سری ترین مکان جاسوسی و خرابکاری آمریکا (کمپ ایکس) + عکس

در این پست قصد داریم تا سری ترین مکان آموزش جاسوسی و خرابکاری آمریکا یعنی کمپ ایکس را مورد بررسی قرار دهیم. پس در ادامه با ما همراه باشید.

یکی از عوامل موثر در پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم که کمتر به آن پرداخته شده، کمپ ایکس است. فرض کنیم در دوران جنگ جهانی دوم هستیم و در سراسر اروپا، شمال آفریقا و چین، گروه های مقاومت و انقلابیون شبه نظامی در حال مبارزه با حکومت های فاشیستی هستند که کشورشان را اشغال کردند.

کمپ ایکس

در یونان مردی گزارش تحرکات نازی ها را برای متفقین ارسال می کند. در تونس خطوط تدارکاتی نازی ها قطع شده و خطوط ارتباطی آنها صدمه دیده. در چین پیشروی نیروهای ژاپنی کند شده و بخشی از انبار سلاح و مهمات آنها منفجر شده. در فرانسه یک خط مهم ریلی منفجر شده و جا به جایی نیروهای آلمانی برای مقابله با حمله های متفقین، به نرماندی به کندی در جریان است.

جاسوسها، مامورین مخفی و کماندوهای زبده ای که در سراسر جهان دست به این اقدامات متهورانه زدند، یک نقطه مشترک با هم دارند و آنهم این است که همگی در یک مرکز آموزش جاسوسی و خرابکاری در کنار ساحل رودخانه اونتاریو در کانادا آموزش دیدند. این مرکز آموزشی که توسط بریتانیایی ها برای آموزش آمریکایی ها و کانادایی ها در زمینه هنر انجام عملیات ویژه پشت خطوط دشمن بنیان نهاده شده، چنان سری است که حتی وزارت خارجه کانادا نیز از آن خبری ندارد.

این مرکز آموزشی به کمپ ایکس مشهور بود. داستان این کمپ برای دهه های طولانی مخفی نگه داشته می شد. اینکه چه اتفاقی آنجا رخ داد و اینکه آموزش دیدگان در این کمپ قرار بد چه کاری را انجام دهند را تنها می توان در داستان های ساختگی ماموران مخفی جستجو کرد.

داستان شکل گیری این کمپ و نقش آن در شکل گیری سرویس های اطلاعاتی ایالات متحده، داستانی جالب و شنیدنی دارد که در ماجرای نبردهای جنگ جهانی دوم گم شده.

سربازان حاضر در کمپ ایکس

در سال ۱۹۴۱ ایالات متحده هنوز به طور رسمی در موضع بی طرفانه در نبردهای جنگ جهانی دوم قرار داشت. اگرچه پرزیدنت روزولت قصد کمک به بریتانیا و نیروهای متفقین در مقابله با ارتش نازی را داشت، اما فشار افکار عمومی برای دور ماندن از جنگ و مشکلات اقتصادی، مانع از آن شده بود که ایالات متحده به طور رسمی وارد نبردها شود.

در همین زمان بود که روزولت به این نتیجه رسید که باید یک آژانس اطلاعاتی برای جمع آوری اطلاعات از کشورهای متخاصم و همچنین مبارزه با عوامل مخفی و جاسوسی این کشورها، در خاک خود تاسیس کند. اما تاسیس یک سازمان اطلاعاتی آمریکایی، بدون اینکه تجربه ای در این زمینه وجود داشته باشد تقریبا غیرممکن به نظر می رسید.

در مقابل، بریتانیا سابقه و تجربه زیادی در تربیت جاسوسان، مامورین مخفی و در کل عوامل اطلاعاتی داشت که می توانست در ابتدای تشکیل یک سازمان امنیتی اطلاعاتی و جاسوسی، کمک بزرگی به ایالات متحده بنماید. اما بی طرف بودن در جنگی بزرگ، بدین معنا بود که این نوع همکاری در هیچ شکل رسمی نمی توانست انجام گیرد. به همین دلیل یک ارگان امنیتی بریتانیایی، ساختمانی را در راکفلر سنتر در نیویورک و در سال ۱۹۴۰ تاسیس کرد که با عنوان اداره کنترل پاسپورت بریتانیا که شکی را در مورد ماهیت این اداره را برنمی انگیخت وارد عمل شد.

 

ویلیام استیفنسون

ویلیام استیفنسون

درواقع این ارگان یک رابط بین مدیریت عملیات ویژه بریتانیا که یک سرویس امنیتی و جاسوسی متعلق به این کشور بود و مقامات ایالات متحده در مورد تاسیس سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی عمل می کرد. ریاست این اداره را نیز ویلیام استیفنسون برعهده داشت که یک کانادایی بود و در جنگ جهانی اول به عنوان خلبان در ارتش بریتانیا خدمت می کرد.

کانادا در آن زمان نیز جزو کشورهای مشترک المنافع به شمار می رفت. در آن زمان بسیاری می خواستند به عنوان یک کانادایی اصیل به کمک بریتانیا بروند و برخی دیگر نیز می خواستند به عنوان یک کشور و ملت مستقل، وارد جنگ شوند. از این رو کانادا یک مکان ایده آل برای این اداره بریتانیایی به منظور آموزش مخفی نیروهای آمریکایی بود. اگرچه نخست وزیر وقت کانادا “مکنزی کینگ” تا قبل از تشکیل کامل این مرکز آموزشی، در جریان آن قرار نداشت.

بریتانیایی ها و آمریکایی ها از این بیم داشتند که مقامات ارشد کانادا با تشکیل چنین مرکز آموزشی جاسوسی در خاک خود و با کلیت پروژه مخالفت کنند. از این رو به طور مخفیانه دست به این کار زدند.

با مدیریت استیفنسون، یک تاجر اهل ونکوور به نام “ای جی تیلور” بیش از ۱۰۵ هکتار زمین در نزدیکی اوشاگا در اونتاریو را به قیمت ۱۲ هزار دلار خریداری کرده و یک شرکت با نام املاک و مستقلات غیر شهری را به عنوان خریدار این زمین ها به ثبت رساند.

این ملک خریداری شده عوارض زمین متفاوتی داشت. بخشی از آن زمین باز بود و مقداری از آن را جنگلی انبوه پوشانده بود. بخشی دیگر باتلاقی بوده و در نهایت خط ساحلی سنگی رودخانه اونتاریو نیز در قسمتی از این زمین خریداری شده قرار داشت. در این زمین، تعدادی ساختمان کشاورزی و انبارهای متعددی ساخته شده بود و در بخشی دیگر نیز خوابگاه های متعددی برای کارگران، کلاسهای درس و یک ساختمان برای استقرار تجهیزات رادیویی، تعبیه شده بود.

پرسنل کمپ جاسوسی ایکس

زمین های کشاورزی و باغ های آن باعث شده بود که دانش آموزان و کارکنان این ساختمان ها، به محوطه مذکور نام مزرعه را بدهند. اگرچه درواقع یک مرکز اموزشی جاسوسی تخصصی بود که با نام کمپ ایکس شناخته می شد. این مکان در ۶ دسامبر سال ۱۹۴۱ برای آموزش جاسوسان و ماموران اطلاعاتی آمریکایی بازگشایی شد و دقیقا روز بعد خبر رسید که نیروهای ژاپنی به بندر پرل هاربر حمله کرده و بدین ترتیب آمریکا به طور کامل وارد جنگ جهانی دوم شد.

در همین حین فعالیت های اطلاعاتی ایالات متحده در اداره ای به نام هماهنگی اطلاعات متمرکز شده بود که درواقع یک سازمان اطلاعاتی بود که توسط پرزیدنت روزولت تاسیس شده بود و در سال ۱۹۴۲ نام خود را به اداره خدمات استراتژیک تغییر داد. این اداره هسته ای بود که بعدها سازمان سیا را تشکیل داد و بدین ترتیب کمپ ایکس وارد عمل شد.

 

آموزش هایی که در کمپ ایکس جریان داشت:

بریتانیایی ها به خاطر داشتن مستعمرات زیادی که در سراسر نقاط جهان داشتند در زمینه جنگ پارتیزانی و عملیات کماندویی، مهارت و تجربه بالایی داشتند. سیستم کاملا منظم و سازمان یافته آنها برای آموزش نیروهای مخفی، به یک دوره آموزش فشرده ۳ یا ۴ هفته ای در کمپ ایکس فشرده سازی شده بود. هیچ روش و یا رئوس مطالب خاص یکسانی در این کمپ آموزشی وجود نداشت و مربیان آموزشی با توجه به مکانی که هر یک از این نیروهای آموزشی قرار بود بروند و عملیاتی که قرار بود در آن منطقه انجام دهند، آموزش های مجزایی را در اختیار این افراد قرار می دادند.

نیروهای مخفی که قرار بود همراه با نیروهای مقاومت فرانسه دست به منفجر کردن پل ها و ریل های قطار بزنند، آموزش های متفاوتی نسبت به کسانی که قرار بود در شمال آفریقا به جاسوسی بپردازند را دریافت می کردند.

البته بخشی از آموزش ها در کمپ ایکس یکسان بود و هیچ ارتباطی با ماموریتی که قرار بود تا انجام دهند نداشت. برای مثال همه دانش آموختگان این کمپ با نحوه نقشه کشی و خواندن آن، حرکت کردن بی سروصدا، پنهان شدن و طبیعی به نظر رسیدن آشنا می شدند. نحوه استفاده از سلاح های مختلف را آموزش دیده و به جای آموزش تخصصی در زمینه تک تیراندازی، با روش مبارزه غریزه ای با سلاح آشنا می شدند که توانایی هدفگیری و شلیک در لحظه و بدون نگاه به هدف و یا اهمیت دادن به فاصله را شامل می شد.

همچنین هر یک از آنها روشهای مبارزه نزدیک و شخصی را یاد می گرفتند تا در صورت عدم امکان استفاده از سلاح یا برای جلوگیری از سروصدا، بتوانند با کمک این قابلیت ها، نگهبانان و نیروهای دشمن را از پای دربیاورند.

تمرین های کمپ ایکس

خرابکاری نیز یکی از آموزش های مهم در این کمپ بود. درواقع گفته شده بود که در یکی از این تاسیسات، به ساکنان محلی که زیاد هم نبودند، آموزش نحوه استفاده از مواد منفجره آموزش داده می شد که از این موضوع برای سرپوش گذاشتن بر اموزش های ویژه خرابکاری استفاده می شد.

همچنین آموزش هایی در زمینه جعل اسناد و مدارک، ساخت و پخش پروپاگاندا و مهار گروه های شبه نظامی محلی برای مبارزه با نازی ها به این افراد داده می شد.

ژنرال بیل بروکر اولین فرمانده این کمپ نبود اما بدون شک باید او را موثرترین و مشهورترین فرد در تاریخچه این مرکز دانست. وی نظم و سخت گیری خاص خود را در این مرکز پیاده کرده و تجربه زیادی که در زمینه آموزش مامورین مخفی داشت را در اختیار نوآموزان قرار می داد.

وی می دانست که این افراد باید انتظار هر چیزی را داشته باشد. از این رو روشهای آموزشی غیر معمولی را در پیش گرفت. برای مثال در وسط کلاسهای درس، ناگهان نبردی با سلاح های غیر واقعی را آغاز می کرد که به این افراد، غیرقابل پیش بینی بودن اتفاقات در میدان نبرد را گوشزد نماید. در ادامه از آنها می خواست که اطلاعات مربوط به این حوادث را به یاد بسپارند. برای مثال تعداد گلوله هایی که شلیک شده و لباسهایی که مهاجمان به تن داشتند.

هر یک از افراد تحت آموزش، ماموریت های فرضی را انجام داده و سعی می کردند در تاریکی شب بدون مراقبت وارد یک خانه تحت مراقبت شوند. روشهایی مانند تعقیب افراد، استفاده از دوربین های دو چشم برای جاسوسی و کشتن سریع افراد دشمن با ضربه دست به پشت گردن، از دیگر روش هایی بود که به این افراد آموزش داده می شد.

جان براس یکی از دانش آموختگان این کمپ بود که تاثیر زیادی بر روی سرویس های اطلاعاتی در آینده گذاشت. وی در سال ۱۹۴۲ در این کمپ اموزش دیده و بعدها رهبری گروهی از چتربازان را برعهده گرفت که برای حمایت از عملیات حمله به نرماندی در پشت خطوط دفاعی نازی ها پیاده شدند. او به مدت ۲۰ سال در سازمان سیا فعال بود و در این ارگان به مقام معاونت نیز رسید.

بیش از نیمی از آموزش دیدگان این کمپ، در نهایت در درگیری ها با نیروهای دشمن کشته می شدند. کمپ جاسوسی ایکس در سال ۱۹۴۴ بسته شد. زیرا هدف از تاسیس آن به خوبی برآورده شده بود و به پرسنل آن در جاهای دیگر نیاز شدید وجود داشت.

تعداد کسانی که در این کمپ آموزش دیدند برای همیشه محرمانه و غیرقابل دسترسی ماندند اما تعداد آنها را بین چند صد تا ۳ هزار نفر برآورد می کنند.

بعد از پایان یافتن جنگ جهانی دوم در طول جنگ سرد، یکی از افسران اطلاعاتی شوروی به نام ایگور گونزکو که از این کشور فرار کرده و به کانادا گریخته بود در کمپ ایکس بازجویی شد، زیرا آنجا مکانی بسیار امن بود و امکان خرابکاری و سوءقصد به جان وی وجود نداشت. در دهه ۱۹۷۰ تمامی تاسیسات این کمپ با بولدوزر تخریب شد و امروزه در این محل یک پارک ساخته شد.

در اصل سازمان سیا آمریکا از کمپ ایکس پایه گذاری شده. نظر شما درباره این کمپ چیست؟ در کامنتها نظرات خودتون رو برای ما بنویسید.

منبع تاپ تن

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ