کیمری‌ها

نویسنده: یزدان صفایی

کیمری‌ها اقوامی کوچ‌نشین بوده‌اند که شناخت تاریخ و تمدن ایران، به شناخت آن‌ها وابسته است. آن‌ها، زبان، نژاد، هنر و تاریخی سرشار دارند که از ویژگی‌ها و عناصر تمدنی و فرهنگی ایرانی برخوردار بوده‌ است.

خاستگاه و نام‌شناسی کیمری‌ها

کیمریان، قومی جنگجو و ساکن در جنوب روسیه از اواخر سدهٔ هفتم از قفقاز عبور کرده و وارد آسیای غربی شده بودند و بر ضد اربابان اورارتویی خود سر به شورش برداشتند. [۱] هرودت و برخی از نویسندگان باستانی نیز آنان را از ساکنان جنوب روسیه می‌دانند [۲] تالگرن، نیز می‌فهماند که استپ روسیه واقع در شمال دریای سیاه در تصرف قوم کیمری بوده است [۳] استرابون می‌گوید که آنان از طریق بالکان و داردانل به آسیای کهین رفتند. در منابع آشوری از آنان به عنوان «گیمیریایی Gimirrai» یاد شده است، و نام آن‌ها را نیز با «گومر Gomer» پسر یافث، که در تورات از آن‌ها نام برده شده است، یکسان می‌دانند (سفر پیدایش، باب ۱۰- آیه ۲-۳) در اسناد آشوری و یونانی، کیمری‌‌ها را گاهی با اقوام سکا‌ها یکی دانسته ‌اند. [۴] در واقع این دو قوم کاملاً به هم مربوط بوده و غالباً به یک زبان سخن می‌گفتند. [۵]

هومر در اودیسه (XI، ۱۳-۱) می‌گوید که کشتی اودیسه Odysseus به جایی رسید در «مرزهای جهان، در اوقیانوس ژرف. شهر کیمری‌‌ها، که میان مه و ابر فرو رفته است، در آنجا قرار دارد. هرگز خورشید درخشان با پرتو خود بر آن ‌ها نمی‌تابد (نمی‌نگرد). هم‌چنین است به هنگامی‌که از آسمان پر ستاره بالا می‌آید و به هنگامی‌که از آسمان به سوی شرق حرکت می‌کند، و شب غم‌انگیز، بال ‌های خود را بر روی مردم بدبخت می‌گسترد.» [۶] با توجه به سروده‌‌های هومر، جایگاه کیمری ‌ها، بایستی جایی در باختر دور، یا شمال غربی، در حاشیه ‌ی آن سوی جهان، و در کنار رود اقیانوس مانندی باشد که مرزهای جهان هومری را تشکیل می‌داد و مدخل جهان تاریکی بود و از این رو، کیمری‌‌ها را می‌توان مرزبانان بشری دانست. [۷]
این قوم در پیرامون دریای آزوف در شمال دریای سیاه می‌زیستند و نام آن‌‌ها هنوز در نام شبه جزیره‌ ی کریمه به چشم می‌خورد. [۸]

کیمری ‌ها در تاریخ

مرغزار‌ها و دشت ‌های شمال دریای سیاه که در تصرف کیمری‌‌ها بود، سکونت‌گاه سکا‌ها گردید و آنان جای کیمری ‌ها را گرفتند [۹] بخشی از کیمری‌‌ها به مجارستان و برخی دیگر به تراکیه کوچ کردند. [۱۰] کیمری ‌ها از پایان سده‌ ی هشتم پیش از میلاد، به سوی مرزهای وان (ارمنستان) پیش رفتند و به بخشی از این سرزمین، که بر اثر منازعات با شروقین دوم ضعیف شده بود، در اواخر آن سده، حمله بردند و احتمالاً با مردم (وان) مخلوط شدند. [۱۱] اورارتو نخستین مملکتی بود که متحمل آسیب کیمریان شد. کیمریان به دو بخش تقسیم شدند: یک دسته از آنان در طول دریاچه ‌‌‌‌ی ارومیه حرکت کردند و اندکی بعد جزو متحدان «خشثریته Kshatrita» قرار گرفتند، در صورتی که عمده‌‌‌‌‌‌ ی سواران آنان، پس از هجوم بی‌نتیجه به سر حد شمالی آشور، به پیشرفت به سمت مغربی، در جهت آسیای صغیر ادامه دادند. [۱۲] در حدود ۶۶۰ پیش از میلاد، در اثر پیشرفت سکا‌ها، کیمری ‌‌‌‌ها تحت فرمان «تیوسپا tiuspa» مجبور شدند به آسیای کهین یورش ببرند و با پایداری دولت لیدی که از آشور کمک دریافت می‌کرد، رو‌به‌ رو شدند تا اینکه در ۶۵۲ پیش از میلاد توانستند دولت لیدی را از میان بردارند و سراسر شرق آسیای کهین را به تصرف درآورند. [۱۳] کیمری‌‌‌‌‌‌‌ها به پادشاهی فریژیان نیز پایان دادند. [۱۴] یورش دوباره ‌‌‌‌‌‌‌ی آشور و پیشرفت سکا‌ها در حدود ۶۳۷ پیش از میلاد، کیمری‌‌‌‌‌‌‌ها را در هم شکست و حکومت آن‌ها را بر بخشی از کاپادوکیا، که برای همیشه کیمیریایی باقی ماند، کاهش داد. کاپادوکیا همیشه از سوی ارمنی‌‌‌‌ها، «گیمیر Gimir» نامیده می‌شد. [۱۵]

اسرحدون در سالنامه ‌‌‌‌‌های خود از پیروزی بر کیمریانِ توشپا که «از سرزمین‌‌های دوردست» آمده بودند و نیز از شکست نیروهای ایشپاکی آشگوزا (اسکیت)، نوشته است. [۱۶]

هنر کیمری ‌‌‌‌ها

ایدت پرادا از قول گیرشمن می‌گوید که مفرغ‌‌‌‌‌‌های لرستان منسوب به کیمری‌‌‌‌‌ها است. [۱۷] تالگرن دانشمند فنلاندی نیز اشیای یافت شده در ناحیه ‌‌‌ی دنیپر و کوبان را به کیمری ‌‌‌ها نسبت می‌دهد و یادآور می‌شود که گنجینه‌‌‌‌های «بورودینو Borodino»، متعلق به ۱۳۰۰-۱۱۰۰ پیش از میلاد، گنجینه‌‌‌ ی «چتکوو Chtetkovo» و داس‌‌‌های مفرغین متعلق به ۱۴۰۰ – ۱۱۰۰ پیش از میلاد و نیزه‌ کوره‌‌ ی مفرغین «نیکولایف Nicolaiev» مربوط به سال ۱۱۰۰ و داس ‌‌‌‌های مفرغین «آبراموفکا Abramavka» مربوط به ۱۲۰۰ پیش از میلاد و تمامی اشیایی که در دانوب سفلا و در کوبان به دست آمده، شامل قطعاتی از طلا و گاوهای سیمین ناحیه‌ ی «استارومیشاتوواسکایا Straomishatovskaya»، متعلق به ۱۳۰۰ پیش از میلاد، و کوبان دوره‌‌‌‌ ی مفرغ متعلق به ۱۲۰۰-۱۰۰۰ پیش از میلاد، هنر آنان محسوب می‌شود. [۱۸]
تمامی هنر و صنعت کیمری روسیه ‌‌‌‌ی جنوبی به فرهنگ و تمدن ماورای قفقازی مربوط است و آثار یافت شده در گنجه و قراباغ، با صورت‌‌‌‌های جانوری که تا ناحیه ‌‌‌ی تالش نیز گسترش داشته مربوط به صنعت مفرغ‌سازی کیمری ‌‌‌‌‌‌هاست. این هنر از ۱۴۰۰ یا ۱۲۵۰ پیش از میلاد آغاز شده و حداکثر تا سده ‌‌‌ی هشتم پیش از میلاد ادامه داشته است. [۱۹]
در کاوش‌‌هایی که در شهر «کیمیریکوم Cimmercum»، که شهری باستانی در ساحل جنوبی شبه ‌جزیره‌‌‌ ی «کرچ» است، صورت گرفت، دیوارهایی دفاعی به ضخامت ۲/۵ م‌تر، و همچنین مخازن گندم و آب‌انبار و ظروف مختلف و سلاح‌‌‌‌هایی در گور‌ها کشف گردید، و نیز بقایای عصر مفرغ، در زیر لایه ‌‌‌های مربوط به دوران باستان، در آن‌جا به دست آمد. دو گور مربوط به سده‌‌‌‌ ی هفتم پیش از میلاد، یکی مکشوف در شبه ‌جزیره ‌‌‌‌ی تامان، و دیگری نزدیک «کرچ» متعلق به مردم بومی، یعنی اشراف بومی کیمری است که با سیندی‌‌‌‌‌ها مخلوط شده بودند. این فرضیه به وسیله‌‌‌ ی سلاح ‌‌‌های ویژه‌‌‌‌ای تأیید می‌شود که در گور اول به دست آمده است، به ویژه تبرزین مفرغی و قلاب کمربند که نقش دو شیر در آن دیده می‌شوند. هم تبرزین و هم قلاب کمربند، با اشیایی که خاص گورهای سکایی در سده ‌‌‌ی ششم پیش از میلاد بوده، فرق دارد. قلاب کمربند ما را به یاد شکل‌‌هایی می‌اندازد که روی سر دیرک ‌‌‌‌‌‌های یافت شده در کاپادوکیا است که محل دیگر اقامت کیمری ‌‌‌‌‌‌ها بوده است. در یک تصویر، یک تندیس کوچک مفرغی، که سواری را در حال تاختن نشان می‌دهد، و تیردانی همراه دارد. شانه‌‌‌ ی زرین، کمان، نیزه و تبرزینی در موزه‌‌‌‌‌ ی آرمیتاژ پتروگراد وجود دارد که آن‌ها را متعلق به کیمری‌‌‌‌ها می‌دانند. [۲۰]
گنجینه ‌‌‌‌‌‌ی «می‌حالکووا Mihal Kova» که مربوط به سال‌‌های ۹۰۰ تا ۷۵۰ پیش از میلاد است، و در «گالیسی» جای داشته، آخرین مرحله ‌‌‌ی تمدن کیمری ‌‌‌‌‌‌ها به شمار می‌آید که دارای تاج زرین ناموری است که نزدیکی‌ بسیاری با صنعت قفقاز و صنعت «هالس‌تاتین Hallstattien» در اتریش دارد. در گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ی «پود گورتسا Podgortsa» که در جنوب شهر «کیف» است نیز نفوذ صنایع قفقاز بسیار دیده می‌شود. تبرهای ماسوره ‌‌‌دار مفرغی ناحیه‌‌‌‌‌‌ ی «کوبلوو Koblevo» در مشرق شهر «اودسا Odessa» و نیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که نوک «دو دَم» داشت، در حدود سده ‌‌‌‌‌ی هشتم پیش از میلاد در روسیه ‌‌‌‌‌‌‌ی جنوبی فراوان یافت می‌شد. صنعت مفرغ کیمری‌‌‌‌‌‌‌ها در رومانیا نیز رواج یافت و در ناحیه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی «بوردی – هراستراو Bordi-Herastrau» و در «مورس Mures» در «مولداوی» و در «وارتوپو Vartopu» در «والاشی» وارد شده و به مجارستان رسید و مفرغ مجارستانی را تحت تأثیر خود قرار داد. کیمری‌‌‌‌‌‌‌ها مدت زیادی در عصر مفرغ ماندند. [۲۱]
مفرغ‌‌‌‌‌های کیمری‌‌‌‌‌‌ها که در شهر «هالشتات» اتریش بدست آمده نشان می‌ دهد که این هنر در اوکراین مانند یک هنر و صنعت روستایی و برزگری دوام داشته و در دوران سکا‌ها و یونانیان نیز استوار‌تر و پایدار‌تر شده است. [۲۲] مفرغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوبان و بخشی از مفرغ‌‌‌‌های لرستان از آثار کیمری ‌‌‌‌هاست. [۲۳]

زبان کیمری ‌‌‌‌‌‌‌ها

معمولاً زبان کیمری ‌‌‌‌‌ها را تراکیایی یا ایرانی می‌دانند، و یا لا‌اقل، حکام و فرمانروایان ایرانی داشتند. نام مشهور‌ترین فرمانروایان آن‌ها مانند «تئوسپا Teuspa»،» توگدامه Tugdamme»، که هرودوت آن را «لوگدامیس Lygdamis» می‌نامد و فرزندش «سانداخشترا Sandakhsatra»، ایرانی بود. [۲۴] همانندی «تئوسپا» با «توس» یا «تهماسپ» چشمگیر است. [۲۵] زبان کیمری‌‌‌‌‌ها غالباً با زبان سکایی ‌‌‌‌ها یکسان بود. [۲۶]
نژاد کیمری ‌‌‌‌‌‌ها
با نگرش به این چیستان که گاهی تورانیان در شمال غربی ایران نمودار شده‌‌‌‌‌‌اند (مانند گرفتاری افراسیاب در «بردع» قفقاز) یادآور می‌شویم که یکی از قوم‌‌‌‌‌‌‌‌های کیمری به نام توری (tauri) خوانده می‌‌شد. هم‌چنین نام‌‌های «تروا» و «تراکیه» را نباید از نظر دور داشت. سیندی‌‌‌‌‌‌ها (sindians) نیز قوم دیگری از کیمری‌‌‌‌‌‌ها بودند که شاید بعد‌ها در افسانه‌‌‌‌‌ ی آلسکاندر مقدونی با سندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هندوستان اشتباه گردیدند. برخی از یادمان‌‌‌‌‌‌‌های کیمری ‌‌‌‌‌‌‌ها بسیار همانند با هنر نامدار لرستان است. [۲۷]
«گیرشمن» کیمریان را از اقوام ایرانی‌‌‌الاصل می‌داند که همراه سکا‌ها به آسیای صغیر، سوریه و فلسطین پیشروی کردند. [۲۸]
درباره‌‌‌‌‌‌ ی اصل و نسب کیمری ‌‌‌‌‌‌ها ادعا شده است که لرهای امروزی ایران در واقع‌‌ همان کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هستند [۲۹] نام رود «سیمره» واقع در غرب و جنوب غربی لرستان امروزی اشاره به نام کیمری‌‌‌‌‌‌‌ها یا سیمری ‌‌‌‌‌‌‌ها دارد. [۳۰]

پانویس
۱-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۷۳ و ۲۷۴.
۲-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۱.
۳-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۲۹.
۴-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۱.
۵-آذربایجان در سیر تاریخ ایران، رویه ۲۴۱ و ۲۴۲.
۶-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۱.
۷-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۱.
۸-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۲
۹-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۲.
۱۰-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۷
۱۱-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۴ و ۱۸۵.
۱۲-ایران از آغاز تا اسلام،، رویه ۹۷-۹۸.
۱۳-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۴ و ۱۸۵.
۱۴-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۹۸.
۱۵-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۴ و ۱۸۵.
۱۶-اورارتو، رویه ۵۴.
۱۷-هنر ایران باستان، رویه ۱۰۸
۱۸-امپراطوری صحرانوردان. رویه‌ها ۲۹و ۳۰.
۱۹-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۰
۲۰-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۸.
۲۱-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۳۲.
۲۲-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۴۰-۴۱.
۲۳-امپراطوری صحرانوردان، رویه ۴۲.
۲۴-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۸۳.
۲۵-ایران بزرگ، رویه ۹۳.
۲۶-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۹۷
۲۷-ایران بزرگ، رویه ۹۳.
۲۸-ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۹۷.
۲۹-قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۷۵.
۳۰-لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۴۶.

کتاب‌نامه

۱-رومن گیرشمن، ۱۳۵۵. ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ی محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
۲-امید عطایی‌فرد، ۱۳۸۴. ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات.
۳-رقیه بهزادی، ۱۳۸۶. قوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری.
۴-رنه گروسه، ۱۳۸۷. امپراطوری صحرانوردان، ترجمهٔ عبدالحسین می‌کده، انتشارات علمی و فرهنگی.
۵-ب. ب. پیوتروفسکی، ترجم ه‌‌‌‌ی عنایت الله رضا، ۱۳۴۸، اورارتو، بنیاد فرهنگ ایران.
۶-محمد سهرابی، ۱۳۷۶. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، انتشارات افلاک.
۷- ایدات پرادا، ۱۳۵۷. هنر ایران باستان، ترجمه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یوسف مجیدزاده، انتشارات دانشگاه تهران.
۸- رحیم رییس نیا، ۱۳۷۸. آذربایجان در سیر تاریخ ایران، از آغاز تا اسلام. انتشارات مبنا.

عکس‎ها

کلیه عکس ها برچیده از موزه وَن سیتی ترکیه می باشند، آثار در کردستان ترکیه یافت شده اند.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. mandana می گوید

    in aksa maale kojas manzooram kudum mantaghas daghighan?
    matlab khyli jaleb bood.

ارسال یک پاسخ