آغاز شکلگیری اجتماعات بشری و در جامعههای اولیه، پوشاک جنبه و نقش حفاظتی داشت و برای مصون نگه داشتن بدن انسان در برابر عاملهای طبیعی و اقلیمی و آب و هوایی به کار میرفت. بعدها، با توسعه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی در جوامع و شکلگیری عقاید دینی – مذهبی در ذهنیت مردم، پوشاک و نوع رنگ و جنس و شکل و سبک دوخت تنپوشها زمینه و نقش فرهنگی یافت و کارکرد اجتماعی و فرهنگی و نمادین آن برجسته شد.
هر یک از تنپوشها و زیورها و آرایههای مخصوص آنها به صورتی رمزی و نمادین مفهوم یا مفاهمیمی را در جامعه میرسانند. تنپوشها نشان دهنده پایگاه و منزلت اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، شغلی و حال و احوال روحی پوشندگان آنها و برتابنده تفاوتهای جنسی و سنی و جایگاه و مقام طبقاتی افراد در گروههای اجتماعی و قومی مختلف است.
در این مقاله پوشاک و تزینات زنان (باشندگان/مردمان) در چهار دوره تاریخی پیش از اسلام بررسی شده است؛ پوشاک و تزیینات زنان ایران پیش از تاریخ، دوره هخاشمی، دوره اشکانی و دوره ساسانی.
پوشاک و تزیینات زنان ایران پیش از تاریخ
در دوران باستان زنان از جایگاه بسیار بالایی برخوردار بودند و بنا به قول گیرشمن نظام ما در شاهی اوراتا مقام روحانیت بالا برده بود. چون زن ناقل خون قبلیه به خالصترین شکل خود به شمار میرفت، زنجیره اتصال خانواده به وسیله زنان صورت میگرفت. مردم این زمان اولین زن را ما در تمام زندگان مجسم کرده و او را شایسته احترام دانسته و پرستش میکردند؛ از این رو مجسمه الهههای مقدس این زمان، مادینه است.
همین الهه بهترین وسیله برای ردیابی پوشاک زنان به شمار میرود. از تپههای ماقبل از تاریخ در حصار دامغان مجسمههای گلی و مرمری به دست آمده که لباس زنان را به صورت دامنی گشاد با طرح ساده نشان میدهد. الهه مادر غشتار – ایشتار که طی یک سیر تاریخ به آناهیتا تبدیل شده است، دارای تندیسها و مجسمههای متعددی است. در طاق بستان دو مجسمه از آناهیتا وجود دارد؛ اشکانی و ساسانی که لباس زنان را نشان دادهاند.
در نقش برجسته اتوبانی نی سرپرذهاب زنی جلوی شاه ایستاده که طنابی را در دست دارد که شاید غشتارالهه جنگ و پیروزی باشد و پوشاک او همانند لباس نقش برجسته مناطق غربی فلات ایران است. در شوق، قطعاتی از مجسمههای سفالی زنان ماقبل تاریخ (مثل زنی که بچه به بغل گرفته و شیر میدهد) به دست آمده است. مجسمه دیگری که تزئینات
مصری سر او را با هیات الهه مادر در آورده، وجود دارد که پنجههای دستش در پایین میان دو سینه به هم پیوسته است.
لباس آنان باید از پوست تهیه شده باشد. آنان دامنهای کوتاه با پیراهنهای بلند تمام قد داشتهاند. لیوانی نقرهای که از مرودشت شیراز به دست آمده دو زن را نشان میدهد؛ یکی ایستاده و دیگری نشسته که لباس آنها نیز از پوستین است. مرد و زن هر دو علاقه داشتند که خود را آرایش کنند، گردنبندهایی از صدف ترتیب میدادهاند و حلقه انگشتری و دستنبد را از صندوقهای بزرگ با سنگهای نرم میساختند.
محتملا خالکوبی و یا الاقل بزک هم معلوم بوده و مواد آن را در هاون ظرفی نرم میکردند. سماجت زنان در خودآرایی و استفاده از زیور به حدی بود که گمان نمیرود در ایران زنی را بتوان یافت که فاقد زیور باشد. زنان متمکن در این افراط بیشتری داشتند؛ الهه مادری که به شوش منسوب است دو رشته گردنبند به گردن دارد که به هریک از آنان آویزی وصل شده.
یا الهه دیگری که آن نیز به شوش منسوب است طوقی دانهنشان دارد که آویزی مرکب از یک گردی در وسط و هشتگردی به دور خود دارد که هریک به وسیله میلهای به گردی وسطی مربوط میشود، النگویی به مچ دست و پیشانی بند بر سر دارد.
از سیلک کاشان، تپه حسنلوی آذربایجان و زویه به کردستان اشیای بسیاری به دست آمده که همه جزو تزئینات زنان این دره محسوب میشوند، زینتآلات سیمین که به گردن میآویختند و آن را به وسیله قبر مرصح به لاجورد میساختند.
پوشاک و تزئینات زنان در دوره هخامنشی
لباس هخامشیان شباهت زیادی به لباس
مادها داشته و لباس زنان و مردان شبیه به هم بوده است، جز اینکه در زنان گریبان لباشان شکافی داشته که با زیورآلات میآراستند و، چون بیرون گذاشتن قسمتهای بدن را به جز دو دست برخلاف ادب میدانستند، سراپای ایشان با سربند و یا کلاه پوشیده میشد، شلواری سه پارچه و پیراهنی کتانی که به همراه دو لباس در روی هم میپوشیدند لباس زنان را تشکیل میداد.
پادشاهان لباس بلند قلابدوزی با نقش و نگار سرخ میپوشیدند که دگمههای کتش ارغوانی بود. با توجه به اینکه نقش زنان در دوره هخامنش بر ظروف یا کتبیهها بسیار نادر است (مثلا در کاخ
تخت جمشید، شوش و پاسارگاد حتی یک تصویر از زن وجود ندارد)، چون موجودی بسیار قابل احترام بوده، اما از همان چند عددی نیز که پیدا شده میتوان مشخصههای لباس آنان را شرح داد.
آنچه مسلم است این است که بین زن و مرد در پوشش اختلاف فاحش وجود نداشته است. اگر جریان آرته اینت و لباس هدیه شده آمستریس و فشارشاه را به یاد آوریم، مشخص میشود که پوشیدن لباس مردانه مسخره نبوده است.
با توجه به نقش مجسمه یک زن در لرستان و نقش زنان پازیریک نقش قالی قرن ۴ تا ۳ پ. م. و ارقیلی – پ.. م. مشخص میشود که کفش آنان بسیار ساده بوده و چادر آنان که یک پارچه مستطیلی شکل بوده که روی بدن آنها را گرفته و فقط قسمت پایین لباس از زیر آن مشخص است.
بالاپوش: دارای یقیهای شکل هفت بوده و قسمت پایین آن در جلو آزاد و در مقابل ناف رها و افتاده بود. بلندی آن به محل کمر ختم میشد و در این قسمت کمر لیفی بخش پایین قسمت بالا پوش را در خود میگرفت. بر سر نشانهها درزی است که تکه پشت بالاپوش در آنجا به بخش جلو وصل میشد.
تکه جلویش آنقدر بلند است که پس از وصل شدن به تکه پشتی بقیه آن رها میشود. لیفه کمر، بالاپوش دوخته میشود و سر کمر لیف مانند کمر بند در جلوی بدن بههم میپیوندند.
دامن: به دو شکل تقسیم میشود: الف. – یک راسته چینی، دامن است که در جلوی بدن دارای یک راسته چیندار مرتب چهارتایی است و دو پهلوی پارچه دامن به دو پهلوی این راسته چینی دوخته میشود ب- دو راسته چینی، دامنی است به همان شکل، ولی در جلوی بدن به جای یک راسته چین چهارلایی، دو راسته چین چهارلایی دارد و نیز به وسیله یک پارچه باچینهای افقی در وسط از هم فاصله میگیرند.
کفش: الف. – کفشهای ساده که مانند جورابی به پا کشیده میشود و پاشنهای داشت که از بیرون مشخص نبود. گزنفون مینویسد کفشهای مادی چنان ترتیب داده شده بود که شخص میتوانست چیزی در آن بگذارد که بلندتر شود. محققان اعتقاد دارند که این کفشها مادی است، اما کفش مادیها ساق بلندی داشته و متناسب با سرزمینهای بلخی بوده است.
ب. – کفش دوتکهای که داری بند است و در زیر خود تخت اضافی و پاشنه از بیرون نداشته است. زبانهای بلند در جلوی خود داشته و رویه کفش به وسیله سه بند به هم وصل میشود و غالبا به رنگهای زرد، حنایی و ارغوانی بود.
تاج کنگره دار و چادر: تاجهای لنگرهدار به شاه اختصاص نداشته است؛ برای نمونه خدمتکاری در نگاره کاخ داریوش چنین تاجی بر سر دارد و اغلب زنها با این تاج به تصویر کشیده شده است. خدمتکاران نیز تاج دارند و زنان مشخص (نه خدمتکاران) به غیر از تاج، پارچهای، چون چادر هم به سر انداختهاند.
زنها که در کارگاههای خیاطی شاهی در خزانهها کاری میکردند حقوق خود را براساس نوع لباسی که میدوختند دریافت میکردند: لباسهای ساده، لباسهای ظریف و لباسهای بسیار ظریف، در میان افرادی که بالاترین حقوق را دریافت میکردهاند. به چند مرد خیاط هم برمیخوریم، اما تعداد مردها به مراتب کمتر از زنان است. همچنین از پنبه، ابریشم، پشم و کتان لباس تهیه میشد.
برای تزئین لباس هماز قطعات طلا و یا پلوک استفاده میشد. آتنانیوس میگوید: گرانترین لباسها، رداهای پربهای ایرانی بود با بافتی محکم و پوشیده از پولکهای طلایی. زینتآلات این دوره بسیار غنی است. سال ۱۹۰۱ در میان تابوت زنی که از شوش به دست آمده، زیورآلات زیادی پیدا شده که اکنون در
موزه لوور پاریس نگهداری میشود که این اشیا عرف و سیلقه بانوان
هخامنشی، خصوصا ملکه را نشان میدهند.
وقتی دیوارههای جیهون فروریخت، اشیایی کشف شد که به هندوستان رفته و از لندن سردرآورده بود. نقش برجسته زنی به دست آمده که پیرامون صورت او گوشوارهای گرد یا پولکهای برجسته است. گیرشمن اعتقاد دارد که زنان در این دوره خود را با جواهر نشان میدادند و همه قسم مواد تزئینی استفاده میکردند.
ازجمله اشیایی که در این دوره یافت شده، گوشوارهای به شکل هلال ماه است که یک طف آن باریک و آزاد است و در انتهای دیگر مقداری مفتول تایید شده و از زر پیچیده قرار دارد. طول متوسط گوشواره ۱۸ و عرض آن ۱۷ میلیمتر است. از پاسارگاد در شیراز، النگوی طلایی با سر دو غزال از متفتول طلایی تایید شده، به دست آمده و یا النگویی طلایی با سر دو غزال از مفتول طلایی تایید شده، به دست آمده است.
یا الگنویی با دو سر سوسمار و النگویی شیشهای با گیره طلا که از شاهکارهای این دوره است. آرایش زنان در این دوره نیز در خور توجه است. زنان حرم شاه و دیگر بزرگان به آرایش و زیبایی خود توجه زیایی داشتند و برای نمایش درخشندگی چشم، سرمههای گوناگون استعمال میکرند.
این علاقه باعث که در بین آنان طبقه خاصی به نام آرایشگران که رومیان آنها را کوسمیتبای میگفتند، به وجود آید. کار آنها کارشناسی آرایش و هنر بود و پیشتر به تزئین ثروتمندان و زنان حرم میپرداختند. خود شاه نیز به آرایش علاقه داشت و همیشه با جعبهای از مواد معطر که همراه داشت، چه در جنگها شکست میخورد و چه پیروز میشده، خود را خوشبو میکرد.
پوشاک و تزئینات زنان ایران در دوره اشکانی
لباسهای زنان اشکانی مورد ستایش مورخین رومی قرار گرفته است که نوشتهاند زیبا و خوش نما بوده است. بهطوریکه زنان ایتالیایی هم آنان را میپسندیدهاند. از معبد زئوس که در شهر دورار اوروپوس کشف شده، تصاویری به دست آمده که عدهای را با لباس مخصوص مراسم مذهبی نشان داده است.
زنی در این شکل تصویر شده که عمامهای بر سر نهاده که موی سرش از زیر آن نمایان است که سراسر بدنش را گرفته است و تصویر دیگر زنی را نشان میدهد که روی لباس ارغوانیاش چادر سفیدی بر تن کرده است. از زیر این پوشاک، کلاهی استوانهای و بلند جلب نظر میکند. کلاه در قسمت پایین دارای حاشیهای است و در بالای آن دو رشته زیور به کار رفته است. لباس زنان اشکانی شامل قسمتهای زیر بود:
چادر: چادرها پارچههای مستطیل شکلی بود که به صورت استوانه درآمدهاند. قسمت بالای درز استوانه را زیر فلزی گرد یا شکل دیگر محکم و حلقهای از بر آن تعبیه میکردند. هنگام پوشیدن چادر در دست چپ را از حلقه گذرانده آن را به روی شانه بند میکردند در این هنگام چادر را برمیکشیدند.
عمامه: در زیر چادر استفاده میشد. صفحهای فلزی و مستطیل شکل با نقوش برجستهای وجود داشت که احتمالا باید از جنش فلزات گرانبها باشد. این نوار فلزی مثل کمربندی قسمت پایین عمامه و بالای پیشانی را محاصره میکرد.
خود عمامه از چندین رج کلاف حلقهای روی هم چیده، تشکیل میشد. احتمالا باید موها را کنار شقیقه کشیده و در پست سر جمع کرده باشند. در سکه فرهاد، ملکه را با سر باز نشان داده اند که گیسوان او به همین ترتیب آرایش شده بود.
پیراهن: پیراهن بانوان اشکانی به چهار دسته تقسیم میشد.
الف: پیراهن بلندکه تا کف زمین میرسید، گشاد و دارای یقهای راست بوده و راسته پیراهن را در پایین سینه جمع میکردند، در نتیجه همه پارچه چینهای عمودی فراوان میگرفت.
ب: پیراهن بدون آستین و سرشانه که فقط انتهای بالای پارچه به وسیله دگمهای به هم وصل میشد و یقه پیراهن به اندازه همه پهنای پارچه افقی باز بود.
ج: گاهی با تنگتر گرفتن یقه، حلقه آستینها را نیز در بالای پارچه قرار میدادند. قد پیراهن رویی کوتاهتر از پیراهن دومی بود، ولی مانند پیراهنهای دیگر گشاد و متشکل از دو تکه پارچه بود.
د: پیراهن متشکل از دو پارچه و همانند پیراهنهای دیگر گشاد و از پارچه مستطیل شکل با همان خصوصیات (فراخ و بلند) بود جز اینکه آستین بلندی داشت.
با وجوی که در تمام آثار به دست آمده اشکانی، زنان چادر بر سر داشتهاند. زن تیرداد وقتی برای گرفتن تاج
ارمنستان با شوهر خود نزد امپراطوری
روم میروند، مانند دیگر زنان مقنعه بر نداشته و از مغز (کلاهخود) استفاده میکرده است و بدون اینکه روی خود را بپوشاند، کنار شوهر حرکت میکرده است. پیراهن زنان اشکانی از پارچهای منقوش تهی میشد. کفش سادهای به پا میکردند و کمربندی از نوار برای جمع کردن گشادی پیراهن در زیر سینه میبستند.
پوشاک و تزئینات زنان ایران دوره ساسانی
در دوره ساسانی زنان اشراف لباسهای بلند ابریشمی بر تن میکردند. عدهای از صاحبنظران اعتقاد دارند که روی کار آمدن ساسانیان نبایستی اثر دیگری بر عوض کردن لباس مردم میداشته، مگر در مواردی که تعویض لباس ضرورت داشت. پیراهنها، دامنها و … با گذشته فرقی نکرده است.
در این دوره غیر از انواع پیراهن، قبائی هم تا زانو میپوشیدند که جلوی آن باز بود و به وسیله دگمهای بر روی سینه قلاب میشد. هنگامی که قبا بر تن میکردند، روی پیراهن آرخالق میپوشیدند. گیسوان را در دستههای جدا از هم میبافتند و بعضی اوقات با یک روبان در پشت سر به هم وصل میکردند. پوشاک آنها غالبا قلابدوزی شده بود؛ چراکه نقش آناهیتا در طابق بستان موید این نکته است.
پیراهن آنها بلند، پرچین و فراخ بود. گاهی به وسیله نواری در حوالی سینه جمع میشد، از طریق قلمزنی و چینسازی پیراهن و دامن آن پیدا است که بر انتهای دامن میباید پارچهای اضافی و پرچین دوخته باشند. این پیراهن آستین بلندی دارد و بقیه آن گرد است. در نقش بشقایی که از
بهرام گور به دست آمده با نوسپیوز لباسی از نوع آناهیتا دربردارد که روی آن پیراهن دیگری پوشیده است.
بر روی کوزهای این دوره، رقاصههایی است که پیراهنهایی نازک پوشیدهاند و دامن آنها کنگرههایی دارد. یک تکه پارچه از شانه راست جلو افتاده که سر دیگر آن در دست آن در دست چپ قرار دارد.
سه سند معتبر نشان میدهد که زنان ساسانی شلوار نیز میپوشیدند: کتاب مجمل التواریخ، تاریخ پیامبران و بشقاب نقرهای شاهزادهای ساسانی با بانوان او. صاحب مجمع التواریخ مینویسد که
پوران دخت پیراهن و شی سبز و شلوار آسمان گوی داشت.
حمزه اصفهانی در توصیف آذرمیدخت مینویسد: پیراهن سرخ منقش به نقوش و شلوار آسمان گون بر تن داشت. در دوره قبل از ساسانی، چادر استفاده میشد و در این دوره نیز چادر یکی از لباسهای زنان بود. اگر در طابق بستان دقت کنید، خیل عظیمی از زنانی را میبینید که لباسهای متنوع پوشیدهاند.
طرح منظره بدیع و مبتکر است. همچنین آرایش زنان در این دوره باب بوده است. بهطوریکه کریستین سن مینویسد: ازجمله چیزهایی که چینیها از ایران میخریدند، وسمه بود که قیمت گزافی داشت. ملکه چین آن را هر سال برای مصرف شخصی ابتیاع میکرد.
از عطر نیز استفاده فراوان میشد. بنا بر روایت ثعالبی خوش آرزو ریک غلام خسرو، که از لطایف مشمومات وقوفی کامل داشت، در جواب خسرو گفت: بهترین عطرها شاهسپرم آمیخته با نداست که بر آن گلاب پاشیده باشند.
دیگر بنقشه یا بخور عنبر اشهب و نیلوفر با بخور مشک و بقلای معطر با بخور کافور، بوی نرگس، چون رایحه جوانی است و بوی گل سرخ، چون رایحه باران، عطر شاهسپرم، چون نکهت اولاد است و بوی خیری، چون رایحه دوستان صدیق است.