تاریخ کشور فرانسه از ابتدا تا کنون

اولین یافته های مکتوب برای تاریخ فرانسه به عصر آهن بر می گردد، آنچه اکنون فرانسه نامیده می شود بخش عمده ای از منطقه ای را تشکیل می دهد که رومی ها آن را گال می دانند.

فرانسه بخشی از قلمرو سلتی بود که به نام گال یا گالیا شناخته می شد ، نام کنونی آن از کلمه لاتین Francia گرفته شده است ، به معنای ” کشور فرانک ها “، مردمی آلمانی در قرن پنجم و در زمان سقوط امپراتوری روم غربی این منطقه را فتح کردند ؛ پس از آن در قرن نهم این منطقه به یک کشور جداگانه تبدیل شد.

 

از گال تا فرانکیا

در زمان رومیان ، فرانسه کنونی بخشی از قلمرو بزرگتری به نام گال بود، در طول ۱۵۰۰ سال بعد، جنگ ‌ها و معاهدات مرز های این کشور را تغییر دادند تا اینکه در سال ۱۹۴۷ به شکل کنونی خود رسیدند.

اما فرانسه نام خود را از یک قبیله ژرمنی به نام فرانک ها گرفته است، در سال ۴۸۱ کلوویس اول ، پادشاه فرانک ها از سقوط امپراتوری روم استفاده کرد و از رودخانه رون گذشت و مردم خود را در شمال فرانسه ساکن کرد؛ در سال ۵۱۱، او بیشتر مناطقی را که فرانسه کنونی نامیده می شود فتح کرد.

جالب اینجاست که در حالی که کلوویس فرانسه را از رومیان گرفت، از بت پرستی نیز به کاتولیک رومی روی آورد، با تغییر مذهب مردمش، کلیسای کاتولیک رومی تقویت و رشد کرد و رابطه ای را آغاز کرد که تا امروز ادامه دارد.

از کلوویس تا شارلمانی

وقتی کلوویس درگذشت، فرانکیا بین چهار پسرش به طور مساوی تقسیم شد؛ آنها و فرزندانشان هر دو با یکدیگر جنگیدند و برای فتح مناطق همسایه متحد شدند، سلسله در اثر جنگ داخلی آنها تضعیف شد و بخش اعظم حکومت به شهرداران کاخ یا کاپیتانان گارد واگذار شد که مردم را رهبری می کردند و برای آن ها در نبرد های پادشاهان می جنگیدند.

در سال ۷۳۲، شهردار کاخ به نام چارلز مارتل بر مسلمانان در نبرد تور پیروز شدند، رهبری او به توقف تهاجم مسلمانان به اروپا نسبت داده می شود و در این فرآیند لقب مارتل (همر) را به خود اختصاص داد؛ پسر او، پپین پادشاه فرانک ها شد و حکومت کارولینژیان را با برکت پاپ و اشراف آغاز کرد.

پسر پپن، شارلمانی یا چارلز کبیر، تمام فرانسه را به همراه بخش کوچکی از اسپانیا ، نیمه شمالی ایتالیا و بیشتر آلمان را دوباره تسخیر کرد؛ او به قدری قدرتمند بود که هارون الرشید، رهبر مسلمانان آن زمان، در واقع یک فرستاده برای باز کردن روابط دیپلماتیک فرستاد.

پسر شارلمانی، لویی پارسا موفق شد پادشاهی را یکپارچه نگه دارد، اما نوه هایش دوباره آن را تقسیم کردند و طبق معاهده وردون ( ۸۴۳ )، سلطنت را به شارل واگذار کردند.

حملات وایکینگ ها و جنگ های صلیبی

در دهه ۸۰۰، وایکینگ ها به فرانسه حمله کردند و به پاریس و سپس بورگوندی حمله کردند، آنها آنچه را که می خواستند غارت کردند، و چیز های دیگر را سوزاندند و با پرداخت رشوه رفتند؛ محاصره پاریس توسط آنها آغاز پایان سلسله کارولینژیان بود، زیرا چارلز نه تنها نتوانست از بورگوندی محافظت کند، بلکه به وایکینگ ها برای ترک فرانسه پول پرداخت.

پس از مرگ نوادگان چارلز، هیو کاپت در سال ۹۸۷ به پادشاهی رسید ، او و فرزندانش تصمیم گرفتند فرانسه را مجددا تسخیر کنند و سلسله کاپتین به یکی از طولانی ترین خانه های سلطنتی در اروپا تبدیل شد، در سال ۱۰۹۵، اولین جنگ صلیبی اعلام شد و اشراف و مردم فرانسه به آن ملحق شدند، در بازگشت به خانه، فتح فرانسه ادامه یافت تا اینکه در سال ۱۱۹۰، فیلیپ دوم آگوستوس توانست خود را پادشاه فرانسه بخواند.

جنگ ۱۰۰ ساله در فرانسه

در سال ۱۳۲۸ شارل عادل بدون وارث درگذشت و طبق قانون سالیک وراثت نمی توانست از طریق یک نسل زن باشد ، بنابراین فیلیپ والوآ که نزدیک ترین خویشاوند از طریق نسل مرد بود ، تاج و تخت را به ارث برد.

در سال ۱۳۳۷ ادوارد با این تصمیم مخالفت کرد که منجر به جنگ ۱۰۰ ساله در فرانسه شد، چارلز هفتم سرانجام در سال ۱۴۵۳ برنده جنگ شد اما قبل از آن نبود که قهرمانی های ژان آرک جلوی پیشروی انگلیسی ها را بگیرد که ممکن بود در سال ۱۴۳۰ به همه چیز پایان دهد.

در دهه های ۱۴۰۰ و ۱۵۰۰ شاهد جنگ هایی علیه امپراتوری مقدس روم در شرق و ایتالیا در جنوب بود، جنگ داخلی فرانسه بین هوگنوت ‌های پروتستان و کاتولیک ‌ها درگرفت که با فرمان نانت پایان یافت؛ در دهه ۱۶۰۰، فرانسه مناطقی را در کانادا به دست آورد، در حالی که کاردینال ریشلیو به تمرکز اقتدار فرانسه کمک کرد؛ لویی چهاردهم، معروف به پادشاه خورشید از همه این تغییرات بهره برد و فرانسه را به دومین امپراتوری خود آورد.

لویی پانزدهم، نوه ‌اش در جنگ هفت ساله، تمام سرزمین‌ های فرادریایی فرانسه را از دست داد؛ دربار او به فسق و بی رحمی نسبت به فقرا مشهور بود، لویی در سال ۱۷۷۴ درگذشت و انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ آغاز شد که منجر به اعدام پسرش لوئی شانزدهم و همسر لویی ماری آنتوانت شد.

انقلاب فرانسه (۹۴-۱۷۸۹)

پروژه های بلند پروازانه و مبارزات نظامی لوئیس و جانشینان او منجر به مشکلات مالی مزمن در قرن هجدهم شد، وخامت اوضاع اقتصادی و نارضایتی مردم از سیستم امتیازات و معافیت های مالیاتی که اشراف و روحانیون از آن برخوردار بودند، از علل اصلی انقلاب فرانسه (۹۴-۱۷۸۹) بود، انقلاب به حکومت سلطنتی بدون کنترل پایان داد، قدرت نخبگان غیر اشراف را افزایش داد و توزیع عادلانه زمین را بین دهقانان به ارمغان آورد، آرمان ‌های انقلابی فرانسه، به ‌ویژه آرمان ‌های ملیت و حقوق جهانی، مدت ‌ها تأثیر قدرتمندی بر توسعه جنبش‌ های ملی در سایر نقاط جهان داشته است؛ با این حال، اولین آزمایش خود فرانسه در حکومت جمهوری‌خواه و برابری‌ خواه دچار آشفتگی شد و در «حکومت وحشت» به اوج خود رسید؛ فرانسه در قرن نوزدهم در چهار نوبت به اشکال دیکتاتوری یا سلطنت مشروطه بازگشت.

انقلاب فرانسه
 

نقش فرانسه در جنگ های جهانی اول و دوم

گرچه فرانسه در طرف پیروز جنگ جهانی اول بود ، اما بیشترین خسارت های انسانی و مادی جنگ را متحمل شد و در پایان سال ۱۹۱۸ مصمم بود آلمان را از طریق سیستم های اتحاد و دفاع ضعیف نگه دارد ؛ با وجود این، فرانسه در اوایل جنگ جهانی دوم از آلمان نازی شکست خورد ؛ در سال ۱۹۴۰، نیروهای نازی به پاریس بی دفاع لشکر کشی کردند و مارشال هانری فیلیپ پتن یک آتش بس امضا کرد.

فرانسه به دو شمال اشغالی و جنوب اشغال نشده تقسیم شد، پس از چهار سال، ارتش متفقین فرانسه را در اوت ۱۹۴۴ آزاد کردند و یک دولت موقت به ریاست ژنرال شارل دوگل، رهبر زمان جنگ فرانسه آزاد تأسیس شد؛ در سال ۱۹۴۶ دوگل استعفا داد و قانون اساسی جدید جمهوری چهارم را تشکیل داد که شامل یک حکومت پارلمانی بود که توسط یک سری از ائتلاف های حزبی کنترل می شد.

بر اساس این ترتیب دولتی ، فرانسه با پیوستن به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و پیشروی یکپارچگی اروپایی ، گام های مهمی در ارتقای همکاری های بین المللی برداشت.

گوشه ای از وقایع تاریخی ۱۹۵۱ تا ۱۹۸۱

در سال ۱۹۵۱، در یک آشتی چشمگیر، فرانسه و آلمان به همراه چهار کشور دیگر جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا را تأسیس کردند ، این سازمان دارای یک دولت مشترک، پارلمان و دادگاه عالی بود ، نهادهایی که هنوز اتحادیه اروپا (EU) امروزی را اداره می کنند ؛ در سال ۱۹۵۷ فرانسه و همان پنج کشور، با پیوستن به معاهده رم، توافق هسته ای اتحادیه اروپا یک بلوک اقتصادی گسترده تر را ایجاد کردند.

شورش در الجزایر آنقدر در فرانسه تفرقه افکن بود که تهدید به یک کودتای نظامی در آنجا شد و باعث شد مجلس ملی در سال ۱۹۵۸ دوگل را به عنوان نخست وزیر با قدرت های فوق العاده دعوت کند ، او در دسامبر ۱۹۵۸ به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.

در سال ۱۹۶۰ آفریقای غربی فرانسه تقسیم شد و کشور ها استقلال یافتند، الجزایر پس از یک جنگ داخلی طولانی، سرانجام در سال ۱۹۶۲ مستقل شد؛ بسیاری از مستعمرات سابق روابط اقتصادی و فرهنگی نزدیکی با فرانسه داشتند، والری ژیسکار که در سال ۱۹۷۴ به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، از سیاست های محافظه کارانه و طرفدار تجارت نیز حمایت کرد؛ فرانسوا میتران سوسیالیست در سال ۱۹۸۱ به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و یک رکورد ۱۴ ساله را در آن دفتر آغاز کرد.

وقایع تاریخی سال ۲۰۰۲ تا کنون

شیراک به‌رغم اعتراض‌های گسترده بین‌المللی، آزمایش هسته ‌ای فرانسه در اقیانوس آرام جنوبی را برای مدت کوتاهی از سر گرفت، در طول ریاست جمهوری او (۱۹۹۷-۲۰۰۲) یورو در سال ۲۰۰۲ معرفی شد و فرانک به عنوان پول قانونی بازنشسته شد.

در فصل انتخابات ۲۰۰۲، ژان ماری لوپن، رهبر حزب نئوفاشیست و ضد مهاجر جبهه ملی، فرانسه را با عملکرد قوی خود شوکه کرد و در دور اول رای گیری در جایگاه دوم قرار گرفت.

در سال ۲۰۰۳، در دوره دوم ریاست جمهوری شیراک فرانسه با درخواست برای بازرسی های تسلیحاتی و دیپلماسی، ایالات متحده و بریتانیا را در آستانه جنگ عراق به چالش کشید، موضع فرانسه اگرچه با حمایت احساسات مردمی در فرانسه همراه بود اما روابط با ایالات متحده را به شدت متشنج کرد.

در نوامبر ۲۰۰۵، شورش‌ های گسترده در حومه ‌های مهاجرپذیر فرانسه، نارضایتی گسترده ‌ای را ابراز کرد، در سال ۲۰۰۷، در دو دور انتخابات ریاست جمهوری ، نیکلا سارکوزی از حزب راست میانه رئیس جمهور شد، در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲، فرانسوا اولاند سوسیالیست تلاش سارکوزی برای انتخاب مجدد را شکست داد، در سال ۲۰۱۴، اولاند در کنار مرکل و اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در اعمال تحریم ها علیه روسیه به دلیل اقداماتش علیه اوکراین ایستاد.

منبع موسسه رجبی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ