وقتی اسم بیماری روانی و شخص روانی به میان میآید احساس ناخوشایندی به ما دست میدهد، انگار که با یک بیماری هولناک یا یک هیولا روبرو شده ایم. به همین دلیل شاید بدترین توهین به هر شخصی این باشد که او را روانی نامیده، یا گفت که مشکل روانی دارد و باید به روانشناس و روان درمانگر مراجعه نماید.
بیماریهای روانی تاثیرات ناخوشایند اجتماعی با خود به همراه دارند. در آینده شاید دیگر شاهد دیدگاه منفی این چنینی به بیمارانی که از اختلالات روانی رنج میبرند نباشیم، زیرا مشخص شده که این بیماریهای روانی گاه با اثرات جانبی بسیار مفیدی همراه هستند.
مطالعات متعدد نشان داده که برخی از اختلالات روانی با خود نعمتها و قابلیتهای ذهنی را به ارمغان میآورند که هر انسانی آرزوی داشتن آنها را دارد و قابلیتهایی فراانسانی شناخته میشوند. در ادامه قصد داریم شما را با برخی از افراد مشهور و نابغه در زمان خود و حتی در این دوران آشنا کنیم که علیرغم بیماری روانی که داشتند آثار و خدماتشان در تاریخ ثبت شده است.
۲۸ نابغهای که با بیماری روحی مبارزه کرده و جهان را تغییر دادند. آنها در زمینه هنر،
شعر، فلسفه، ریاضی و… یکه تاز بودند و واقعا اگر چنین افرادی متولد نشده بودند چه بر سر دنیای ما میآمد؟
اگر زمانی برای مشاوره پیش یک روانپزشک رفتید و او اشاره کرد که ممکن است بیماری روانی داشته باشید، ناراحت نشوید احتمال اینکه در آیندهای نزدیک یک نابغه مشهور شوید خیلی زیاد است:
ارنست همینگوی
یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم است که از افسردگی رنج میبرد. او که تلاش کرد از طریق شوک درمانی خود را معالجه کند موفق نشد و در سال ۱۹۶۱ با شلیک گلوله خودکشی کرد.
آلبرت انیشتین
زمانی که کودک بود در مدرسه با درسها و نمرات خود دست و پنجه نرم میکرد. او تا ۴ سالگی نمیتوانست صحبت کند. بسیاری از متخصصان معتقدند که او بیماری اوتیسم و یا سندرم ” Asperger” داشته است. به هر حال انیشتین در زمان جوانی هیچ یک از نشانههای بیماری اوتیسم را نداشت و، چون تازمان مرگ او علائم آسپرگر هم ناشناخته بود نمیتوان مطمئن بود که او بیماری روانی داشته یا نه؟
وینسنت ون گوگ
ون گوگ تا زمانی که زنده بود موفقیتهای چندانی نداشت. او دچار بیماری توهم بود و در روایات آمده است که گوش خود را برید (تاریخ اثبات کرده خود او این کار را انجام نداده بلکه در یک دوئل با دوستش گوش خود را از دست داد) در سال ۱۸۹۰ ونگوگ با شلیک گلوله به سینه، خود کشی کرد بر اساس روایتی از برادرش جملهای که در لحظات آخر گفته این بود: “غم و اندوه تا ابد پایدار است”
سیلویا پلت
او عمدتا به خاطر شعرای عارفانه اش مشهور است. سیلویا در کالج بهترین بود، ولی در عین حال از افسردگی دائمی رنج میبرد و سعی کرد چندین بار خودکشی کند. سرانجام در سال ۱۹۶۳ او سر خود را داخل یک کوره کرد و به زندگی اش در سن ۳۰ سالگی پایان داد.
سر آیزاک نیوتن
نابغه ریاضی دان و کاشف نیروی گرانشی زمین به نظر میرسد که نوسانات روحی کمی در جهت مثبت داشته است. او روی تخت دراز میکشیده و مدتی بی حرکت در افکارش غوطه ور میشده است.
میکل آنژ
نقاش و مجسمه ساز معروف که نقاشی ” Sistine Chapel” و مجسمه ” David” از آثار معروف است و پزشکان معتقدند او اوتیسم بسیار فعالی داشته است.
نیکولا تسلا
فیزیکدان، مخترع و مهندسی بسیار موفق که در دوران زندگی اش ناشناخته بود. نیکولا اختلال وسواس فکری شدیدی داشت. او اختلال وسواسی سه گانه را همراه با ” germaphobe” داشت که از لمس کردن چیزهای اطراف خود اجتناب میکرد.
کارل یونگ
کارل یونگ رقیب و دوست زیگموند فروید، روانشناس نابغهای بود که در تبیین بسیار از نظریههای روان کاوی بعد از فروید نقش بسزایی دارد. او در برههای از زندگی خود توهم گرفته بود. احساس میکرد صدایی همیشه در گوشش زمزمه میکند. با این حال یونگ از آن به نفع خود استفاده کرد و دیدگاههایی را در این زمینه برای علم روانشناسی به جا گذاشت.
آدام اسمیت
او برای نظریههای اقتصادی درخشانی که داشت بسیار معروف بود و کتاب” ثروت ملل” از آثار اوست. آدام نیز توهم داشت و با یک موجود خیالی در ارتباط بود و با او حشر و نشر داشت. (البته برخیها میگویند با خودش صحبت میکرده و خودش را مورد خطاب قرار میداده)
فردریش نیچه
شخصیتی که نظریه هایش فلسفه غرب را به طور وسیعی تحت تأثیر قرار داد و موجب تغییراتی بزرگ در این زمینه شد. اما متاسفانه او در زندگی شخصی خود دچار افسردگی شدیدی بود.
امروزه روانشناسان مطمئن نیستند که نیچه چطور بیماری بوده، ولی با توجه به نامههایی که از او به جا مانده متوجه شدند که گاهی هم دچار حمله پارانویا میشده. از سال ۱۸۸۹ تا سال ۱۹۰۰ او تحت مراقبت بود.
چارلز داروین
این خیلی عجیب به نظر میآید که بگوییم داروین که اکثر عمر خود را در سفر گذرانده بیماری روانی داشته. کسی که نظریه تکامل را به دنیا ارائه کرد. اما باید گفت: او هم از اختلالات روحی رنج میبرده است. او در میانسالی بسیار گوشه گیر و دچار اضطراب ثابتی شده بود و حالتهای عصبی زیادی داشت.
آبراهام لینکن
در تاریخ آمده که او افسردگی شدیدی داشت؛ و حتی شعری به اسم “انحصار خودکشی” (The Suicide’s Soliloquy) سروده. همسرش نیز پس از مرگ آبراهام دچار افسردگی و برای درمان بستری میشود.
بتهوون
نابغه موسیقی دان که ترکیبات موسیقایی شگفتی را خلق کرده است. او که کم شنواهم بوده بیماری اختلال دوقطبی هم داشته است. در یک دورهای هم افسردگی شدیدی داشت و نمیتوانست چیزی بنویسد. سرانجام او در سال ۱۸۲۷ بر اثر بیماری کبدی که داشت جان خود را از دست داد.
چارلز دیکنز
بزرگترین رمان نویس دوره ویکتوریا بود که برخی از شخصیتهای شناخته شده در ادبیات را خلق کرد. دوران کودکی سختی داشت و پدرش پس از مرگ آنها را با کلی بدهی تنها گذاشته بود.
دیکنز در زندگی خود افسردگی شدیدی را تحمل میکرد. پس از اینکه صحنه انفجار قطاری در ایستگاه راه آهن را دید افسردگی اش شدیدتر شد و دیگر نتوانست چیزی بنویسد.
وینستون چرچیل
سیاستمدار بی همتای انگلیسی که با هوش و تدبیر خود
جنگ جهانی دوم را رهبری کرد. اما این مرد زیرک افسردگی داشت و در تاریخ آمده است که چندین بار در این فکر بوده که خود را بکشد. برخی هم معتقد هستند که او اختلال دوقطبی داشته است.
ویریجینا وولف
او تا اخر عمرش درگیر بیماری اختلال دو قطبی بود. در طول زندگیش رفتاری از خود نشان میداد که این بیماری را تأیید میکرد. در سال ۱۹۴۱ جیب هایش را پر از سنگ و خود را در دریا غرق کرد در حالی که تنها ۵۹ سال داشت.
لئو تولستوی
نویسنده بزرگ روسی که با وجود ثروت و شهرت خانودگی علائم افسردگی را داشت؛ و برخی اوقات رفتارهای عجیب و غریبی از خود نشان میداد.
عزرا پوند
او که شاعری توانا بود تأثیری عمیق بر ادبیات مدرن داشت. در نیمه اول قرن بیستم از
آمریکا به اروپا
مهاجرت کرد. بسیاری از متخصصان معتقد هستند او نارسیست (خودشیفته) بوده. پوند جذب ایدههای هیتلر و موسیلینی شد و در سال ۱۹۴۵ ضد آمریکا سخنرانی کرد.
فرانس کافکا
ادبیات اگزیستانسیالیستی کافکا در قرن ۲۰ باعث شهرت او در جهان شد. او نابغهای بود که از بیماری اضطراب و افسردگی شدید رنج میبرد و این سبب شد که همیشه گوشه گیر و در انزوا باشد. برخی از متخصصان هم بر این عقیده هستند که کافکا دچار اختلال اسکیزوئید بود.
موتزارت
تنها زمانی که ۳ سال داشت اولین آهنگ خود را ساخت. موتزارت از کودکی دارای هوش و استعداد موسیقیایی بالایی بود و به کوچکترین صداها واکنش نشان میداد. روانپزشکان میگویند او دچار اختلال حسی آسپرگر و وسواس فکری بود. اما برخی هم معتقدند که او بیماریهای نورولوژیکی داشته است.
فیلیپ دیک
نویسنده مشهوری که اکثر داستان هایش را کارگردانان بزرگ دنیا به صورت
فیلم درآوردند. اما او نیز توهم داشت و اغلب فکر میکرد از بدنش جدا میشود. برخیها گفته اند که او اسکیزوفرنی داشته و خودش نیز در سال ۱۹۶۵ راجع به بیماری روحی و روانی خود چیزهایی نوشته است.
Kurt Vonnegut
به عنوان یک نویسنده تأثیر زیادی در سیاستهای آمریکا داشت با کتابهایی که مینوشت. بیماری افسردگی در خانواده ش. سابقهای طولانی داشت. مادرش در روز مادر زمانی که او کودک بود خودکش کرد. زمانی که با توجه به انتشار کتاب هایش در دنیا معروف شد، بیماریش شدت گرفت و در تلاش برای درمان بود، اما ظاهرا موفق نشد.
پابلو پیکاسو
او که پایه گذار سبک کوبیسم در جهان است در دورهای از زندگی دچار افسردگی شدیدی شد. در طول این دوره تمام نقاشی هایش را با موضوع و مفهوم غم و حزن و اندوه کشید و رنگ آبی عنصری جدا نشدنی از آثارش بود. عدها به این برهه از زندگیش “دوره آبی پیکاسو” میگفتند.
استیون هاوکینگ
او در نتیجه بیماری عصبی فلج کنندهای که داشت دچار افسردگی شدیدی شده بود. وقتی در دوره دکتری بود این بیماری روز به روز حادتر میشد و فکر میکرد که دیگر هیچ امیدی برای ادامه تحصیل ندارد، اما یکی از استادانش او را تشویق و متقاعد کرد که در دانشگاه بماند و ادامه دهد.