پیشینۀ تاریخی مصریان در متون تاریخی- دینی جهان باستان
به قدیمی ترین مردمان ساکن در سرزمین مصرقیطان می گفته اند. برخی نیز قبطی ها را بخشی از مردم مصر به شمار می آوردند، زیرا مصر از قدیم الایام دارای مهاجران زیادی از بین النهرین و لیبی، سودان و دیگر مناطق آفریقا وآسیا بوده است. مردم مصر بطور کلی با مردمان ساکن در حوضۀ مدیترانه ای خویشاوندی نژادی داشته اند. به سخن دیگر نژاد مصریان به نژاد مردمان مدیترانه ای ازهر نژاد دیگر نزدیک تراست. سکنۀ سرزمین مصر از دوران های پیش ازتاریخ و چندین قرن قبل ازآغازتاریخ مصریان ابتدا در دورۀ نیل ساکن شده و به تدریج در سرتاسر قلمرو مصر گسترش یافته اند. تاریخ مصر نیز مانند برخی از کشورها و سرزمین ها مانند یونان و بین النهرین قدمتی بسیار کهن و دیرینه دارد و به هزاره های پیش از میلاد مسیح برمی گردد. به همین دلیل بخشی از تاریخ مصریان با افسانه ها و اساطیر شگفت انگیز درهم آمیخته است. مان تن[۱] کاهن مصری که تاریخ نیز نوشت، خود به این واقعیت اعتراف کرده و تاریخ مصریان را به گونه ای دریافته است که تفکیک واقعیات تاریخی از افسانه ها و اسطوره ها را ناممکن دانسته است.
مصریان بسیار قدیم پس از سکنا گزیدن در درۀ نیل ابزار، لوازم و وسائل زندگی، جنگ و شکار و … خود را نخست از سنگ، سپس از مس و سرانجام از مفرغ می ساخته وفلزات دیگر را هم نمی شناخته اند و هم در اختیارنداشته اند. با توجه به بُعد مسافت با سرزمین هایی که دارای پیشرفت فرهنگی و شهرنشین نیز بوده اند ، به ناچار نیازمندی های خود را با توجه به امکاناتشان خود فراهم می کردند . مصریان خیلی دیر با مردم جهان خارج ارتباط برقرار کردند و برخی مورخان براین باورند که دور بودن مصر از کشورهای جهان این مشکل را دو چندان کرده است . مصریان به بافندگی و تهیۀ ظروف سفالین نیز می پرداخته اند با توجه به نارسایی ها و مشکلاتی که مصریان در عرصۀ کشاورزی و دامپروری و کاستی های دیگری که در زمینه های تولید به آهنگ سرزمین ها دیگر از جمله ساکنان بین النهرین[۲] چون بابل[۳]، سومر– اکد[۴] ، آشور[۵] و فنیقه[۶] داشته اند ، معاش خود را از راه شکار ، صیدماهی و اندکی کشاورزی تأمین کرده اند.
مورخان یونانی و کاوشکران آثار باستانی به مدارکی دست یافته اند که با توجه به آنها ، می توان پذیرفت که مصریان دارای نظم ونبوغ فوق العاده ای در ساختار نظام اجتماعی خود داشته اند . شاید بتوان گفت که مصر زودتر از بسیاری از سرزمین های دیگر دارای قوانین ، نظام دیوانی و تقسیمات طبقاتی – اجتماعی شده است. یونانیان دریافته اند که سرزمین مصر ابتدا به دولت های کوچکی به نام «نوم»[۷] تقسیم شده بود و همین تقسیمات در ادوار تاریخی نیز به صورت تقسیمات اداری وجود داشته و به سخن دیگر نظام دیوانی و نظام اجتماعی با یکدیگر گره خورده ودر خدمت یکدیگر بوده اند ، به همین دلیل مورخان جهان باستان مصریان قدیم را از مبتکران وضع و تدوین و اجرای قوانین اجتماعی و دیوانی در جهان باستان دانسته اند . هر نوع دارای سازمان اداری ویژه و خدایان متعلق به آن نوم بود. اساس اندیشه های دینی – اعتقادی مصریان مبتنی و متکی بر شیوۀ معمول در جهان باستان یعنی پرستش توتم[۸] یا معبود و موجود زنده بوده است.
توتمیسم[۹] مصریان به معنای اعتقاد به پیشینیان و به اصطلاح نیای بزرگ قبایل و خاندان ها بوده است. این قبایل دارای تقویم های ویژه خود بودند که در جانوران متبلور می شده اند و این امر مصریان را به تدریج بزرگترین جانورپرستان در جهان باستان معرفی کرده است . شغال، خرگوش، کرکس، گرگ، گوسفند، گربه، مار، آهو، گاو وگاومیش و…از آن جمله اند. این امرضمیر مایۀ توتم پرستی دارد که در میان غیرمصریان نیزمتداول بوده است ومصریان خود آن را به پرستش جانوران بی شمار مبدل کرده اند.
نوم های مصریان به روایت مورخان یونانی متعدد بوده است که برجسته ترین آنها به استناداسناد و مدارک تاریخی و باستان شناسی عبارتند از: نوم بوتو[۱۰] ، نوم ابیدوس[۱۱] ، نوم سکورپیون[۱۲] ، نوم هیراکن پولیس[۱۳] ، نوم الفانتین [۱۴] و… هر نوم به مثابۀ یکی از تقسیمات کشوری مصر بوده و رهبر و رئیسی داشت که در داخل قلمرو فرمانروایی خود ضوابط و قوانینی را به اجرا در می آورد. در برخی از منابع تاریخی به این رهبران و رؤسای نوم ها ،اُمرای ایالات یا رؤسای دولت های کوچک می گفتند. امرای دولت های کوچک که چندان اقتداری نداشته اند به مرور زمان به فرمانبرداری زمام دارانی در می آمدند که در میان آنها دارای نفوذ اختیارات بیشتری شده بودند و دارای قدرت و نیروی افزون ترین بودند که درقالب سپاهیان و تدابیر سیاسی متجلی بود. دراینجا وسعت و موقعیت اقتصادی هرنوم نیزنقش ویژه خود را ایفا می کرده است. باز هم با گذشت زمان با گسترش یافتن قلمرو فرمانروایی نوم ها، این تقسیمات کشوری به یکدیگر نزدیک شده و به هم پیوسته اند و به تدریج از شمار نوم ها به خاطر ادغام شدن در یکدیگر کاسته گردید. به این ترتیب مصر دیگر تنها به دو بخش یعنی مصر شمالی و مصر جنوبی باقی ماند که هر بخش نیز دارای اختیارات و ویژگی های خود بود.
تاریخ داستانی مصر باستان نشان می دهد که تقریباً در ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح زمام داری به نام «منس»[۱۵] که پادشاه بخش جنوبی مصر بود، برسرتاسر مصر سفلا غلبه کرده و به این ترتیب کشور را به طور کامل به زیر فرمان خود درآورد. تاریخ مصر باستان به نظر کرونیست ها از همین زمان آغاز شده است و از سال ۳۳۰۰ پیش از میلاد مسیح تا سدۀ چهارم پیش از میلاد که سرزمین فراعنه به زیر فرمان اسکندر مقدونی درآمد سی و یک سلسله یا خاندان که برخی به آنها خانوادۀ سلطنتی نبز گفته اند ،بر مصر و مصریان حکومت کرده اند . خاستگاه دو سلسله از این مجموعه که چگونگی زمامداری آنها در مباحثی دیگر مورد معرفی و بررسی قرار گرفت از شهر تینی[۱۶] بوده است و به همین دلیل این مقطع از تاریخ مصر باستان به دورۀ پادشاهان «تین»[۱۷] معروف است. پادشاه یا «فرعون» دارای مقام الوهیت بود ومعروف کلیۀ جانوران مقدس و سودمند برای مصریان و دولت مصر به شمار می رفت.
گفتنی است که واژۀ فرعون از ریشۀ «پرآ»[۱۸] به معنای «خانۀ بزرگ» است. فرعون خود را پناه گاه مردم می دانست و دارای کاهنان ویژه ای پیرامون خود بود که برای او تبلیغ کرده و مقام ومنزلت او را به مردم معرفی می کردند . این کاهنان از برجسته ترین و متنفذ ترین چهره های دینی مصر بوده و برهنر سخنوری [۱۹] اشراف ویژه داشته ودر قلمرو تبلیغات و رعایت آداب و تشریفات در ارکان سیاسی – دینی دستگاه فراعنه مهارت و برجستگی کم نظیری داشته اند . این روحانیان پیوسته در خدمت فرعون بوده ودر ازای تبلیغاتشان به سود فرعون ، از امکانات وامتیازات ویژه و از توجه و التفات فرعون نیز برخورد اربوده اند . کاهنان که عاملان اصلی تبلیغ مقام الوهیت برای فرعون مصر بوده اند ،به مردم مصر القاء کرده بودند که اطاعت از فرمان فرعون ، فرمانبرداری از خدایان وبوسه زدن بر پای فرعون ، خوشبختی و رستگاری محض است ، به همین دلیل مردم مصر بر سر اینکه در هر شرایطی به خدمت فرعون برسند ، از یکدیگر پیشی می گرفته اند .این امر برگرفته از همین منشأ است که سران نوم ها هم داری اقتدار سیاسی و هم احترام اجتماعی بوده اند .فرعون خود را دارای اختیارات نا محدود می دانست و اوامر او لازم الاجرا به وسیلۀ هر مقامی در قلمرو فرمانروایی فرعون بود. در واقع فرعون از نظر محتوا و معنا و مفهوم به معنای کسی است که همگان باید خواسته یا نا خواسته از اوامر او اطاعت کنند و به سخن دیگر فرعون به معنای دیکتاتور یا فرمانروای مطلق العنان است. سرپیچی از فرامین فرعون به معنای پذیرفتن کیفر مرگ به شمار می آمده است. فرعون ن افزون بر اختیارات دینی ، ازاختیارات نظامی نیز برخوردار بوده و در واقع مالک سرتاسر کشور و ساکنان آن به شمار می آمد.
ادارۀ امور مصرعلیا و مصر سفلا جدا از یکدیگر به وسیلۀ یک وزیر فرماندار هر دولت یا بخش (ایالت) افسران و عمال و دبیرانی که در واقع توان خواندن و نوشتن و درم قوانین وامور دیوانی را داشته اند ، صورت می گرفت . این امر می رساند که مردم همه در برابر قانون برابر بوده و تنها عنصری که امتیاز بخش بود ، تعلق طبقاتی بوده است .این یکی ازمهمترین فاکتورهای سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی مصر است که ،آن سرزمین را از یونان ، بابل ، آشور ، ایران و… متمایز کرده است . هر ایالت (نوم) دارای خدایان ویژه خود و خط مشی اعتقادی منحصربه آن ایالات و مردم آن بود. هرنوم می توانست چندین خدایگونه داشته باشد. خدایان هر نومی دارای معابد و احترامات شایستۀ آن رب النوع بود . اگر میان نوم ها اختلافی بروز می کرد که منجر به جنگ میان آنها می شد و یکی از آنها دیگری را شکست می داد، حق داشت که خدایان خود را بر مردم نوم یا ایالت مغلوب تحمیل کرده آنان را ملزم به پرستش خدایان نوم غالب بنماید و ثروت و سرمایۀ آنان نیز در این صورت متعلق به رئیس یا رهبر نوم فاتح می شد . در تاریخ مصریان آمده است که نوم اسکورپیون (سکورپیون = عقرب، کژدم) نیرومند ترین آنها بوده و پیوسته بر نوم های دیگر غلبه کی کرده . نقشی از رهبراین نوم به دست آمده است که در آن سکورپیون بر نوم شکست خورده حکومت کرده و آنان را وادار به کشاورزی و کشیدن گاو آهن و شخم زدن زمین ها کرده است. سکورپیون خود نیز سمبلی برای آباد کردن و باور کردن زمین بوده است.
هر خدایگونه در شکل انسان ویا جانور و بیشتر با شکلی آمیخته از این دو یعنی نیمی انسان و نیمی دد ویا به سخن دیگرانسانی با سرجانورمورد ستایش بود.برجسته ترین و مشهور ترین این ارباب انواع ازیریس[۲۰] بود که به شکل خورشبد متجلی می شد ، زیرا او ازیریس خدای خورشید غارب بود و غروب خورشید در ارادۀ او بود ، حوروس [۲۱] (هورس) خدای خورشید طالع بود و طلوع خورشید را اراده می کرد . هوروس در شکل پرنده شاهین و توت (تُت)[۲۲] در قالب لک لک آنوبیس [۲۳] در شکل شغال وهاتور به صورت ماده گاو تجلی می کرده اند . جانورانی که معرف این ارباب انواع بوده اند ،خود نیز دارای منزلت والایی بوده و مقدس به شمار می آمده اند ، اسطوره شناسان براین باورند که در همین دوره ها و مقاطع زمانی ، نخستین افسانه ها و اساطیر یعنی روایات داستانی که مفاهیمی آمیخته از فلسفه و طبیعت داشته اند ، ظهور کردند.
معروف ترین اساطیر مصریان ، افسانه ازیریس است که وی فریب هفتاد و دو تن از برادران خود را خورد و او را وارد صندوقچه ای کردندو به آب انداختند ، جریان آب اورا تا سواحل فنیقیه(لبنان کنونی) به بندر صور [۲۴] رسانید. حوروس پسر ازیریس که از این رویداد غم انگیزآگاه شد خود را به پدر رساند و او را آغشته به خون دید . او را نجات داد و عاملان این فاجعه را مجازات کرد. خونی که از ازیریس جاری شده بود، موجب روییدن درخت افرا گردید که در میان شرقیان هنوز نیز مقدس است، پزشکان از برگ درخت افرا برای درمان بسیاری از بیماری از بیماری های تنفسی وپوستی و گوارشی استفاده می کرده اند. در اواخر سدۀ ششم پیش از میلاد مسیح داریوش یکم برای ساختن کاخ شوش از لبنان چوبی آورده است که موریانه نتوانسته است ان را از بین ببرد. برخی این چوب را همان چوب درخت افرا می دانید که موریانه را از خود دور می کند. در یکی از این افسانه ها آمده است که ازیریس زمانی بر سرتاسر کرۀ خاکی حکومت می کرده است و سرانجام برادرش تت(سِت) او را به قتل رساند، بدین ترتیب که او را قطعه قطعه کرد، ولی حوروس او را نجات داد و با مادرش ایزیس[۲۵] که خواهر ازیریس و هم زمان همسر او نیز بود،قطعات بدن ازیریس را جمع نمود و به هم پیوند داد و به ازیریس زندگی دوباره اعطا نمود. در اساطیر مصریان، ازیریس نمادی از گروه فرزندان خورشید و روییدن گیاهان و ایجاد سرسبزی و نعمت، و سِت تجسم بیابان خشک و تاریکی است. مصریان این داستان را نمادی از پیروزی فظیلت و خدمتگزاران بر جهل و زیانکاری می دانند.
مصریان باستان در کنار این ارباب انواع بی شمار، پیشینیان خود را نیز پرستش می کرده اند. ستایش به نیاکان نه تنها در مصر، بلکه در فرهنگ بسیاری از ملل باستانی معمول و متداول بوده است، پاره ای از خدایان مصری و سومری و حتی یونانی نه تنها آدمیان را به هنگام زنده بودنشان تحت حمایت خود قرار داده بوده، بلکه پس از مرگ نیز به عنوان قاضی اموات به جانبداری ازآنان و تأمین بخشایش برای آنان به هنگام ادارۀ محکمۀ روز جزار در کنارش حضور می یافته اند. بنا به تبلیغات عوامل فرعون، شخص فرعون چهره ای جاودانی بود و زندگی آینده از امتیازات ویژۀ فرعون به شمار می رفت و چنین امتیازی را تنها فراعنه داشتند و کسی دیگر شایستگی آن را نداشته است. در پاره ای از منابع آمده است که فراعنه به عنوان قاضی اموات نیز در طلیعۀ آغاز زندگی پساز مرگ در محاکم قضایی که مردگان در آن حضور یافته و به اعمال دنیوی آنان رسیدگی می شد،حضور پیدا می کرده اند. فرعون خود تنها کسی بود که مرحلۀ مرگ را تجربه نمی کرد و پس از پایان زندگی دنیوی بی درنگ و بدن هیچ فاصله ای به زندگی اخروی و جاودانی خود ادامه می داد. هر چند این تجزیه تحلیل در این بحث نمی گنجد و در فرصتی دیگر و مبحثی مناسب تر به آن خواهم پرداخت، ولی اشاره به آن ضرورت دارد که فلسفۀ مومیایی[۲۶] کردن اجساد در نزد مصریان با این موضوع بی رابطه نیست. مصریان به این ترتیب می کوشیده اند تا پیوسته رضایت خاطر فراعنه را فراهم کرده و از فرامین او سرپیچی نکنند، تا در روز جزا از مراحم وی به عنوان قاضی اموات بهره مند گردند. در آثار هنری مصریان و در پاره ای نقوش و متون پراکنده و سخت آسیب دیدۀ مصریان، به صراحت و وضوح به این موضوع اشاره شده است. به روایت مورخان یونانی، مصریان هرگز از مرگ هراسی نداشته و با اعتقاد به اینکه فرعون وقت که هر مصری نسبت به او فروتن و فرمانبردار بوده است، پس از مرگ بلافاصله به فریاد او خواهد رسید، زندگی اخروی را برای خود ترسیم کرده و تصویری از ان را به مراتب زیباتر، مرفه تر و کامل تر از زندگی دنیوی در اندیشۀ خود مجسم کرده و می پرورانده اند.
دورۀ زمام داری تینی ها (تی نیت ها)[۲۷] که در واقع زیربنای سیاسی ، فرهنگی،- فکری و دینی مصریان هزارۀ چهارم پیش از میلاد مسیح بوده است، آثار هنری بی شماری وجود داشته است که بر اثر هزاران جنگ و هجوم هیکسوس ها [۲۸] که بزرگترین نابودکنندگان مظاهر فرهنگی – هنری و اقتصادی – اجتماعی مصریان بوده اند ، دستخوش آسیب دیدگی و نابودی شده است . همین اندک آثاربه جای مانده از دورۀ تینیت ها نشان گر آن است که مصریان در آفریدن آثار هنری تا چه اندازه از ذوق ، استعداد و اعتقاد هنری برخوردار بوده اند . قبور سران، سرکردگان ، اشراف نجبا ، صاحبمنصبان لشکری و کشوری تینیت ها بلااستثناء مورد غارت قرار گرفته و محتوای آنها به یغما رفته است . این گونه دستبرد ها به دفعات ولی پیوسته صورت گرفته است . از زمان سقوط مصر و افتادن آن سرزمین فرهنگ پرور به دست جانشینان اسکندر مقدونی این فاجعه آغاز و در طول تاریخ مصر تا به دوران معاصر و حملۀ ناپلئون بنا پارت به آن سرزمین ادامه یافته است موه های اروپائیان و آمریکا و سرزمین های دیگر بیانگر این واقعیت می باشد.
تی نیت ها (تینیت ها) مقابر خود را از چوب می ساخته اند و در اندرون آن لایه ای محکم ، صاف و براق از مصالح ساختمان تعبیه کرده ودر آن زیور وزینت آلات برای زنان ، سلاح و دیگر ابزار مورد علاقۀ مردان قرار می داده اند. افزون براین مقداری خوراک و آشامیدنی در ظرف ویژه ای که نشان اعتقاد آنان به زندگی پس از مرگ بوده است، قرار می داده اند. در تاریخ جهان باستان به این گونه خوراکی ها که به روایتی خدایان نیزدرآن سهیم بوده اند «آمبروزیا»[۲۹] و به آشامیدنی ها یی که در قبور می گذاشته و خدایان نیز از آن بهره می برده اند «نکتار»[۳۰] می گفته اند . آمبروزیا درواقع واژه ای در زبان یونانی و به معنای «آنچه جاودانی می کند»،آنچه بی مرگی می آورد ، نامیرا، اکسیر بی مرگی و…است[۳۱]. آمبروزیا درواقع خوراک خدایان درمیان اقوام و ملل کهن بوده است . برخی این اندیشه را منحصربه برخی اقوام چون یونانیان ومصریان می دانند ، در صورتی که در فرهنگ اقوام وملل بین النهرین و سرتا سرمشرق زمین چون هند، چین، ایران و… این تفکردارای پیشینه و اعتبار بوده است.
اشکانیان ایرانی نیز پس ازمرگ مقداری خوراکی وآشامیدنی و زیورآلات وحتی اسب و سلاح و درمیان برخی جوامع معمول بوده است که درقبول فرماندهان و زمام داران وبزرگان کنیز، برده و ندیمان رانیز زنده به خاک بسپارند تا در دوران زندگی پس ازمرگ درخدمت شخص درگذشته باشند. درمیان اقوام و قبایلی نیز که درفرهنگ معتبر وبا سابقه ای که در میان جهانیان شناخته شده باشد نیز هما نند سکاها وهیاطله این رسم معمول بوده است. نکتار نیز واژه ای یونانی وبه معنای آشامیدنی فنا ناپذیری است ودرواقع مختص خدایان بوده است، ولی اصل آن مختص ومنحصربه یونانیان نبوده ، بلکه بیشتر مردمان دردوران باستان به آن اعتقاد داشته اند.[۳۲]
خدایان اموات یا قاضی اموات که عمدتاً مورد دوم در منابع دینی و تاریخ مصر باستان به صورت مفرد به کار رفته است.- یعنی یک قاضی برای محاکمۀ چندین شخص در گذشته – تنها در فرهنگ مصر باستان مورد توجه نبوده، بلکه بیشتر مردمان درجهان باستان بدان اعتقاد داشته اند ، ولی کمتر مردمانی به اندازۀ مصریان از آن هراس داشته ونگران زندگی پس از مرگ خود بوده اند. شماری از خدایان که در آثار مصریان آمده است، با تو جه به اهمیت ونقش آنها درزندگی پس از مرگ مصریان کراراً در منابع تاریخی وتجسم آنها درقالب آثار هنری ونقوش ،ترسیم شده اند وعبارتند از: سوکار[۳۳] ،آنوبیس ،ازیریس وایزیس[۳۴]. اصولاً درفرهنگ های قدیمی مبتنی برنظام چند خدایی[۳۵] ،خدایان ویژه ای شایستگی این مقام را داشته اند. مصریان در طول زندگی شان درزمینۀ گرامی داشت این ارباب انواع و پرداخت سهم خود وحتی تقدیم قربانی های ارزشمندی درراه آنها بر یکدیگر پیشی می گرفته اند.
غیر از مصریان مردمان شرقی وغیر شرقی پایگاه این خدایان رامتفاوت با مقرودرگاه خدایان دیگر می دانسته اند .شماری ازخدایان زیر زمینی در نزد شرقیان وازجمله یونانیان هم مرگ آفرین بوده اند وهم به سرنوشت انسانها پس از مرگ رسیدگی می کرده اند.این گونه خدایان در جهان باقی یا در دنیای مردگان دارای قلمرو گسترده ای بوده وبر مردگان حکومت می کرده اند . درهند یاما[۳۶] دربابل نرگال[۳۷] ودریونان پلوتون[۳۸] ودرمیان رومیان وژوویس[۳۹] چنین مقام واقتداری داشته اند[۴۰] .اکثر این خدایگونه ها مؤنث (مادینه ) بوده اند ، مثلاً دربابل ارشکیگا ل[۴۱] وآلاتو[۴۲] و دریونان پرسفون[۴۳] درنزد رومیان لارنتا[۴۴] ودرمیان ژرمن ها هل [۴۵] وشماری از خدایگونه های مادر که نسل ها مورد پرستش بوده اند، این منزلت و مقام و در عین حال محبوبیت را داشته اند. گفتنی است که شمار این خدایان اموات و خدایگونه هایی که در جهان باقی بر شمار انبوهی از مردگان حکومت می کرده اند[۴۶] در بابل، هند، سومر و حتی مصر به یک اندازه نبوده و افزوده شدن بر شمار آنان نیز همانند نبوده است. شمار خدایان یا قضاوت مردگان در نزد هندیان از هر سرزمین دیگری کمتر گزارش شده است.گرچه تا این اندازه پرداختن به این مطلب و موضوع ضرورت دارد، ولی به این نکته باید اشاره کرد که مقولۀ خدایان و قلمرو مسئولیت و اقتدارشان بخش و سهم قابل توجهی از فرهنگ جوامع کهن را تشکیل می داده است.
مطالعات جدیدی که بر روی ادیان بزرگ و مقایسۀ آنها با ادیان باستانی و به ویژه ادیان غیر توحیدی به عمل آمده است، نشان می دهد که مصریان باستان در مقایسه با یونانیان، بابلیان، سومریان، آشوریان، ایرانیان و دیگر اقوام شرقی چون هندیان و چینی ها به هندی ها نزدیکی قابل توجهی داشته اند. قصد این نیست که به دین مصریان و هندیان و سایر اقوام و ملل پرداخته و آنان را با یکدیگر مقایسه کنیم. شمار خدایان مصری زیاد بوده و تعداد خدایان هندی هم کم نبوده است، ولی میزان خذافات و یا به سخن دیگر خرافه پرستی در عرصۀ خدایان مصر و هندی از اقوام دیگر به مراتب کمتر بوده است.درمعابدمصریان نیز کاهنان به جادوگری، تعبیر خواب و پیشگویی می پرداخته اند، ولی به اندازۀ یونانیان و بابلیان و حتی فنیقی ها به خرافات آلوده نبوده اند، کاهنان معابد مصر باستان از نظر اخلاقی چندان خوش نام نیستند و سابقۀ مردم فریبی و دروغگویی نیز داشته اند، حتی هچپسوت[۴۷] فرعون بانوی مصری اقدام به برچیدن بساط این نیرنگ نیز کرد و نظام چندگانه پرستی را مذموم و بسیار گمراه کننده و عامل فقر و بدبختی و بیماری به شمار آورد، ولی به اندازه ای این نظام طی قرن ها و هزاره ها در جامعۀ مصر ریشه دوانده بود که توفیق وی نیز در این زمینه اندک بوده است.
در منابعی که احتمالأ حالت کنایه آمیز و استهزاء دارد همانند نوشته ای به نام احتمالأ مستعار سینوهه[۴۸] پزشک مصری آمده است که : کاهنان معابد مصر چون به ساده لوحی مردم مصر از جمله زنان و دختران مصری پی برده بوده اند، پیوسته زنان و دختران زیبا را به نزد خود و یا به سخن خود به خلوت خود فراخونده و با آنان به راز ونیاز می پرداخته اند. معمولأ این شیادان از آرزوها و امیدهای این انسان های فریب خورده و ساده لوح جویا می شده اند و خود به آنان القاء می کرده اند که هیچ آرزویی بزرگتر و مسرت بخش تر از آن نیست که زنی چون شما با این وجاهت و زیبایی به خدایان نزدیک شده و با آنان هم آغوش شود که هم در دنیا خوش بخت و کامیاب است و هم در آخرت رستگار و جاویدان. آنگاه این زنان و دختران جوان و خوش سیما از کاهن راه رسیدن به این موهبت دنیوی و اخروی را جویا می شدند. این گونه کاهنان که به اهداف شوم، شهوت پرستانه و غیر انسانی و ضد اخلاقی خود نزدیک شده بودند، به آنان پاسخ می دادند که ما نمایندگان خدایان در روی زمین و به ویژه در همین مکان و این خلوت هستیم. این خلوت از سوی خدایان به ما سپرده و تفویض شده است وچنانچه با ما هم آغوش شوید به آن دو آرزوی بزرگ خویش یعنی سعادت دنیوی و رستگاری اخروی خواهید رسید. این کاهنان مصری علی رغم وظیفۀ اخلاقی که به آن تعهد سپرده و مکلف به رعایت و اجرای آن بودند، به دروغ ادعیۀ شفابخش و نجات دهنده را به بهای گزاف به بیماران و گرفتاران می فروخته اند. برای آنکه از بحث اصلی دورو جدا نیفتیم، به این نکته باید اشاره کرد که ایزیس مکانش و درگاهش در آسمان بوده است. البته این الهه در آغاز جزو خدایان آسمانی نبوده و پس از آنکه برادر و همزمان همسرش ازیریس را نجات داد،آسمانی شد و در سلک خدایان آسمانی درآمد . ایزیس ازنظرمصریان قدیم آفرینندۀ نخستین ابزار وعناصر در کهن ترین« آغازها»[۴۹]
[۱] . Man – Tan
[۲] . Mesopotamien
[۳]. Babylon
[۴] . Sumer – Akkad
[۵] . Asur
[۶] . Phoinikien
[۷] .(در واقع به معنای « واحد تقسیمات کشوری» است Nomes(
[۸] . (به معنای پرستش موجود زنده به عنوان معبود است Toten (
[۹] . Totemisme
[۱۰] . Buto
[۱۱] . Abidos
[۱۲] . (این نام و سمبل آن نوم و به معنای عقرب است)Skorpion
[۱۳] . Hierakenpolis
[۱۴] . Elefantine
.[۱۵] Menas
[۱۶] . Tini
[۱۷] . Tin – Herrscher ( Tin- Pharaonen)
[۱۸] . Pharaon
[۱۹] .a ُPer
[۲۰] . Osiris
[۲۱] . Huros
[۲۲] .(در واقع تت Tet صحیح است Tot (
[۲۳] . Anobis
[۲۴] . Tyros
[۲۵] .(خواهر و همسر ازریس وآفریننده باران، محصول، نعمت و برکت است Isis (
[۲۶] . Mumifizieren ( Mumifikation)
[۲۷]. s ُ Tinith
[۲۸] .s ُ Hyksos
هیکسوس ها در دورۀ انتقالی عهد میانۀ مصر به مصر حمله ور شده و این کوه نشینان یا به روایتی دشت نشینان آسیای مرکزی، مصر ثروتمند را به ویرانه و بیابانی مبدل نمودند. زمان حکومت آنها که به آن حکومت چوپانان گفته اند حداقل یک قرن از ۱۸۰۰ تا ۱۷۰۰ پیش از میلاد مسیح بوده است.
[۲۹] . Ambrosia
[۳۰] . Nektar
[۳۱] . Betholet, A: Wb. Der. Religioneu, S.28
[۳۲] . Bertholet, A: A. a. O. S.410
[۳۳] . Sokar
[۳۴] . A. a. O. S.601
[۳۵] . Polytheismus
[۳۶]. Yama
[۳۷] . Nergal
[۳۸] . Pluton
[۳۹] . Vegovis
[۴۰] . A. a. O. S.602
[۴۱] . Ereschkigal
[۴۲] . Allatu
[۴۳] . Persephone
[۴۴] . Larenta
[۴۵] . Hel
[۴۶] . A. a. O. S. 602
[۴۷] . Hechapsut
[۴۸] . Sinohe
[۴۹] . “Uranfang” , Bertholet, A: A. a. O. S. 281
که معنای این کهن ترین آغاز بیشتر به معنای همزمان یا پیش از آغاز شکل گیری جهان و آنچه در آن پیدا شده است، می باشد.
منبع نگاره :
- عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
- نویسنده : اردشیر خدادادیان
- مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
- مشخصات نشر الکترونیکی : : مصر باستان، تاریخ ما 1389