کشوری جدید در سرزمینی کهن
عراق کنونی سرزمینی است که بعد از جنگ جهانی اول از سلطه دولت عثمانی جدا و تحت الحمایه بریتانیا شد و سپس بر اثر قیام مردمی و مذهبی مردم عراق در سال ۱۹۲۰ و مجاهدت های مکرر مردم اعم از شیعه، سنی، کرد عرب، ترکمان و… به زعامت روحانیون ایرانی نظیر میرزامحمدتقی شیرازی، دولت انگلستان در سال ۱۹۳۲ با شروط بسیار شدیدی به دولت عراق استقلال داد.
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
این شهرها در اطراف خرابه های بابل ساخته شد و مسعودی مورخ و جغرافیدان اسلامی در قرن چهارم هجری این منطقه را دل ایرانشهر می داند. در محلی که بعداً شهر بصره بنا شده، شهر بهشت آباد اردشیر به وسیله ایرانی ها ساخته شده بود. در دوره طلوع اسلام و ورود اعراب به این سرزمین، نام های «عراق»، «سواد»،«سورستان» و «سوادالعراق» رایج شد.
وضعیت عراق از دوران بنی امیه تا سلطه عثمانیان
پس از فتح قادسیه، سرزمین عراق تحت حکومتی خلفایی درآمد که از مدینه بر بلاد اسلامی حکومت می کردند. حضرت علی(ع) برای اولین بار مرکز خلافت خود را به کوفه در نزدیکی شهر حیره منتقل کرد و از ۳۵ تا ۴۰ هـ ق (۶۵۶ تا ۶۶۱م) رهبری جهان اسلام را در دست داشت. آن حضرت در ۴۰ هـ ق/ ۶۶۱ م توسط خوارج و هنگام نماز در مسجد کوفه به شهادت رسید.
عراق از سلطه عثمانی تا جنگ جهانی اول
پس از فتح بغداد توسط عثمانی ها، از زمان شاه عباس صفوی تا اواسط دوره قاجاریه در مرزهای غربی ایران در واقع کشور عثمانی وجود داشت. از جانب دربار قسطنطنیه حاکمانی به عنوان «پاشا» به بغداد فرستاده می شدند. در ۱۲۱۶هـ/۱۸۰۲ م «حافظ علی پاشا» حاکم عراق شد. او با نماینده ناپلئون ملاقات و از مستشاران نظامی فرانسه دعوت کرد نیروهای موجود در بین النهرین را به سبک فرانسوی ها تربیت کنند. در این زمان در ایران فتحعلی شاه قاجار سلطنت می کرد و در عثمانی سلطان سلیم سوم. وهابی ها که در نجد عربستان زندگی می کردند، به عتبات مقدسه هجوم آورده و باعث کشتار شیعیان شدند و از این جهت دولت ایران، عثمانی را مسوول حفظ جان ایرانیان و زائرانی می دانست که به کربلا و نجف می رفتند. هجوم وهابی های سلفی مسلک تا زمان سلطان محمود دوم (۱۲۲۵هـ ۱۸۱۱م) ادامه داشت و چون پاشای مقیم در بغداد قادر به جلوگیری از آنها نبود، محمدعلی پاشا حاکم ترک نژاد مصر ضمن حمله به عربستان به این غائله خاتمه داد.
از جنگ جهانی اول تا تحت الحمایگی عراق توسط انگلستان
هنگام آغاز جنگ جهانی اول، سلطنت عثمانی با سلطان محمد خامس (سلطان محمد پنجم) بود که ۷۰ سال عمر خود را در بیغوله های کاخ های سلطنتی و حرمسراها گذرانده و با مسائل سیاسی نظامی آگاهی نداشت، فرمانروای عثمانی بود. در آن زمان عثمانی در جریان جنگ جهانی اول متحد آلمان بود. شکست قوای ترک در شبه جزیره عربستان و منطقه کوت العماره بر اثر آن بود که سرهنگ لورنس جاسوس انگلیسی، در ژوئن ۱۹۱۶ فرزندان شریف حسین یعنی امیر عبدالله و امیر فیصل را تحریک به قیام علیه عثمانی کرد و به دروغ به آنها وعده داد بعد از بیرون کردن عثمانی از بلاد عربی، حکومت عراق را به امیر فیصل و پادشاهی اردن را به امیر عبدالله خواهند سپرد و مملکت حجاز را نیز به شریف حسین واگذار خواهند کرد و فرزندان او بر عراق و اردن مستقلاً حکومت خواهند کرد.
استقلال تدریجی عراق
بر اثر اینکه ملیون عراقی با استعمار انگلیس به هر صورتی مخالف بودند و اصولاً رجال سیاسی به دو دسته متضاد به ترتیب زیر تقسیم شده بودند؛
۱) ژنرال نوری سعید پاشا، جمیل مدفعی و صالح جبر طرفداران انگلستان
۲) رشید عالی گیلانی، کامل چادرچی و ژنرال بکر صدقی که مخالف سلطه انگلیس بودند، این کشور دچار تضادهایی شد که تسلط دولت بریتانیا را بر عراق به مخاطره می انداخت. از این جهت دولت انگلیس در ۳۰ ژوئن ۱۹۳۰ / ۹ تیر ۱۹۰۹ قراردادی با ژنرال نوری سعید نخست وزیر و وزیر دفاع ملک فیصل اول پادشاه عراق امضا کرد که طبق آن با در نظر گرفتن حق کاپیتولاسیون برای افراد انگلیسی و ایجاد پایگاه نظامی در حبانیه و نقاط دیگر عراق به دولت عراق وعده داد به زودی به آن کشور استقلال خواهد داد، اما اعضای حزب الاخا الوطنی (برادران میهنی) که اعضای مهم آن رشید عالی گیلانی و حکمت سلیمان بودند، خواهان کناره گیری نوری سعید و استقلال عراق شدند.
عراق از سلطنت ملک فیصل دوم تا کودتای ژنرال قاسم
بعد از قتل ملک غازی در ۴ آوریل ۱۹۳۹ / ۱۵ فروردین ۱۳۱۸ به دستور سفارت انگلیس طفل چهارساله او به عنوان پادشاه انتخاب شد و دایی او «امیرعبدالاله» که از دست نشانده های انگلیس و یار نوری سعید بود، نایب السلطنه شد. در این زمان عراق از طریق پایگاه های نظامی «شعیبه» و «حبانیه» با ستاد ارتش انگلیس مقیم در قاهره برای حفظ منافع انگلستان در ارتباط بود و ژنرال نوری سعید نخست وزیر و عبدالاله نایب السلطنه نیز در راستای سیاست انگلستان بودند.
انقلاب ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸
در بامداد ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ کودتایی به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم فرمانده تیپ ۱۹ مستقر در خانقین به وقوع پیوست که در آن سرهنگ عبدالسلام محمد عارف فرمانده تیپ بیستم زرهی مقیم در پادگان الرشید بغداد که در ضمن معاونت ضداطلاعات ارتش عراق را برعهده داشت، توانستند حکومت را ساقط کنند. در این کودتا پادشاه (فیصل دوم)، عبدالاله (ولیعهد) و نوری سعید نخست وزیر به قتل رسیدند. کودتاچیان قبلاً با عناصر بعثی مانند فواد الرکابی و عناصر ملی مانند دکتر ابراهیم کبه تماس حاصل کردند و در کابینه یی که اسامی اعضای آن را شورای انقلاب عراق در چند روز بعد اعلام کرد، نشان می داد اعضای تشکیل دهنده کابینه از تمام احزاب سیاسی هستند.
ژنرال قاسم در حالی که مخالفان خود را تحویل دادگاه نظامی که ریاست آن با پسرخاله اش یعنی سرهنگ فاضل عباس مهداوی بود، می داد و او برای همه تقاضای اعدام می کرد، باعث نارضایتی افسران ارتش شد. از میان کسانی که محکوم به مرگ شد، همرزم او یعنی سرهنگ عبدالسلام محمد عارف بود که ژنرال قاسم به او یک درجه تخفیف داد و سپس او را بخشید. او بود که عاقبت با بعثی ها تبانی کرد و در ۸ فوریه ۱۹۶۳ ترتیب کودتای خونین بر ضد ژنرال قاسم را داد و عاقبت منجر به اعدام قاسم در ۹ فوریه و نشان دادن جسد او از طریق تلویزیون به مردم شد. حوادث بعد از این را طی مقاله کودتا علیه کودتا در یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۷ از نظر خوانندگان گذرانده ایم.
۱- جمهوری وحشت، سیاست عراق امروز نوشته سمیر الخلیل، ترجمه احمد تدین، نشر طرح نو، تهران ۱۳۷۹
۲- تاریخ معاصر کشورهای عربی، خاورشناسان شوروی، ترجمه دکتر حسین روحانی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۶۵
۳- در خاورمیانه چه گذشت، ناصرالدین نشاشیبی، ترجمه محمدحسین روحانی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۵۷
۴- حکومتگران کشورهای اسلامی، سیروس غفاریان، انتشارات مدرسه، تهران، ۱۳۸۶
۵- از حمورابی تا امپراتوری وحشت، سیروس غفاریان، انتشارات مدرسه، تهران، ۱۳۸۶
عراق در اصل از ریشه اراک ،اراگ یا ارگ ها یعنی سرزمین باغ ها و عین کلا به جای ا نشسته م عملا عربی شده، و اشتباه حس میشود