اتحاد آمفیکتیونی

«اتحاد آمفیکتیونی» نوعی اولیه شورای مذهبی در یونان باستان بود. بدنۀ اصلی شورا از نمایندگانی تشکیل می‌شد که از جانب قوم‌ها (اِتنه‌ها)ی ساکن در نزدیکی یک مکان مذهبی زیارتی مهم و پررونق برگزیده و فرستاده می‌شدند تا با همکاری یکدیگر کارهای مربوط به نگهداری از معبد، رسیدگی به امور مالی آن، برگزاری آیین‌های دینی و مسابقه‌های ورزشی مربوط به آنها، و حراست از تِمِنوس (صحن) زیارتگاه را به انجام برسانند.

کهن‌ترین شواهد وجود این‌گونه شورا‌های اجرایی مذهبی به سدۀ هفتم پیش از میلاد برمی‌گردد، و برجسته‌ترین نمونه‌های آنها که بیشترین مدارک مستند را نیز به خود اختصاص داده‌اند اتحادهای آمفیکتیونی معبدهای دِلُس و دِلفی هستند، که هردو سرپرستی زیارتگاه‌های آپولون را برعهده داشتند و بر کار سروش پیتیایی این ایزد (Pythian Oracle) و نیز برگزاری «بازی‌های پیتیایی» (Pythian Games) نظارت می‌کردند.

اتحاد آمفیکتیونی هرچند در اصل یک نهاد مذهبی بود، اما گاهی در امور سیاسی و نظامی یونان باستان نقش مهمی ایفا می‌کرد. برجسته‌ترین نمونۀ درگیری تنگاتنگ این شورا با این گونه امور یک سلسله کشمکش نظامی بر سر نهاد قدرت در زیارتگاه دِلفی است که به «جنگ‌های مقدس» معروف اند. این کشمکش‌ها تأثیری سرنوشت‌ساز بر سِیر تاریخ یونان باستان و شکل‌گیری دولت-شهرهای آن (پُله‌ئیس، poleis) گذاشتند، و دگرگونی‌هایی را به همراه آوردند که در نهایت زمینه‌ای مساعد برای تحقق نقشه‌های بلندپروازانۀ فیلیپ دوم مقدونی (فرمانروایی ۳۵۹ تا ۳۳۶ پیش از میلاد) و پسرش اسکندر سوم مقدونی (یا اسکندر کبیر، فرمانروایی ۳۳۶ تا ۳۲۳ پیش از میلاد) در راستای فتح جهان هِلِنی را فراهم کردند.

خاستگاه‌ها و ساختار

چند و چون دقیق پیدایش شورای اتحاد آمفیکتیونی در لفافی از اسطوره و افسانه پیچیده شده، ولی روی هم رفته توافق بر این است که گرد هم آمدن جمعی از نمایندگان قبیله‌های همسایه برای مراقبت و رسیدگی به زیارتگاه محلی‌شان تا سدۀ هفتم پیش از میلاد به کاربستی شناخته‌شده در یونان کهن یا آرکائیک (حدود ۸۰۰ تا ۴۸۰ پیش از میلاد) تبدیل شده بوده است. به نوشتۀ هرودُت (تواریخ، کتاب ۸، بند ۱۰۴) و پیندار (چکامه‌های پیتیایی، شمارۀ ۴، بند ۶۶، و شمارۀ ۱۰، بند ۸)، کلمۀ یونانی آمفیکتیونِس (άμφικτίονες) به معنی «ساکنان نواحی اطراف» است و مفهوم همبستگی بین قبیله‌های همسایه از طریق پیوند با یک مکان محوری دینی و اهمیتی که برای آن قائل هستند را القا می‌کند.

کهن‌ترین شورای آمفیکتیونی که می‌شناسیم برای مراقبت و حراست از زیارتگاه دِمِتر آمفیکتیونیس در آنتیلا، نزدیک ترموپیل، تشکیل شد.

در اسطوره‌های یونانی، آمفیکتیون، بنیانگذار افسانه‌یی این شورا، پسر دیوکالیون و پیرها بود، زن و شوهری که از «توفان بزرگ»، معادل یونانی توفان نوح، جان به‌در برده بودند. برادر بزرگتر آمفیکتیون، هِلِن نام داشت که بعدها نام خود را به هِلِنی‌ها یا مردمان یونان باستان داد (گرایکوس، که کلمۀ گریک (Greek) از آن گرفته شده و نامی است که رُمی‌های باستان (رومی‌ها) به یونانیان می‌دادند، پسر زئوس و پاندورا بود؛ کلمۀ فارسی «یونانی» برگرفته از نام مردمان «یونی» (Ionian) است که در ساحل غربی آسیای صغیر در همسایگی امپراتوری هخامنشی ساکن بودند). آمفیکتیون پس از توفان به همراه خانواده‌اش به آتن پناهنده شد، و بعدها با شایستگی‌هایی که از خود نشان داد دختر کرانائوس (Cranaus)، پادشاه آن شهر، را به زنی گرفت و به فرمانروایی آتن رسید. آمفیکتیون مدتی بعد فرمانرواییِ سرزمین کوهستانی ترموپیل در استان تِسالی (Thessaly) را نیز به‌دست آورد، که در نزدیکی شهر فتیوتیس (Phthiotis)، که برادرش هِلِن پادشاه آن بود، قرار داشت. از آنجا که یونانیان باستان کرانائوس، دیوکالیون، و بسیاری دیگر از پادشاه–بنیانگذاران افسانه‌یی یونان را «زمین‌زاد» (chthonic) یا زادۀ مستقیم مام زمین می‌دانستند، کهن‌ترین شورای آمفیکتیونی که می‌شناسیم توسط آمفیکتیون برای مراقبت و حراست از زیارتگاه دِمِتر آمفیکتیونیس در آنتیلا (Anthela)، دهکده‌ای نزدیک ترموپیل، تشکیل شد، چرا که دِمِتِر، ایزدبانوی غله و کشاورزی، در کیش‌های قدیمی‌تر خود به عنوان ایزدبانوی جهان زیر زمین یا جهان آخرت پرستش می‌شد.

این پیوند ماهیتی با جهان زیرین موجب شد که شورای آمفیکتیونی پیلایا (pylaia) و اعضای آن پیلاگوروس‌ (pylagoros) نامیده شوند، که به معنی نگهبانان دروازۀ جهان آخرت است. شورا دربردارندۀ یک ردۀ مدیریتی بالاتر هم بود، که به اعضای آن هیه‌رومنه‌مونیس (hieromnemones) یا «دفترداران مقدس» می‌گفتند. این عده تنها کسانی بودند که می‌توانستند با رأی خود تصمیم‌هایی را که در شورا به بحث گذاشته شده بود، تصویب یا رد کنند (ارسطو، سیاست، فصل ۸، بند ۶). شورای پیلایا سالی دو بار، بهار در دِلفی و پاییز در آنتیلا، تشکیل جلسه می‌داد. دستور کار این جلسه‌ها به‌طور عمده رسیدگی به مسائل مربوط به نگهداری و محافظت از مجموعۀ زیارتگاهی یا حَرَم بود، که معمولن از یک معبد مرکزی (و اغلب تعدادی معبد فرعی وابسته، زیارتگاه، و محراب)، صحن مقدس (temenos)، و خزانه تشکیل می‌شد. سازماندهی و نظارت بر برگزاری مناسک و آیین‌های دینی در کل مجموعه، از جمله رقابت‌ها و بازی‌های ورزشی، نیز از وظایف شورای آمفیکتیونی به‌شمار می‌رفت.

قانون‌نوشت آمفیکتیونی در دلفی
قانون‌نوشت آمفیکتیونی در دلفی

هرچند گمان می‌رود شوراهای آمفیکتیونی کم و بیش در همۀ شهرها و مراکز جمعیتی مهم یونان وجود داشتند، گذشته از شوراهای دِلُس و دِلفی فقط از وجود تعداد محدودی از آنها خبر داریم: اتحاد آمفیکتیونی اُنخِستوس (Onchestos) در نزدیکی شهر تِبِس در استان بویوتیا (Boeotia) که وابسته به معبد پُسئیدون (ایزد دریاها) بود؛ اتحاد آمفیکتیونی آمارینتوس (Amarynthos) در یوبوئیا (Euboea) که از حَرَم آرتِمیس نگهداری می‌کرد؛ و اتحاد آمفیکتیونی کالائوریا (Kalauria)، جزیره‌ای در نزدیکی ساحل ترویزِن (Troezen). این مورد آخر، که باز وابسته به معبد پُسئیدون بود، به باور استرابو (جغرافیا، کتاب ۸، فصل ۶، بند ۱۴) یکی از قدیمی‌ترین شوراهای آمفیکتیونی دوران کهن یا آرکائیک بود – که دست کم تا اواخر سدۀ چهارم پیش از میلاد فعالیت داشت – و شواهد باستان‌شناسی نیز در تأیید این گفته بنیان این شورا را بین سال‌های ۶۸۰ تا ۶۵۰ پیش از میلاد نشان می‌دهند. در مقابل، افسانۀ دیگری به‌هم پیوستن شوراهای نگهبان دو زیارتگاه دِمِتِر آمفیکتیونیس (Demeter Amphictyonis) و آپولونیون دِلفی (Apollonion) در قالب «اتحاد آمفیکتیونی بزرگ» را از پی‌آمدهای جنگ تروا پس از ۱۲۰۰ پیش از میلاد معرفی می‌کند. اما بنا بر شواهد تاریخی «اتحاد آمفیکتیونی بزرگ» که در دِلفی تشکیل شد نمی‌تواند کهن‌تر از ۵۹۰ پیش از میلاد بوده باشد. این شورا بیشترین شواهد و مدارک را بین اتحادهای آمفیکتیونی از خود باقی گذاشته و به‌نظر می‌رسد مدت فعالیت آن از همه بیشتر بوده باشد، نکته‌ای که ممکن است حاصل نقش محوری این شورا در «جنگ‌های مقدس» باشد.

جنگ‌های مقدس

«جنگ مقدس اول» (حدود ۵۹۵ تا ۵۸۵ پیش از میلاد) بین اتحاد آمفیکتیونی و شهر کریسا (Krisa یا Krissa)، از کهن‌ترین شهرهای یونان، در گرفت. محل دقیق شهر کریسا تا امروز کشف نشده، اما بی‌تردید جایی در جنوب غرب دِلفی پای کوه پارناسوس در استان فوکیس (Phocis) بوده است. این جنگ نتیجۀ بروز اختلاف بین دو شهر دِلفی و کریسا بر سر سهم هرکدام از درآمد حاصل از نگهداری معبد و سروش دِلفی و خزانۀ غنی آن، برگزاری «بازی‌های پیتیایی»، و دیگر منافع مالی و عایدی‌های اضافی دریافتی از زائران بود. کریسا که صاحب همۀ زمین‌های اطراف دلفی تا ساحل خلیج کُرینت شمرده می‌شد، توقع داشت سهم عمده را دریافت کند، و وقتی با مذاکره موفق به این کار نشد، مالیاتی اضافی برای زائران و مسافران معبد آپولون در دِلفی وضع کرد. دِلفی نگران از رشد اقتصادی سریع کریسا در صورت دریافت چنین مالیاتی دعوا را به شورا کشاند. با انجام رأی‌گیری معلوم شد نمایندگان شهر کریسا در برابر نمایندگان آتن، سیکیون، و تِسالی، که همگی طرف دِلفی را گرفته بودند، در اقلیت هستند. کریسای ناراضی به اتحاد آمفیکتیونی اعلان جنگ داد، و درگیری بین آنها به قولی حدود ده سال به درازا کشید، مدتی که گمان می‌رود بیشتر آن صرف محاصرۀ شهر کریسا و بستن بندر آن در کیرها (Kirrha) شده باشد. با این حال شهر ثروتمند کریسا به خوبی مقاومت می‌کرد و حاضر به تسلیم نبود، تا سرانجام نیروهای آمفیکتیونی یک منبع اصلی آب شهر را به خربق (hellebore) آغشته کردند، که موجب بروز بیرون‌روی و اسهال همگانی شد، و بدین ترتیب تمام مردم شهر از جمله مدافعان آن بیمار و گرفتار ضعف شدید جسمانی شدند. نیروهای آمفیکتیونی با این روش شهر کریسا را به تسخیر خود درآوردند، آن را با خاک یکسان کردند و بیشتر ساکنانش را کشتند. بعد زمین‌های شهر را وقف حَرَم آپولون کرده هر گونه استفاده از آنها را ممنوع اعلام کردند.

جنگ مقدس اول، با وجود این سرانجام غم‌انگیز برای کریسا، دستاوردهای مهمی برای اتحاد آمفیکتیونی مستقر در دِلفی به ارمغان آورد – اعضای این شورا از ۳ دولت-شهر به ۱۲ دولت-شهر متحد افزایش یافت (رقمی که کم و بیش به تعداد ثابت اعضای همۀ شوراهای آمفیکتیونی تبدیل شد)؛ زمین‌ها و مِلک‌های وقفی و ثروت آن چندبرابر شد؛ «بازی‌های پیتیایی» که تنها رشتۀ دو میدانی داشتند رقابت‌های گوناگون از جمله شعر و خنیاگری را در خود جا دادند و بدین ترتیب توانستند در شمار بازی‌های چهارسالۀ سراسری یونان یا «پان‌هلنی» قرار بگیرند؛ مهم‌تر از همه این که شورا صاحب جایگاه معتبر سیاسی-اجرایی بین دولت‌-شهرهای یونان شد. سروش دلفی برای همۀ یونانیان حکم یک رکن دینی را داشت، متعلق به همه بود و هرکسی می‌توانست برای پرسیدن سوال و دریافت پیشگویی از کاهنۀ آپولون، پیتیا (Pythia)، به آن مراجعه کند. بنابراین پاسداری و نگهداری از آن برای همه از مهم‌ترین اولویت‌ها به‌شمار می‌رفت. وقتی دولت-شهر فوکیس در ۴۴۹ پیش از میلاد به دِلفی حمله کرد تا خزانۀ معبد را تصرف کند، «جنگ مقدس دوم» آغاز شد و حریف و هماوردی که از جانب اتحاد آمفیکتیونی با فوکیسی‌ها جنگید و آنها را شکست داد کسی نبود جز اسپارت، که زبده‌ترین جنگجویان یونانی را در سپاه خود داشت.

غیبگوی دلفی (برداشت هنرمند)
غیبگوی دلفی (برداشت هنرمند)

با این حال، شاید برجسته‌ترین رویداد در تاریخ اتحاد آمفیکتیونی را بتوان «جنگ مقدس سوم» (۳۵۶ تا ۳۴۶ پیش از میلاد) دانست، که پی‌آمدهایش نه تنها تأثیری سرنوشت‌ساز بر تاریخ یونان باستان داشتند بلکه موازنۀ قدرت در منطقه را نیز از بنیان دگرگون کردند. آغازکنندۀ این جنگ باز هم فوکیس بود، که در اعتراض به جریمۀ سنگینی که اتحاد آمفیکتیونی بابت کشت و کار در زمین‌های وقفی تصرف‌شده از کریسا برای دولت فوکیس وضع کرده بود، به معبد دِلفی حمله کرد تا بلکه این بار به خزانۀ ثروتمند آن دست یابد. اهمیت دِلفی و خزانۀ آن به‌قدری زیاد بود که قدرتمندترین دولت-شهرهای یونان یعنی آتن و اسپارت بی‌درنگ به کمک اتحاد آمفیکتیونی شتافتند. به‌علاوه، شهر تِبِس (Thebes) و استان‌های تسالی، لُکریس (Locris)، دُریس (Doris)، و بویوتیا نیز برای کمک به آمفیکتیون دِلفی نیروی نظامی فرستادند. با این حال، فوکیس که اینک با اشغال دِلفی به گنج‌های مهم‌ترین معبد آپولون در سراسر یونان دست پیدا کرده بود، با صرف هزینۀ زیاد موفق شد هم دست نیروهای آمفیکتیونی را از دِلفی کوتاه نگه دارد و هم در میدان‌های دیگر با آنها مبارزه کند. بدین ترتیب، یونان طی ده سال بعدی شاهد گسترش جنگ به بخش‌های مختلف خاک خود، از جمله تسالی، لُکریس، دُریس، بویوتیا، یوبوئیا، و پلوپونزی شد.

فیلیپ دوم فوکیسی‌ها را شکست داد و تار و مار کرد و به پاداش این کار فرمانفرمای تقریبن بی چون و چرای اتحاد آمفیکتیونی شد.

باوجود ته کشیدن منابع مالی در دِلفی، فوکیسی‌ها همچنان به جنگ و مقاومت ادامه می‌دادند و کشمکش‌های بی‌نتیجه بین همۀ طرف‌های درگیر چیزی جز فرسودگی به‌بار نمی‌آورد. در این وضعیت بن‌بست، ضرورت یک مشت آهنین برای برقرار کردن صلح و ثبات روز به روز بیشتر احساس می‌شد. این مشت از آستین فیلیپ دوم مقدونی بیرون آمد، که در نوجوانی به‌عنوان گروگان سلطنتی در تِبِس از آموزش رزمی و دیپلماتیک بسیار خوبی برخوردار شده بود، چرا که تِبِس در شمار قدرت‌های بزرگ سیاسی-نظامی یونان قرار داشت. فیلیپ با بهره‌گیری از این پیشینه و نیز با حمایت دوستانۀ تِبِس موفق شده بود دشمنان قدیمی مقدونیه را یکی پس از دیگری شکست دهد، و با تسخیر سرزمین‌های آنان و کشورگشایی‌های بعدی مرزهای پادشاهی خود را به گستردگی بی‌سابقه‌ای برساند. در سال ۳۵۴ پیش از میلاد، تسالی که از ناکامی‌های پی در پی خسته شده بود، از فیلیپ درخواست کرد در یک نبرد سرنوشت‌ساز به کمک اتحاد آمفیکتیونی بیاید. با ورود فیلیپ وضعیت درگیری‌ها یکسر به نفع تسالی و نیروهای آمفیکتیونی تغییر کرد، و با به‌دست آمدن نخستین پیروزی‌ها درخواست‌های بیشتری برای کمک به فیلیپ رسید. او نیز با استفاده از چنین موقعیت‌هایی توانست با پوششی موجه به کشورگشایی در خاک یونان ادامه دهد، و در همین حال رهبری اتحادهای گوناگون سیاسی و نظامی بین دولت-شهرهای مختلف را نیز در اختیار بگیرد. فیلیپ دوم در نهایت فوکیسی‌ها را شکست داد و تار و مار کرد و به پاداش این کار فرمانفرمای تقریبن بی چون و چرای اتحاد آمفیکتیونی شد. او اندکی بعد آتنی‌ها را وادار کرد به‌عنوان طرف ضعیف‌تر پیمان صلحی خفت‌آور را با او امضا کنند. بعد به پلوپونزی حمله برد و با موفقیت به سلطۀ صدهاسالۀ اسپارت بر این شبه‌جزیره خاتمه داد. بدین ترتیب، دستاوردهای نظامی و سیاسی فیلیپ و نفوذ کامل او بر اتحاد آمفیکتیونی طلوع قدرت مقدونی در یونان را رقم زدند.

«جنگ مقدس چهارم» در حقیقت حاصل بالا گرفتن مقاومت سرسختانۀ بخشی از یونانیان در برابر قدرت فزایندۀ فیلیپ به سرکردگی دِموستِن (Demosthenes) و همفکران مقدونی-ستیز او در آتن بود. خصومت‌های آشکار در ۳۳۹ پیش از میلاد و در اعتراض به سپردن اجرای حکم مجازات شهر آمفیسا (Amphissa)، در نزدیکی دِلفی، به فیلیپ شکل گرفتند، که آن هم به جرم استفادۀ کشاورزی و دامداری در زمین‌های مقدس گرفته‌شده از کریسا محکوم شده بود. فیلیپ شهر را با خاک یکسان کرد، و بعد با تمام قوا راهی نبرد با آتن، تِبِس، و تمامی دولت-شهرهایی شد که به اعتراض و جلوگیری از زیاده‌روی‌ها و سرکشی‌های گستاخانۀ او برخاسته بودند. نتیجۀ این درگیری‌ها از بین رفتن توان نظامی و اقتصادی همۀ این دشمنان به‌دست سپاهیان فیلیپ و پسرش اسکندر بود، که در ۳۳۸ پیش از میلاد در نبرد خایرونیا (Chaeronea) شکستی قطعی به آنها وارد کردند – نبردی که در عمل نقطۀ پایانی بر دموکراسی، استقلال، و اقتدار آتن گذاشت.

فروپاشی و میراث

با اوج‌گیری روزافزون برتری مقدونی‌ها در یونان، و سرانجام، پس از مرگ اسکندر کبیر، چند پاره شدن امپراتوری هلنیستی او بین مقدونیه، امپراتوری سلوکی، حکومت بطلمیوسیان در مصر، و چند پادشاهی کوچک‌تر در جریان «جنگ‌های جانشینی» (۳۲۲ تا ۲۸۱ پیش از میلاد)، نفوذ و اعتبار اتحاد آمفیکتیونی در سایۀ استقلال‌طلبی دولت-شهرهای مختلف یونان به‌تدریج کمرنگ شد. هرچند از سوی دیگر، شورای آمفیکتیونی نیز در عمل بارها سوگندهایی را که اعضا هنگام پیوستن به اتحاد باید یاد می‌کردند، زیر پا گذاشته بود. آیسخینیس (Aeschines؛ دولتمرد و خطیب یونانی، ۳۸۹ تا ۳۱۴ پیش از میلاد) در یکی از خطابه‌های خود (شمارۀ ۲، فصل ۱۱، بند ۵) به ما می‌گوید که متن این سوگند با هدف جلوگیری از ویران کردن شهرهای وابسته به شورا، پراکنده کردن اهالی آنها، و بستن آب به روی آنها تنظیم شده بوده است. در حالی که کریسا و فوکیس هردو از جانب شورا به مجازات‌هایی شامل ویرانی شهر، قتل عام اهالی با مسموم کردن آب یا، در مورد فوکیس، پراکنده کردن آنها و محدود کردن محل زندگی‌شان به روستاهای کوچک محکوم شدند.

تندیس‌های غول‌پیکر فیلیپ دوم و اسکندر سوم مقدونی در اسکوپیه
تندیس‌های غول‌پیکر فیلیپ دوم و اسکندر سوم مقدونی در اسکوپیه

با این حال، اتحاد آمفیکتیونی در سراسر دورۀ هلنیستی و حتا چندصد سال پس از آن زیر لوای رُمی‌های باستان (رومی‌ها) به حیات خود ادامه داد. البته قدرت آن کاهش یافته و بار دیگر به امور مذهبی محدود شده بود، و در سایۀ حکومت‌های مقدونی و رُمی فعالیت سیاسی محسوسی از آن سر نمی‌زد. در ۲۷۹ پیش از میلاد، گُل‌ها (Gauls؛ از قوم‌های ژرمنی ساکن سرزمین کنونی فرانسه) در جریان تلاش‌های توسعه‌طلبانۀ خود برای بهره‌برداری از فرصتی که هرج و مرج ناشی از کشمکش طولانی قدرت در امپراتوری هلنیستی مقدونیه پس از مرگ اسکندر پیش آورده بود، به یونان یورش آوردند. تهاجم آنها با اتحاد کم‌نظیر دولت-شهرهای یونان به‌سرعت دفع شد، و شورای آمفیکتیونی دِلفی به پاداش این پیروزی هم با عضویت دوبارۀ فوکیس موافقت کرد و هم «اتحاد آیتولیایی» (Aetolian League؛ اتحاد قبیله‌ها و شهرهای شمال خلیج کُرینت) را به عضویت خود درآورد. پس از تسخیر یونان توسط رُم در ۱۴۶ پیش از میلاد، هم دولت جمهوری و هم امپراتوری آگوستوس (فرمانروایی ۲۷ پیش از میلاد تا ۱۴ میلادی) با برقرار ماندن نهاد شورای آمفیکتیونی به شرط انجام چند تغییر جزئی موافقت کردند. با این حال، قدرت شورا همچنان رو به کاهش می‌رفت تا سرانجام در سال ۱۳۱ میلادی امپراتور هادریانوس (یا هادریان، فرمانروایی ۱۱۷ تا ۱۳۸ میلادی) تصمیم گرفت ‌جای اتحاد آمفیکتیونی را با نسخۀ روزآمدتری به‌نام شورای «پان‌هلنیون» عوض کند. اما این نهاد جایگزین یک سال بیشتر دوام نیاورد.

اتحاد آمفیکتیونی از نهادهای برجستۀ تاریخ یونان باستان به‌شمار می‌رود، و تصویری زنده از پیچیدگی‌های بازی قدرت بین دین، سیاست، و دیپلماسی در آن روزگار ترسیم می‌کند. این نهاد هرچند در اصل کارکردی مذهبی داشت، اما درگیر شدنش در امور نظامی و سیاسی تأثیری گسترده‌ روی روند شکل‌گیری سامانۀ حکومتی و مدیریتی در یونان باستان به‌جا گذاشت. شورای آمفیکتیونی را تا حد زیادی می‌توان یکی از الگوهای پیشینی مدل دموکراتیک مملکت‌داری، یعنی استفاده از شورایی از نمایندگان مردم برای بحث و تصمیم‌گیری در مورد امور همگانی و به رأی گذاشتن تصمیم‌های نهایی، به حساب آورد، که سال‌ها پیش از برقراری کهن‌ترین روندهای دموکراتیک در یونان باستان به‌صورت فعال وجود داشت.

«اتحاد آمفیکتیونی» چیست؟

«اتحاد آمفیکتیونی»، یا «اتحاد همسایگان»، در یونان باستان شورایی بود برای گرداندن یک مکان مذهبی زیارتی و حفاظت و حراست از آن. این نهاد در دوران کهن یا آرکائیک شکل گرفت، و باوجود ماهیت مذهبی‌اش، می‌تواند یکی از الگوهای پیشینی دموکراسی آتنی قلمداد شود.

اعضای «اتحاد آمفیکتیونی» که بودند؟

اعضای «اتحاد آمفیکتیونی» نمایندگان برگزیدۀ جمعیت‌های قومی‌ای بودند که در نزدیکی یک مکان مذهبی زیارتی زندگی می‌کردند و رسیدگی به امور آن را برعهده داشتند. شهرهای دورتر هم می‌توانستند با هم‌پیمانی با این جمعیت‌های همسایه عضو اتحاد آمفیکتیونی شوند.

منبع worldhistory

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ