نمونه اشعار امین الدین بلیانی
اگر خواهان اضافه کردن یا حذف اطلاعات خود در مطالب هستید، به آیدی @Tarikhemaadmin در تلگرام پیام بدید.
لطفا جهت پرسیدن آدرس و سوالات نامربوط پیام ندید. ما فقط آدرس و شماره تماسها را قرار میدیم که در پایین قرار گرفته.
سیاح عشق بس که بپیمود شرق و غرب *** در هیچ گوشهای اثر کاروان ندید
جان از برای چینهی شهباز عشق جست *** یک دانه طعمه در همه آفاق آن ندید
سرگشتگان وادی عشق اندر این طلب *** جان دادهاند و کس اثری زآن عیان ندید
چرخ کبودپوش هم از شور و شر عشق *** صد قرن گشت گرد خود و زو نشان ندید
ز آوارگان بادیهی عشق از انتظار *** دلها کباب گشت و یکی کام جان ندید
در عالم وجود و عدم شهسوار دل *** عمری به سر دوید و کنار و کران ندید
از عشق اگر چه دل نه مراد و نه کام دید *** جان ز تیغ عشق خلاص و امان ندید
انوار کاینات ز عشق است وای عجب *** کز غایت ظهور کس آن را نهان (۳) ندید
دل خواست تا به حیله بدوزد قبای عشق *** سوزن شکست و پا و سر و ریسمان ندید
دردا کزین حدیث دل شوربخت ما *** جز جور بی کرانهی دور زمان ندید
شب یلدای هجران کی شود روز *** به فریادم از این بخت جگرسوز
فغان از هندوی زلفش که پوشید *** ز ما آن روی چون ماه دل افروز
دو چشم جادویش از بهر جانم *** همی سازند ناوکهای دلدوز
از آن رخسار خوب و زلف تاریک *** نموداریست در عالم شب و روز
بیا ای مطرب و ساقی که ما را *** به یاد وصل او عید است و نوروز
بیا ای زاهد خشک ار خلاصی *** همی خواهی ز قلاشان درآموز
از این سرجوش اگر جامی کنی نوش *** ز هی فرخنده فال و بخت فیروز
تا نقش عشق بر ورز جان نبشتهایم *** در صحن سینه تخم بلا یتو کشتهایم
از خاکدان تن به گلستان جان پاک *** بی زحمت وجود و عدم بازگشتهایم
تریاق نفی و شربت اثبات خوردهایم *** وز دامگاه عالم و آدم گذشتهایم
نه نکتهای ز وحدت و توحید خواندهایم *** نه کاربند کفر و نه در دین فرشتهایم
بشکستهایم شیشهی طامات و قیل و قال *** فرش فنا و نطع بقا در نوشتهایم
در درد این حدیث جهان تنگ شد به ما *** چون چشم سوزن و شده سرگم چو رشتهایم
از شرح عشق زهرهی گفتن نداشتیم *** بر لوح جان خویش غم دل نوشتهایم