ادبیات و شعر و تاریخ‌نویسی در عصر ساسانی

http://tarikhema.org/images/2011/07/2985669533_a3fefb676c3.jpg

تاریخ‌نویسی: سایر آثار ادبی و نگارش تاریخ‌ها به زبان پهلوی که جنبه مذهبی نداشتند و اغلب پس از برچیده شدن شاهنشاهی ساسانی گردآوری و نگاهداری شده به شرح زیر خلاصه می‌گردد:

۱- خدای‌نامه « خوتای نامک Xvatai – Namag یا شاهنامه » : در زمان یزگرد سوم در شرح حال پادشاهان نوشته شده‌است. روزبه پسر دادبه دانشمند شهیر قرن دوم هجری ( معروف به ابن‌مقفع ) متوفای ۷۶۰ میلادی آن‌را به عربی به‌نام « سیرالملوک‌الفرس » برگردانده و بعد از او مترجمان و نویسندگان و تاریخ‌نویسان دیگر از روی ترجمه او اقتباس‌هائی کرده که بیشتر آنها و حتی اصل پهلویش و ترجمه ابن‌مقفع از بین رفته است. می‌نویسند که این کتاب به‌قدری مورد پسند مردم قرار گرفت که بهرام‌بن‌مروان‌شاه مترجم خلفای عباسی نوشته‌است که « من زیاده از بیست نسخه‌های مختلف این کتاب را فراهم کرده بودم ۱.موسی کسروی می‌نویسد « من این کتاب را چندین‌بار خوانده‌ام و در تصحیح آن و پرداخت آن کوشش فراوان کرده‌ام لیکن نسخه‌هائی که از آن به دستم آمد تمام مختلف و متناقص هم بوده‌اند بالاخره « حسن‌ابن‌علی همدانی » را در مراغه دیدم و چون او در این فن مهارت به‌سزائی داشت تصحیح و اصلاح آن را از او خواستم»۲. و بعداً در ۳۶۶ ه . ق ( ۹۵۷ میلادی ) توسط چها نفر زرتشتی اهل هرات و سیستان و شاپور و طوس برای حاکم طوس امیرمنصور عبدالرزاق به فارسی ترجمه شده۳ ، تصور کرده‌اند که سایر سرایندگان و نویسندگان سایر شاهنامه‌ها چون مسعودی مروزی نخستین شاعری که تاریخ ایران را از زمان کیومرث تا یزدگرد سوم به شعر درآورده و ابوالمؤید بلخی شاعر عصر سامانی که تاریخ پهلوانی و اساطیری را به نثر نوشت و ابو‌علی بلخی و شاهنامه منثور ابومنصوری و ابومنصور دقیقی و حکیم فردوسی اطلاعات خود را از این گرفته باشند. به‌عقیده نلدکه Noldeke که مآخذ روایت فردوسی در شاهنامه ، ترجمه منثور خداینامه بوده که مستقلاً به زبان پارسی درآمده و ارتباطی با ترجمه ابن‌مقفع نداشته است. اشعار خود فردوسی یکی از شواهد این نظریه می‌باشد.

یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان

پراکنده از دست هر مؤبدی از او بهره‌ای برده هر بخردی

و یا این ابیات:

 

تو گفتی که با من به یک پوست بود

به شهرم یکی مهربان دوست بود

به نیکی خرامد مگر پای تو

مرا گفت خوب آمد این رای تو

به پیش تو آرم مگر بغنوی

نوشته من این نامه پهلوی

سخن گفتن پهلوانیت هست

گشاده‌زبان و جوانیت هست

بدین‌جوی نزد مهان آبروی

شو این نامه خسروی بازگوی

برافروخت این جان تاریک من

چو آورد این نامه نزدیک من

سخنهای آن بر منش راستان

یکی نامه دیدم پر از داستان

طبایع ز پیوند او دور بود

فسانه کهن بود و منثور بود

بر اندیشه گشت ای دل شادمان [۲۶]

نبردی به پیوند او کس گمان

گر ایدونکه برتر نیاید شمار

گذشته بر او سالیان دو هزار

همی رنج بردم به بسیار سال

من این نامه فرخ گرفتم به فال

 

خداینامک اصلی ، شرح حال پادشاهان پیشدادی و کیانی و ساسانی تا زمان خسرواپرویز نوشته شده و محققان تصور کرده‌اند که پس از مرگ یزدگرد سوم آخرین شهریار ساسانی قسمتهای آخر را بدان اضافه نموده‌اند۴ .

درباره واژه خداینامه باید گفته شود که در زمان ساسانیان پادشاه را خداوندگار ( خدایگان ) می‌نامیدند. در کتیبه‌های پهلوی اردشیر و شاپور و نرسی و بهرام و سایر پادشاهان که از آنها نوشته‌هائی به یادگار مانده ، همه‌جا « خدایگان » « بغ » و از نژاد خدایان نامیده شده‌اند. گفته حمزه اصفهانی: « اولاد ماهویه قاتل یزگرد را در مرو هنوز خداکشان می‌نامند. » دلیل بر این است که « خداوند » و « خداینامه » تا آخر زمان ساسانی زبانزد بوده و پادشاه را خدایگان یا خداوند می‌نامیده‌اند. مرو را هم « خدا دشمن » گفتند زیرا اهل مرو « دشمن پادشاه » بودند و این نام در تاریخهای پس از اسلام مخصوصاً تاریخ طبری به این نحو ذکر شده « خدا دشمن ».

در ادوار پس از اسلام واژه خدا مانند گذشته به معنی صاحب و سرپرست پسوند پاره‌ای از کلمات قرار گرفته و به‌همان ترتیب باقی مانده‌است مانند: کدخدا ، خانه خدا ‌، ناوخدا .

خسرو انوشیروان ضمن نامه‌ای که به ژوستی‌نین امپراطور روم شرقی نوشته ، خود را به این القاب می‌ستاید: وجودی خدائی ، نیکوکار ، گستراننده صلح و آرامش در کشور ، شایسته احترام ، خسرو شاه شاهان نیک‌بخت ، پرهیزکار ، نیکوکار ، کسی که خدایان او را سعادتمند و صاحب قدرت کرده‌اند ، قهرمان قهرمانان ، آفریده‌شده بصورت یزدان. . . . .۵ » خسرواپرویز نیز خود را چنین خوانده: « انسانی جاویدان در میان خدایان ، و خداوندی بسیار توانا در بین آدمیان ، صاحب شهرت بسیار ، شهریاری که با طلوع آفتاب قرین است و چشمان شب عطا کرده ‌اوست. »۶ شاپور دوم به کنستانیتوس نامه خود را به این عنوان آغاز می‌نماید: « شاپور ، شاه شاهان ، همسر اختران ، همتای خورشید و ماه . . . . .»۷ اما در کمال والامقامی و ارجمندی ، به پرستش مزدا ( برترین خدایان ) و ترویج این آئین مفتخر و مباهی بوده‌اند و این قسمت را نیز در نوشته‌های خود منعکس ساخته‌اند.

۲-آئین نامک:

آئین‌نامه معنی مبسوطی داشته و مجموع آئین و آداب جنگ ، لشکرکشی ، تیراندازی ، چوگان‌بازی ، پیش‌‌گوئی ، اندرزهای شاهان را شامل بوده‌است. این کتاب بنا به گفته مسعودی در التنبیه و الاشراف چند‌هزار صفحه بوده و نسخه کامل آن جز در نزد موبدان و سایر اشخاص صاحب قدرت ، به دست نمی‌آمده. قسمتهائی از این کتاب در نامه تنسر ، کتاب حمزه و جوامع‌الحکایات عوفی منعکس می‌باشد و گاهنامه قسمتی از آن بوده‌است. مسعودی چهار کتاب گاهنامک ، خودای‌نامک ، آئین‌نامک و کتاب نقشهای شاهان ساسانی را مهمترین مدرک و مأخذ تاریخ عهد ساسانی می‌داند. آئین‌نامک هم توسط ابن‌مقفع به عربی ترجمه شده و ابن‌قتیبه در عیون‌الاخبار و مسعودی در مروج‌الذهب و ثعالبی در « غرر اخبار ملوک‌الفرس و سیرهم » و شرح مختصری از آن در مرزبان‌نامه آمده‌است. در هر حال این کتاب اطلاعات و خصوصیات جالبی از تشکیلات دولت ساسانی و پیش از ساسانی و رموز جهانداری و جنگاوری و اندرزها به دست می‌دهد.

۳- گاهنامک:

شامل فهرستی در حدود ۶۰۰ مراتب از نام و مناصب بزرگان و طبقات فارس و شهرداران به‌ترتیب مقامشان . مطالبی از این کتاب در تألیفات یعقوبی و مسعودی و جاحظ منعکس است ، مسعودی در کتاب‌التنبیه نوشته است: « پارسیان را کتابی است که آن رات « گهنامه » گویند و در آن مراتب دولتی ایرانیان ثبت است و عدد این مراتب بنا بر ترتیبی که پارسیان داده‌‌بودند ششصد بود. این کتاب جزئی از « آئین ناماه » است که معنی آن « کتاب رسوم » می‌شود و آن کتاب عظیمی است در هزار ورق و جز نزد مؤبدان و بزرگان ایرانی نزد کسی یافته نمی‌شود. » ابن قتیبه دینوری قسمتی از مطالب این کتاب را تحت‌‌عنوان « آداب‌الفروسه » و قسمت بزرگی را در فصل « مذاهب العجم فی العیافه و الاستدلال بها » آورده و نام کتاب را همه‌جا « آئین » نگاشته است و بطوریکه نوشته ثعالبی در ذکر مراتب [۲۷] درباریان از عهد جمشید تا انوشیروان و همچنین مسعودی از این کتاب استفاده کرده‌اند.۸

۴- تاج نامک:

شامل اندرزهائی از انوشیروان ، خسرواپرویز ، از این کتاب در فهرست ابن‌الندیم و عیون‌الاخبار ابن‌قتیبه نام برده شده‌است.

۵- تنسر:

نامه تنسر روحانی بزرگ زمان اردشیر بنیانگزار شاهنشاهی ساسانی می‌باشد به جشنفسشاه « گشنسب شاه » پادشاه طبرستان ، تنسر در این نامه او را ترغیب و تشویق و توصیه به فرمانبرداری از اردشیر نموده و حاوی مطالب مهم تاریخی و سیاسی و اخلاقی و اندرز است۹ . این کتاب نیز در قرن دوم هجری توسط ابن‌مقفع به زبان عربی برگردانده شد و در قرن ششم هجری ابن‌اسفندیار آن را به زبان فارسی برگردانید و در تاریخ طبرستان مذکور داشت. نامه تنسر در کتابخانه هند در لندن East India office library موجود است. دارمستتر Darmesteter نخستین‌بار متن این نامه را در مجله آسیائی پاریس به سال ۱۸۹۴ جلد اول چاپ کرد.

۶- ایاتکار زریران Ayatkar-i-Zariran

مشتمل بر سه‌هزار کلمه پهلوی در شرح حال پادشاهان باستانی و گشتاسب که مربوط به سال ۵۰۰ میلادی دانسته‌اند نلدکه به این تاریخ عقیده دارد می‌گوید: « تصور می‌کنم قدیمی‌ترین داستانهای قهرمانی صحیح که در زبان ایرانی برای ما باقی‌ مانده‌است همین باشد »۱۰ ولی پروفسور بن‌ونیست خاورشناس عالیقدر فرانسوی معتقد است که اصل‌آن کتاب متعلق به پیش از قرن سوم میلادی و زمان اشکانیان می‌باشد. شرح جنگهای مذهبی ایرانیان مزداپرست با تورانیان دیوپرست ، کوششهای گشتاسب و ارجاسب در راه پیشرفت آئین زرتشت از مطالب جالب این کتاب می‌باشد. یادگار زریران پس از یشت‌ها و سایر قطعات داستانی اوستا ، مقدمترین کتاب مربوط به داستانهای قدیم می‌باشد. مندرجات همین نامه مورد استفاده شاهنامه‌سرای معروف ، دقیقی قرار گرفته بود.

درباره ترجمه کتابهای علمی و ادبی و حکمتی و تاریخ ایرانی به زبان تازی ذکر این نکته را مناسب می‌داند که از زمان هشام‌ابن‌عبدالملک خلیفه بزرگ و دانش‌پژوه اموی مبادرت به این امر شد و کار ترجمه کتابهای علمی پیشرفت شایانی کرد. « جبله » پسر « سالم » سردبیر دربار خلافت که به زبان فارسی آشنائی کامل داشت کتابهای چندی مانند « جنگ رستم و اسفندیار » و داستان « بهرام چوبین » را به عربی برگردانیده و همین امر سبب و سابقه شد که دیگران نیز بدان تأسی جسته و کتبی را از زبانهای گوناگون به عربی ترجمه نمایند. تا آنجا که در زمان خلفای عباسی منتها حد پیشرفت خود را بپیماید. منصور دومین خلیفه عباسی هم مانند هشام اموی دانش‌پرور و روشنفکر و اهل کمال بود و مخصوصاً نسبت به ایرانیان دلبستگی خاصی داشت و کوشا بوده که بیشتر رسوم ایرانی را به کار بندد و حتی لباس دربار خلافت را لباس ایرانیان قرار داد و خود همان لباس را پوشید.

ایرانیان که در دربار منصور مشغول و مصدر کارهای مهمه بوده‌اند همه دانشمند و شایسته و پرکار بودند و کتابهای بسیاری از حکمت و منطق و فلسفه به زبان تازی برگرداندند. عبدالله‌بن‌مقفع برترین مقام درباری را داشت و او از مترجمان و دانشمندان بنام ایرانی است که در پایه‌گذاری تمدن اسلامی سهم بسزائی دارد. او کتاب‌های کلیله‌و‌دمنه ، خداینامه ، آئین‌نامه ، مزدک‌نامه ، انوشیروان‌نامه ، و دو کتاب بزرگ علم اخلاق ایرانی « ادب الصغیر و ادب الکبیر » و چند کتاب دیگر ایرانی را به زبان عربی ترجمه کرد و ترجمه‌های او از دقیق‌ترین و شیواترین ترجمه‌هائی است که از این کتابها شده‌است. نوبخت و خاندان او ابوسهل و ابوموسی دانشمندان و مترجمان دیگر این دربار و مورد احترام و تجلیل منصور بوده‌اند. « جورجیوس‌ابن‌جبرئیل » هم از پزشکان و بزرگان دانش ایرانی در گندیشاپور بود که به دربار خلیفه فرا خوانده شد و خاندان او تا سال ۴۵۰ û .ق موقعیت و مقام شامخ علمی خود را در دستگاه خلافت نگاهداشتند و سرپرستی امور و مدارس پزشکی و علمی را داشتند. جورجیوس کتابهای پزشکی چندی که به زبان فراهم گردیده بود به عربی برگردانید.

البته مترجمان و دانشمندان عالیقدر دیگری هم بوده‌اند که کتابهای سریانی و سانسکریت و یونانی و لاتینی را به عربی برگردانده و در راه بنیان‌گذاری و پیشرفت اعتلای دانش و [۲۸] فرهنگ عظیم اسلامی و کوششهائی ارزنده و قابل ستایش مبذول داشتند. کتابهای فراوان کتابخانه‌های بزرگ عهد اسلامی نتیجه مساعی همین دانشمندان و پزشکان و فیلسوفان و مترجمان که از ایران و ملل‌های دیگر بود ، می‌باشد. نخستین ترجمه این کتاب در ۱۸۹۰ توسط گیگر Geiger به زبان آلمانی ترجمه و منتشر گردید۱۱ و نلدکه در مطالعات ایرانی خودش از آن ذکر کرده ۱۲(۱۸۹۲م) پالیارو ایتالیائی نیز با اصلاحاتی آن‌را به زبان ایتالیائی ترجمه و در ۱۹۲۵ منتشر ساخت۱۳ و بعداً پروفسور بن‌ونیست یکبار دیگر آن را با توجه به شعر بودن با تغییراتی که صورت شعریش آشکار گردد چاپ نمود۱۴ ترجمه فارسیش نیز توسط استاد فقید ملک‌الشعراء‌بهار در مجله آموزش و پرورش منتشر شد.

زریر برادر ویشتاسب‌شاه ، فرمانده سپاه ایران و ارجاسب پادشاه خیون است که با بیست‌هزار نفر سرباز از ویشتاسب می‌خواهد که از آئین زرتشت دست بکشد. در نتیجه جنگی بین طرفین درمی‌گیرد. زریر در این گیرودار کشته می‌شود. بستور پسر هشت‌ساله زریر به میدان می‌رود و با کمک اسپندیات یکی از سران سپاه عده زیادی از سپاهیان ارجاسب را می‌کشد و اسپندیات یک دست و یک پا و یک گوش ارجاسب را می‌برد و او را سوار خر کرده به کشورش باز می‌گرداند ، تا یادگاری از دلیری ایرانیان باشد. قسمتی از این اثر شیوا که نمونه عالیترین اثر حماسی ایران پیش از اسلام است و از روی مقاله پروفسور بن‌ونیست ترجمه شده نقل می‌گردد:

« . . . . . . . . سپهبد تهم زریر به کارزار آمد همچون ایزد آذر که به نیستان افتد و باد با او یار بود ، چون شمشیر فراز آرد وانگاه که باز برد ، ده خیون بکشد ، چون به گرسنگی و تشنگی خون خیون بیند ، بدان خرسند و سیر شود. ارجاسب چون چنان دید بترسید و بانگ برآورد: کیست که شود با زریر کوشد و آن سپهبد را بکشد ، تا دخت خود « زرستان » را به زنی به او بدهم که اندر همه کشور از او هژیرتر نیست و او را وزیر خویش کنم ، چه اگر زریر زنده بماند ، دیر برنمی‌آید ، که از ما خیونیان هیچ‌یک زنده نماند. پس ویدرفش جادو ، بر پای ایستاد و فرمان داد که اسب زین کنند و ویدرفش جادو بر اسب نشست. آن ژوبین جادوی بخشم و زهر ساخته را ، بر سر دست گرفت ، و اندر رزم دوید و چون دید که زریر آنگونه کارزار کند پیش او فراز نشد و از پس او برجست ، و ژوبین زهر آبدار را زیر شمشیر بند بالای کستی به پشت او زد ، به دل بگذشت و به زمین افکند ، آنگاه فرو نشست پرشن (پرش) کمانها و بانگ تک مردان (گردان).

گشتاسب‌شاه که از فراز کوه بر میدان جنگ می‌نگریست دریافت که زریر کشته شد. بانگ برآورد گمان می‌برم که از ما زریر کشته شد ، چه پرشن کمانها و بانگ تک مردان ، اکنون برنمی‌آید. کیست که شود و کین زریر من خواهد ، تا هماک Humak دخت خود به زنی بدو دهم که اندر همه کشور از او هژیرتر نیست و کاخ زریر و سپهبدی بدو دهم. از پهلوانان ایران تنها بستور (نستور) پسر خردسال زریر به کین‌جوئی برخاست و چنین گفت: رزم ایران بینم و اینکه آن سپهبد دلیر ، پدر من زریر زنده است یا مرده پیش خدایگان باز گویم . . . »۱۵ .

۷- اندرچ آنورپات مهر اسپندان (اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان):

۱۷۳۰ کلمه پهلوی در ۱۷۲ سطر مشتمل بر اندرزهائی که آذرپاد موبدان موبد زمان شاپور دومه فرزند خود زرتشت می‌دهد. وست خاورشناس انگلیسی زمان زندگی آذرپاد را بین ۲۹۰ تا ۳۷۱ میلادی نوشته. او در ۳۲۰ به مقام موبدان موبدی رسید و در ۳۷۱ درگذشت. این پندنامه از برجسته‌ترین قطعات پهلوی و دارای مزایای اخلاقی بسیاری می‌باشد. اندرزنامه‌های معروف که از زمان ساسانیان باقی مانده عبارتند از : همین اندرزنامه و اندزنامه پسر آذرپاد و نوه‌اش که هر سه موبدان موبد زمان شاپور بزرگ (شاپور ۳۱۰-۳۷۶) و اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳م) و یزدگرد اول (۳۹۹ -۴۲۰م) بوده‌اند و دیگر اندرزنامه بخت‌آفرید و بزرگمهر و خسرو انوشیروان بنام «و چورگ میترای بختگان Votchurg Mitri, Buxt – Kan که مشتمل بر چند پرسش انوشیروان است از بوذرجمهر و پاسخهای او که در بعضی از شاهنامه‌ها و کتابهای تاریخ نقل گردیده است. پندنامه بهزاد فرخ فیروز ، آذرپاد ، فرنبغ فرخ‌زات ، اندرز اوشنرداناک ، اندرز داناکان به مزدیسنان ، اندرز پوریوتکشیان ، اندرز پیشینیگان ، اندرز دستوران به وه دینان (بهدینان) ، اندرز خسرو کواتان.

ترجمه انگلیسی و گجراتی این اثر در ۱۸۶۹ در بمبئی چاپ شد و دوهارله De Harley ترجمه فرانسوی آن را در ۱۸۸۷ منتشر کرد و در ۱۹۳۰ سهراب کاوس‌جی دستور [۲۹] مهرجی رانا آن را به انگلیسی و گجراتی ترجمه کرد. زینر R.C.Zaehner در ۱۹۵۶ متن انگلیسی را در کتاب خود به نام « تعالیم مغان » آورده است. نسخه اصلی در سال ۱۳۲۲ میلادی به دست مهر آبان کیخسرو نامی رونویس شده و دستور مینو چهر جاماسب اسانا در سال ۱۹۱۳ جزو متون پهلوی « جلد دوم » آن را به نام The Pahlavi Texts Bombay چاپ کرد. داراب هرمزدیار در کتاب روایات جلد اول درباره آذرپاد مهر اسپند می‌نویسد: « موبدان موبد آذرپاد مهر اسپند گفت: اگر شما را به راستی و درستی دین پاک مزدیسنا شکی است من سوگند یاد می‌کنم و کسانی که اندک تردیدی داشته ، گفتند: چگونه سوگند می‌خوری؟ آذرپاد گفت: آنچنان که ۹ من روی بگذارید و من در نزد شما سرو تن می‌شویم و آنگاه روی گداخته به روی سینه من بریزید اگر سوختم شما راست می‌گویید و اگر نسوختم من راست‌کردارم و شما باید که دست از کجروی بدارید و به دین مزدیسنا پایدار مانید. پس گمراهان این شرط را پذیرفته و آذرپاد در پیش هفتاد‌هزار مرد ، سر و تن شست و ۹ من روی گداخته بر سینه او ریخته و او را هیچ رنجی نرسید. پس ، از همه ، شبهه برخاست و بدین پاک بی‌گمان شده ، اعتراف نمودند.»

قسمتی از این اندرزنامه سودمند باستانی بر این مفاد است: « پسر من کرفه‌اندیش باش نه گناه‌اندیش ، چه مردم تا جاودان زمان نزییند. پس چیزهای مینوی شایسته‌تر است. آنچه گذشت فراموش کن و آنچه نیامده است تیمار و رنج مبر. خداوند ( شاه ) و سردار مردرا دوستار باش و گستاخ مباش. هرچه به تو نه نیکوست تو نیز به دیگر کس مکن. با خداوندگاران ( پادشاهان ) یگانه باش ، خویشتن به زندگی سپار ، اکنون و هر گاه امید به یزدان دار و دوست آن گیر که به تو سودمند‌تر باشد. به کار یزدان و امشاسپندان کوشا و جان‌سپار باش ، راز به زنان مبر ، هر چه شنوی نیوش و هرزه مگوی ، بی‌گاه مخند پس و پیش پاسخ را سنج. با خشمگین مرد همراه مشو ، با مرد هرزه نیز همسگال مشو ، از بد‌گهر مرد و بد‌نژاد مرد وام مگیر و مده ، چه سود گران باید دادن و همه گاه بدر تو ایستد و همیشه پیغامبر بدر تو دارد و به تو زیان گران از او رسد. . . . »۱۶

از اندرزنامه پوریوتکشیان۱۷ :

« هر دم که بداد (سن) پانزده ساله رسد ، پس او را این چند چیز بباید دانستن که کیم؟ و خویش کیم؟ و از کجا آمدم؟ و باز به کجا شوم؟ و از کدام پیوند و تخمه‌ام؟ و چه خویشکاری (وظیفه) گیتی است و چه مزد مینو؟ از مینو آمدم یا به گیتی بودم؟ خویش هرمزدم یا اهریمن؟ و چیم سود و چیم زیان؟ و کیم دوست و کیم دشمن؟ بن آغاز (مبداء) یک یا دو؟ از که نیکی؟ از که داد و از که بیداد؟ از که بخشایش و از که نا آمرزش؟. . .» «. . . تا می‌تواند بدان را به فرمانروائی مستائید ، چه نابجا بدی به تن (اندر) شود و بهی راه خویش گیرد. . .».

چند اندرز برگزیده از پندنامه بزرگمهر۱۸ :

«. . . . مال گیتی به چه ماند؟ به چیزی که به خواب ببینند ، گاه خوب و گاه بد است و چون از خواب بیدار بشوند چیزی بجا نیست.

اندر گیتی که بلندپایه‌تر؟ پادشاه زورمند پیروزگر کرفه کام.

و که مستمندتر؟ گمراه دروند (کافر)

که بدبخت‌تر؟ دین آگاه دروند.

که بی‌نیازتر؟ آنکه خورسندتر.

که خورسندتر به خواسته؟ آنکه باشکوه‌تر

که امیدوارتر؟ کوشا مرد جهشیار (بخت یار)

مرمانی که اندر گیتی‌اند ، از چه بیشتر باید اندیشید؟

از زمانه بد و کنش بد و دوست فریفتار و فرمانروای بی‌دین نا‌آمرزگار.

دوست کدام به؟ آنکه فریادرس‌تر و اندر سختی یارتر.

دوست که بیش؟ آنکه فروتن‌تر و بردبارتر و چرب زبان‌تر . . . . »۱۹

از اندرز دانایان بمزدیسنا:

«. . . . . به امید کرفه بزرگ گناه نکنید ، به جوانی گستاخ [۳۰] مباشید ، ای مردمان مرگمند ( هوشمند ) ، چه بسیار کسان بودند که بر برنائی از گیتی در گذشتند و نیست و ناپیدا شدند و بودند کسانی که تا دیر زمان پائیدند ولی نیز به فرجام کار باید درگذشتن و نیست و ناپیدا‌شدن. اما اکنون این دانم که کار آن جهانی باید کرد که دیر زمان بیاید و تباه شود. ای تن انگار کم کار گیتی گذرد و کالبد گرامی و نازک به جایگاه فراموشان برند و آنجا بنهند و یاد نکنند و روز‌به‌روز بیشتر فراموش و از یاد رفته شود. بازماندگان پیکار کنند و درون بستایند و من که روانم و ستایش را سزاوار ، از تو تن مستمند و گله‌مند باشم.»

۸- شهرستان‌های ایران:

نام ۱۳ شهر از شهرستانهای شاهنشاهی ایران و بانی آتها و قسمتی از داستانهای ملی شامل ۸۸۰ لغت می‌باشد و این رساله نخستین‌بار توسط ادگار بلوشه E. Blochet خاورشناس فرانسوی ترجمه و چاپ گردید و دو بار نیز در هندوستان و سپس مار کوارت Marquart آخرین ترجمه صحیح آن‌را کرد پس از مرگش مسینا Messina آن‌را چاپ نمود.

۹- چتر نک نامک Tchatrang (شطرنج نامه):

درباره فرستادن شطرنج توسط پادشاه هندوستان نزد خسرو انوشیروان و اختراع بازی نرد به وسیله بزرگمهر صحبت شده‌است در ۷۰۲ کلمه. این اثر نیز در ۱۸۸۵ به دست پشوتن دستور بهرام‌جی‌سنجانا چاپ شد. خلاصه این داستان چنین است که دیو سرم پادشاه هند به همراه ۱۲۰۰ شتر بارهای سیم و زر و ابریشم و جواهرات و نود فیل و شانزده تکه لعل قرمز و شانزده قطعه زمرد پیشکش برای انوشیروان می‌فرستد و کشف راز ۳۲ مهره پیشکشی را به دانشمندان ایرانی واگذار می‌نماید. بزرگمهر راز این بازی را کشف و با سفیر اعزامی هند ، سه بار شطرنج بازی می‌کند و او را مات می‌نماید ، سپس بزرگمهر بازی نرد را که خود اختراع کرده بود ( نیوار تخشیر ) عرضه می‌دارد. انوشیروان دستور می‌دهد تا دوازده‌هزار اسب که سرتابه‌پا جواهر‌نشان باشد با دوازده‌هزار غلام جوان به همراه بزرگمهر با یکدست تخته نرد روانه هندوستان گردد و پادشاه هند چهل روز مهلت می‌خواهد تا دانایان دربار راز بازی تخته نرد را کشف نمایند ولی کسی قادر به گشودن این راز نمی‌شود و بزرگمهر دوبرابر پیشکش‌هائی که پادشاه هند به ایران فرستاده بود دریافت می‌کند و برمی‌گردد!

۱۰- کار نامک‌ی ارتخشتری پاپکان:

« کارنامه اردشیر بابکان »: داستان شیرین و تاریخی است از حالات اردشیر بنیانگزار شاهنشاهی ساسانی دارای ۵۶۰۰ کلمه پهلوی که آن را تئودور نلدکه Noldeke در ۱۸۷۸ به آلمانی ترجمه و در گتینگن Gottingen انتشار پیدا کرد و سال ۱۸۹۶ در بمبئی از طرف کیقباد آذرپاد دستور نوشیروان چاپ شد و بعد از کتاب یاتکار زریران دومین و گرانبهاترین کتاب به زبان پهلوی است که برای ما باقی مانده و ترجمه آن در شاهنامه فردوسی منعکس گردیده است. تألیف این کتاب را بعضی به اواخر دوره ساسانی دانسته‌اند.

این قسمت از آن کتاب نقل می‌شود: « . . . سپس اردشیر بر گاه (تخت) اردوان نشست و دادگسترد و بزرگان و سپهسالار و موبد موبدان را پیش خواسته فرمود: من در این پادشاهی بزرگ که یزدان به من داده نیکوئی می‌کنم داد می‌ورزم دین بهی و پاک را می‌آرایم ، جهانیان را به آئین فرزندان می‌پرورم ، سپاس یزدان آفریدگار و برتر و افزاینده شما که خشنود هستید بر من به نیکی و بیگمانی بیاندیشید ، من هم نیکی شما را می‌خواهم و در دادگستری می‌کوشم. ساو و باج ، ده یک از شما گرفته از آن مال که خواسته ، سپاه می‌آرایم تا پاسبانی جهانیان بکنم. از هر یکصد درهم شش درهم و از هرگونه روغنها ، بدینسان داد می‌کنم از خرید و فروش بازرگانان هیچ نگیرم ، بر یزدان سپاسگزاری می‌کنم که این پادشاهی به من داد و کارهای خیر می‌کنم و از بداندیش و بدگوئی و بدکرداری بسیار می‌پرهیزم تا به آرامی. انوشه روان باد شاهنشاه اردشیر پاپکان که این اندرز گفته است.»۲۰

دیگر از کتابهای معروف و باقی‌مانده: داستان خسرو کواتان وریدگی (شرح حال انوشیروان و خدمتکارش) قوانین اجتماعی زرتشتیان در عهد ساسانی ، اسلوب نامه‌نگاری ، شگفتیهای سیستان ، قباله و پیمان زناشوئی ، فرهنگ پهلوی ، فرهنگ اویم ، و از کتابهای تاریخ: « رستم و اسفندیار » و « بهرام‌نامه » ، « گارنامه و نوشروان شهرزاد » و « بهرام و نرسی نامه » ، « نوشیروان نامه » و « سیرت نامه » ، « پرسش و پاسخ خسرو و مرزبان » و « نامه انوشیروان به سرداران سپاه » و « نامه‌های انوشیروان و جواسپ » و از کتابهای ادبی و داستانی و اخلاقی مانند « هزار افسانه » ، « ا لف لیله و لیله » ، « خرس و خرگوش » ، « روزبه » ، « مسک زنانه » ، « شاه زنان » و « سرود نامه ».

“پاورقی‌ها“

۱- الفهرست ابن الندیم.

۲- علامه شبلی نعمانی ضمن مجموعه مقالات خود از تاریخ حمزه اصفهانی ۱۶ و ۱۷ (صفحه ۶۴ مقالات ترجمه دانشمند فقید سیذ محمد تقی فخرداعی).

۳- تاریخ ادبی ایران جلد اول تألیف پرفسور ادوارد براون ترجمه آقای علی پاشا صالح صفحه ۱۸۷.

۴- درباره این کتاب و ترجمه‌های عربی که پس از ترجمه ابن مقفع توسط سایر مترجمان صورت گرفته در کتاب حماسه سرائی در ایران تألیف آقای دکتر ذبیح الله صفا بحث مبسوطی شده و علاقمندان میتوانند به صفحه ۵۸ آن کتاب مراجعه نمایند.

۵- صفحه ۱۸۰ کتاب کریستن سن به نقل از مناندر تاریخ نویس بیزانسی.

۶- کریستن سن به نفل از تئوفیلاکت.

۷- قسمتی از این نامه در صفحه ۱۱ جلد دوم تمدن ساسانی تألیف نویسنده درج گردیده است.

۸- حماسه سرائی در ایران از قدیمترین عهد تاریخی تا قرن چهارم هجری تألیف آقای دکتر ذبیح الله صفا استاد دانشگاه تهران.

۹- پاره ای از پژوهندگان برآنند که نگارش این کتاب در زمان خسرو انوشیروان بعمل آمده است.

۱۰- صفحه ۱۶۴ کتاب تاریخ ایران تألیف ادوارد براون ترجمه آقای علی پاشا صالح.

۱۱- Geiger: Das Yatkar-i-zariran und sein ver- haltnis zum Shah- nam.

۱۲- NØldeke: Persisch studien,bd. Cxx, Wien 1892

۱۳- A. Pagliaro, II Testo Pahlavico Ayatkari zareran Roma 1925.

۱۴- E. Benveniste, le memorial de Zarer, journal Aziatique 1932.

۱۵- کتاب حماسه سرائی در ایران تألیف آقای دکتر ذبیح الله صفا صفحه ۱۲۷.

۱۶- ترجمه دکتر ماهیار نوابی استاد دانشگاه تهران در مجلدات دانشکده ادبیات تبریز.

۱۷- استاد فقید ملک الشعراء بهار در جلد اول سبک شناسی صفحه ۱۲۵ این اسم را «فرجود کیشان» نوشته است.

۱۸- این پند نامه که به بزرگمهر وزیر دانشمند انوشیروان منسوب است نخستین بار توسط پشوتن جی بسال ۱۸۸۵ بخط اوستائی و ترجمه گجراتی و انگلیسی ضمن مجموعه‌‌ای بنام گنج شایگان منتشر شد.

۱۹- دکتر ماهیار نوابی مجله دانشکده ادبیات تبریز شماره پائیز سال یازدهم صفحه ۳۱۰

۲۰- سال هشتم مجله ارمغان ترجمه دانشمند فقید کسروی.

منبع سخن : سامی، علی. “ادبیات و شعر و تاریخ‌نویسی درعصر ساسانی”. دوره۷و۸، ش۸۴ (مهر۴۸): ص ۲۶-۳۱.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. alifar می گوید

    مطالبت خیلی بدردم خورد. خیلی خیلی متشکرم . . .

ارسال یک پاسخ