پرومته(جمشید)گناه آتش افروزی

در ادبیات و هنر های زیبا غالبا از نام پرومته بعنوان قهرمان در زنجیر نامیده می شود و دارای یک مفهوم فلسفی است و آن روح عصیانگر بشر در برابر قوانین طبیعت است.و کوشش دائمی او برای اینگه از قید و بند هایی که برپای وی بسته شده است.و با نیرو و تلاش و پیکار خود بسوی هدفی عالی که برای خود در نظر گرفته برود.

پرومته سمبل عصیان بشر است در برابر سرنوشت و تقدیر و بطور کلی قوائی است که بر او فرمانروایی می کنند.تلاشها و رنج های او رنجها و تلاشهایی است که آدمیزاد از روز نخست تحمل کرده است و حس لجاجت و آزاد منشی و غرور او که باعث می شود وی زجر و سختی را تحمل کندوولی سر اطاعت در مقابل خدایان مستبد فرود نیاورد.

افسانه پرومته از زمان شورش تیتان ها در برابر خدای خدایان آغاز می شود تیتان ها نخستین خدایان روی زمین بودند اما چون قدرت زئوس بیشتر از تیتان ها بود تحت سلطه زئوس خدای خدایان در آمدند اما مدتی بعد بر او شوریدند و همه بدست زئوس نابود شدند پرومته سرکرده تیتان ها پاپت بود که چهار پسر از کلمین دختر اقیانوس داشت اولین پسر ارب بود که زئوس او را روانه دیار تاریکی و وحشت کرد و به او فرمان داد تا آخر دنیا در آنجا بماند دومین فرزندش اطلس را به جبل الطارق تبعید کرد تا برای همیشه بار کره زمین را بر دوش خود نگه دارد و سومی را بدلیل اینکه سهم کمی در عصیان داشت بخشید.

اما یکی از فرزندانش مجازات نشد و به بزم خدایان راه یافت او پرومته بود زیرا پرومته از اول می دانست که برد با زئوس است و در جنگ تیتان ها با زئوس شرکت نکرد.اما پرومته بجای اینکه عیش و نوش کند و از بودن در المپ لذت ببرد روح عصیانگری و تمرد را در خود تقویت کرد تا اینکه روزی بتواند انتقام خود را از خدایان بگیرد.

پرومته آغاز به آموختن علم و دانش خدایان به نوع بشر کرد تا آنان را رقیب خدایان کند.

چرا آتش افروختی؟
آنجا سکوت بود و تاریکی! باید نوری می بود و صدایی!
-آتش افروختن اینجا گناهی است نابخشودنی! تو را پادافرهی شایسته باید! حکم چنین باشد: «به صخره ای زنجیر شوی و هر بامداد عقابی قلب ات از جا به در آوَرَد! زخم، روزی نگذشته بر هم آید و دگر روز از نو با دلیری ِ عقاب گسیخته شود! زین پس تو را قلبی نمانَد که واسطه ی اشتباه شود و این برای ِ تو عین ِ صلاح و درستی باشد!»
حکمی سخت دادی ایزد! قلبی ساده و راستگو، و پادافرهی چنین! ولی نه همیشه رایِ تو باشد! زنجیر گسیخته شود! عقابِ فرومایه ات به تیری پرّان در هم شکند و مرا جاودانگی حاصل آید و … و تو را الوهیت به پایان رسد! **

بعدها افسانه هایی در یونان پدیدار شد که پرومته را سازنده و پدید آورنده نوع بشر معرفی کرد یعنی با کمک آب و خاک و اشکهای چشم خود گل اولین انسان را که در مشرق به آدم لقب گرفت سرشت و قالب خورد آتنا دختر زئوس را در آن دمید و از روح خود در آن سرشت.به هر حال آدمیان و خدایان از روز اول به مساوات بروی زمین در کنار همدیگر زندگی می کردند تا روزی که زئوس این مساوات را بر هم زد و خواست که بر زمین سلطه یابد آدمیان و خدیان جلسه ای تشکیل دادند و تصمیم گرفتند که در آن سهمی که به خدایان و آدمیان می رسد را مشخص کنند.وظیفه تقسیم سهم بر گردن پرومته گذاشته شد که مورد اعتماد خدایان و آدمیان بود و پرومته به نفع آدمیان سهم را تقسیم کرد.زئوس برای غلبه بر خشم خود آتش حیات جاودانی را از آدمیان گرفت و آنها را به موجودات فناپذیری تبدیل کرد اما پرومته به جزیره لمنوس رفت و جرقه ای از آتش خدایان را در کوره آهنگری هفائیستوس خدای صنعت شعله ور بود دزدید و به آدمیان داد.بدین ترتیب ایشان را از خرد و دانش خدایان برخوردار کرد.زئوس که شاهد عثان پرومته بود و نقشه خود را خنثی دیده بود به هفائیستوس دستور داد که دختر زیبایی را بسازد و خدایان هر یک از زیور آلات خود را بر او آویختند  پاندورا جعبه ای داشت که بصورت ضرب امثل در آمد و اعلام شد که در آن داروی تمام دردها و بیماری ها وجود دارد.

در هر حال حسادت های زئوس بر نسل بشر ادامه یافت و خواست که وطوفانی بپا کند و نسل بشر را از بین ببرد در برخی از نوشته ها از این طوفان بعنوان طوفان نوح یاد می کنند پرومته که هوشیار بود به پسر خود اکالین دستور ساخت کشتی داد تا آنها سورا کشتی شوند و نسل بشررا نجات دهند و سرانجام کشتی آنها در کوهی بنام پارناس فرود آمد.

؟بلافاصله پس از فرود قربانی تقدیم زئوس کرد و زئوس نیز از نابود کردن بقیه فرزندان بشر چشم پوشی کرد اما زئوس خود را نسبت به پرومته حفظ کرد و بفرمان او هفائیستوس با کمک چند تن از خدایان پرومته را در زنجیر کردند ودر یکی از مرتفع ترین کوهای قفقاز به بند افکندند و به تخته سنگ عظیمی بستند.

تصویر خیالی از پاندورا و جعبه سحر آمیزش
آیا بر اساس توضیحاتی که از پرومته ارائه شده پرومته نمی تواند جمشید پادشاه ایرانیان در شاهنامه که نخستین بار آتش افروخت و علم را به بشر آموخت باشد؟

زئوس عقابی را مامور کرد که هر روز صبح به آنجا برود و جگر پرومته رازجای خود بیرون بیاورد و آن را غذای روزانه خود کند و هر شب دوباره جگر پرومته به جای دوباره خود باز می گشت و صبح روز بعد شکنجه های طاقت فرسا از سر گرفته می شد اما پرومته شکنجه را تحمل می کرد و در عصیان خود باقی می ماند زیرا حاضر نبود برای نجات خود در برابر خدای خدایان زبان به تقاضا بگشاید.

   هر بار که زئوس کسی را نزد او می فرستاد تا او را به اظهار عجز دعوت کند تا آزاد شود به

زئوس فحش و ناسزا می فرستاد.زئوس می خواست پرومته را نابود کند اما پرومته رازی می دانست که به آینده زئوس مربوط می شد و این راز این بود که زئوس از تتیس صاحب فرزندی خواهد شد که او را از تاج و تخت فرمانروایی خواهد انداخت.

زئوس سر انجام هرکول را به کوههای قفقاز فرستاد و هرکول عقاب را از پای در آورد و پرومته را آزاد کرد و پرومته نیز راز را به او گفت و زئوس بناچار به تتیس اجازه داد که با یلناس که عاشق همدیگر بودند ازدواج کند.

 

اما زئوس پرومته را محکوم کرد تا زمانی که یکی از خدایان یا نیمه خدایان حاضر به تفویض زندگی جاودانه خود با او نشود در حلقه جاودانی ها راه نداشته باشد.بعد از مدتی که کیرون که یکی از نیمه خدایان بود و یکی از تیرهای زهراگین هرکول به او خورده بود و مجبور بود تا همیشه از درد به خود بپیچد حاضر شد زندگی جاودانی را به پرومته بدهد و به استقبال مرگ برود در این جا بود که قهرمان سرکش در جرگه جاودانی ها به المپ راه یافت.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
7 نظرات
  1. مهدی می گوید

    ببخشید من یه انتقاد دارم:چرا شما افسانه میزارید توسایت؟؟؟؟هم این مطلب وهم مطلبب قبلی.اینجاسایت تاریخیه یا سایت افسانه های بی سر وته یونان باستان؟؟؟تاریخ یعنی تاریخ نه افسانه!!!!!درضمن تومطلبتون یه اشتباه کردید……جمشید برای اولین بار آتش درست نکرد اون هوشنگ شاه پیشدادی بودکه برای اولین بار آتش افروخت.

    1. بهمن سوشيانت می گوید

      اینها افسانه نیست دوست من
      اسطوره است
      اسطوره افسانه نیست بلکه تاریخ است پیش از ابداع خط و حفظ شفاهی
      و حفظ شفاهی باعث بزرگ شدن تاریخ و تبدیل آن به اسطوره شد

    2. میلاد می گوید

      سلام
      دوست عزیز اسطوره از تاریخ با ارزشتره برای شناخت یک قوم…هیچ وقت نمیشه به واقعیت بی چون و چرای اتفاقات تاریخی پی برد اما اسطوره چنان گسترده و باز هست که به راحتی میتونی در اون تاریخ یک قوم و اندیشه هایشان رو فهمید…اسطوره تاریخی است واقعی تر از خود تاریخ!
      چون تاریخ تحریف میشه و هیچ وقت به درستی تعریف نمیشه اما اسطوره، تاریخی است که خالص شده و ادعای واقعی بودن هم نداره اما از تاریخ مستند هم قابل قبول تر و مفید تره… مثلا با خوندن شاهنامه خیلی بیشتر میشه ایرانیان و فرهنگشون رو شناخت همراه با تمام آداب و رسوم و آرمانها و ارزشهاشون تا خوندن جلدها تاریخ خشکی که هر دفعه زیرسوال میرن و به درستی اونها اعتمادی نیست!
      با تاریخ یک قوم میشه تنها اتفاقات و حوادث پیش آمده رو شناخت اما اسطوره ، انسان کهن و اصل تفکرش رو میشناسونه.

  2. غزل پیمان می گوید

    سلام ! وبلاک تون واقعا عالیه ! به نظر من همه مطالب به خوبی ذکر شدن و من تونستم معلومات خوبی برست بیارم …ممنونم !!

  3. دینا می گوید

    ببخشید به نظرم متنتون یکم نا مفهومه،مثلا اونجایی که راجع به خلق ادم توسط پرومته گفتین،یعنی انسان ها در زمان پادشاهی تیتان ها وجود نداشتن؟پرومته اتنا را در ان دمید؟!D:
    همینطور مطلبتون راجع به پاندورا هم به نظر ناقص میاد.
    موضوع خیلی جالبه به خصوص اگر روی قسمت مقایسه با جمشید مانور بیشتری بدین،به نظرم حیفه همین جوری ولش کنین و ازش سرسری رد شین.

  4. fariba می گوید

    درود وسپاس فراوان ..

  5. Farzaneh می گوید

    خواندن این اسطوره بسیار جذاب و شیرین است بخصوص اینکه ، تاریخ با تصویرسازی ژرف در غالب تفکر اون زمان میان مردم بیان شده است

ارسال یک پاسخ