صَرفه از اعجاز ادبی قرآن
صرفه نظریّه اى است در برابر نظریه اعجاز ادبى قرآن. صرفه از «صرْف» به معناى بازگرداندن و جلوگیرى کردن است. تناسب معناى لغوى با این واژه آن است که خداوند انسان ها را از آوردن کلامى همانند قرآن بازمى دارد.
در واقع، به این پرسش که وجه و جهت اعجاز قرآن چیست، یعنى قرآن به عنوان معجزه پیامبر اسلام داراى چه ویژگى هایى است که دیگران از آوردن آن ناتوان اند، جواب هاى مختلف و متعددى داده شده است که غالب آنان به جهات ادبى قرآن بازگشت مى کند. برخى از پاسخ ها، چنان که فاضل مقداد در ارشاد الطالبین آورده، از این قرار است: جبّائیان و فخر رازى جهت اعجاز قرآن را فصاحت بسیار زیاد آن مى دانند; گروهى اخبار غیبى قرآن و گروهى دیگر نداشتن تناقض را وجه آن مى دانند; ابوالقاسم بلخى مى گوید جنس قرآن غیرمقدور است; جوینى و اشعرى وجه اعجاز قرآن را فصاحت و اسلوب آن با هم مى دانند، و برخى (کمال الدین میثم) بر این دو، اشتمال قرآن بر علوم شریف مثل علم توحید و سلوک و تهذیب را نیز افزوده اند.
بنابراین، در نظر طرفداران اعجاز ادبى، قرآن در حدّى از فصاحت و بلاغت و سایر لطایف ادبى قرار دارد که از توان بشرى فراتر است و هیچ انسانى پیش از بعثت پیامبر و پس از آن بر آوردن چنین کلامى قادر نبوده و نخواهد بود.
در برابر قائلان به این نظریه، کسانى قرار دارند که به نظریّه صرفه قائل اند، به این معنا که خداوند اعراب و دیگران را از معارضه و مبارزه با قرآن بازمى دارد. این بازدارندگى محتملا به یکى از سه طریق رخ مى دهد:
الف) قدرت و توان آنان را براى مبارزه با قرآن مى گیرد و سلب مى کند;
ب) انگیزه آنان را در این کار از آنان سلب مى کند;
ج) علومى را که چنین توانى را به آنان مى دهد از آنان سلب مى کند.
گویا اولین کسى که به صرفه قائل شده، متکلّم بزرگ معتزلى، نظّام است که معاصر هشام بن حکم، متکلّم معروف شیعى، بوده است. همچنان که علاّمه حلّى در کشف المراد تذکر داده است که سیّدمرتضى، عالم بزرگ شیعى، نیز قائل به صرفه بوده و از این نظریه در رساله الموضح عن اعجاز القرآن دفاع کرده است. مرحوم فاضل مقداد نقل مى کند که سیّدمرتضى صرفه را به معناى سوّم تلقى مى کرده و همان طور که علامه نقل مى کند، قایل بوده است که عرب ها در اصل قادر به آوردن الفاظ مفرده و نیز ترکیب آنها همانند قرآن بوده اند، امّا خداوند آنان را از آوردن همانند قرآن بازداشته و این توان را از آنان بازستانده است. محقق طوسى و علاّمه حلّى همه پاسخ هاى مذکور را محتمل دانسته اند. شیخ مفید نیز در اوائل المقالات آن را پذیرفته، هرچند مخالفِ این قول نیز از او نقل شده است. شیخ طوسى نیز در شرح کتاب جمل سیدمرتضى از این نظریه جانبدارى و در کتاب اقتصاد خود آن را ردّ کرده است (رک: سبحانى، الالهیات، ج۴، ص۳۴۰ـ۳۴۴). درمیان اهل سنت نیز کسانى به پیروى از نظّام از این نظریه دفاع کرده اند، مثل ابواسحاق نصیبى، عباد بن سلیمان صیمرى و… .
براساس نظریه صرفه، اعجاز قرآن ذاتى نیست، بلکه عرضى است، امّا پاره اى از متکلّمان با این نظریه مخالف اند و آن را نقد کرده اند، زیرا معتقدند: اولا این نظریه با آیات تحدّى سازگار نیست، و آیات تحدّى اعجاز ذاتى قرآن را مى رسانند; ثانیاً اگر اعجاز قرآن از جهت صرفه بود لازم بود که قرآن درنهایت رکاکت باشد. امّا این لازمه باطل است پس ملزوم آن یعنى صرفه نیز باطل است. بیان ملازمه این که خداوند افراد را از آوردن همانند قرآن بر فرض رکاکتِ آن بازدارد از اعجاز بسیار بیشترى برخوردار است تا زمانى که آنان را از آوردن همانندِ قرآن که در اوج فصاحت قرار دارد، بازدارد و این امرى است بدیهى. بطلان لازم (رکاکت قرآن) ظاهر است، بنابراین ملزوم (نظریه صرفه) باطل مى شود. دلایل دیگرى نیز نقل شده اند که نقل آنها در این مجال نمى گنجد.
محمد جاودان
یه سوال خدائی که می تونه
ا
لف) قدرت و توان آنان را براى مبارزه با قرآن مى گیرد و سلب مى کند;
ب) انگیزه آنان را در این کار از آنان سلب مى کند;
ج) علومى را که چنین توانى را به آنان مى دهد از آنان سلب مى کند.
نمی تونه یک قرآن با اعجاز فوق العاده بی رقیب خلق کنه؟؟ که بعد نیاز باشه این کار ها رو انجام نده؟