منافع عموم را بر منافع خود ترجیح دادن
روزی از روزها در دوران سلسله «بهار و پاییز» امپراتور سرزمین زین از وزیر خود، «چی خوان یان» پرسید که به نظر تو چه کسی میتواند فرماندار شایستهای برای شهر «نان یان» باشد؟ چون همان طور که میدانی این شهر فرمانداری ندارد. به نظر تو چه کسی میتواند این وظیفه را به بهترین حالت ممکن انجام دهد؟ وزیر بیدرنگ جواب داد: «تسان هو» از همه بهتر است. امپراطور بسیار تعجب کرد و پرسید: مگر او دشمن تو نیست؟
وزیر پاسخ داد: درست است. او دشمن من است اما شما از من پرسیدید چه کسی می تواند تصدی فرمانداری نان یان را بر عهده بگیر، جویا نشدید که دشمن من کیست. امپراطور این استدلال را پسندید و تسان هو را به فرمانداری نان یان منصوب کرد و مورد قدردانی همگان قرار گرفت.
روزی دیگر دوباره امپراتور از وزیرش پرسید که به نظر تو چه کسی هم اکنون میتواند به بهترین نحو ممکن فرماندهی کل سپاه را بر عهده بگیرد و این وظیفه را به درستی انجام دهد؟ وزیر این بار نیز بدون لحظه ای تامل پاسخ داد: «چی وو» می تواند این کار را به عهده بگیرد. امپراطور باز تعجب کرد و گفت: «چی وو» که پسر توست، وزیر جواب داد: بلی اما شما از من سوال کردید چی کسی می تواند این کار را به بهترین نحو ممکن بکند.
بدین ترتیب امپراطور «چی وو» را هم به عنوان فرمانده کل ارتش منصوب کرد و مورد پسند همگان واقع شد.
این داستان و مثل هنگامی که فردی به جای این که منافع شخصی خود را در نظر بگیرد، منافع عمومی را ارجح میداند استفاده میشود.