ادیان در جامعهی اشکانی
سرچشمهی دین
دین در این دوران، از باورها و آیینهای کهن هند و ایرانی ریشه گرفته بود. این باورها چه بودند؟ پدیدههای طبیعی و روان مردگان در مرکز این باورها بودند. به تدریج، هر یک از پدیدههای طبیعت، به صورت خدایی درآمدند. بدینسان، ایزدان بسیاری بر سرنوشت جهان فرمانروا شدند. ایزدان هند و ایرانی، یعنی اهوره و دئیوه با مردمان آریایی به سرزمین ایران آمدند. تحوّل آیین کهن هند و ایرانی در سرزمین ایران، دو مرحله داشت.
نخست دو دسته ایزدان، یعنی اهوره و دنیوه از یکدیگر شدند. پس از جدایی، ایزدان گروه دئیوه به نیروی شر تبدیل شدند.
مرحلهی دوم، حذف خدا – پدر هند و ایرانی و جای گرفتن اهوره مزدا بر فراز جهان ایزدان است.
در عصر اساطیری، در سرزمین ایران برای همه پدیدهها و اشیاء جان و روانی قائل بودند. با گذشت زمان، ایرانیان برای هر پدیدهای خدایی را باز شناختند. سرانجام با ظهور زردشت، عصر اساطیری به پایان رسید و سرزمین ما وارد دوران دینی شد.
– دین کتیبههای هخامنشی، دین زردشت نبود. در این کتیبهها دو نماد خیر و شر وجود دارند و از ایزدان گوناگون یاد میشود، بی آن که نام آنان ذکر شود. در این کتیبهها دین کهن مزدایی نیز حضور دارد.
در دین اواخر دوران هخامنشی، خدا – پدری با نام زُروان دوباره بر فراز ایزدان جای گرفت و ایزدمهر (میتره)، نماد مشترک روحانیّت و جنگاوری و برکت بخشی، جایگاهی بزرگ یافت. بدینسان، باورهای مردم تولید کننده و کشاورز بر باورهای ویژهی دوران تأثیر گذاشت.
دین زُروانی
آیین تازهی ایرانی چه بود؟ در این آیین، باورهای قدیم با تحوّلات جدید سازگار شده بود. در آیین جدید، زُروان در بالای جهان ایزدان جای گرفت. او خدا – پدر بود. خوبی و بدی زادهی او، تاریکی و روشنی از او، زمان و قرار جهان با او بود و بی او هیچ چیز پدید نمیآمد. او پدر و مادر اهوره مزدا و اهریمن بود.
ایزدمهر، عضو چهارم جهان ایزدان به شمار میرفت. ایزدمهر، رابط و داور اهوره مزدا و اهریمن و رابط ایزدان با انسان و جهان زمینی بود. او داوری و نجاب مردم را نیز بر عهده داشت. پیروان زُروان بر این باور بودند که برای دفع شرّ اهریمن باید به او نیز فَدیه داد و از برانگیختن شرّ او پرهیز کرد. در دین زُروانی، ایزدمهر در مرکز قدرت و چندان نیرومند بود که در پارهای از نقشها حتّی جانشین زُروان هم شده است.
در دین زُروانی دوران اشکانی، ایزدان بسیاری وجود داشتند. این ایزدان، همان ایزدان کهن هند و ایرانی بودند. از سویی دیگر، آناهیتا با ایزد بانوی آبها نیز ستایش میشد.
پرستشگاه آیین زُروانی
پیروان آیین زُروانی، پرستشگاههای خود را در زیر زمین بنا میکردند. به نظر میآید که معابد را در کنار آبها یا روی قناتها میساختند. پیروان مهر در این پرستشگاهها تن و روان را میپروردند. هر فرد در پرستشگاه پس از گذار از مراحلی، به عنوان پیردست مییافت، که مقامی روحانی بود.
اهمیّت دین زُروانی
تنی چند از پادشاهان اشکانی مهرداد نامیده میشدند. ترکیب کلمهی مهر در نام پادشاهان اشکانی، نشانهی نفوذ این آیین در خاندان اشکانی است. در دورهی اشکانی، این دین از مرزهای ایران و آسیای باختری گذشت، به امپراتوری روم رسید و در سرتاسر اروپای مرکزی و باختری پراکنده شد و معابدی برای مهرپرستی در اروپا ساختند. این آیین را امروزه میتراییسم مینامند.
میان آیین زُروانی ایرانی و آیین مهری اروپایی، همانندیهای بسیار و تفاوتهایی چند وجود دارد. امّا هر دو پایهای واحد و ساختنی مشترک دارند.
زورخانه و آیین مهر
ورزش باستانی پهلوانی، یعنی زورخانههای امروزی، ریشه در آیین مهرپرستی دارد. میان ویژگیهای ایزد مهر و پهلوانِ نمونه، همسانیهایی وجود دارد. زورخانههای کهن در زیرزمین ساخته میشدند. زورخانههای کهن، چون معابد آیین زُروانی (مهر پرستی) نوری اندک داشتند.
دین زردشتی
نخستین بار آیین زردشت را گشتاسب، فرمانروایی کیانیان، دین رسمی پادشاهی خواند. آن گه از میانهی دوران هخامنشیان، آیین زردشت گسترش بیشتری در سراسر سرزمینهای ایرانی یافت. در این روند، باورهای دینی مردم نیز که بر پایهی عقاید کهن ایرانی استوار بود، در دین زردشت نفوذ کرد. ایزدان کهن ایرانی و اسطورههای بسیاری به دین زردشتی راه یافتند. اهوره مزدا با سپند مینو یکی شد و در برابر اهریمن قرار گرفت. در شکل جدیدِ دین زردشتی، جهان از دو نیروی اَشه و دروغ تشکیل مییافت که اهوره مزدا و ایزدان، نماد اَشه بودند و اهریمن و دیوان، نماد دروغ. اهوره مزدا فقط آفرینندهی چیزهایی بود که گوهری نیک داشتند و اهریمن آفرینندهی همه چیزهایی که گوهری پلید داشتند. بنا به باور پیروان این آیین، دو جهان با یکدیگر در نبردند و پس از شش هزار سال نبرد، سرانجام اهوره مزدا و ایزدان بر اهریمن و دیوان پیروز خواهند شد و همهی نیروهای اهریمنی را نابود خواهند کرد.
از آن جا که آیین زُروانی و آیین زردشتی جدید، همسانیهای بسیاری با هم دارند، به دشواری میتوان بر اساس مدارک موجود، با نظری قاطع گفت کدام یک در دورهی اشکانی قدرت بیشتری داشت. امّا به نظر میرسد پیروان دین زُروانی در این دوران بیشتری بودند.
پرستش ایزد آناهیتا
در دورهی اشکانیان، همچون دورهی هخامنشیان، ایزدان سه گانهی اهوره مزدا، آناهیتا و مهر را میپرستیدند. در این دوره پرستشگاههای ایرانی، از آنِ ایزد آناهیتا (ناهید) بود. آناهیتا را در خارج از مرزهای ایران نیز میپرسیتدند. پادشاهان اشکانی، پرستش ناهید را تشویق میکردند. تیرداد، پادشاه اشکانی، در شهر ارشک و در پرستشگاه آناهیتا تاجگذاری کرد.
آیینهای دورهی اشکانی
در دورهی اشکانی، آب مقدّس بود. آتشکدههایی برای ستایش آتش در سرزمینهای ایرانی وجود داشت. در مراسم دینی زُروانی و زردشتی، موبدان دستهای از شاخههای سبز بَرسم در دست میگرفتند. آنگاه افشرهی گیاه مقدّس هُوم را که مستیآور بود، مینوشیدند. ایرانیان در این دوره برای دفن مردگانشان مراسمی یکسان نداشتند. آنان مردگان را با وسایل خانه به خاک میسپردند. مراسم تدفین، خود گواهی بر این است که دین زردشت، کیش رسمی آن دوران نبوده است.
سرانجام در اواخر سدهی اول و آغاز سدهی دوم میلادی، رسم قراردادن مردگان در مکانهای معنی در هوای آزاد رایج شد. پرندگان و سگان، گوشت مرده را از استخوانهای او جدا میکردند. آن گه استخوانهای دفن و نگهداری میشد.
از دورهی اشکانی، آیین دیگری را هم در پیوند با مردگان میشناسیم و آن دفن مردگان در تابوتها یا کوزههای سفالین است.
در این دوره، همراه عقاید زُروانی، اندیشههای آیین و دینیِ ایرانی دیگری نیز وجود داشت که برخی از آنها از این قرارند:
. وظیفهی ویژهی انسان در مبارزهی نیک و بد.
. وجود خدایی جهانی، نه قومی.
. داوری واپسین مردمان نزد خدایان.
. باور به بهشت و دوزخ.
سرانجام با گذشت زمان، این اندیشههای ایرانی به باختر آسیا رفت و به دینهای بزرگ بعدی راه یافت.
دین خاندان اشکانی
باور خاندان اشکانی چه بود؟ در این دوران، شاهنشاه را برادر خورشید و ماه میخواندند. این باور بر برخی سکّههای اشکانی نقش شده است. به نظر میآید که آنان میپنداشتند ایزد مهر در قالب شاهان درآمده است. اشکانیان بر این باور بودند که شاه پس از مرگ در گروه ایزدان جای میگیرد. ریشه باور خدا شدن شاه پس از مرگ در گروه ایزدان جای میگیرد. ریشهی باور خدا شدن شاه پس از مرگ، چیست؟ اقوام ابتدایی بر این باور بودند که بزرگان آنان پس از مرگ خدا میشوند.
خاندان اشکانی پیرو دین زردشت نبودند و باور آنان به اَشه و ایزدمهر، به اندیشه زَروانی آنان مربوط میشد. زیرا شاهان اشکانی را در گور به خاک میسپردند و این بر خلاف آیین دفن مردگان در دین زردشت بود.
گاه بر سکّههای اشکانی، نقش ایزدان یونانی نیز دیده میشود که احتمالاً همتای ایرانی آنان را در نظر داشتهاند.
در این دوره نیز مانند دورهی هخامنشی، هیچگونه کشت و کشتار دینی در کشور رخ نداد پیروان دینهای گوناگون در نواحی مختلف قلمرو اشکانیان به آسودگی زندگی میکردند. مردم بسیاری خدای بابِلی بعل را ستایش میکردند. ایزد بانوی ایشتر نیز تا دوران مسیحیّت، همچنان ستایش میشد. در مجموع، در باختر شاهنشاهی اشکانی، حضور و تأثیر عمیق آیینهای سامی به چشم میخورد. حتی آیینهایی کاملاً محلّی در این بخش وجود داشت. در هر منطقه، بعل (ایزد) و بعله (ایزدبانو) وجود داشتند. هر دهکده، ارواح نگهبان خود را داشت. این موضوع، به کلّی با باور به خدایی جهانی به نام اهورهمزدا تفاوت داشت.
دین یونانی
مجسّمههایی از ایزدان یونانی مانند زئوس، آتنا و آفرودیت، در این دوره ساخته شده است. دین یونانی فقط در شهرهای یونانی شاهنشاهی وجود داشت. امّا در این دوره، بر اثر آمیزش فرهنگهای ایرانی، بابلی و یونانی، ایزدان این ملتها با یکدیگر همسان شدند؛ چنان که اهورهمزدا با بعل، و مهر با شمس، و آناهیتا با ایشتر یکی شدند. در آرامگاه آنتیوخوس اوّل، یکی از پادشاهان سلوکی، زئوس با اهورهمزدا، و آپولن با مهر، و بهرام با هراکلس یکی شمرده شدهاند.
ادیان دیگر
گروه بزرگی از یهودیان در سرزمینهای اشکانی میزیستند. در حدود سال ۲۰۰ میلادی گروههای مسیحی نیز در خاور رود دجله جای گرفته بودند. رفتار دولت اشکانی با پیروان مسیح، هم چون دیگر ادیان، آزاد منشانه بود. امّا در امپراتوری روم، عیسویان را تعقیب میکردند و به آنان ستم فراوان روا میداشتند. در خاور شاهنشاهی اشکانی، آیین بودا رفته رفته نفوذ گستردهای یافت و اشکانیان با این دین آشنا شدند. شاهزادهای اشکانی برای نخستین بار متنهای بودایی را به چینی ترجمه کرد.
در دورهی اشکانی، پرستش خدای خورشید با نامهای گوناگون به چشم میخورد. گاه این خدا نامهای سامی داشت و زمانی نیز به نام یونانی زئوس موسوم بود. گاه نیز به صورت اهورهمزدا و میترا پدیدار میشد.
وظایف روحانیان دین زردشتی
دین زردتشی جامعهی ساسانی در کوچکترین حادثههای زندگی هر فرد دخالت داشت و هر چه از عمر حکومت میگذشت، این دخالت نیز بیشتر میشد. وظایف روحانیان (مُغان) این چنین بود:
– اجرای دستورهای پاکیزگی.
– گوش سپردن به اعترافات گناهکاران.
– عفو و بخشایش گناهکاران.
– تعیین میزان کفّاره.
– تعیین جریمه.
– اجرای آیینها.
– هدایت معنوی ملت.
– آموزش در عرصههای دینی و علمی.
– در دست داشتن امور قضایی و تفسیر قوانین آن به طور کامل.
– سرپرستی آتشکدهها و اموال و املاک آنها.
هر فردی بر اثر اندکی غفلت، دستخوش گناه و گرفتار پلیدی و ناپاکی میشد. فرد گناهکار و آلوده بایستی به نزد مُغی میرفت. از این رو، روحانیان بیکار نبودند و هر یک از آنان اگر ثروتی هم نداشت. به سادگی میتوانست توانگر شود.
روحانیان مراسم زایش، آیین بستن کُستی (۱)، قربانی، عروسی، تشییع جنازه و جشنهای مذهبی را اجرا میکردند. مُغان چگونگی اجرای آیین را ساخته و پذیرفته بودند. مردمان میبایست، روزی چهار بار آفتاب را ستایش و ماه و آب را نیایش میکردند. هر کس بایستی هنگام خواب و برخاستن و شست و شو و بستن کمربند و خوردن غذا و قضای حاجت و عطسه و چیدن ناخن و مو و افروختن چراغ و امثال آن، نیایش ویژهای میخواندند. آتش اجاق هرگز نبایست، خاموش میشد. نور آفتاب نبایستی بر آتش میتابید. آب نمیبایست با آتش دیدار میکرد. ظروف فلزی نبایستی زنگ میزدند، زیرا فلزات مقدّس بودند. اگر شخصی به جسد مرده یا بدن زن زائو دست میزد، نجس میشد. شخص نجس بایستی با آیینهای دوباره پاک میشد. این مراسم بسیار ملالآور و پر زحمت بود.
روحانیان نه فقط اجرای تشریفات مذهبی، بلکه هدایت معنوی تبار را نیز بر عهده داشتند. آموزش به طور کلی به دست روحانیان اداره میشد؛ زیرا تنها آنان همهی رشتههای علوم زمان را میدانستند. وقتی که روحانی برای اجرای تکالیف دینی به روستا میرفت، کشاورزان هر روستا میبایست وسایل زندگی او را تهیّه و آماده میکردند.
امور قضایی با روحانیان بود و موبدان زردشتی قوانین را تفسیر میکردند. موبدان موبد اختیار داشت که اگر در ناحیهای نغمهی مخالفی در برابر دین رسمی کشور بر میخاست، به تحقیق و تفتیش بپردازد. موبدان موبد در محاکمهی مخالفان دین، دخالت کامل داشت. او مشاور روحانی شاه بود، اغلب در جنگها شرکت میکرد و در تمام امور کشور، نفوذ فوقالعاده داشت.
قدرت اصلی موبدان تنها در حق قضاوت خلاصه نمیشد، بلکه در ثروتی که از ملاک وابسته به آتشکدهها انباشته بودند تجسّم مییافت.
هیربدان و اجرای مراسم دینی
هیربدان، خادمان آتش و آتشگاه بودند. وظیفهی هیربدان، نگهداری از آتش آتشکدهها با تشریفات ویژه بود.
میگویند خسرو دهم، پادشاه اشکانی، آتشکدههایی بنا کرد و دوازده هزار هیربد برای زمزمهی اوراد و خواندن سرود نیایش، در آن آتشکدهها برگماشت. هیربدان هیربد، پس از موبد بزرگ، در رتبهی نخست قرار داشت.
یکی از هیربدان بلند آوازه، تنسر است که در بنیادگذاری و سازماندهی دین رسمی زردشتی با اردشیر پاپکان همدست بود.
دین رسمی، آیین زردشت
ساسانیان از ابتدا با روحانیان زردشتی یگانه شدند، زیرا در اندیشهی طرح دین رسمی و سراسری در قلمرو خویش بودند. ساسانیان بر این باور بودند که یگانگی دین و دولت میتواند نیرویی بزرگ به حکومت ببخشد. بدینسان پیوند میان دین و دولت، تا آخر دورهی ساسانی ادامه یافت.
این دین چگونه سراسری شد؟ اردشیر پاپکان به تنسر فرمان داد تا کتابی دربارهی اندیشهی دینی زردشتی بنویسد. تنسر متنهای پراکندهی اوستای دوره اشکانی را گِردآوری کرد، زیرا این دین بایستی کتابی رسمی و قانونی میداشت؛ کتابی که مورد پذیرش پیروان این آیین باشد؛ کتابی که میتوانست از نیازهای روزانهی پیروان گرهگشایی کند؛ کتابی که پایههای تمرکز و قدرت را در حکومت ساسانی استوار سازد.
به فرمان شاپور اول، پسر اردشیر، دانشمندان ایرانی کتابهایی علمی دربارهی پزشکی، نجوم و حکمت که برگرفته از فرهنگ یونانی، مصری، هندی و حتّی چینی بود، تهیّه کردند و به اوستا افزودند.
آن گاه رونوشتی از اوستا را در پرستشگاه آذر گشنسب در شیز (آذربایجان) نهادند. امّا بحثها و اختلافات مذهبی به پایان نرسید. بنابراین انجمنی تشکیل شد. این انجمن متن قطعی اوستا را تصویب کرد. با وجود این، در دورهی ساسانی چند مذهب زردشتی در ایران وجود داشت که حتّی به دورهی اسلامی نیز رسیدند.
نقش موبدان زردشتی در شکلگیری دین رسمی ساسانی
در دوبارهسازی دین زردشت به عنوان تکیهگاه حکومت ساسانی، چهار تن از بزرگترین موبدان زردشتی، یعنی تنسر، اردویراف، کرتیر و آذربادمهر سپندان نقش اصلی داشتند. آنان آیین زردشتی یکتاپرستاتهی مجهز به قواعد فقهی، شرعی، اصولی و کلامی را شکل دادند.
تنسر: اردشیر پاپکان به او اعتماد و علاقهی بسیاری داشت. تنسر به فرمان اردشیر به گِردآوری اوستا پرداخت. او در روی کار آمدن ساسانیان نیز نقش مؤثری بازی کرده بود. از وی کتابی به نام نامهی تنسر باقی مانده است.
اردویراف (اردایراف): او در روزگار شاپور اوّل ساسانی میزیست. اردویراف چند جام شراب نوشید و به خواب رفت. آنگاه که از خواب برخاست، داستان معراجی را که گویا در خواب بدان رفته بود، حکایت کرد. اردویراف مدّعی شد که همراه ایزد سروش و ایزد آذر به سفری دور و دراز رفته است؛ سفری به دوزخ و بهشت و همستگان (۲). در این سفر در دوزخ و بهشت و همستگان مردمی را در حال کیفر یا پاداش دیده است. آن گاه پس از این سفر بود که اردویراف فقه زردشتی را برای عملی یک زردشتی مؤمن تدوین کرد. کتاب ارداویرافنامه که تا امروز باقی مانده، شرح این سفر روحانی است.
کرتیر: او موبدان موبد پر قدرت دوران چهار پادشاه ساسانی بود. او دین زردشتی را در برابر خطر مانوی و بودایی و مسیحیّت استوار گردانید. از کرتیر چهار سنگ نبشته در وصف پارسایی و دینداری و خدمات او بر جا مانده است. در این سنگ نبشتهها او یاریگر دین زردشتی در زمان شاپور اوّل، هرمز اوّل، بهرام اوّل و بهرام دوّم معرفی شده است.
آذربادمهر سپندان:
او موبدان موبد دوران شاپور دوم بود. گِردآوری نهایی اوستا و خرده اوستا به دست او صورت گرفت. در روایات دینی زردشتی آمده است که آذربادمهرسپندان برای اثبات این که اوستای گِرد آمدهی او درست است، تن به ورگرم داد. یعنی بنا بر روایات زردشتی، در برابر هفتاد هزار نفر، سر و تن بشست و سپس فرمود نُه مَن سُرب گداخته بر سینهی او بریزید و او این عذاب را طاقت آورد و از آن کوچکترین گزندی ندید. آذربادمهر سپندان با این کار، چند دستگی در دین را از بین برد.
اوستای دورهی ساسانی
اوستای ساسانی، شامل احکام دینی و دانشنامهای از علوم گوناگون بود. این کتاب به زبان اوستایی نوشته شد. موبدان بخشهایی را که چگونگی اجرای آیین دین زردشت را شرح میداد، به آن افزودند. در دوران اوستای کهن، مخاطبان و پیروان زردشت، آگاهانه و آزادانه میشنیدند و میدیدند و تجربه میکردند و سپس بر میگزیدند. این همه، نمودی از اختیار در کلام گاثای زردشت بود. امّا با گذشت زمان، در دورهی ساسانیان، یعنی دوران یگانگی دینی، همهی آموزههای زردشت، یعنی اندیشهی نیک و گفتار نیک و کردار نیک، در الگویی جبری پدیدار شد. در واقع این آموزهها به صورت ابزاری در خدمت استبداد دینی دودمان ساسانیان در آمد و همین امر، یکی از مهمترین دلایل فروپاشی حکومت ساسانیان بود.
آن چه موبدان موبد و شاه میاندیشیدند و میگفتند و میکردند، همانا اندیشهی نیک و گفتار نیک و کردار نیک بود. مردم بایستی این اندیشه بودن چون و چرا پیروی میکردند. بنابراین، در کلام اوستای ساسانی، جبر چیره بود و دین رسمی جامعهی ساسانی، وسیلهای برای پایداری سامانه اجتماعی و بر حق نشان دادن فرمانروایی پادشاه بر فرودستان شد. این دین، از آرمانهای زردشت بسیار دور بود.
به نظر میآید دین زردشت در سده نخستین چیرگی اعراب، بنا بر گرایشهای زردشتیان، تا حدّی دگرگون شده باشد. در این دوران، زردشتیان برخی از افسانهها و اساطیر عامیانه و برخی از احکام دینی را از اوستا خارج کردند. بخشهایی از اوستای ساسانی که شامل آغاز آفرینش و زمان پَسین بود، در دوران چیرگی اعراب نابود شد.
مقام خورشید – مهر در میان مُغان
یزدگرد دوم به آفتاب سوگند یاد میکند: سوگند به آفتاب، ایزد بزرگ، که از پرتو خویش جهان را روشن و از تابش خود همهی هستی را گرم کرده است. این پادشاه، سه چهار بار سوگند به آفتاب را تکرار کرده است. وقتی که به فرمان یزدگرد دوم کشیشهای دین عیسوی را به ترک آیین خود واداشتند، با آنان شرط کردند که به جای معبود خود، خورشید را بپرستند. شاپور دوم نیز به سیمون بر صباعی قول داد که بر جان او ببخشاید، به شرط آن که آفتاب را ستایش کند.
این خدای خورشید کیست؟ در اوستا یکی از ایزدان، یعنی هوَر یا هورهخشیته، خورشید توانا و پیروزمند است. امّا گویا این ایزد هیچگاه مقام چندان مهمّی نداشته است.
مُغان دورهی ساسانی آفتاب را میپرستیدند. آیا این آفتاب، خورشید بود؟ آفتاب مورد ستایش مُغان، همان ایزدمهر (میتره) بود. مهر، ایزدی تواناست. او پسر خدا و یاور دلیر ایزدان هفتگانه است.
در طاق بستان، نقش اردشیر دوم دیده میشود. در این نقش، اهوره مزدا حلقهی پادشاهی (فرّهی ایزدی) را به پادشاه میبخشد. در پشت سر پادشاه، ایزد مهر ایستاده است. او از پرتوی که بر گرد سرش هاله بسته است، شناخته میشود.
در اوستا پرستش عناصر طبیعی از اصول دین زردشتی به شمار میآمد. یکی از احکام مُغان نیز ستایش خورشید بود.
زردشتیان میکوشیدند که آب و آتش و خاک و باد (هوا) را آلوده نکنند. ایرانیان احترام به آب را بیش از هر چیز واجب میشمردند، چنان که حتّی صورت خود را با آب نمیشستند و جز برای آشامیدن و آبیاری گیاهان به این عنصر مقدّس دست نمیزدند. آنان فقط ادرار گاو را پاکیزهتر از آب میدانستند.
ویژگی دین زردشتی در دورهی ساسانی
آفرینش در اوستای ساسانی
در این دوران، اهورهمزدا از یکتایی خویش فرود آمد. به یاد دارید که در اوستای گاثایی اهورهمزدا، سپند مینو و اهریمن – نماد ایزدان و دیوان – را آفرید. امّا در اوستای دورهی ساسانی، اهوره مزدا جایگزین سپند مینو شد و در مقابل اهریمن جای گرفت. در اوستای ساسانی، ایزد زمان (زُروان) نیز جایگزین اهوره مزدا شد و اهوره مزدا و اهریمن را آفرید.
بدینسان در این دوران، زُروان به عنوان خدا – پدر نخستین قرار گرفت. به یاد دارید که جایگاه زُروان در خارج از دین زردشتی از اهمیّت فراوانی برخوردار بود. در اوستای ساسانی زُروان یا ایزد زمان بر فراز اهورهمزدا و اهریمن قرار گرفت و آن را زمان بیکرانه خواندند. آنگاه اهورهمزدا و اهریمن از وجود زُروان زاده شدند.
سپس اهوره مزدا از زمان بیکرانه، زمان کرانهمند را آفرید که آن را زمان درنگ خدای میخوانند. زمان کرانهمند، ۱۲ هزار سال است. این زمان در چهار بخش سه هزار ساله نمود مییابد.
اهوره مزدا آفریننده ایزدان، و اهریمن آفرینندهی دیوان شد. یعنی اهوره مزدا به جای خود پیش از دین زردشت بازگشت. سرانجام با دگرگونی در کیش زردشت، ساخت سه گانهای که در بالای آن شخصیّت روحانی – فرمانروا قرار داشت، دوباره بر پا شد. بنابراین، در دوران ساسانی باورهای زُروانی در مورد آفرینش، دوباره روی نمود.
امشاسپندان چه کسانی بودند؟
در اوستای گاثایی امشاسپندان جلوههای ششگانهی اهورهمزدایند. اهورهمزدا نخست بهمن را از روشِ نیک و روشنیِ مادی آفرید. سپس امشاسپندان بعدی، اردیبهشت، شهریور، خرداد، سپندارمذ و امرداد را آفرید. اینان بیمرگان مقدّسیا برکت بخشندگاناند. امشاسپندان یاوران اصلی اهورهمزداییند و هر کدام از آنان ایزدانی یاور و همکار دارند. اهورهمزدا و هر یک از امشاسپندان، گونهای از آفریدگان را پشتیبانی میکنند و آنگونه، نماد و نشان جهانی هر یک از امشاسپندان و اهورهمزداست.
در اوستای دورهی ساسانی نیز نام این جلوههای ششگانهی اهورهمزدا را امشاسپندان خواندند و روابط آنان تا حدودی دگرگون شد.
مقام آتش در میان زردشتیان دورهی ساسانی
آتش مشخّص و مجسّم در اوستا آتر نامیده و پسر اهورهمزدا خوانده میشود. آخرین داوری به یاری آتش انجام خواهد یافت.
در دورهی ساسانیان، آتش را بسیار میستودند. این پدیدهی طبیعی، نماد اهوره مزدا بود. آتش در گروه امشاسپندان – ایزدان ششگانه – نیز جای گرفت.
اوستا آتش را پنج گونه میشمارد:
– آتش معابد یا آتشی که ملموس است.
– آتشی که در جسم مردم و جانوران است.
– آتشی که در گیاهان پنهان است.
– آتشی که در ابر جای دارد (آذرخش).
– آتشی که در بهشت در حضور اهوره مزدا میسوزد. باور زردشتیان این بود که از این آتش، فرّهی ایزدی به شاهنشاهان حقیقی آریایی میپیوست.
ساختمان آتشکدهها در همه جا یکسان بود. آتشگاه در وسط پرستشگاه قرار داشت و پیوسته آذر مقدّس در آن میسوخت و خارج از دسترس باورمندان بود.
هر آتشکده، هشت درگاه و چند اتاق هشت گوشه داشت. نمونهای از ساختمان آتشکدهی دورهی ساسانی، هم اکنون در شهر یزد وجود دارد. این آتشکده در زمان چیرگی اعراب بر ایران، به مسجد تبدیل شده است.
با گذشت زمان، در دین زردشت رسم بر این شد که آفتاب بر آتش نتابد. به همین دلیل، سبک ساخت آتشکدهها دگرگون شد. در سبک جدید، اتاقی کاملاً تاریک در میانهی ساختمان آتشکده میساختند که آتشگاه در آن جای داشت. ساختمان آتشکدههایی نیز به ایزدِ معیّنی اختصاص داشت. امّا باید دانست که به طور کلّی همهی ایزدان را در همهی آتشکدهها ستایش میکردند.
آداب نیایش آتش در آتشکده
آتشکده با بوی خوش معطر میشد. موبدان دهان خویش را با دهانبندی میبستند، زیرا آتش مقدّس نبایستی آلوده میشد. آنان وظیفه داشتند آتش را از هر گونه آلودگی، حتّی نَفَسِ خویش دور نگه دارند. قطعات چوب (چوب برسم) برای افروختن آتش، با آداب مذهبی ویژهای از هرگونه آلودگی پاک میشد. آتش را پیوسته شعلهور نگاه میداشتند. موبدان آتش را با چوب ویژهای بر هم میزدند. آنان نیایش ویژهای را زمزمه میکردند و با به هم زدن آتش، آن را شعلهور میساختند. در این میان، موبدان با خواندن نیایشهای مقدّس یا پارههایی از اوستا، شاخههای هُوم (گیاه مقدّس) را پس از پاک کردن، در هاون میکوبیدند. اجرای این مراسم، تشریفات طولانی و پیچیدهای داشت که به دقّت اجرا میشد. وقتی که افشرهی هُوم آماده میشد، آن را نثار میکردند.
مردم بر این باور بودند که هر کس هر روز سه بار به آتشکده برود و دعاهای نیایش آتش را بخواند، صاحب ثروت و برتری میشود. فضای آتشکده و آتش افروخته در آتشدان و آواز موبدان را تصوّر کنید. این آواز، گاهی به صدای بلند و لحن دلکش و گاهی با آهنگ پایین زمزمه میشد. در تاریکی آتشگاه، آتش آتشدان همراه با نیایشهایی که خوانده میشد، پیروان را شگفتزده میکرد و به شور و حالی ویژه میافکند.
آفرینش آتش
اهورهمزدا آتش را چگونه خلق کرد؟ اهورهمزدا آتش را از اندیشه به وجود آورد. آنگاه درخشش آن را از روشنی بیکران آفرید. اهورهمزدا گیاه را آفرید و در او آتش بیافرید و بدان نیایش کرد. هنگامی که تن آتش را آفرید، او نالید و گفت: «به گیتی نروم؛ چه، بر من بدی بسیار کنند.» پس اهورهمزدا آذرگشنسب را به آذربایجان به صورت آتش بهرام بنشاند. سپس مردمان را گفت میتوانند کار خوراک را به آتش خانگی بفرمایند و پس از آن که خوراک مهیّا شد، آتش خانگی را نزد آتش بهرام برند. اینگونه بود که آتش آمدن به گیتی را پذیرفت.
سرانجام اهورهمزدا به پاداش کُنِش آتش، همهی آتشهای بهرام را به پاکی پدید آورد. اهورهمزدا آذر فرنبغ را بدان پاداش که با ضحّاک کارزار کرد، به صورت آتش بهرام به خوارزم بنشاند. آذر برزین مهر را بدان پاداش که گشتاسپ را به دین زردشت گروانید، به صورت آتش بهرام به پشتههای گشتاسپان بنشاند.
آتشکدههای ساسانی
از آتشکدههای شناخته شدهی دوره ساسانیان، سه آتشکدهی بزرگ آذرفرنبغ، آذرگشنسپ و آذربرزین مهر را میتوان نام برد. برترین آتشکدهی دورهی ساسانی آذر فرنبغ بود. فرنبغ به معنای دارندهی فرّهی ایزدی است. این آتشکده که از آنِ موبدان و بزرگان بود، ابتدا در خوارزم و سپس در فارس جای گرفت. آذرگشنسپ دومین آتشکدهی مهم در دورهی ساسانی و از آن ارتشتاران (سپاهیان) بود. این آتشکده در آذربایجان (در شیز) جای گرفت. گشنسپ به معنای دارندهی اسب نر است. آذربُرزین مهر سومین آتشکدهی مهم دورهی ساسانیان و از آنِ کشاورزان بود، بُرزین مهر به معنای مهر بلند پایه است. به این ترتیب، اهمیّت ایزدمهر به عنوان ایزد طبقهی تولید کنندگان و کشاورزان روشن میشود. این آتشکده در دورهی ساسانیان در خراسان جای داشت.
نماد اجتماعی سه آتش
همانطور که گفتیم، سه آتش آذرفرنبغ، آذرگشنسپ و آذربرزین مهر، نمادهایی از طبقات اجتماعی به شمار میآمدند. پادشاهان ساسانی در روزگان سختی در آتشکدهی آذرگشنسپ، که از آن طبقهی سپاهیان بود، زر، مال، ملک و غلام نذر میکردند و از این آتش یاری میخواستند.
پینوشتها:
۱. کمربندی مقدّس که در پانزده سالگی بر کمر نوجوان میبستند. این آیین زردشتی، نمادی از ورود نوجوان به بزرگسالی بود.
2. در باور زردشتی، عالم میان دوزخ و بهشت را همستگان مینامند.
منبع مقاله :
محمدی، محمد هادی و حاجی نصرالله، شکوه؛ (۱۳۹۰)، فراز و فرود از حملهی اسکندر مقدونی تا پایان شاهنشاهی ساسانی ازمجموعهی داستان فکر ایرانی (۲)، تهران: نشر افق، چاپ چهارم