سلسله یونانی سلوکیان در حدود ۱۰۰ سال جایگزین پادشاهی اصیل ایرانی در ایران زمین گشت.

    هخامنشیان
    هخامنشیان

    ماد ها

    سلسله هخامنشی در ایران به دنیای غرب نخستین نمونه آنچه که تشکیل دولت و امپراطوری بود نشان داد . مقدمات تشکیل این دولت پادشاهی مقتدر توسط مادها پایه گذاری شد . مادها مردمانی بودند از نواحی شمال ایران که به زبانهای ایرانی سخن مبگفتند . مادها به گفته هرودوت به ۶ قبیله تقسیم می‌شدند: (بوسها – پارتاکنها – ستروخانها – آری سانتها – بودیها – مغها). سرزمین مادها از امیر نشین های نیمه مستقلی تحت انقیاد آشوریها تشکیل شده بود . در سال ۷۴۴ قبل از میلاد پادشاه آشور ( تیگلات پلسر ) به مادها تاخت . او از مادها ۶۰ هزار اسیر جنگی بدست آورد .

    یک مادی بر دیوار کاخ خشایارشا در تخت جمشید که لباس مادی بر تن کرده‌است.
    یک مادی بر دیوار کاخ خشایارشا در تخت جمشید که لباس مادی بر تن کرده‌است.

    د یا ا کو 

    سپس دیااکو پسر فرورتیش چنان آوازه ای در دادخوهی بدست آورد که اکثر مردمان قبیله های برای قضاوت و دادخواهی پیش او میرفتند . او دولت ماد را بنیان نهاد . مردم از این حسن عدالت خواهی او وی را به مقام پادشاهی ماد نشاندند . او در محله نخست سربازانی برای خود جمع آوری نمود و سپس اکباتان یا همدان را پایتخت خود معرفی نمود . اکباتان در گذشته های دور دارای تمدن و شهر نشینی بود ولی دیااکو همدان را شکوه و جلال تازه ای داد . هگمتانه نام دیگر همدان بود به معنای : جای اجتماع و چون طوایف مادها در گذشته پراکنده بودند و پس از اسقرار دولت مادها در آنجا جمع شده بودند و در آنجا اجتماع کرده بودند نام آنجا را به هگمتانه تغییر دادند . هگمتانه دارای ۷ دیوار یا دژ تو در تو بود و دسترسی به داخل آن به صورتی غیر ممکن در آمده بود.

    این شهر در روی تپه ای در مشرق همدان قرار داشت که امروزه بدان “مصلی” می‌گویند. دیااکو در طول ۵۳ سال پادشاهی خود (۷۰۸-۶۵۵ قبل از میلاد) مجال پیدا کرد که مادها را متحد و یک شکل نماید. مادها ولایت پارس را تصرف کردند و مردم آنجا را تحت کنترل خود قرار دادند. سپس هوخشتره (سیاکزار) که مدیری قابل بود و سرداری کارآزموده به پادشاهی رسید. او دارای پیادگانی بود که به شمشیر و کمان و زوبین مجهز بودند. هوخشتره دارای سوارانی کار آزموده بود. وی سپاهیانش را برای جنگ با آشوریان که چندین بار آنان را از پای در آورده بودند و به آنان تجاوز کرده بودند آماده ساخت. او “آشوربانی پال” پادشاه آشور را شکست داد. او به آشور تاخت و نینوا را محاصره کرد. آشوربانی پال در سال ۶۲۶ قبل از میلاد درگذشت .

    دیاکو در حال دستور دادن به مادها
    دیااکو در حال دستور دادن به مادها

    بعد از آن مادها بر بخش بزرگی از آسیای صغیر فرمانروایی کردند . نبوکدنصر (بخت النصر) پسر و جانشین “نبوپلسر” عقد اتحادی با لیدی ها منعقد کرد و با “آمی تیس” دختر هوخشتره ازدواج نمود. بعد از هوخشتره که در سال ۵۸۴ قبل از میلاد درگذشت پسرش “ایشتوویگو” بر تخت نشست و مدت مدیدی با آرامش حکومت کرد ولی در نهایت در سال ۵۵۰ قبل از میلاد سلسله اش توسط کورش هخامنشی در هم شکسته شد و سلسله و امپراطوری جدیدی به نام پارسیان و هخامنشیان را پایه گذاری نمود .

    آشور بانی پال ، پادشاه آشور، با افتخار تمام کارهای خود را چنین شرح می دهد :

    من آرامگاه نخستین و آخرین پادشاهانی را که از آشور و عشتر خدایان من نترسیده و پدرانم را به ستوه آورده بودند و یران و با خاک یکسان کردم و آنها را در معرض خورشید قرار دادم. استخوانهایشان را به آشور بردم. مردگانشان را دچار عذاب ساختم. آنان را از پیشکشی غذا و شراب به خدایان محروم نمودم. در مدت یک ماه و سی و پنج روز سفر، کشور عیلام را به کلی ویران کردم و بر رویشان نمک و سهیلو (نوعی گیاه خاردار) پاشیدم. خاک شوش، مدکتد، هلته مش و دیگر شهرهایشان را به توبره کشیدم و به آشور بردم] ….. [سر و صدای مردم، صدای پای گاوان و گوسفندان و فریادهای خوشحالی را از کشتزارهایشان دور ساختم. دستور دادم گورخر و غزال و انواع حیوانات وحشی و جانوران صحرایی را به میانشان رها کنند تا در آنجا مثل خانه ی خودشان زندگی کنند.

    پرتره شکار شیر آشوربانی‌پال
    پرتره شکار شیر آشوربانی‌پال

    در لوحی دیگر چنین میگوید :

    من به خدا و انسان و به مرده و به زنده نیکی کردم. چرا بیماری و بدبختی بر من چیره شد – من از فرو نشانده آتش فتنه در کشور و پایان دادن به کشمکشهای خانوادگی ناتوانم، دسیسه ها و افتضاحات پیوسته بر من فشار وارد می آورد و مایه پریشان خاطری من شده است. بیماری جان و تن پشت مرا دو تا کرده که از شدت بدبختی فریاد میزنم . روزهای خود را به پایان میرسانم. در روز خدای شهر و روز جشن من خود را بدبخت و بیچاره حس میکنم. مرگ چنگال خویش را در من فرو آورده و من را از پای در می آورد . روز و شب از بخت خود مینالم و زاری میکنم و درد میکشم. ای خدای من! بر انسان رحمت کن و چنان بخواه که اگر بی دین هم باشد نور تو را ببیند.

    دیودوروس درباره کتیبه حک شده در روی قبر آشوربانی پال چنین میگوید:

    “چون نیک میدانی که برای مردن زاده شده ای ! داد دل بستان و در جشنها خوش باش . در آن هنگام که بمیری دیگر هیچ خوشی نداری. چنین ست حال من. که روزی بر نینوای عظیم فرمان می راندم و اکنون جز مشتی خاک نیستم . با وجود این ? آنچه که در زندگی مایه لعنت تو بود از من است. خوراکی که خوردم و هرزه گی هایی که کردم ” ۶۲۶ قبل از میلاد (برگرفته از تاریخ تمدن ویل دورانت » مشرق زمین گهواره تمدن » آشوریان)

    پارسیان و هخامنشیان

    پس از آن به سال ۵۵۰ قبل از میلاد شخصی از خاندان پارسیان پرچم طغیان را برافراشت و در نتیجه برای نخستین بار در جهان امپراطوری و شاهنشاهی را پی ریزی کرد که بعدها مرزهای ایران را به چندین میلیون کیلومتر گسترش داد .

    کورش کبیر 

    وی کورش کبیر نام گرفت و اسطوره ایرانیان شد. وی اتحاد پارسیان را تشکیل داد و ازکوچ نشینان پارسی یک کشور متحد ساخت و در مقابل تجاوزهای متعدد قبایل مختلف و کشورهای همسایه محافظت نمود. کورش نامدار در طول چند سال ایالات زیادی را از شمال و جنوب ایران و کشورهای همسایه در غرب کشور لیدی و شهرهای یونان آسیای صغیر را تا حدود مدیترانه را جزوی از قلمرو پادشاهی خود کرد وی در سال ۵۴۹ پیش از میلاد با لقب شاه انشان در الواح ظاهر شد. در سال ۵۴۶ قبل از میلاد لقب شاه پارس را گرفت. کورش در سال ۵۴۶ قبل از میلاد از کوهها گذر کرد و خود را به آسیای صغیر رساند که در آن زمان کاری شگفت آور محسوب میشد.

    نقاشی دوران کودکی کوروش اثر سباستیانو ریچی
    نقاشی دوران کودکی کوروش اثر سباستیانو ریچی

    او با گذشتن از دجله که در نزدیکی های نینوا بود از بین النهرین عبور کرد و با دنبال کردن دامنه کوههای شمالی بین النهرین جلگه مذبور را پشت سر نهاد . او بعد از رسیدن به “کاپادوکیه” فرستاده ای نزد “کروزوس ” شاه لیدی فرستاد که سوگند یاد کند علیه وی شورش نکند و کروزوس به کورش وفادار بماند و اگر اینچنین کند بر پادشاهی خود ابقا خواهد ماند . کروزوس آنرا رد کرد و سپس کورش مجبور به حمله بدانجا شد .

    کورش هخامنشی کروزوس پادشاه لیدی را شکست داد. کورش در سالهای ۵۴۵ تا ۵۳۹ قبل از میلاد به مدت شش سال با قبایل مهاجم اطراف دریای خزر و هند سکونت داشتند در جنگ بود. پی سپس از آن شهر بلخ را تصرف کرد. سپس تا کنار رودخانه یاکسارتس (سیر دریا) پیش رفت. او بناهای مستحکمی در آنجا ساخت که تا حمله اسکندر باقی بود . سپس سکاهها را مغلوب کرد . وی در سال ۵۳۹ وارد بابل شد. بابل مهمترین شهر سیاسی و صنعتی و تجاری آن روزگار بود و کسی نتوانسته بود پا بدانجا بگذارد . او بابل را تصرف کرد و به احترام به خدایان آنان در معبد آنان در برابر خدای مردوک تاجگذاری نمود.

    کوروش در حین کوهنوردی و شکار
    کوروش در حین کوهنوردی و شکار

    وی اعلامیه آزادی انسانها و آزادی حقوق بشر را در بابل صادر نمود. او دست “بل مردک” را لمس کرد و دین مزدایی خود را به آنان تحمیل نکرد. یهودیان را که غلامان آنجا بودند به اورشلیم و فلسطین بازگردادند و معابد ویران آنان را ترمیم کرد. سپس رسم بردگی را کلا باطل اعلام نمود و آنرا جرم دانست. سپس کلده و سوریه و فلسطین را تسخیر کرد. او در سال ۵۳۹ قبل از میلاد فرمان داد تا مسیر آب فرات را تغییر دهند و برگرداند و در نهایت پس از بینان نهادن بزرگترین شاهنشاهی تاریخ در جنگ با ماساژت کشته شد.

    کمبوجیه فرزند کوروش کبیر 

    کمبوجیه فرزند ارشد کورش و کاساندان بود . وی در حیات کورش در مقام پادشاه بابل با پدرش در کار اداره ملک بابل شریک بود و تردیدی نیست که در آخرین سفر جنگی کورش با ماساژت ها ? کمبوجیه به نیابت از پدر بر اریکه پادشاهی تکیه داده بود . وی پادشاهی سخت گیر و جدی بود . او با کارشکنان و مزدوران با خشونت رفتار میکرد تا عبرتی برای بازمادگان گردد تا مبادا خلل و فسادی در دربار ایران واقع شود . برای نمونه هنگامی که یکی از هفت قاضی عالی ایران به فساد و رشوه ستانی متهم شد و محاکمه شدند – کمبوجیه فرمان داد تا پوست وی را بازکنند و بر مسند قضا نهند و پسرش را که شغل پدر یافته بود حکم کرد تا برهمان مسند و بر پوست پدر نشیند و به داوری میان مردمان بپردازد .

    کمبوجیه دست غارتگران و رشوه گیران را تا حدود زیادی از ایران کوتاه کرده بود . در آن هنگام بردیا برادر کوچک کمبوجیه که نویسندگان باستان وی را ” سمردیس” میخوانند در حیات پدر فرمانروای ولایات شرقی یعنی خوارزم و باکتریا و کرمانیا ( کرمان ) بود .کمبوجیه پادشاه جدید را همگان – ایرانیان و کشورهای همجوار ? به سرعت به رسمیت شناختند . وی برای خواباندن شورشهای اقوامی که به تازگی تحت الحمایه پادشاه ایران قرار گرفته بودند مدت چهار سال تلاش کرد . او در سال ۵۲۹ قبل از میلاد به صورت رسمی پادشاه ممالک گوناگون ایران شد . وی پس از سامان دادن به امور داخلی و خواباندن شورشیان اقدام به جبران عمل نکوهیده مصریان نمود .

    Gambyses II.jpg

    مصریان حدود ۱۲ تن از ایرانیان را در آن زمان در مصر کشته بودند و بر جنازه آنان خندیده بودند . خبر این واقعه به پادشاه رسیده بود و او که امپراطوری بزرگ منطقه به حساب می آمد در انتظار کوچکترین خطایی از کشورهای همسایه بود تا آنان را گوشمالی دهد و درس عبرتی به آنان دهد تا کشورهای دیگر به فکر تضعیف حقوق ایرانیان نیافتند . در آن زمان ” آماسیس” پادشاه مصر دید که طوفان کمبوجیه در راه است و پادشاه ایران قصد لشگر کشی به مصر را کرده است . سقوط لیدی و بابل توسط امپراطوری ایران او را نگران کرده بود . به همین خاطر تلاش برای مقابله را آغاز کرد . پادشاه مصر که در آن زمان با شورشهای داخلی و نارضایتی مردم روبرو بود نتوانست که همه هم و غم خود را معطوف ایران کند . به همین دلیل با جزایر یونانی و بویژه “پولوکراتس” جبار جزیره “ساموس” متحد و پیمان همکاری بست . کموجیه راه مصر را آغاز کرد . او در مراحل نخستین راه – به غزه رسید . در آنجا “فاتس” پادشاه “هالیکارناسوس” به لشگر ایران پیوست . وی با کموبچیه پیمان بست که تمام آب و شترهای ارتش ایران را مهیا سازند . کمبوجیه به راحتی از بیابانهای که از فلسطین تا مصر ادامه داشت عبور کرد .

    دیدار کمبوجیه و پسامتیخ سوم آخرین فرعون دودمان بیست و ششم مصر
    دیدار کمبوجیه و پسامتیخ سوم آخرین فرعون دودمان بیست و ششم مصر

    سپاهیان مصر در سال ۵۲۵ قبل از میلاد در نبردی در نزدیکی “پلوزیوم” شکست خوردند و بجای دفاع فرار نمودند . سپس کمبوجیه با لشگرش از دروازه های “ممفیس” عبور کرد و مصر را به تصرف در آورد . در آن هنگام عده ای از ارتش ایران دست به نابودی شهر و معابد مصریان زدند که کمبوجیه به سرعت مانع آنان گشت و دستور بازسازی همه ویرانیها و معابد را صادر نمود . بعد از آن کمبوجیه در سال ۵۲۴ قبل از میلاد پنجاه هزار تن از سپاه خود را راهی “واحه آمون” کرد که با اندوه فراوان در میان راه سیاهیانش ( شاید به علت طوفان شن در تبس ) گم شدند و هرگز اثری از آنان یافت نشد . که بعدها “واحه آمون” به زیر مرزهای ایران در آمد . کمبوجیه در سال ۵۲۲ قبل از میلاد مصر را ترک گفت که در راه بازگشت به وطن خبر دادن فردی مغ به نام” گئومات” دعوی پادشاهی ایران کرده است و خود را بردیا فرزند کورش نامیده است . “گئومات” یا بردیای دروغین آتشکده های ایرانیان را ویران نمود و دست به کشتار فجیحی زد که با شندین این اخبار کمبوجیه به گفته بعضی مورخین یا خودکشی کرده است یا وی را کشته اند .

    داریوش کبیر 

    سپس داریوش بزرگ بر تخت پادشاهی جلوس کرد . در زمان داریوش ایالت های زیادی بر علیه دولت قیام کرده بودند و کشورهای تحت کنترل ایران سر به شورش بر آورده بودند . دارویش بار دیگر مجبور به فتح امپراطوری هخامشیان شد . داریوش در مرحله اول ولایت عیلام را در جای خود نشاند و “آترینا” پادشاه آنان را دستگیر نمود . سپس بابل شورش کرد و “نیدین توبل” خود را نبوکدنصر سوم نامید و دعوی پادشاهی کرد . داریوش سپاهی به بابل روانه کرد که خود در راس ارتش قرار داشت . پس از جنگ شدید آنان را شکست داد و آرامش را در شهر برقرار نمود .

    بعد از آن شوش بنای ناسازکاری و آشوب را نواخت و داریوش با سپاهی روانه آنجا شد و آنان را ساکت کرد. سپس ارمنستان شورش کرد . داریوش سرداری به نام “دادارشیش” را مامور خواباندن شورش کرد ولی وی موفق نشد . سپس سردار دیگری به نام “والائومیسا” را مامور برقراری آرامش در آنجا نمود ولی باز موفق نشدند . در نهایت با لشگری که داریوش روانه ارمنستان نمود آنان را مغلوب ساخت . سپس مردم “ساگارتی” شورش کردند . بعد از آن پارت ها و هیرکانی ها . سپس بردیای دروغین خود را فرزند کوروش خواند و خواهان سلطنت شد .

    سپس بابل به تحریک “آرخای ارمنی” بنای شورش را گذاشت . در نهایت وی بعد از هفت سال پیکار برای برقراری آرامش در سرزمینهای ایران و خواباندن ۱۹ شورش بر علیه پادشاهی ایران موفق به پیروزی شد و همه را در جای خود نشاند . او بار دیگر امپراطوری بزرگی که کورش بنا کرده بود و کمبوجیه با فتح مصر آنرا گسترش داده بود را حفظ نمود . وی سیستم لشگری و کشوری را در ایران بنا نهاد و اداره کشور را بر دست “ساتراپها” سپرد . سپس برای شهر شهربان برگزید و در کنار آنان یک سردار و یک دبیر قرار داد تا مبادا بنای شورش گذارند .

    نقش‌برجستهٔ داریوش بزرگ در تخت جمشید.
    نقش‌برجستهٔ داریوش بزرگ در تخت جمشید.

    او چاپارخانه ها را در ایران پایه گذاری کرد . داریوش راهی موسوم به راهی شاهی میان سارد و شوش ایجاد میکند که حدود ۲۴۰۰ کیلومتر طول داشته است . پیمودن این راه به صورت پیاده سه ماه به طول می انجامید . این راه در نینوا در محل موصل کنونی از دجله می گذشته و پس از آنکه نظیر جاده کنونی موصل به بغداد ? مسافتی را در امتداد دجله پیش می رفت سرانجام در ولایت سوزیانا به پاتخت می رسید . اوکانالی را بنا نهاد که بعدها به کانال سوئز لقب گرفت ( به طول ۱۶۱ کیلومتر ) . او چندین سد در ایران و هند و کشورهای منطقه برای جبران آب در روزهای قحطی بنا نهاد . وی در سالهای پایانی عمر- کشورهای زیر را در مرزهای جغرافیایی ایران قرار داد و بر تمام آنان پادشاهانی مقرر فرمود و خود با سمت شاه شاهان ( شاهنشاه ) بر آنان پادشاهی نمود : ماد – خوزستان – پارت – هرات – بلخ – سغد – خوارزم – زرنگ – رخج – ث ت گوش – گندار – هند – سکائیهای هوم نوش – سکائیهای تیز خود – بابل – آشور – عربستان – مصر – ارمنستان – کپد و کیه – سارد – یونان – سکائیهای ماورای دریا – سکودر – یونانیهای سپر روی سر – لیبیها – حبشیها – اهالی مک – کارائیها . خصویات اخلاقی این شاهنشاه طبق کتیبه های بدست آمده به شرح زیر بوده است .

    طرحی از داریوش
    طرحی از داریوش

    وی در آرامگاه جاودانه خود در نقش رستم با الهام از فرهنگ غنی ایرانی و تعالیم زرتشت چنین میگوید :

    خدای بزرگ است اهورامزدا . که این جهان را بیافرید . که خرد و نیروی کوشش را بر من ارزانی داست . به خواست و نیروی اهورامزدا شاهم و فرمانهای او را اجرا میکنم این چنین : دوستدار و پیرو راستی هستم و بدی را دشمنم . خواهان داد و عدل هستم . نه می خواهم که از سوی توانایی به ناتوانی ستم شود و نه میخواهم که ناتوانی به توانایی بد کند . آنچه موافق راستی است میل من است و آنچه خلاف راستی است به شدت با آن مخالفم . خویم را در حد اعتدال نگه میدارم و چون خشم بر مرا فرا گیرد با اراده بر آن چیره میشوم تا مبادا ناروایی روی دهد . هوس اسیر دام من است و بر آن سخت حکومت میکنم . آنرا که نیکی کند مطابق نیکی اش پاداش میدهم . آنکه بد کند به کیفرش میرسانم . به هیچ وجه مایل نیستم که زیان و بد کرده شود و چون کسی مرتکب بدی شد به هیچ وجه مایل نیستم که بی کیفر بماند . هرگاه مردی بر علیه کسی ادعا کند تا مورد دادرسی واقع نشود بر او حکمی روا نمی کنم . از آنانی خوشوقت و خشنود هستم که با تمام نیرو و قدرتشان در راه نیکی بکوشند این چنین است رفتار و کردار من و این است آنچه که من می کنم :در میدان نبرد رزم آرایی چیره هستم . در پیکارگاه دستانم میجنگند . چشم و هوش نیز بکار است . آنانی که فرمانبرند میبینم و آنانی که خلافی کنند کارشان بر من پوشیده نیست . در میدان پیکار به چالاکی میجنگم . از نیروی دستان و پاهایم به خوبی بهره مند هستم . سوار کاری زبده و چالاکم کمانکشی ورزیده هستم . چه به هنگام نبرد پیاده و چه سواره . نیزه گزاری چرب دست هستم . این و هنرهای دیگر را اهورا مزدا بر من بخشود . اهورامزدا یاری ام کرد و نیروهایم را به نیکی هدایت کرد . ای مرد که این را میخوانی . نیک آگاه باش که داریوش چگونه شاهی است . چه هنراها و نیروهایی دارد . این برای تو ناراست نباشد . آنچه را که گفتم عمل کن و اقدامات و جنگهای بسیاری برای سربلندی ایران زمین که گفتن آن باعث خستگی میشود .

    خشایارشاه بزرگ( خشیارشا ) فرزند داریوش کبیر 

    داریوش اندکی پیش از مرگ خشایار را ولیعهد خود معرفی نمود . یونانیان وی را ( اکسرکسس) نامیدند . خشایار مادرش آتوسا ( دختر کورش ) و پدرش داریوش بود . وی در سن ۳۴ سالگی بر تخت پادشاهی ایران و چندین کشور منطقه جلوس کرد . وی بلند قامت ، بزرگ منش ،درای ریشی بلند اما تند خو و جدی بود . وی بعد از پدرش بر تخت امپراطوری بزرگی نشست که تا ان زمان سابقه نداشت . وی همچنان مصمم بود که راه نیاکان خود را ادامه دهد . به همین دلیل برای گوشمالی دادن به یونانیان ( زیرا یونانیان لیدی که جزوی از ایران محسوب میشد را به آتش کشیده بودند ) لشگری بزرگ راهی یونان کرد . یونانیان از قوانین بین کشورهای آن روزگار عدول کرده بودند و مرتکب گناهی بزرگ شده بودند .

    طرح برجسته خشایارشا در نقش رستم
    طرح برجسته خشایارشا در نقش رستم

    از طرفی دیگر یونانیان داریوش را در دو جنگ شکست داده بودند و خشایار به جبران این موارد راهی یونان شد و بعد از جنگهای که در همین وبلاگ آمده است آنان را بکلی شکست داد و یونان به زیر مرزهای ایران در آمد . وی با این کار بزرگترین امپراطوری بشریت در آن زمان را برای پادشاهان آینده ایران بجای گذاشت . خشایارشا در تابستان ۴۶۵ قبل از میلاد توسط “خواجه اسپامیتریس” که وی را “میترادات” نیز گفته اند همراه با پسرش داریوش به قتل رسیدند . در قتل خشایار و داریوش درباریان پادشاه هم سهیم بودند . هفت ماه پس از آن “اردوان” فرمانده نگهبانان پادشاه که در قتل خشایار دست داشت کوشید تا اردشیر فرزند دیگر خشایار را نیز به قتل برساند . اما این توطئه ناکام ماند و اردشیر بر تخت پادشاهی نشست .

    اردشیر اول معروف به دراز دست 

    اردشیر که یونانیان وی را “آرناکسرکسس” میخواندند دارای دستان درازی بود . او مدت ۴۱ سال بر تخت پادشاهی ایران نشست . ولی برادراش با کمک باختری ها به شورش علیه او برخواست و دعوی سلطنت کرد . اردشیردر سال ۴۶۲ قبل از میلاد در دو جنگ وی را سرکوب کرد و در جای خود نشاند و پس از آن هیچ خبری از برادرش نشد . پس از آن در مصر شورشهای انجام گرفت که ایالتها را سخت تهدید میکرد . فرمانده این شورشها ” ایناروس” پسر “پسامتیکوس” فرمانروای “لیبیاسر” بود . او پادگان ارتش ایران را در مصر( دژ سفید ) محاصره نمود .

    در همین حین کشتی های آتن از قبرس علیه ایران و به جهت یاری رساندن به شورشیان مصری راهی مصر شدند و وارد شورشها علیه ایران شدند . در این هنگام مکابیز شهربان سوریه که ایرانی بود جهت سرکوب شورشها برخواست و در سال ۴۵۵ قبل از میلاد اکثر مصر را آرام کرد به جز نواحی اطراف “مصب نیل” . پس از آن معاهده ای جهت صلح بین ایران و یونان بسته شد که به نام معاهده “سیمون” نام گرفت . در نهایت اردشیر در مارس ۴۲۴ قبل از میلاد درگذشت و پس از وی فرزندش خشایار دوم بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد ولی پادشاهی وی ۴۵ روز بیشتر به طول نیانجامید و وی توسط “سغدیان” و توطئه آنان به قتل رسید .

    آرامگاه اردشیر یکم در نقش رستم.
    آرامگاه اردشیر یکم در نقش رستم.

    بعد از وی داریوش دوم بر تخت نشست . که در زمان وی شورشهای بسیاری صورت گرفت که همه آنان توسط وی آرام شد . در این هنگام یونانیان که از داخل مشغول اغتشاشات مختلفی بودند و نمی توانستند در جنگهای خارجی از خود دفاع کند مجبور به دادن باجهایی به ایران شدند تا ایران آنان را در مقابل تجاوزهای خارجیان محفوظ دارد .

    فردوسی بزرگ درباره بنا نهادن کاخهای پرسپولیس ( تخت جمشید ) اینچنین میگوید :

    بفر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

    که چون خواستی دیو برداشتی زهامون بگردون برافراشتی

    چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا

    جهان انجمن شد بر تخت اوی شگفتی فرومانده از بخت اوی

    به جمشید بر گوهر افشاندند مر آنروز را روز نو خواندند.

    تمیستوکلس در برابر اردشیر یکم (هخامنشی)
    تمیستوکلس در برابر اردشیر یکم (هخامنشی)

    اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی

    هرودوت مورخ یوانانی که در سده پنجم قبل از میلاد می زیسته و با چند تن از شاهان هخامنشی همزمان بوده است. دراین زمینه چنین می نویسدایرانیان به فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی آداب نیکوی زرتشتی و بویژه سواری تیراندازی و راستگویی می آموختند. آنها دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و برای آنکه ناگریز به انجام این کار زشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می کردند، چرا که ممکن بود وامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود.

    آنان از آداب دهان افکندن در آب و در رهگذرها و در نزد دیگران اباء داشتند و آن را امری بسیار نکوهیده می پنداشتند . در آب روان دست و رو نمی شستند و آنرا به ناپاکی نمی آلودند. ایرانیان کهن فرزندان خود را از دوران کودکی به ورزش هایی مانند دویدن، تحمل سرما و گرما،‌بکار بردن سلاح های گوناگون، سواری و ارابه رانی عادت میدادند و بزرگترین صفات آنان مردانگی، رشادت ودلاوری بود. از دیگر ویژگیهای ایرانیان محترم داشتن همسایه بود، به کسانی که در راه نگهداری میهن و حفظ کشور خدماتی عرضه داشته بودند، پاداش های بزرگ می دادند.

    اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی
    اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی

    از رشوه گیری ،‌ دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری می کردند. از پرخوارگی و شکم پرستی پرهیز داشتند. به هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند. و شکار را به اعتبار جنبه ورزشی آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگی ایرانیان آن زمان جنبه عملی پیدا کرده بود و همین مساله مهم سبب برجسته تر شدن ویژگی های اخلاقی آنان نسبت به اقوام دیگر می شد.

    سقوط هخامنشیان 

    این سلسله با حمله اسکندر مقدونی در زمان داریوش سوم در هم کوبیده شد . اسکندر جوانی ۲۲ ساله بود که رویای پادشاهی بر امپراطوری ایران را در سر میپروراند . اسکندر در سال ۳۳۴ قبل از میلاد بر کشتی نشست از داردانل عبور کرد . او اروپا را پشت سر گذاشت . مصر در آن زمان که جزوی از ایران محسوب میشد توسط اسکندر تصرف شد . داریوش سوم که دارای منابع بیکران و قدرت زیادی بود و خزائنش مملو از ثروت بود نتوانست از هیچکدام از آنان استفاده کند و اسکندر با شگفتی تمام مصر را گرفت .

    نبرد ایسوس (۳۳۳ پ. م) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.
    نبرد ایسوس (۳۳۳ پ. م) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.

    داریوش درخواست صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت و وارد پرسپولیس شد و به گفته های تاریخ شناسان از مستی زیاد – پایتخت ایران را که تا آن زمان آنچنان زیبایی کسی به خود ندیده بود در سال ۳۳۰قبل از میلاد به آتش کشید و بعدها از این اقدام نادم آمد . از آنجایی که داریوش پسری نداشت اسکندر از این فرصت استفاده نمود و خود را پادشاه جدید ایران معرفی کرد . سپس دختر پادشاه را به همسری برگزید و بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و بعدها سلسله ای کاملا یونانی بر ایران تحمیل کرد که سلوکیان نام گرفت .

    کتیبه هایی که در تخت جمشید به سه زبان آرامی ، ایلامی و فرس باستان نوشته شده است بیانگر این هستند که ایرانیان به فن ترجمه آگاهی داشتند. در کاخ مرکزی تخت جمشید بر روی زمین دایره ای دیده می شود که این دایره درست در زیر سوراخ سقف قرار داشته است. درست در موقع تحویل سال در نوروز و اولین روز پاییز خورشید به صورت عمودی از این روزنه به درون می تابید. این خود بیانگر این است که ایرانیان با علم نجوم آشنایی داشتند.

    منابع:

    ژان کونت نو : رئیس افتخاری موزه آثار عتیقه شرق و اسلام در موزه لوور فرانسه

    ایران و تمدن ایرانی : کلمان هوار – خاورشناس مشهور فرانسوی

    آندره دوپن سومر : استاد دانشکده ادبیات پاریس

    تاریخ تمدن ویل دورانت > مشرق زمین گهواره تمدن

    تصاویر

    مرگ سارداناپالوس (آشوربانی‌پال)، سال ۱۸۲۷م. اثر فردیناند ویکتور اوژن دولاکروا، نقاش فرانسوی
    مرگ سارداناپالوس (آشوربانی‌پال)، سال ۱۸۲۷م. اثر فردیناند ویکتور اوژن دولاکروا، نقاش فرانسوی

    موزهٔ لوور، نگهبانان آشور بانیپال
    موزهٔ لوور، نگهبانان آشور بانیپال

    در این سند از آشوربانیپال، ویران‌سازی شوش در سال ۶۴۷ پ.م. شرح داده‌شده‌است.
    در این سند از آشوربانیپال، ویران‌سازی شوش در سال ۶۴۷ پ.م. شرح داده‌شده‌است.

    آشوربانی‌پال بر پشت اسب
    آشوربانی‌پال بر پشت اسب

    آشوربانی‌پال به‌عنوان کاهن اعظم
    آشوربانی‌پال به‌عنوان کاهن اعظم

    نقش‌برجستهٔ اردشیر یکم در نقش رستم
    نقش‌برجستهٔ اردشیر یکم در نقش رستم

    نگاره ای پندارین از خشایارشا
    نگاره ای پندارین از خشایارشا

    سنگ‌نبشتهٔ سه زبانهٔ خشایارشا
    سنگ‌نبشتهٔ سه زبانهٔ خشایارشا

    آرام‌گاه خشایارشا، نقش رستم.
    آرام‌گاه خشایارشا، نقش رستم.

    سنگ‌نگارهٔ خشایارشا در پارسه
    سنگ‌نگارهٔ خشایارشا در پارسه

    مجسمه ی کوروش در هامبورگ آلمان
    مجسمه ی کوروش در هامبورگ آلمان

    سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش، کاخ داریوش بزرگ
    سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش، کاخ داریوش بزرگ

    ویدئوی معرفی هخامنشیان

  • معماری تخت جمشید

    معماری تخت جمشید

    تخت جمشید، مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب۵۱۲ قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن ۱۵۰ سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است. این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است.
    ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود ۵۱۸ ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند. پس از داریوش، پسرش خشایارشا تالار دیگری را بنام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت. اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد. اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند. این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند.
    معماری هخامنشی، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است. هخامنشیان با ساختن این ابنیه عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.
    اسناد تخت جمشید و کارگران مزد بگیر
    در اواخر سال ۱۳۱۲ شمسی براثر خاکبرداری در گوشه شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد.  بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت.
    زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصرهای زیبا، اعم از عمله و بنا و نجار و سنگ تراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است. کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همه آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند.
    گذشته از مردان، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند. اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شد عبارت از: گندم و گوشت.
    اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال ۳۳۱ قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید. تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.
    عکس سبک های معماری بر اساس محدوده: معماری ایرانی %d9%85%d8%b9%d9%85%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%aa%d8%ae%d8%aa-%d8%ac%d9%85%d8%b4%db%8c%d8%af Tarikhema.org
    تصویری از عظمت کاخها
    ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه۱۳۱۰خورشیدی کشف شد.
    چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد.
    مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد.  تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به “صد ستون” است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در ۵۷ کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است.
  • تخت جمشید

    تخت جمشید

    در طول جغرافیایی ۵۳ درجه و ۵۴ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۲۹ درجه و ۵۶ دقیقه شمالی در استان فارس و در دشت مرودشت، در دامنه کوه رحمت، بنایی بی مانند روی صفه ای با تختگاهی دست ساز قرار دارد که بنابر قول سازندگان آن، «پارسه» نامیده می شده است. این بنا در طول سال ها نام های گوناگون داشته و امروز به نام «تخت جمشید» در تمام جهان معروف است.
    در سال ۱۳۱۰، پروفسور «ارنست هرتسفلد» (Ernst Emil Herzfeld) از سوی «موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو» حفاری و اکتشاف رسمی و جدی در این سازه باستانی را آغاز کرد. این سازه، ابتدا در ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملی ایران جای گرفت و سپس با گذشت چندین سال، در سال ۱۳۵۳ از سوی سازمان یونسکو در فهرست میراث جهانی قرار گرفت.
    ساخت تخت جمشید حدود سال ۵۱ پیش از میلاد به دستور «داریوش بزرگ» هخامنشی آغاز شد و تا ۵۰ سال بعد از آن ادامه پیدا کرد. به این ترتیب که داریوش بزرگ و سپس «خشایارشا» و سپس «اردشیر اول» به ترتیب کار ساخت و تکمیل تخت جمشید را بر عهده داشتند. براساس یافته ها و شواهد، به نظر می آید کار ساخت تخت جمشید طی دوره های بعد هم ادامه داشته و درواقع هرگز به پایان نرسیده است.
  • تخت جمشید میراث جهانی یونسکو

    استان فارس
    تاریخ ثبت: ۱۹۷۹ – شماره ثبت: ۱۱۴
    تخت جمشید یا پارسه که در شهرستان مرودشت در شمال استان فارس قرار دارد، نام یکی از شهرهای باستانی ایران است. در این شهر باستانی، مجموعه کاخ‌هایی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشاه و اردشیر اول بنا شده‌اند.
  • سنگتراشی ها و نقوش های تخت جمشید

    نقوش برجسته‌ای که کاخ‌های تخت‌جمشید را آراسته است از با اهمیت‌ترین آثار باستانی به شمار می‌آید، که تا زمان حال برجای مانده است، کیفیت و کمیت این آثار چنان است که بررسی‌های گسترده‌ای را بر روی آنها لازم می‌سازد، لیکن تا این تاریخ هیچگونه تحلیل سبک‌شناسی معتبری که چاپ و منتشر شده باشد بر روی آنها انجام نگرفته است. بررسی حاضر تلاش دارد با توجه به جنبه‌های متفاوت سبک‌ها و روش‌ها، از شیوه‌های بکار رفته در حکاکی تا اصول طراحی، از شناسایی کار حجاران، تا توصیف پیشرفت تسلسل زمانی سبک «تخت‌جمشید» شکاف موجود را پر کند. پیکره‌شناسی و انواع مختلف نفوذ عوامل خارجی که موضوع بررسی‌های بسیار بوده است، مودرد بحث قرار نخواهد گرفت.

    دارویش اول (۴۸۶-۵۵۲ ق م) موجد طراحی کاخهای اصلی تخت‌جمشید و آرامگاه خود و نقش‌رستم بوده است. کار ساختمانی در طول سلطنت پسر او خشایار اول (۴۶۵-۴۸۶ ق م) و نوه‌اش اردشیر اول (۴۲۵-۴/۴۶۵ ق م) ادامه یافت، لیکن صرفنظر از بعضی تغییرات و تجدید ساختمانها در دوران اردشیر سوم (۳۳۸-۸/۳۵۹ ق م) سایر پادشاهان هخامنشی با آنکه آرامگاه‌های خود را در نقش‌رستم و مشرف بر صفه تخت‌جمشید بنا کردند، بر روی صفه هیچ ساختمانی نساختند، کاخ‌ها و شهر تخت‌جمشید در ۳۳۰ ق م بدست اسکندر تخریب شد، و از آن زمان تا شروع حفاریهای قرن اخیر وضعیت آنها تقریباً بدون تغیرر باقی ماند.

    منطقه کاخ تخت‌جمشید به سه بخش تقسیم شده است: سطح صفه (تخت‌جمشید) که ساختمانهای اصلی روی آن قرار گرفته‌اند، ساختمانهای واقع در دشت به طرف جنوب و غرب صفه و سرانجام سراشیبی تپه بلند به طرف شرق صفه، در حدود دوازده ساختمان بر روی صفه ساخته شده بود و بیشتر آنها به وسیله نقوش برجسته آرایش شده بودند، نقوشی که روی سردرها، پلکان‌ها و چهارچوب درها و پنجره‌ها کنده شده بودند. زمینه اصلی این نقوش نشانگر تجلیل پادشاهان ایرانی است که در صحنه‌ها شاخص است. حال شاه چه در حال قدم زدن و عبور از درهای کاخ خویشتن و چه جلوس کرده بر تخت و در حال پذیرش هدایا از مردم تحت فرمان خویش است.

    سالم‌ترین نقوش برجسته آنهایی هستند که در جبهه شرقی آپادانا و بر روی پلکان‌های ساختمان مرکزی قرار گرفته‌اند، هر دو قسمت زیر آوار دیوارهای خشتی فرو ریخته محفوظ مانده‌اند. نقوش برجسته آپادانا عموماً شاه را نشسته بر تخت نشان می‌دهند، در حالی که در جلوی او بیست و سه هیأت از مردم تحت حکومت مشغول تقدیم هدایای ارزشمند و فوق‌العاده هستند، و در پشت سر شاه ردیف‌های نگهبانان، اسبان، ارابه‌ها، و بزرگان دربار مستقر شده‌اند. بر روی پلکان‌ها و کنار دست‌اندازها تعداد زیادی سرباز پارسی صف کشیده‌اند. در جمع، بیش از ۸۰۰ نقش بر روی جبهه شرقی آپادانا کنده شده است. همین صحنه، که به صورت معکوس تراشیده شده است، بر روی جبهه شمالی به چشم می‌خورد، لیکن از آنجا که این جبهه در طول قرون در معرض عوارض جوی قرار داشته، به صورت بدی فرسوده شده است. روی سر در پلکان‌های شمالی ساختمان مرکزی نگهبانان در اندازه معمولی قد انسان دیده می‌شوند، و در همین حال اشراف درباری در لباسهای پارسی یا مادی در حال بالا رفتن از پله‌ها هستند، و در آن دست‌اندازها صفوف سربازان پارسی مستقر شده‌اند. در اینجا در حدود ۴۰۰ نقش‌برجسته وجود دارد. در بخش بیرونی پلکانهای جنوبی همان ساختمان کمانداران پارسی، و در بخش درونی، مستخدمین در پوشش پارسی و مادی مشاهده می‌شوند، پلکانهای کاخهای خشایارشاه، داریوش، و اردشیر سوم نیز با نقوش برجسته سربازان پارسی و مستخدمین آرایش شده است، درحالی که پلکانهای غربی کاخ داریوش و کاخ اردشیر اول با نقوش هیات‌های ملل تابعه و مستخدمین آرایش یافته است. به هر حال، این نقش برجسته ها در اثر عوارض انسانی و جوی آسیب دیده است.

    بر روی چهار چوب درهای کاخ داریوش، کاخ خشایارشاه، حرم و ساختمان مرکزی شاه در زیر سایبانی دیده می‌شود که مستخدمین درباری او را همراهی می‌کنند. بر روی دیگر آستانه‌های درها یک قهرمان شاهی با نوعی حیوان وحشی افسانه‌ای درحال جنگ تن به تن است، ویا شاه بر تخت خویش جلوس کرده و تخت بر روی سکویی است که مردم امپراتوری به جای مردم این کار را به عهده دارند.

    نقوش اگر چه بسیارند لیکن به طرز خارق العاده‌ای همسان می‌باشند. پیکره‌های منفرد، نه یک بار و دوبار، بلکه در حالی که سربازان روی پلکانها و کنار نرده‌ها صف کشیده‌اند چندین صدبار با حالتی یکسان تکرار می‌شوند. گوناگونی صحنه کم است، و بسیاری از آنها با شیوه‌های یکسان تکرار می‌شوند طرح چهره یکسانی برای پارسیان، مادها و بیشتر بیگانگان نشان داده شده است. پارس‌ها بلا استثناء جامه‌های بلند (ردا) چیندار پوشیده‌اند، و این جامه‌ها درچند نقش محدود گوناگون نشان داده می‌شود، درصورتی که مادها همگی ملتبس به لباسهای بدون آستینی هستند که بلندای آن تا روی زانوانشان می‌رسد. این همسانی ما ظاهراً کار حکاکی نقوش را بسیار ساده‌تر و مکانیکی‌تر می‌سازد، و مقدار شکلهای مختلف و حالات استفاده شده در تخت جمشید درمقایسه با تعداد کل نقوش ناچیز است.

    بیش از ۳۰۰۰ نقش بر روی ساختمان‌ها و مقبره‌های تخت جمشید ایجاد شده است. در سایر بناهای هخامنشی نقوش کمی وجود دارد. ۳۲ نقش در پاسارگاد، ۱۴ نقش در بیستون، ۸ نقش در کانال ستون سنگی مصر که به وسیله داریوش اول ساخته شده، و تعداد کمی درشوش، بابل و تل حکوان. حتی اگر این امکان درنظر گرفته شود که تعداد بیشتری از این نقوش از بین رفته باشند، نمی‌توان تصور کرد که قبل از ساختن تخت جمشید صنعت پیکرتراشی و حجاری قابل ملاحظه‌ای در پارس وجود داشته است.

    نقوش برجسته تخت‌جمشید از قرن هفدهم در اروپا شناخته شده است. در دهه ۱۹۳۰ هیأت آمریکایی، ابتدا تحت سرپرستی ارنست هرتسفلد و سپس اریک اشمیت، حجاری‌های بسیاری را که عبارت بودند از جبهه شرق آپادانا، دو پلکان ساختمان مرکزی، و روی اورتواستات که به خزانه انتقال یافت، کشف کرد. این اکتشافات تعداد نقوش برجسته شناخته شده در تخت‌جمشید را به دو برابر افزایش داد و از آنجا که آنها در شرایط تقریباً کاملی هستند، بایستی مبنای هر نوع بررسی برای شناخت سبک نقوش برجسته تخت‌جمشید قرار گیرند. نتایج حاصله از حفاری‌های هیأت آمریکایی در سه جلد کتاب بسیار جالب انتشار یافت، کتابهایی که شامل موارد گسترده از کلیه بناهای واقع به روی صفه می‌باشند. لیکن علی‌رغم خارق‌العاده‌بودن کتاب تخت‌جمشید اشمیت از کلیه جوانب، پیداست که وقتی به توضیح دادن نقوش برجسته می‌پردازد، فقط از روی عکس‌ها به بررسی پرداخته است. این بدان معنی است که او بعضی موارد اصولی را نادیده گرفته است، مثل نشانه ‌های مربوط به حجاران، و در اینجاست که استنادهای او ناکافی است. در این اواخر تلاش‌های بسیاری به وسیله آقا و خانم تیلیا انجام گرفته است. این مطالعات بر اساس کار دقیق بازسازی در تخت‌جمشید بوده است، کار بازسازی از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۹ به مسئولیت آنان ادامه داشته است.

    ابزارها:

    سنگ تراشی زمان هخامنشی به تفصیل به وسیله آن بریت تیلیا و کارل نایلندر مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا من فقط کار بر روی نقوش برجسته را مورد بحث قرار می‌دهم. روش‌های حکاکی را می‌توان به بهترین وجه بر روی بخش‌های ناتمام نقوش برجسته مشاهده کرد، و تقریباً هر مرحله از کار می تواند در جایی در تخت جمشید مورد شناسایی قرار گیرد. در بعضی از موارد می توانیم از روی علائم به جا گذاشته شده روی سنگ تعیین کنیم چه ابزاری و به چه ترتیبی در آن به کار رفته است. ابزارهای آهنی، چه کلنگ و چکش (با دسته افقی) یا قلم سر تیز و اسکنه (که با پتک چوبی به آن ضربه می زنند) مورد استفاده قرار می‌گرفت.

    هریک از این دو گروه را می توان به ابزارهای سرتیز، لبه دار و نوع دندانه دار از هر اندازه و وزنی تقسیم کرد. کلنگ سنگین برای سنگتراشی وشکل دادن ابتدایی با توجه به اینکه تکه سنگی که بایستی برداشته شود به چه اندازه است با ضربه عمودی و با ضربه سریع و لب شکن مورد استفاده قرار می گرفت. مرحله بعدی احتمالا استفاده از قلم های تخت و پتک چوبی بوده است. برای تهیه یک سطح صاف معمولاً از چکش لبه دار و بطور عمومی‌تر و شاید با گذشت زمان، از چکش دندانه دار استفاده می شده است. پس از آن بطور پی در پی چکش های ظریف‌تر همراه با استفاده از قلم های لبه‌دار به کار می‌رفته است. در جزئیات از قلم‌ها و اسکنه های لبه‌دار تخت و باریک استفاده می‌شده است. آخرین مرحله صاف کردن سطوح بوسیله مواد ساینده از درجات مختلف و آب بوده، و سرانجام برای زدودن خراش های باقیمانده، از عمل سایش با مالیدن سنگ با همان درجه سختی یا سرب یا چرمی که احتمالاً پوست کوسه بوده استفاده می‌شده پس از آن نقوش برجسته رنگ می شدند.

    در این مختصر ابزارها و طرز کاربرد آنها به طور خلاصه بیان شده است، لیکن در اینجا باید به نکته‌ای اشاره کنم، در هر مرحله حجار یا بنا می‌توانست از انواع مختلف ابزارها سود ببرد: بسته به آموزش و استنباط شخص خود و هم چنین اهمیت کاری که انجام می‌داد از قلم با کلنگ، ابزار لبه‌دار یا دندانه‌دار استفاده می‌کرد، علاوه بر این تشخیص علامت بجا گذاشته شده بوسیله یک کلنگ با آنچه که یک قلم بجا می‌گذارد، و تفاوت بین اثر چکش لبه‌دار از قلم درز صاف، با چکش دندانه‌دار از اسکنه دندانه‌دار مشکل است.

    هیچ گواهی برای کاربرد مغارهای گرد یا مغار، اره، سوهان تخت یا سوهان وجود ندارد. حفره‌های کوچک برای متصل کردن تزئینات فلزی و مجاری ریختن سرب مذاب بوسیله مته ساخته می‌شدند، احتمالاً مته‌های کمانی با استفاده از سرمته کوتاه و ساینده لیکن از تکنیک ((مته چرخان)) که در صنعت پیکره‌سازی یونان رواج کامل داشت استفاده‌ای به عمل نیامده است. از خراطی در معماری سنگ استفاده نشده است، لیکن در کار چوب، فلز‌کاری و برای صنعت ساخت ظروف سنگی و مهرهای استوانه‌ای از آن استفاده شده است.

    نشانه‌ای از سایر ابزارهایی که بوسیله حجاران و بنایان مورد استفاده قرار گرفته است باقی نمانده. یکی از این ابزارها همان گونیای بنایان است که مشتمل بر یک لبه صاف، یک گوشه قائمه، یک تراز و یک شاقول است. گونیا و تراز می توانند از هم جدا باشند، و شاید به همین دلیل است که بعضی از بنایان نشانه مشخصه خود را برای تراز A و برای گونیا ….. انتخاب می کنند. علاوه بر اینها، اندازه‌گیرهای نخی، خط‌کش‌های چوبی، پرگار تقسیم برای کشیدن دایره، ریسمان، و رنگ مورد استفاده قرار گرفته است. احتمال دارد که به منظور وارسی و بازدید قالب‌ها وشاید برای تراشیدن نقوش برجسته از شابلونهای چوبی پیش ساخته استفاده می‌شده است.

    نقاشی و ترصیع

    وقتی هرتسفلد نقوش برجسته آپادانا و ساختمان مرکزی را از زیر خاک بیرون آورد اثرات بسیاری را از رنگهایی که به انها چسبیده بود یافت، لکن متأسفانه جزئیات زیادی از آن را ثبت نکرد. امروزه آثاری از آن رنگها هنوز باقیمانده است، به ویژه روی نقوش برجسته‌های تالار صدستون، جایی که نقش اهورمزدا و سکوبهای نشیمنگاه مربوط به تخت سلطنتی رنگ اصلی خود را حفظ کرده‌اند. در محل های دیگر رنگ قرمز بر روی بعضی از لب‌ها، پره های بینی و چشمان نگهبانان پارسی در ایوان سر پوشیده ساختمان مرکزی، در دهان و پره‌های بینی نقوش سرستون‌ها، در پره‌های بینی قهرمانان در نقوش برجسته آپادانا و روی نقش شاه روی درهای ساختمان مرکزی وجود دارد. عناصر مختلفی درسایه یکنواخت از قرمز، سبز، آبی و احتمالاً زرد رنگ شده‌اند، رنگهای دیگر، مثل سیاه، ساخته شده از دوده، ممکن است به مصرف رسیده باشد ولی اثری از آن باقی نمانده است. برای کمک به نقاش در کار رنگ زدن گاهی اوقات انگاره‌هایی روی سطح سنگ بوسیله خراشیدن به وجود می‌آورده‌اند. شیرها، علائم روی بازو و طرحهای گل و بوته ای دیده شده اند که روی لباس‌ها در کاخ داریوش، کاخ خشایارشاه، ساختمان مرکزی و اندرونی وجود داشته است، با اجرای این روش، شاه، تنها نقشی است که با البسه طرح دار از نظر شکوه و جلال و رنگ آمیزی روشن و واضح و ابعاد و اندازه خود از دیگران تمیز داده می شود.

    در طول باقیمانده این مقوله خواننده بایستی به خاطر داشته باشد که بسیاری از جزئیاتی که در حال حاضر آشکار شده اند در زیر رنگ محو گشته بودند. به ویژه بخش های کامل نشده نیز همه رنگ شده بودند. مفهوم نیست که نقش ها تا چه حدودی رنگ شده اند برای مثال، ما نمی دانیم آیا پوست پیکره ها رنگ آمیزی شده بوده است یا نه و یا چه رنگی برای رنگ آمیزی لباس سربازان به کار رفته است. این که گفته شده است که سطح سنگ ها از روی قصد به صورت ناهموار گذاشته شده تا رنگ را بهتر به خود بگیرد حقیقت ندارد، و در واقع به طور طبیعی این بخش های صاف تر بوده اند که رنگ روی آنها حفظ شده است.

    بعضی از حجاری های برجسته و سر ستون ها با سنگهای رنگی یا فلز ترصیع شده اند و یا با برگه و ورقه طلایی تزیین گشته اند. بر روی پیکره شاه در کاخ داریوش، کاخ خشایارشاه و ساختمان مرکزی تاج و بعضی از جواهر ها در سنگ کار گذاشته است، تصور بر آن است که گردن بندها، الگوها و تاج ها از فلزات و سنگهای گرانبها ساخته شده است. بعضی اوقات ریش ها نیز، شاید با سنگ آبی مصری حجاری شده اند. در کاخ P در پاسارگاد سوراخهایی می توان در روی کفش یا لباس پادشاه مشاهده کرد که برای کار گذاشتن تزئینات بوده است.

    مدت زمان ایجاد نقوش

    تخمین مدت زمانی که برای حکاکی یک نقش تنها صرف شده است مشکل است. مدت این زمان به عوامل بسیاری بستگی دارد، مهارت و تجربه هنرمند، کیفیت نظارت، تقسیم کار بین حجاران، و همچنین نوع حجاری برجسته و مشخصات سنگ. با نگرش به این عدم اطمینان ها، ممکن است حتی پیشنهاد کردن مدت زمان تخمینی ناهنجار به نظر برسد، لیکن موضوع آنقدر جالب است که هر تخمینی هر قدر هم تقریبی باشد ارزش توجه کردن دارد.

    به طوری که از بررسی نقش های سپردار روی بالکن آپادانا مشخص شده است، چون بخشهای مختلف نقش‌ها احتمالاً به وسیله حجاران متفاوت حکاکی شده است، حداقل زمان لازمبرای تکمیل نقش، مدتی بوده است که جزئیات سر نقش حکاکی شده اند. اگر کسی این زمان را بداند و تعداد حجارانی را که متخصص حکاکی سر پیکره بوده اند نیز در دست داشته باشد، می توان زمان حکاکی یک نمای کلی را محاسبه کند. به عنوان یک تخمین تقریبی، بین سه تا شش روز صرف می شده است تا سر یکی از کوچکترین نقش‌ها حک شود و حداقل دو برابر این زمان برای حکاکی سر یکی از بزرگترین پیکره ها صرف می شده است. سه استاد بنای سنگ کار سه ماه برای تکمیل کردن یک ته ستون آپادانا پس از آن تکه سنگ بریده شده و به محل حمل می شد وقت صرف می کرده اند. با توجه به این ارقام، تخمین حاصله در بالا ممکن است خیلی اندک باشد. در فصل چهارم خواهیم دید که دو تیم از حجاران بر روی جبهه شمالی ضلع شرقی آپادانا، جایی که ۲۴۲ کماندار کوچک و نگهبان و ۱۳۶ نیزه دار، مهتر و اشراف متوسط القامه وجود دارد، کار کرده اند، در هر تیم تعدادی حجار بوده است، لیکن روی هم رفته در هر تیم یک یا دو حجار سر نقش ها را حکاکی کرده اند. برای حکاکی این نما حداقل دوازده ماه وقت صرف شده است، ولی احتمالاً زمانی دو یا سه برابر آن برای این کار لازم بوده است.

    منبع : میراث جهانی پاسارگاد

  • کاخ صد ستون (تالار تخت) » تخت‎ جمشید

    http://tarikhema.org/images/2011/08/382468114.jpg
    دومین کاخ تخت جمشیداز حیث وسعت بنای شکوهمندی است در مشرق حیاط آپادانا که تالار مرکزی آن صد ستون سنگی ( ده ردیف ۱۰ ردیفه ) داشته است و ازین روی آن را صد ستون خوانده اند . اشمیت آن را تالار تخت نامید زیرا که وی یک صد ستون دیگر اما بسیار کوچکتر در میان دستگاه خزانه کشف کرده بود اما چون نام صد ستون بسیار مشهور و از قدیم الایام معمول بوده است ما نیز همان را به کار می بریم . ضمنا می دانیم که صد ستون نام تخت جمشید در دوره ساسانی بوده است .

    در شمال ایوان شمالی ، حیاطی بزرگ وجود دارد و در مشرق آن یک دستگاه ساختمانی مشتمل بر تالارها ، انبارهای سربازی ، راهروها و دالان های کوچکتر قرار دارد و در شمال حیاط کاخ نیمه تمامی است درست به شکل و طرح دروازه خشیار شا که پیشتر توصیف شد . در مغرب حیاط ، دالانی بلند و انبار مانندی است که در شمال بریده می شود تا دو حیاط آپادانا و صد ستون را به هم بپیوندد . یک خیابان بزرگ به طول ۹۰ متر و عرض تقریبی ۱۰ متر از دروازه خشیار شا به طور مستقیم رو به شرق تا به شمال دروازه نیمه تمام می رسد و این خیابان را خیابان سپاهیان می نامند زیرا می پندارند رژه سربازان جاویدان در آن انجام می گرفته است . اکنون به شرح برخی از قسمتهای مهم این کاخ می پردازیم .

    http://tarikhema.org/images/2011/08/355477343.jpg

    تالار بسیار مهم صد ستون یا تالار تخت را خشیار شا آغاز کرد و اردشیر یکم به پایان رسانید . این مطلب را یک سنگ پی بنا که هرتسفلد در گوشه جنوب شرقی تالار یافت گواهی می کند .

    این خشت سنگی به اندازه ۳۵ *۳۵*۵/۷ سانتی متر است و بر دو روی و یک لبه آن نوشته ای به خط میخی بابلی نقر شده که بر اساس ترجمه کامرون بدین گونه است :

    اردشیر شاه گوید : این خانه خشیار شاه ، پدر من ، پی اش را ریخت ، به تایید اهورا مزدا ، من ، اردشیر شاه ، آن را برآوردم و تمامش کردم

    احتمالا” بنای کاخ در حدود ۴۷۰ ق . م آغاز و حدود ۴۵۰ ق . م تمام شده است . دیوارهای تالار ، ازاره ای از سنگ سیاه مرمر به ارتفاع ۴۰ سانتی متر داشته است . در هر یک از دیوارها دو دریچه سنگی و نه تاقچه درست کرده بودند مگر در دیوار شمالی که فقط دو تاقچه ( در دو گوشه ) و در عوض پنج دریچه سنگی داشته است . ده ردیف ستون – هر ردیف ده تا – سقف بنا را بر پای می داشته اند . زیر ستون ها همه زنگوله‌ای بوته دار و قلمه ستون ها استوانه ای شیار دار و مکلل به گل و بوته های مرکب و مظهر درخت نخل بوده است . بر روی ستون های گاو دو سر گذارده بودند . بنابر تحقیقات تیلیا و همسرش ارتفاع ستون ها به ۱۴ متر می رسیده است . از همه سر ستون های تالار تنها دو عدد بسیار زیبا و درخشان آن باقی مانده بود که آنها را در دهه ۱۹۳۰ م. به شیکاگو برده‌اند.

    درگاه جنوبی

    دو درگاه جنوبی به دالان بلند و درازی باز می‌شده‌اند که در گوشه‌ی غربی به یک اتاقک می‌پیوسته است و از این اتاق با پلکانی کوچک به قسمت شمالی حرمسرا و از آنجا به کاخ سه دری راه می‌یافته‌اند و با پلکان دیگری به دالان غربی تالار می‌رسیده‌اند. خود این دالان توسط درگاه پله‌داری به جنوب حیاط آپادانا وصل می‌گردیده است. دو درگاه شرقی به صندوق‌خانه‌ها و یا یک دالان مرکب متصل بوده‌اند اما درگاه‌های شمالی به ایوانی بزرگ که دو ردیف هشت تایی ستون داشته، باز می‌شده است. این ستون درست مانند ستون‌های تالار بوده‌ان، ولی سرستون انسان دوسر داشته‌اند یعنی مانند سرستونهای ایوان شمالی کاخ سه دری بوده‌اند. این مطلب می‌رساند که هر دو بنا متعلق به یک دوره یعنی زمان اردشیر یکم بوده‌اند.

    (یکی از ستونهای این ایوان را تعمیر و باز برپا کرده‌ایم). در دو طرف ایوان، دو اتاق برای سربازان ساخته بودند و بر درگاه آْنها، نقش سربازانی با نیزه و سپر نئین کنده بودند که روی به درون ایوان دارند. بر جرز گوشه‌ی شمال غربی این اتاقها سر و گردن دو گاو ساخته‌اند. (یکی از آنها را در اواخر دهه‌ی پنجاه شمسی به جایش نصب کرده‌ایم.) در سرتاسر ایوان و تالار آثار سوختگی شدید و مهیبی که هدیه‌ی اسکندر به ایرانیان بود بچشم می‌خورد. گذشتگان بقایای اشیاء سوخته و خاکستر چوب سدر متعلق به سقف را یافته‌اند و بدین سبب شکی نمانده است که کاخهای تخت جمشید را آتش ویران کرده است.

    http://tarikhema.org/images/2011/08/2sadeh-gah-p2.jpg

    چخار موضوع بر درگاه تالار (صدستون) حجاری شده است. یکی صحنه‌ی بارعامی است که چهاربار، بر هر طرف دو درگاه شمالی، تکرار شده است، دوم صحنه‌ی اورنگ بران بر درگاه جنوبی است و سوم چهار نقوش (شاه شیرکُش) و (پهلوان هیولا کش) است که بر درگاه‌های شرقی و اغربی کنده شده است.

    درگاه‌های شمالی

    (درگاه‌های شمالی) ازنظر ارتفاع بلندتر از درگاه‌های دیگر می‌باشند، رویه ‌ی دیوار هر درگاه را به شش قسمت افقی تقسیم کرده‌اند و در قاب بالایی اردشیر یکم بر کرسی فرمانروایی نشسته است و روی به بیرون دارد. در برابر او دو عودسوز گذاشته‌اند و مردی در جامه‌ی مادی اندکی به جلو خم شده است و با دستی عصای حاجبان را گرفته و دست دیگر را بالا آورده دهانش را لمس می‌کند. پشت سر او مردی ایستاده است است که جامه‌ی پارسی دارد اما یک شال رخجی را چند دور گرد سرش پیچیده و به دستی یک عوددان دارد و دست دیگر را روی مچ دست اول انداخته است و با احترام تمام روی به تخت پادشاه کرده است. پشت سر پادشاه سه نفر ایستاده‌اند؛ اولی که بدون ریش و سبیل است، خواجه‌ایی درباری بوده و در جامه‌ی پارسی با کلاه شال‌وتر رخجی است، که مگس‌پرانی را با یک دست بالای تاج پادشاه گرفته است و حوله ای به دست دیگر دارد . نفر دوم مردی است در جامه مادی که ترکش کمان دار ، تبر زین و به طور کلی اسلحه پادشاه را حمل می کند . نفر سوم سربازی است پارسی که نیزه به دست ایستاده . همه صحنه در قابی با گل های دوازده پر محاط بوده است و بالای سر پادشاه لبه مزین سایه بان شاهی دیده می شود . شادروان سلطنتی دارای منگوله های زیبایی است که از شرابه ها آویخته . فر ایرانی ( حلقه بالدار ) را در میان دو صف از گاوان نر قرینه هم ( در ردیف بالا ) و شیران نر غران و متقابل ( در پایین ) نقش کرده اند .

    این صحنه بار عام مثل صحنه بار عام مکشوف در خزانه است ، اما دو تفاوت عمده در این میان وجود دارد . یکی اینکه در این مجلس ولیعهد پادشاه مصور نشده است دوم اینکه در این صحنه تاج پادشاه کلاه استوانه ای ساده ای است که در بالا یک بند افقی و برجسته می خورد و دو لبه خرد پیدا می کند و این همان تاجی است که در کاخ سه دری هم دیدیم . اما تاج خشیارشا بدانگونه که بر درگاههای هدیش و نقش بارعام شاهی مکشوف در خزانه (که اصلا متعلق به مرکز پلکان آپادانا بوده است ) دیدیم استوانه ای است ساده که روبه بالا تنها اندکی پهن تر می شود و هیچ لبه و بندی ندارد . گذشته از این در نقش بارعام صد ستون وی تاج و مچ پادشاه و در گردن و گوش او زینت آلات حقیقی و گران بها را به سنگ چسبانیده بوده اند و این همان وضعی است که بر درگاه شرقی کاخ سه دری هم دیدیم ولی در صحنه بارعام خزانه چنین زیورهایی به چشم نمی خورد .

    باید اینطور تصور کرد که در اصل در جلو تخت پادشاه پنج صف از سربازان پیاده در دو گروه مقابل همدیگر رو به چپ ایستاده بوده اند ، بدانسان که میان آنان فضایی خیابان مانند از پیش کاخ تا به پیش تخت ادامه می یافته است . اما چون هنرمند به پرداختن ژرفانمایی (پرسپکتیو ) موفق نبوده است ، این صف های کنار هم را طوری منقوش کرده است که گفتی هر صفی روی صف دیگر جای داشته است . هر صف کامل (ده نفری) در یک قاب مزین به گل های دوازده پر محاط شده و همه جرزهای درگاه های شمالی به یک مجلس کامل از این سربازان و بارعام شاهی آراسته اند . صحنه ها طوری است که در هر درگاهی یکایک افراد را دوبار هر بار از یک نقش کرده اند . یعنی در هر درگاه وقتی که به سمت چپ بنگریم افرادی را می بینیم که از سمت راست نشان داده شده اند و وقتی که از سمت راست نگاه می کنیم همان افراد را می بینیم که این دفعه از سمت چپ نمایانند . بنابر این در هر درگاه فقط پنج گروه ده نفری که در پنج ردیف مقابل هم نقش شده اند . در حقیقت دو در گاه صد ستون مجموعا یکصد سرباز را در ده ردیف ده نفری نشان می دهند و و این درست همان نقشه تالار صد ستون را نشان می دهد . یعنی در این نقوش هر سربازی را به یک ستون مملکتی تشبیه کرده اند و تاج و تخت پادشاهی را متکی بر این آزادمردان دانسته اند . د رردیف اول تنها نیزه وران سپردار در جامه پارسی ( کلاه شیاردار استوانه ای دامن و قبای چین دار و کفش سه بندب ) ایستاده اند . در ردیف های دیگر دو پارسی در وسط و روبرروی هم ایستاده اند و دیگران که یکی در میان در جامه پارسی و مادی می باشند ، نیزه ،کمان،ترکش و کمان دان دارند . ما در این گروه یکصد نفری از سربازان ، یکصد فرمانده بزرگ سپاه ایران را تشخیص می دهیم که خود پادشاه فرمانده آنان بوده است . با این حساب یکصد و یازده فرمانده را باید در اینجا بشمار آوریم و این همان شماره ای ایست که در مورد پلکانهای ورودی تخت جمشید و نیز منازل راه شاهی هم دیدیم .

    روی پادشاه منقوش در این درگاه ها به بیرون است و این مطلب می رساند که اینها خروجی های تالار بوده اند و نه ورودی های آن .

    درگاه های کوچکتر

    بر درگاه های کوچکتر دیوارهای غربی و شرقی شاه را در حال نبرد با شیر و هیولا نموده اند . درگاه های شمالی دیوارهای شرقی و غربی هر کدام در دو مجلس ، شاه را نشان می دهند که کاکل شیری بالدار و بر سر پا بلند شده را به یک دست گرفته و با دست دیگر خنجری در شکمش فرو کرده است . درگاهههای جنوبی دیوارهای غربی و شرقی شاه را در جنگ با گاوی کوهی و شیرب غران می نمایند . این نقشها همان اند که در کاخ داریوش (تچر) و حرمسرای خشیارشا تکرار شده اند .

    گاه های جنوبی

    در گاه های جنوبی هر کدام بر داشتن اورنگ شاهی توسط نمایندگان ملل را نشان می دهند ، اما در اینجا بر خلاف درگاه شرقی کاخ سه دری هر صحنه فقط پادشاه (اردشیر یکم ) را نشان می دهد که توسط چهارده اورنگ بر حمل می شود ولیعهد او را نقش نکرده اند . ارتفاع این درگاه ها کمتر از درگاه های شمالی است و رویه داخلی هر جرز به چهارده قسمت تقسیم شده است که قاب بالا مزین به تصویر اردشیر یکم است که زیر شادروان شاهی و در سایه فر کیانی ( انسان بالدار ) بردرخت نشسته و به درون تالار برده می شود . تمام صحنه و به ویژه تصویر فر کیانی و فر ایرانی با رنگ های زیبا می درخشیده است .

    و ما چاپ اول این کتاب نمونه بازساخته شده چنین نقشی را به لطف خانم و آقای تیلیا آوردیم که اول مایکل رف و بعد دیگران آن را اقتباس کرده ،زینت بخش آثار عالمانه خود ساختند – سه قسمت پایینی ، نمایندگان ملل تابع را نشان می دهند و اینها همان اند که بر هر درگاه شرقی کاخ سه دری کنده شده اند اما در اینجا دو گروه ۱۴ تایی نقش شده اند – ۴ نفر در بالا و ۵ نفر در میان و ۵ نفر در ردیف پایین . این صحنه بر هر درگاه دو بار بر جرزهای متقابل هم تکرار شده است . پس بر روی هم ۲۸ نفر مختلف را نقش نموده اند ، یعنی درست همان ها که در نقش درگاه شرقی کاخ سه دری دیدیم . در حقیقت این افراد در نظم و ترتیب و لباس و حالت درست همان اند که در مورد پیش توصیف کردیم . پس بر هر درگاهی یک سمت از ۲۸ نماینده اورنگ بر را – البته بر دو جرز متقابل – تصویر کرده اند . این ترتیب را می توان به صورت زیر نمودار ساخت :

    نقش های این درگاه پادشاه را در حال ورود با تالار تخت نشان می دهد و این ثابت می کند که راه ورودی یا خیابان میان حرامسرا و خزانه و یا پلکان رابط میان حرمسرا ، کاخ سه دری و صد ستون بوده است .

    بررسی نقش های تالار کاخ صد ستون می رساند که اینجا تالار بارعام به معنی اخص نبوده بلکه تالار سلحشوران بشمار می رفته است . یکصد سربازی که بر درگاه های شمالی نقش شده اند ، احتمالا” نماد یکصد فرمانده نگهبانان ویژه شاهی اند که هر یک بر نه سرباز فرماندهی داشته است و این موضوع از وسعت و موقعیت خیابان سپاهیان نیز تا”یید می شود ، زیرا اگر برای هر سرباز ۹۰ سانتی متر مربع جای اختصاص دهیم ، هزار تن نگهبانان نخبه شاهی به یک مستطیل ۹/۰ * ۹۰ متری ،یعنی درست باندازه وسعت آن خیابان ، نیاز می داشته اند و بدین ترتیب خیلی خوب در خیابان مزبور جای می گرفته و می توانسته اند از آنجا به حیاط شمالی صد ستون بروند .

    قسمت اصلی کاخ همان تالار بزرگ است ( ۵/۶۸ در ۵/۶۸ متر ) که شکلی چهار گوش و کمی بیشتر از ۴۶۰۰ متر مربع وسعت دارد. تالاری بدین بزرگی در جهان قدیم بی سابقه بوه است چه تالار صد ستون حتی از تالار مرکزی آپادانا هم به مراتب بزرگتر است . سطح آن را ۲ متر پایین تر از سطح آپادانا گرفته اند . هشت درگاه – دو عدد در هر دیوار – آن را به دالان ها و صندوق خانه ها و یک ایوان وصل می کند .

    http://tarikhema.org/images/2011/08/442617433.jpg