علت بروز جنگ های صلیبی
ریشه جنگهای صلیبی را بایستی در حمله مسلمانان (۷۱۱) و شکست آنان از مسیحیان (ژرمنها) تحت فرماندهی شارل مارتل (۷۳۲) در پو آتیه فرانسه جستجو کرد. حمله مسلمانان به اروپای قرونوسطی نعمتی بود برای مسیحیان ،زیرا مسیحیان ،زیرا اینان از یک زندگی دربسته سنتی با آداب ژرمنهای بیان گرد پیروی میکردند ،که هم چگونه ارتباطی با دنیای خارج نداشتند و با آنچه داشتند دلخوش کرده بودند .اما حمله مسلمانان آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و وجود یک دشمن خارجی ،موجب فراموش کردن اختلافات داخلی شد و ظاهراً نوعی اتحاد میان حوزه سیاست و دیانت بهوجودآورد. مسلمانان نیز که به علت اختلافات درونسازمانی در تصرف اروپا ناکام مانده و به اقامت اجباری در منطقه اندلس تن داده بودند، همیشه در پی فرصتی بودند تا بار دیگر اروپا را تصرف کنند،ولی همچنگاه این فرصت حاصل نشد .زیرا بهقدری میان مسلمانان تعدد مراکز قدرت اختلاف برانگیز وجود داشت که تمام توان آنان در جنگهای داخلی هدر میرفت .مسلمانان نقش چندانی در شروع جنگها نداشتند.بلکه اروپای مسیحی از وجود مسلمانان یک قدرت و دشمن فرضی ساخته بود که نارساییها و تهدیدهای داخلی را روی این دشمن فرضی تخلیه کند .
با این مقاله از تاریخ ما همراه باشید تا با علل موثر در شکل گیری جنگهای صلیبی بیشتر آشنا شوید.
کانونهای درگیری قدرت در اروپا در آستانه جنگها:
کلیسای کاتولیک
کلیسای کاتولیک از قدرت متمرکز امپراتور مقدس رم بهرهمند نبود و فقط نامی از آن باقیمانده بود.امپراتوریهای منطقهای مخصوصاً در فرانسه ،آلمان و انگلیس اگرچه هنوز مشروعیت خود را از پاپ میگرفت ولی «مبارزه پاپ امپراتوران »بنیاد نظام پاپی را سست کرده بود .کلیسای کاتولیک میخواست از فروپاشی این بنیاد جلوگیری کند .
کلیسای ارتدوکس
کلیساهای رم شرقی ( ارتدوکس ) مرکزیت بیزانس همیشه با مسلمانان درگیر بود بهطوریکه قسطنطنیه بارها موردتهاجم و تهدید مسلمانان قرار گرفت، زیرا یکی از دلایل چشمداشت مسلمانان به بیزانس وضعیت بسیار عالی بازرگانی و ثروت نهفته در این بندرگاهها بود. قسطنطنیه از یکسو با کلیسای کاتولیک بر سر رهبری جهان مسیحیت و جانشینی امپراتوری رم اختلاف داشتند و هرکدام دیگر به غاصب بودن متهم میکرد. از طرف دیگر از جهان اسلام چه در همجوار ای از قرار داشت به دلیل اختلاف دینی و هم اختلاف سیاسی- اقتصادی احساس ناامنی میکرد.
با توجه به اینکه بیزانس ازنظر جغرافیایی میان کلیسای کاتولیک و دنیای اسلامی واقع بود و این دوخصم گذشته باهم درگیرشوند،به نفع او خواهد بود ،زیرا هر دو دشمن ائ تحلیل میرفتند. ، بنابراین همین استراتژی منجر به بروز جنگهای صلیبی شد .درحالیکه کلیسای کاتولیک نیز تصور میکرد با به راه انداختن جنگ صلیب هم دشمن هممسلک خود یعنی ارتدوکس را که جهان مسیحیت را به دوپاره کرده بود، از میانبرمی دارد و هم دشمن ضد دینی خود یعنی مسلمانانی که هم اروپا را تهدید کرد کرده و میکنند و هم مزار مقدس عیسی مسیح را اشغال کردهاند نابود میکند. بنابراین جنگهای صلیبی محصول و مولد ناسازگاریهای دنیای مسیحیت بود که بردنیای اسلام تحمیل شد. و هر دو کلیسا با نگاهی واحد ولی باهدفی متفاوت نقشه جنگ را طراحی کردند. اساس جنگها در همین استراتژی نهفته بود.
سیسیل
سیسیل نزدیکترین نقطه قاره اروپا به غرب آسیا (خاورمیانه امروزی) بود. این مرکز حساس بازرگانی از پایان جنگهای ۷۱۱ مسلمانان و مسیحیان پناهگاه مسلمانان شد. مسلمانانی که کمتر دچار تعصب دینی بودند (برخلاف مسلمانان اندلس ) بلکه بیشتر به جذابیتهای تجاری میاندیشیدند. ضمن اینکه سیسیل مرکز تلاقی در تمدنهای مسیحی ، یهودی و اسلامی بود. رسوب مسلمانان در این محل نقش مهمی در انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی و اروپایی مسیحی داشت. بهطوریکه پادشاهان قدرتمند مثل فردریک عمیقاً جذب تمدن اسلامی شدند .
فردریک که به سبک و سیاق شاهان ایرانی لباس میپوشید و قصر خود را آرایش میکرد،و تمام مشاوران خود را از میان مسلمانان برگزید. فردریک علیرغم فرمانهای مکرر پاپ از رفتن به جنگهای صلیبی که ما مجبور به درگیری و خونریزی با مسلمانان بود، خودداری کرد، اما روزی که از ترس تکفیر پاپ جنگها شد، فقط به یک لشگر کشی تشریفاتی دست زد. او نهتنها به خاطر وجود مستشاران و متفکران مسلمان مقیم دربارش، بلکه به دلیل تنفری که از عملکرد و قدرت روبهزوال پاپ داشت از جنگ با مسلمانان پرهیز نمود.
اندلس
اندلس مرکز فرمانروایی خلافت اموری و بزرگترین محل تجمع مسلمانان در اروپا بود ، که در کنار یهودیان و مسیحیان زندگی نسبتاً آرامی را میگذراندند. اندلس مرکز مهمی در انتقال فرهنگ تمدن اسلامی به اروپا بود. اما حکومتهای محلی در اسپانیا مثل کاستیل همیشه دربی باز پس گرفتن سرزمین خود از مسلمانان بودند. به همین مناسبت داستانهای حماسی ساختند و گهگاه دست به حمله و شبیخوان علیه مسلمانان میزدند.
مسلمانان اندلس به دلیل دوری از کانون جنگ ، دخالت چندانی در جنگها نداشتند. اما همیشه مورد حسد و خشم کلیسای کاتولیک بودند. تا بالاخره درنتیجه اتحاد میان شاهزادگان اسپانیایی در اواخر قرن یازدهم فردیناند در پی جنگی خونین میان مسیحیان و مسلمانان اسپانیا موفق به استقرار وحدت ملی و تشکیل دولت مرکزی شد.
اما نقش عنصر ترک که بهعنوان سربازان مزدور از ترکستان وارد دستگاه خلافت شدند و سپس خود، مقام سلطانی به دست آوردند و فقط برای خلیفهشان روحانی را باقی گذاشتند، در جنگ صلیبی بسیار اهمیت داشت. زیرا تهدیدهای قلیچ ارسلان سلجوقی در پشت مرزهای امپراتوری رم شرقی ، بیزانس او را وادار کرد تا جایی که باخیانت به کلیسای رومن به مسلمانان ترک نزدیک شود. جامعه مسلمانان عامل تحریک برانگیز شاخصی در جنگ نبودند ،بلکه عناصر ترک و اتابکان زندگی به دلیل خو بیابانگردی و میل جهانگیری ، از سوی شرق ، مسیحیان صلیبی را تحریک کردند.
اصولاً جنگهای صلیبی جنگ میان دو دین (اسلام و مسیحیت )و یا نزاع میان دو تمدن نبود، بلکه درگیری بین سه کانون قدرت بود: رم ، بیزانس و اورشلیم که در دست مسلمانان بود.
دلایل شروع جنگهای صلیبی:
جنگهای صلیبی مهمترین حادثه بود که طی دوره هزارساله قرونوسطی رخ داد .زیرا از اینسو اوج قدرت کلیسا را نشان میدهد که توانست تمام اقشار جماعت مسیحی را سرف ها- شوالیه ها-فئودالها و حتی امپراتوران را وادار به عزیمت جنگ کند و از جهت دیگر غایت پریشانحالی و نهایت ناسازگاری نظام درونی کلیسا و تهدیدهای بیرونی علیه دنیا مسئولیت کاتولیک رومن بود. بنابراین نهتنها جنگهای صلیبی مفری برای رهایی کلیسای قلب غرب از تنشهای درونی بر سر تقسیم قدرت و دور شدن از سادگی و صداقت زندگی اولیه و رویکرد به تجملگرایی و دنیاپرستی اصحاب کلیسا بود، به بلکه ازیکطرف دیگر نیز موجب رها شدن کلیسا را عوامل ناراضی و تهدیدکننده داخلی بود .
جنگهای صلیبی به نبردهای خونین میان مسلمانان و مسیحیان اطلاق میشود که تقریباً در هشت رشته و طی ۲۰۰ سال( ۱۲۹۵ ۱۰۹۶ )ادامه یافت .این جنگها ابتدا با اردوکشی فقراء و تهیدستانی هستند که برای به دست آوردن لقمه نانی و یا قطعه زمین عازم بیتالمقدس شدند، آغاز گردید. سپس شوالیهها و فئودالها و بالاخره پادشاهان و امپراتوران به جنگ اعزام شدند و به همین نسبت وسعت میدانهای جنگ گسترش بیشتری یافت.
و اسطو در کتاب سیاست خود معتقد است که یکی از راههای جلوگیری از گسترش نارضایتی مردم بهمنظور ممانعت از انقلاب ،به راه انداختن جنگ است .زیرا اولاً موجب اعزام نیروهای ناراضی به جنگ میشود. ثانیاً کمبودیها و نارضایتیهای داخل تحت پوشش شرایط جنگ ظاهراً به فراموشی سپرده خواهد شد. ثالثاً فرمانروایان بر مسند قدرت مستقر خواهند شد.
علتالعلل بروز جنگها ،مشکلات درون نظام کلیسا و یا معضلات مرتبط با کلیسا یعنی قشر شوالیه و یا فئودالها و یا اختلاف بین پاپها و امپراتوران به دلیل تداخل در حوزههای قدرت یکدیگر بود. اینکه بهطور اختصار به این عوامل میپردازیم:
حضرت مسیح (ع)
حضرت مسیح (ع) در اظهارت و نصایح خود فرموده بود که همه انسانها در پیشگاه خداوند متعال برابرند. اما زمانی که سن پل شارع مسیحیت ، این دین را به امپراتوری رم برد،متوجه شد که نظر صاحبشریعت دایر بر برابر همه انسانها با ساختار فکری -فرهنگی امپراتوری نمیخواند ، زیرا جامعه رم یک نظام کاملاً طبقاتی بود. سن پل عبارت حضرت را به اینگونه اصلاح نمود که فقط انسانها در آسمان و در مقابل پدر باهم برابرند. اما در جامعه هرکسی جایگاهی دارد که در آن قرارگرفته و مستحق همان جایگاه است ،نباید برای تغییر جایگاه خود دست به تلاش و شورش بزند که نزد خدای متعال مغضوب قرار میگیرد.
این فرمان شفافترین دستور یک مقام مقدس بلندپایه در جهت همسویی با نظام طبقاتی رم بود، که پس از سقوط امپراتوری و استقرار قرونوسطی ، این فتوا نیز نظام طبقاتی این دوره را تثبیت کرد. بنابراین حفظ و استمرار نظام فئودالی که کلیسا خود عضو این نظام بود مرهون دیدگاه طبقاتی آباء کلیسایی است .به مور زمان این نظم در پی اختلاف میان پاپها و فئودالها از اینطرف و این نهاد قدرت با نظام سیاسی از سوی دیگر به همریخت و کلیسا مقبولیت و مشروعیت خود را از دست داد. جنگهای صلیبی اقدامی در جهت بازیافت مشروعیت ازدسترفته کلیسا بود .
پاپ
پاپ که رسالتش سادهزیستی -هدایت امت عیسی مسیح به سعادت اخروی و دل کندن از دنیاپرستی -حل مشکلات پیروان کلیسا با حربه محبت و اغماض بود، اینک خود به فئودالی بزرگ و سیاستبازی ماهر تبدیلشده بود که بر سر کسب قدرت با فئودالها و امپراتوران میجنگید .برای کسانی که بهفرمان های خودسرانه اوگوش نمیدادند، دادگاه تشکیل میداد و مجازات میکرد. بارگاهی مجلل بناکرده بود و برای تأمین هزینهها و تجملات درباری و پرداخت مستمری خدمتگزاران کلیسا انواع و اقسام مالیاتها،صدقه و خیرات و مبرات و نذورات(نذور) را از مؤمنان دریافت میکرد . ثروت و مالیات کلیسا بهقدری بود که در سال ۸۰۰ تقریباً خاک فرانسه و همچنین قسمت عمده کشور آلمان و ایتالیا تحت تملک آن قرار داشت.
مجموعه این اختیارات و امکانات ازیکطرف ،مردم فقیری را که درنهایت فلاکت زندگی میکردند از دستگاه پاپی ناراضی کرده بود واز جهت دیگر امپراتوران و فئودالها را نیز به خشم واداشته بود، زیرا پاپ از دایره روحانیت تجاوز کرده بود و در قلمرو دنیایی ایشان نیز به دخل و تصرف میکرد.
پاپ برای اینکه یکبار دیگر قدرتهای موازی و معارض خود را یا به حوزه قدرتمداری خویش درآورد و یا از حوزه اقتدار خود خارج و به جنگ اعزام کنددست به راهاندازی جنگهای صلیبی زد.
در قرونوسطای میانی( از سال۰ ۸۰ تا خاتمه جنگهای صلیبی )اختلافها پاپ هاو مراکز قدرت سیاسی -اقتصادی بهجایی رسید که پا پ ها و سر اسقف هادست نشانده امرا شدند امرایی که با پرداخت پول مقام بلندپایهای به دست آورده بودند. در سرزمینهای اصلی پاپ ازجمله آلمان و ایتالیا اسقفها برخلاف دستور شرع اقدام به ازدواج کردند و شغلشان در خانواده موروثی شد.
سلاجقه رم
تهدید سلجوقیان رم علیه امپراتوران بیزانس ،مسیحیان ارتدوکس را وارد کرد تا با دشمن مسلکی خود ،کلیسا کاتولیک ، در مقابل مسلمانان متحد شود. برای تحریک پاپ علیه مسلمانان که برای مزار مقدس چنگ انداختهاند ، بایستی به دنبال ساخت صحنهای قداست مآبانه میبودند .داستان قدوسی ازاینقرار بود که ژربریا سیلوستر که در سال۲ ۱۰۰ بر مسند تکیه زد و اعلام کرد امسال ،سال ظهور حضرت عیسی مسیح است .بنابراین خود با عدهای شوالیه به زیارت اورشلیم رفت. قبل از عزیمت اعلام کرد که در خوابدیده است که در بیتالمقدس سنگریزه از آسمان میبارد و ستاره بزرگ افول کرده که کلیساییان آن را به ظهور حضرت تعبیر کردند.
هدف سیلوستر این بود که از اولاً میل زیارت و شوق دینی را در مردم افزایش دهد .ثانیابا رفتن زوار به اور شلیم عملاً به آنها نشان دهد که کفار (مسلمانان)چه رفتار سختی نسبت به مسیحیان دارند. تا به این وسیله و خود زوار ، مبلغ بندنامی مسلمانان و ایجاد خشم مسیحیان شوند .بنابراین تحریک روح ایمانی مردم که ضمناً دلخوش از زندگی خویش در اروپا نداشتند، عامل مؤثری درحرکت جنگها شد .حتی آبه ریشار یکی از پاپهای بانفوذ با تعداد زیادی زائر به عزم اورشلیم به کشتی نشست و در قبرس پیاده شد. آنگاه بدون آنکه با اورشلیم برود به اروپا بازگشت به چنین شهرت دارد که مسلمانان از ورود او به اورشلیم جلوگیری کردند. این شایعات و سیده دیگری بود برای تحریک خشونت مسیحیان سادهدل نسبت به مسلمانان .
اسیر شدن امپراتور رم شرقی رومن دیو ژن به دست آلب ارسلان از سلجوقی در سال ۱۰۷۸،به موجی از خشونت و حقارت را میان مسیحیان برانگیخت .پاپ گرچه از امپراتوری رم شرقی که هم سلطنت به هم خلافت را یکجا در اختیار داشت ،دلخوش نبود. اما اسارت امپراتور مسیح به دست غاصبان مرقد مطهر و دشمنان قسمخورده مسیحیت، حادثه نبود که پاپ و پیروان آن بتوانند نادیده بگیرند. این اسارت از نظر مذهبی و سیاسی محرک و عامل مهمی در شروع جنگها بود.
سنتهای فئودالی
در نظام فئودالی رسم بر این بود که پس از فوت فئودال، برای اینکه دستگاه فئودالی از هم نپاشد ، فرزند ذکور ارشد با همان امتیازات و تعهدات بهجای پدرمی نشست. عملاً فرزندان دیگر با بایستی تبعیت برادر ارشد را میکردند و یا برای دریافت سهم خود با او میجنگیدند. که معمولاراه دوم را انتخاب میکردند. این رسم هم باعث گسترش جنگ و ناامنی میشد و هم توده وسیعی از مردم را بدون هیچگونه امتیاز و حقی تبدیل به عناصر سرگردان و ناراضی میکرد. این نیروها همان کسانی بودند که باروحیهای شیعه ناشکیبا و ماجراجویی در کسوت شوالیه گیری درآمدند و رسم خون یزی (دوئل) را بر سر هر موضوعی متداولی کردند. پاپ برای اینکه هم اروپا از وجود این عناصر عصیانگر راحت و خالی شود و هم از قدرت بیباکی آنان در سرکوب دشمن عیسی مسیح بهره بگیرد، با طرح بهانههای دینی از احساسات آنان را برای جنگ با مسلمانان برانگیخت .
بیکاری ، بیماری و مشکلات اقتصادی
بیکاری -بیماریهای واگیر –فقر- انفجار جمعیت -کمبود زمین بهعنوان تنها منبع ارتزاق، باعث ناامنی اجتماعی، جنگهای خانگی –شیوع روحیه بیایمانی و اعتراض علیه ثروت و تجملگرایی کلیسا شده بود. بنابراین پاپ برای تخلیه اروپا از وجود اینهمه نارضایتی چارهای جز به راه انداختن یک جنگ مذهبی نداشت .
مبارزه و جنگ امپراتوران با پاپها که یکی از مهمترین حوادث سیاسی قرونوسطی است ،پاپ راوا دار کرد تا با اعزام امپراتوران اروپا به جنگ مقدس ازیکطرف قدرت وبرتری خود را نسبت به امپراتوران احیا ءکند و از طرف دیگر با فرستادن آنان به جنگ با احتمال کشته شدن ،از شهر آنان خلاص شود .
نگارش متن اصلا خوب و مناسب نیست و بسیاری از جملات نامفهوم هستند. ظاهرا نگارنده متن را بسرعت نوشته و بازخوانی و تصحیح ننموده است.
متاسفانه با عینک بی طرفی نگاشته نشده و مثل بسیاری از مدعیان تاریخ دانی در ایران، از اسلام و شرق تعریف کرده و غرب و مسیحیت را مثل یک طاعون تاریک نشون داده، آن هم با استفاده از سهدتا کتاب که اصلا مرجع هم نیستند. متاسفم برای شما