تاریخ ما
گزیده‌ای از تاریخ و تمدن جهان باستان
رادیو جوان - همه اهنگ های ایرانی مجاز و غیرمجاز لس آنجلسیتلگرام بدون فیلتر - تله پلاس 24

رفتار و منش کوروش کبیر در قبال مردم سرزمینش

اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس‌ و شماره تماس‌ها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.

کوروش کبیر نخستین پادشاه سلسله هخامنشیان بود که در طی سی سال حکومتش جز راستی و درستی از وی برجای نمانده است.

رفتار کوروش نوعی انقلاب اخلاقی در دنیای قدیم ایجاد کرد. وی از لحاظ نحوه رفتار با ملل تابعه و ملت های مغلوب شیوه نوینی اتخاذ کرد و شاید به همین دلیل است که او را حد فاصل دو قسمت از چهار قسمت عهد قدیم می دانند.

برخی از مورخان، عهد قدیم را به ۴ قسمت تقسیم کرده اند: الف-از زمان های بسیار قدیم تا دولت هخامنشی یعنی تا زمان کوروش. ب-از کوروش تا اسکندر. ج-از اسکندر تا میلاد مسیح. د-از این تاریخ تا انقراض دولت روم غربی.

 

رفتار و منش کوروش کبیر

 

کوروش که جنگجویی ماهر و جهانگشایی موفق بود به خاطر خصایل نیکو و به ویژه نحوه رفتارش با ملل مغلوب و حاکمان آنها نیز شهره بود. رفتاری که در جهان آن روز خرق عادت محسوب می شد. درحالی که دولت های آن روزگار با زور قدرت خود را بر اقوام مغلوب تحمیل می کردند کوروش با مهربانی و رأفت با ملل مغلوب رفتار می کرد و شهرها و ممالکی که تحت تسلط او درمی آمدند، مورد قتل و غارت قرار نمی گرفتند.

درحالی که سلاطین آشور در کتیبه های خود به این می بالند که چنان فلان مملکت را زیروزبر کردند که صدای خروس یا سگی هم در آن جا شنیده نمی شد (نظیرش را در عیلام به وجود آوردند) وقتی مردم رفتار کوروش را دیده و با آن چه تا آن زمان معمول بود مقایسه می کردند او را مخلوقی فوق العاده و برانگیخته از طرف خداوند می دیدند.

در متنی به جای مانده از او در بابل نوشته شده:«ماردوک(خدای بابلی ها) از همه سرزمین ها بازدید کرد تا کسی را که می بایست پادشاهی عادل شود، پادشاهی که تابع قلب خویش باشد دریافت. دست او را گرفت و وی را به نام کوروش انشانی خواند و پادشاهی همه جهان را به نام او کرد.»

یکی از دلایلی که باعث ماندگاری نام کوروش شده نیز این است که پیغمبران بنی اسراییل او را ستوده اند و درتورات (کتاب مقدس یهودیان) از او به نیکی یاد شده.

یک نمونه از رفتار متفاوت کوروش با ملل مغلوب را می توان در هنگام تسخیر ماد مشاهده کرد. غلبه بر ماد مانند فتوحات خونین و مخربی که آشوریان، بابلیان و عیلامیان انجام می دادند نبود.

با حمله کوروش به ماد نه تنها همدان محفوظ ماند بلکه به صورت پایتخت باقی ماند و کوروش احتمالاً اسناد و الواح خود را به آن جا منتقل کرد. عمال مادی که چند تن پارسی نیز همکار آنان بودند در شغل خود باقی ماندند و انتقال قدرت چنان مخفیانه صورت گرفت که در نظر ملل غربی حکومت پارسی همان حکومت مادی جلوه می کرد.

 

 

رفتار و منش کوروش کبیر

 

وی نسبت به پادشاهان مغلوب نیز به اندازه ای مهربانی می کرد که آنها دوست صمیمیش شده و در مواقع بروز مشکل یاریش می کردند. یک نمونه از رفتار کوروش با شاهان مغلوب در رفتارش با پادشاه بابل دیده می شود. کوروش در کمال آزادمنشی با وی رفتار کرد و در سال بعد یعنی سال ۵۳۸ هنگامی که او درگذشت عزای ملی اعلام کرد و خودش هم در مراسم شرکت کرد.

همچنین کوروش نه به عنوان فاتح بلکه به منزله منجی و جانشین قانونی تاج و تخت، خود را به ملت بابل معرفی کرد.

در نمونه ای دیگر کوروش پس از نخستین فتح بزرگش، نخستین گذشت تاریخی خود را نیز به نمایش گذاشت. وی آستیاگ، پادشاه ماد -همان کسی که از آغاز تولد کوروش همواره به دنبال کشتنش بود- را پس از شکست و خلع قدرت به هلاکت نرساند و رفتارهای رایجی که درآن زمان سرداران پیروز با پادشاهان مغلوب می کردند از او سر نزد. بلکه به فرمان کوروش، آسیتاگ تا پایان عمر در آسایش و امنیت کامل زندگی کرد و در تمام این مدت مورد محبت و احترام کوروش بود.

بعدها با ازدواج کوروش و آمیتیس (دختر استیاگ و خاله ی کوروش) ارتباط میان کوروش و استیاگ و به تبع آن ارتباط میان پارسیان و مادها، نزدیک تر و صمیمی تر از گذشته شد. (گفتنی است ازدواج های درون خانوادگی در دوران باستان –به ویژه در خانواده های سلطنتی–  بسیار معمول بوده است).

کوروش با مذاهب و معتقدات ملل نیز کاری نداشت بلکه آداب مذهبی آنها را محترم می شمرد. چنان که بعد از فتح بابل هرچه از پیروان مذاهب مختلف به غارت رفته و به بابل آورده شده بود را به صاحبان آنها پس داد. کوروش وقتی بابل را تسخیر کرد در معبد بزرگ بابل و موافق مراسم مذهبی بابلی ها تاجگذاری کرد و به مذهب و معتقدات اهالی احترام زیادی گذاشت.

او همه پیکرهای خدایان را که نبونید پادشاه بابل به پایتخت حمل کرده بود به معابد اصلی بازگرداند و به هنگام جشن سال نو به تقلید از سلاطین بابل دست خدای بعل را در دست گرفت.

کوروش در همان نخستین سال سلطنت خود در بابل فرمان آزادی یهودیان از اسارت را صادر کرد و اجازه داد به موطن خود برگردند و معبدشان در بیت المقدس را به همان شکلی که پیش از تخریب به وسیله آشوری هابود، تجدیدبنا کنند. به علاوه دستور داد که همه ظروف طلا و نقره ای که بخت النصر، پادشاه بابل از بیت المقدس به همراه آورده بود به یهودیان پس داده شود.

به این ترتیب در سال ۵۳۷ پیش از میلاد ۴۲ هزار یهودی با هفت هزار غلام و کنیز رهسپار فلسطین شدند. یکی از عمال عالی رتبه پارسی نیز به عنوان مأمور مراقب اجرای فرامین سلطنتی همراه آنها حرکت کرد. البته به زودی اختلاف شدیدی بین مردمی که در فلسطین مانده بودند و آنهایی که به بابل رفته بودند درگرفت و کوروش بهتر دید ساختن معبد جدید را به طور موقت متوقف کند.

 

 

رفتار و منش کوروش کبیر

 

با وجود این از سخنان پیامبران بنی اسراییل برمی آید که این قوم احترام فوق العاده ای نسبت به کوروش قایل بوده اند.

روش کشورداری هخامنشیان و در رأس آنها کوروش در داخل امپراطوریشان نه تنها شباهتی به ملل شرقی آن روزگار نداشت بلکه با روش رومیان هم متفاوت بود. در امپراتوری روم ملل مغلوب مجبور بودند خود را به پایه فرهنگ عمومی رومیان برسانند. این امر غالباً مستلزم آن بود که مردمی که اصل و منشأ آنها مانند سنن و استعدادهایشان با رومی ها متفاوت بود خود را به درجات عالی تر برسانند. اما اوضاع در زمان کوروش و داریوش با آنچه گفته شد اختلاف داشت.

صرف نظر از برخی نواحی دوردست که سطح فرهنگ مردم پایین بود، پادشاهان هخامنشی درواقع در شاهنشاهی خود که وسیع ترین شاهنشاهی در تاریخ دنیا است ترکیبی از تمدن های قدیم به وجود آوردند. کشور آنان شامل بین النهرین، سوریه، مصر، آسیای صغیر، شهرها و جزایر یونانی و قسمتی از هند بود.

اگر هخامنشیان می خواستند این ممالک را با سطح تمدن مخصوص خود تطبیق دهند سیر قهقرایی به شمار می رفت. آنان به منزله تازه واردانی در ملل آن روزگار، از برتری تمدن های قدیم آگاه بودند. به این ترتیب در زمان کوروش استقلال داخلی وسیعی به ملل مغلوب اعطا شد و در ادامه بنا بر سیاست زیرکانه داریوش فرهنگ های قدیم محفوظ ماندند و شاید هم در توسعه ثبات و استقرار مملکت مؤثر شدند.

به این ترتیب کوروش نیز در پی آن نبود که ممالکی را که فتح کرده بود را با روشی واحد اداره کند. بلکه ارکان هریک از حکومت هایی را که به قلمرو خود ضمیمه می کرد را بدون تغییر باقی می گذاشت. او هر جا می رفت خدایان مذاهب مختلف را به رسمیت می شناخت و تصدیق می کرد. همواره خود را جانشین قانونی حکمرانان بومی معرفی می کرد.

درنتیجه نسیمی جدید در سراسر جهان وزیدن گرفت. شهرها از قتل های به ناحق، غارت و سوزاندن نجات یافتند و اقوام از اسارت و بردگی نجات می یافتند.

 

منابع:

تاریخ ایران قبل از اسلام، نوشته حسن پیرنیا، مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ سوم

تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، نوشته گریشمن، ترجمه دکتر محمد معین، انتشارات دنیای کتاب، چاپ ۱۳۸۱

ایران باستان، ترجمه و تدوین دکتر یعقوب آژند، انتشارات مولی، چاپ دوم

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. Sayna می گوید

    ببین جانشینان شاه جهان چه کفتار هایی شدن

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.