فروهر زنان پاکدین سرزمینهای آریایی را میستاییم …
(فروردین یشت-کرده۳۱-بند۱۴۳)
زن در فرهنگ ایرانی شاهکار آفرینش است. و جستار(موضوع) حقوق و جایگاه زن در ایران باستان با ویژگیهای فرهنگی و سرشت نیکاندیش ایرانیان پیوند مستقیم دارد. از آنجا که هیچگاه در ایران باستان رژیم بردهداری فرمانروا نبوده، با هیچکس به روشهای غیرانسانی رفتار نمیکردند و پیرو آن زن نیز از جایگاه و حقوقی برابر با مرد برخوردار بوده است. اما در میان یونانیان و رومیان باستان، از آنجا که رژیم بردهداری حاکم بوده و کمینهی مردم(اقلیت)، بیشترینه(اکثریت) آنان را از هرگونه حقوق انسانی به دور نگاه میداشتند، با زنان نیز بر پایهی این گفتهی ارستو که میگفت:”نسبت زن به مرد، همانند نسبت غلام به مولا و بدن به روح است” رفتار کرده و او را جنس دوم و وابسته به مرد میدانستند.
این آزرم(احترام) به بانوان را به خوبی میتوان در نوشتارهای کهن ایرانیان دید.
زن در زبان اوستایی و سانسکریت به گونهای “ریتَهسیَه بانو” یا “اَشَه بانو” خوانده شده که به چم(معنی) فروغ راستی و پارسایی است؛ امروزه در زبان پارسی واژه ریته سیه حذف گشته و تنها بانو که به چم فروغ و روشنایی است برای بانوان به کار برده میشود. همچنین واژهی مادر در اوستا “ماتری” به چم پرورشدهنده آمده است؛ و خواهر “سْواسْری” خوانده میشود که به چم وجود مقدس و نیکخواه است. زنِ شوهردار نیز، “نمانوپتنی” نامیده میشد که به چم نگهبان خانه است .
آری اهورامزدا زن و مرد را از حقوق یکسان برخوردار ساخته و یکی را به عنوان کنیز و پیشکشی گرانمایه به دیگری نداده! بلکه هر دو را همسان و برای پیشرفت و پویایی جهان آفرینش و آماجهای انسانی، آفریده است .
در درازنای تاریخ پر فراز و نشیب سرزمینمان، زنان نیکاندیش و نامآور پرشماری داشتهایم که افزون بر پاسداری از کیان خانوادگی، در بیرون از خانه نیز پا به پای مردانشان به کار و کوشش و مبارزه پرداخته و هر یک به گونهای، برگههایی زرین بر دفتر تاریخ ایرانزمین افزودهاند. در اینجا نگاهی کوتاه داریم به افتخارت برخی از این شیرزنان ایران باستان و امید بسیار داریم که راه آنان الگویی باشد برای دوشیزگان و بانوان امروز ما.
دغدویه: مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.
پوروچیستا: پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است.
زرتشت به دخترش می فرماید:
“پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟”
این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد.
همای(همای چهرآزاد): دختر بهمن. از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده. بهمن با آنکه پسری همچون ساسان داشت اما چون همای را از وی شایستهتر میدانست، در بستر بیماری دخترش را به جانشینی خویش برگزید. هما ۳۰ سال با نیکی و بخشایشگری بر ایرانزمین پادشاهی کرد .
فرانک: با مهر مادری و بزرگیاش در شاهنامه خودنمایی میکند و میدرخشد. وی با مهر و وفاداری به همسرش آبتین، حتی پس از مرگ وی، رهانندهی ایران –فریدون- را در آغوش خود میپروراند. از ترس ضحاکیان، همراه با فرزند، به هر سو میدود و میپوید؛ چرا که فرهنگ ایران میبایست پایدار بماند. فرانک همه چیز را برای فریدون میخواهد و فریدون را برای ایران.. او سراسر مهر و دانش است.
گُردآفرید: شیرزنی دلیر و جنگاور؛ وی دختر گژدهم فرماندهی دژ مرزی ایران(دژ سپید) بود. پس از آگاهی از دستگیری پدرش به دست تورانیان، به میدان نبرد میرود و به مبارزه با سهراب میپردازد. سهراب دلباخته او شده و پیشنهاد پیوند زناشویی میدهد اما این بانوی میهنپرست در پاسخ او میگوید که زنان ایرانی همسر تورانیان نخواهند شد.
کتایون: همسر گشتاسپ کیانی و مادر اسفندیار. وی دختر پادشاه کشمیر بود و با وجود ناخشنودی خانوادهاش، از دارایی پدر چشمپوشی میکند و به همسری گشتاسپ درمیآید. هنگامیکه زرتشت دین خود را به گشتاسپشاه عرضه میکند، نخست کتایون و سپس گشتاسپ، پیرو آیین بهی میشوند. کتایون سراسر دانش و خرد و وفاداریست.
زربانو : سردار جنگجوی ایرانی. دختر رستم و خواهر بانو گشنسب. او در سوارکاری بسیار زبده بوده و در نبردها دلاوریهای بسیاری از خود نشان داده است. تواریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال – آذربرزین و تخوار از زندان بوده است، ثبت کردهاند.
بانو گشنسب: دختر دیگر رستم – خواهر زربانوی دلیر- ، همسر گیو و مادر بیژن است. نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمننامه بسیار آمده است. یکی از نامدارترین داستانهای مربوط به او در شاهنامه، نبرد سهگانهاش به همراه فرامرز و رستم است. او منظومه ای نیز به نام خود دارد که هم اکنون نسکی از آن در کتابخانه ملی پاریس و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.
فرنگیس :او در جنگ ایران و توران با زیرکی و هوشیاری بکمک مردان شتافت و با گیو و کیخسرو به رزمگاه رفت و دلیرانه در کنار آنها جنگید. او توانست نقشه شبیخون دشمن را در هم دریده و کشور را از یورش آنان برهاند.
سیندخت: همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.
رودابه: دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید “رستمی” گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.
تهمینه: دختر زیباروی پادشاه سمنگان که همسر رستم بود. فرزند وی سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.
منیژه: دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.
بانو ماندانا: دختر آستیاگ پادشاه ماد، همسر کمبوجیه پادشاه پارس، مادر و نخستین مربی کوروش بزرگ. وی مدرسهی هم تیمها را در پارس به وجود آورد، که شمار بسیاری از پسران پارسی هم سن و سال کوروش بزرگ نیز در آن درس زندگی و تیراندازی و سواری و فنون نبرد می آموختند. ماندانا به پسرش کوروش، آیین دادگستری نیز میآموخت و از او آنچه را که در این زمینه فراگرفته بود، آزمون میگرفت. شاید آزرم بسیاری که کوروش هنگام رسیدن به اوج نیرو به مادر خود میگذاشت، به پاس دانش و دادی بود که از او آموخته و در سایهی آن شاهنشاهی ایران را به نهایت بزرگی و نیرومندی خود تا به آن زمان رسانیده بود.
پانتهآ: همسر زیبای آبراداتات– یکی از یاران نزدیک کوروش- که پابهپای همسرش در میدانهای جنگ حضور داشت. هنگامیکه آبرادات در جریان نبردی کشته شد، پانته آ، همسر او، بر سر پیکر بیجانش آمد و پس از شیون و زاری از آنجا که جدایی و مرگ شوهرش را نمیتوانست تاب بیاورد، همانجا با خنجر خودکشی کرد.. از این رویداد تاریخی میتوان دریافت همانگونه که مورخین دیگر نیز گفتهاند زنان آن دوره به همراه مردان به میدان جنگ میرفتهاند؛ و نیز از گونهی سوگواری پانتهآ برای همسرش و خودکشی او از شدت اندوه، میتوان از میزان وفاداری زنان هخامنشی به همسرانشان آگاه شد.
کاساندان:وی زیر نام ملکه ۲۸ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ، فرمانروایی میکرده است. پس از شاهنشاه ایران، او نخستین شخصیت نیرومند کشور بوده است. مورخین یونانی از جمله گزنفون از وی با نیکی و بزرگمنشی یاد کردهاند. هرودوت مینویسد:”کوروش زن خود کاساندان را بسیار دوست میداشت، به گونهای که پس از مرگ او بینهایت اندوهگین گشته و به کارگزاران خود در سراسر دنیا فرمان داد برای او نشست سوگواری برپا کنند.
آتوسا: ملکه بیش از ۲۸ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش بزرگ. مشیر سلیمی در کتاب “زنان سخنور” مینویسد :«نخستین زن شاعر و ادیب ایران، دختر کوروش کبیر بوده که به ازدواج داریوش بزرگ درآمده بود و نام وی را اتوسا گزارش کرده اند ».
هنگامیکه داریوش بزرگ به پادشاهی رسید با آتوسا دختر کوروش بزرگ ازدواج کرد و او را ملکهی ایران خواند. آتوسا در میان زنان ایران همان جایگاهی را داشت که مردان هخامنشی در میان جنگجویان ایرانی داشتند. فرزند او خشایارشا، نخستین پسر داریوش و نوهی کوروش بزرگ از سوی مادری، زیر نظر این زن رشید و دانا به گونهای بار آمد که توانست برای پدر تکیهگاهی استوار و جانشینی شایسته باشد. هرودوت در لشکرکشیهای داریوش، آتوسا را یاور فکری وی دانسته و آورده که چند نبرد و لشگرکشی تاریخی ایران به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است.
وشتئی: در تورات – کتاب دوازدهم- و نیز در “تاریخ ایران” نوشتهی پیرنیا آمده: خشایارشا(اخشوویروش) در کاخ ویژهی خود در شوش، جشن باشکوهی برپا کرد که باشندگان آن تمامی بزرگان پارس و ماد و سرداران و سروران ساتراپ ها بودند. در روز هفتم، چون پادشاه جشن را در نهایت شکوه دید، بر آن شد که با فراخوانی ملکه در این مجلس و نشان دادن زیبایی و سراپای غرق در جواهر او ، مهمانان را در شگفتی بیشتری فرو ببرد.. وشتئی که دریافت فرنود پادشاه اینست که جامههای جواهر نشان و تاج گوهر زیب و زیبایی او را به رخ مهمانان بکشد، از پذیرش دستور پادشاه خودداری کرد و با اینکه میدانست به جای نیاوردن فرمان پادشاه آن هم در حضور تمام بزرگان سرزمین پهناور ایران، به معنای خودبرتر نمایی و سرپیچی از فرمان پادشاه است و به بهای از دست دادن مقام و جایگاه شهبانویی او تمام خواهد شد، با این همه نتوانست متانت و شخصیت و آزادمنشی خود را با نمایان شدن در برابر مردان به گونهی عروسکی آراسته از دست بدهد. از این رویداد روشن میشود که در ان زمان، جایگاه اجتماعی و شرایط زندگی زن در ایران تا چه اندازه بوده که یکی از آنان می توانست فرمان شاهنشاهی به آن بزرگی را ندیده بگیرد و جانش در امان باشد! گرچه پس از این رویداد بزرگان کشور در شورایی، پاژنام ملکه را از روی او برداشتند.
آرتمیس: نخستین و تنها زن دریاسالار جهان تا به امروز. او به سال ۴۸۰ ق.م به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خشیارشا رسید . تاریخنویسان یونان او را در زیبایی، برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیدهاند. دریاسالار آرتمیس، در لشکرکشی خشایارشا به تنگهی ترموپیل، که یکی از بزرگترین جنگهای تاریخ جهان است، فرماندهی بخش بزرگی از نیروی دریایی ایران را بر دوش خود داشت. هرودوت در تاریخ خود، دلاوریها و جنگها و نیروی فرماندهی آرتمیس را ستوده و نوشته که «.. او کمال اعجاب مرا برانگیخته است، از آن جهت که او زنی بود تواناتر از تمام مردان عصر خود و توانست قبل از رسیدن خشایارشا در برابر یونان به تنهایی قیام کند.». در جنگ سالامیس که سرانجام پیکار نزدیک بود به زیان خشایارشا شود، آرتمیس کاری کرد که بیشتر مورد ستایش و آزرم شاهنشاه قرار گرفت؛ او با مانورهای جنگی نخست در برابر یورش کشتیهای دشمن پدافند(دفاع) کرده و سپس خود به حمله پرداخت. گویند هنگامیکه خشایارشا نگاهش به کشتی آرتمیس افتاد و دلاوریهای او را دید گفت:”مردان من زن شدهاند و زنان من مرد”! آرتمیس افزون بر دلاوری دارای دانشی گسترده در امور جنگی به ویژه در جنگهای دریایی بود؛ یونانیها برای سر او جایزه گذاشته بودند. آن اندازه که تمیستوکلس(زمامدار یونانی)از او بیم داشت، از دیگر دریاسالاران ایران نمیترسید.
پروشات(پروساتیس): آنکس که سرآمد تمام زنان بزرگ دوران پادشاهی داریوش دوم به شمار میرفته و در گرداندن مهمترین امور سیاسی مملکت دست داشته “پروشات” همسر داریوش دوم شاهنشاه هخامنشی است که ملکهای سیاستمدار، توانا و بسیار متنفذ بود. آوردهاند که او پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.
رکسانا: در دربار داریوش دوم، پادشاه هخامنشی، زنی بسیار زیبا بود به نام “رکسانا” که به مانند دلیرترین مردان زمان خود، مهارت شگفتی در تیراندازی و زوبینافکنی داشت و در کارزارها شرکت جسته و دلاوری و جسارت فراوانی از خود نشان میداد. در حقیقت وجود دلاورزنی چون رکسانا در دوران داریوش دوم، روشنگر آن است که زنان در آن زمان آزاد بوده و میتوانستهاند در امور سپاهیگری وارد شده و همچون مردان در صحنههای پیکار و میدانهای جنگ با ابراز شجاعت از سرزمین مادری خود دفاع کنند.
آتوسه: همسر اردشیر دوم که به نوبهی خود در گرهگشایی امور سیاسی کشور نقش موثری داشت. و ادشیر به قدری او را دوست میداشت که وقتی به مرض جذام که در آن دوران در ایران شیوع داشت، مبتلا گردید، او را از خود دور نکرد و همواره در معبد آناهیتا، در مقابل تندیس او به زانو درآمده و برای سلامتی همسر خود نیایش میکرد. از سوی دیگر والیان و بزرگان و دوستان شاه و موبدان برای نشان دادن آزرم و باور خود به شخصیت اتوسه به اندازهای پیشکش برای او فرستادند که فضای گستردهی بین کاخ و معبد ، پر از سیم و زر و اسبهای نژاده شد.
آریاتس: یکی از سرداران مبارز ایرانی در زمان هخامنشیان. مورخین یونانی در چند جا نامی کوتاه از وی به میان آوردهاند.
آپاما: دختر سپیتمن که خود از سرداران زمان هخامنشیان بود.
آذرنوش: هم از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.
آرتونیس: دختر ارته باز که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بود.
آسپاسیا: در چم گرد٬ دلیر و نیرومند٬ همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.
آمسترس: در چم هم اندیش و پشتیبان٬ دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.
همچنین در تواریخ اشارهای گذرا به این بانوان شده که از سرداران هخامنشی بودند : ورزا ؛ وهومسه ؛ مهرمس و…. .
یوتاب: سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بود. وی در نبرد با اسکندر مقدونی همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشت. وی در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست. ولی یک روستایی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. از او به عنوان شاه آتروپاتان (آذربایجان) در سالهای ۲۰ قبل از میلاد تا ۲۰ پس از میلاد نیز یاد شده است. به هر روی هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه پاسداری میهن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.
ملکه موزا: مادر فرهاد پنجم و همسر فرهاد چهارم پادشاهان اشکانی. این دوره برجستهترین نمونه از همپرسی و همکاری زن و مرد در اداره امور کشور است. ملکه موزا در نزد فرهاد چهارم دارای چنان جایگاه والایی شد که نام و چهرهی او را بر سکهها زدند. همچنین گفتهاند که وی در زمان پادشاهی پسرش با وی بر تخت پادشاهی مینشسته است.
آرتادخت: وزیر خزانهداری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی. او مالیاتها را سامان بخشید و بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد٬ کشور را به توانگری رساند. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.
میترادخت: از سرداران اشکانی.
ارشیا: از زنان با کفایت دوران هخامنشی.
آذرآناهید : ملکه ملکههای امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی . نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در سرزمین ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده و او را ستایش کرده است.
دیناگ: پس از مرگ یزدگرد دوم ساسانی، پسر ارشدش هرمزد سوم بر تخت نشست. برادر کوچکش “پیروز” نیز ادعای پادشاهی کرد.در درازنای جنگ میان این دو برادر (از سال ۴۴۷ تا ۴۵۹) مادرشان “دیناگ” در تیسفون فرمانروایی میکرد. مُُهری نیز به دست آمده که چهرهی این ملکه همراه با نام و لقبش-بامبیشنان بامبیشن(ملکه ملکهها)- روی آن کنده شده است.
پرین : بانوی دانشمند ایرانی . او دختر قباد ساسانی بود که هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار سرزمینهای آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایرانزمین برای همیشه ماندگار شد. از او چند کتاب دیگر گزارش شده که به گمان بسیار در آتشسوزیهای اعراب از میان رفتهاند.
آزاد: در زمان قباد، یمن به دست پادشاه حبشه اشغال شد. انوشیروان پسر و جانشین وی، شماری از سپاهیان ایران را برای بازپس گیری یمن به آنجا فرستاد. در میانآنها زنی جنگاور به نام “آزاد” نیز بود که دوش به دوش ایرانیان در تار و مار کردن حبشیان مبارزه کرد. پس از آن به همسری “بازان” پسر شهریار یمن درآمد و این دو وزیران راست و چپ شهریار یمن گشتند. با بر تخت نشستن بازان، آزاد نیز در ادارهی امور یمن، با همسرش همراه شد.
گُردیه(کردیه):خواهر بهرامچوبین و از سرداران سرشناس و کارآمد دوران ساسانی که در دلاوری و جنگاوری بلند آوازه است. کردیه در نشستی که باشندگان آن بزرگان کشوری و لشکری بودند، برادر خود بهرام چوبینه را- که بر هرمزد چهارم شوریده و او را از پادشاهی برکنار و اکنون در اندیشهی قدرت یافتن خویش بود- با سخنرانی گیرایی نکوهش کرد.سرانجام نیز پیشگوییهای وی درست از آب درآمد و بهرام از خسروپرویز شکست خورده و کشته شد. وی پس از برادر٬ فرماندهی سپاهش را به دست میگیرد و آنان را به پیوستن به سپاه خسرو پرویز فرامیخواند. در میدانهای نبرد٬ آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میداد که همگان را به ستایش وامیداشت. او در جنگ تن به تن با “تور”، فرمانده سپاه خاقان چین٬ او را کشته و سپاهش را تار و مار کرد. سرانجام نیز از سوی خسروپرویز، شهریار ری شد.
شیرین : شاهزاده ارمنی که به همسری خسروپرویز درآمد. (ارمنستان یکی از ولایات سرزمین ایران بود.) خسرو و شیرن حماسهای از خود برجای گذاشتند که برای همیشه در تاریخ ماندگار ماند و الهام بخش زیباترین آثار ادبی ایران شد. شیرین از خسرو ۴فرزند به نامهای نستور – شهریار – فرود و مردانشه به دنیا آورد که هر چهار فرزند وی به دستور شیرویه(پسر بزرگ خسروپرویز) در زندان کشته شدند .پس از کشته شدن خسرو پرویز، شیرین خود را بر بالین جسد بی جان خسرو رساند و با خوردن زهری عشقش به خسرو را جاودانه ساخت.
پوراندخت: دختر خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی. وی در دورانی پر آشوب و پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و یک سال و چهارماه بر ده کشور آسیایی فرمانروایی کرد. پوراندخت زنی خردمند و دادگر بود و هنگام به تخت نشستنش یک سال مالیات مردمان را بخشید. از دیگر کارهای وی، بستن پیمان صلح با هراکلیوس قیصر روم بود.
آزرمیدخت :دختر دیگر خسرو پرویز که به گفتهای چهارماه پادشاهی کرد. وی زنی باهوش و زیرک بود که در زمان کوتاه پادشاهیاش توانست تا اندازهای بر هرج و مرجها پیروز شود اما کودتایی که از سوی سپاهیانش بر علیه او رخ داد بار دیگر آشوب را به این سرزمین بازگرداند و او نیز کشته شد.
فرخ رو : نام او به نوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است . وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.
رام بهشت: نام مؤبدی است که در شهر استخربرای ناهید ، معبدی ساخته بود، رام بهشت مادر بابک و همسرساسان است که در کنار دریاچه بختگان حکومت می کرد وبرای فرزند دیگرش به نام اردشیر، نگهبان سالاری، شهر داراب را گرفت و این آغازی است برای بوجود آمدن سلسله ساسانی در ایران بود.
نگان: در چم کامروا و پیروز٬ از سرداران ساسانی که با تازیان دلاورانه جنگید و دلیریهای بسیار شکوهمندانه از خود نشان داد.
همچنین در نوشتارهایی پراکنده از این چند بانو به نام سرداران و جنگویان ایران ساسانی یاد شده :
ابردخت ؛ ُبرزآفرید ؛ برزین دخت ؛ گلبویه ؛ ماه آذر ؛ مهر یار و ….
بسیار جالب بود
با سلام و خسته نباشید …
مطالب بیش از حد زیباست … با خواندن این مطالب به خودم به عنوان یه زن ایرانی افتخار می کنم … زنده باد ایران و ایرانی …
خوشحالم.
خوبه ولی کاش به انگلیسی اسماشونو می نوشتین
kamelnist vali bad nabod
سلام. درخصوص بانو نگان چند مرجع تاریخی اگر ممکنه معرفی کنید