خسرو اول انوشیروان دادگر (خسراو انوشک ربان عادل)

انوشیروان

طبری گوید وقتی که که قباد فرار کرده ، نزد هیاطله رفت ، دختر دهقانی را در نیشابور گرفت . از او خسرو متولد شد. قباد او را بسیار دوست میداشت ، زیرا تولد او با فوت بلاش و بر طرف شدن جنگ خانگی متصادف شد و او این تصادف را به فال نیک گرفت .
چون قباد پسران دیگری داشت که از خسرو به تخت سلطنت نزدیکتر بودند ، در اواخر عمر خود بدین فکر افتاد که چنانکه امپراتور روم آرکادیوس پسر خود (تئودوس) را به یزگرد اول سپرد او هم خسرو را به یوستن امپراطور روم بسپارد تا بعد از فوت او با همراهی قیصر بر تخت نشیند .
با این قصد اقدامی کردکه امپراطور جواب رد داد و دلیل مشخص بود :
ممکن بود برای روم در آینده موقعیتی پیش آید و او مجبور گردد که سیاست را فدای درست قولی خود نماید . چنانکه یزدگرد در چنین موقعیتی واقع گردید .
امر بدین حال بود تا قباد فوت کرد و بر سر تخت بین خسرو ، کیوس و جام برادران او منازعه درگرفت ، ولی از جهت همراهی مهبود که وزیر بود و سرعت اقدامات خسرو ، اورنگ و دیهیم شاهی نصیب او گشت .
کارهای مهم خسرو را باید به دو قسمت تقسیم کرد .

سیاست داخلی

در این قسمت ، تمام توجه خسرو ، در ابتدای امر به این موضوع متوجه بود که ایران را از حال انقلاب افکار بیرون آورده ، به حالت طبیعی برگرداند . زیرا مذهب مزدک به حدی در ممالک ایران سرایت کرده و طرفدار یافته بود که حتی در ارمنستان مسیحی هم مردم به دو فرقه مزدکی و غیر مزدکی تقسیم و با هم در منازعه شده بودند .
خسرو ، دو نوع اقدام را لازم دید :
برانداختن مزدک و مزدکیان و رفع جهاتی که باعث پیشرفت این مذهب شده بود . بنابراین با یکدست به قلع و قمع قائد این مذهب پرداخت و با دست دیگر اصلاحات مهمی انجام داد .
مزدک چون در زمان قباد فرار نمود ، سالم ماند ولی حالا به حکم خسرو دستگیر و با عده زیادی از پیروان خویش به قتل رسید .
پس از آن چون خسرو میدانست که موجبات پیشرفت این مذهب سنوات قحطی زمان فیروز و تعدیات عمال دولتی به مردم و نفوذ نجبا و روحانیون بود به اصلاحات پرداخت و تعدیل مالیاتها را مقدم داشت .
بالحاصل بر اثر ممیزیهایی که به جد و جهد خسرو به اتمام رسید تکلیف مالیات بده معلوم و بار او سبکتر گردید .
ثانیا قضاتی به ولایات فرستاد تا به عرایض مردم رسیدگی و از تعدیات مامورین دولتی جلوگیری کنند .

http://tarikhema.org/images/2011/06/Kasra_Anushirvan_the_Just5.jpg

نگاره خسرو انوشیروان دادگر در طاق بستان

ثالثا برای سرعت اجرای احکام و جلوگیری از نفوذ متنفذین ، ایران را به چهار قسمت تقسیم کرده ، برای هر یک فرمانروایی با اختیارات فوق العاده معین نمود . هر یک از این قسمتها را پادگس و فرمانروا را پادگس بان می نامیدند .
رابعا قشون چریکی در زمان او مبدل به قشون دائمی شد و برای سپاهیان و صاحب منصبان حقوق و جیره مقرر گردید . علاوه بر این اقدامات ، شاه به شخصه به امور قضایی رسیدگی میکرد و احکامی که میداد بسرعت در تمام بلاد ایران اجرا میشد .
پس از اصلاح امور لشگری و کشوری خسرو به معارف پرداخت ، چنانکه در جای خود بیاید .
راجع به امنیت مملکت علاوه بر جنگهایی که خسرو با مردمان صحراگرد مانندهیاطله و خزرها و غیره کرد و آنها را مطیع یا مخذول نمود قلاع و سدهایی متعدد لذای جلوگیری از تاخت و تاز آنها ساخت ، مانند سد دربند در قفقازیه و قلاع گرگان و اترک و غیره .
از کارهای خسرو ، یکی هم توجه مخصوصی است که نسبت به زراعت و صنایع و تجارت داشت :
برای پیشرفت زراعت ، زمین و تخم و حیوان اهلی به زارعین داد و برای ازدیاد سکنه ، امر کرد هر مردی تاهل اخیار نماید . گدا و ولگرد را مجازات نمود و راههایی برای رونق تجارت فراهم آورد و مسافرین خارجه را با مهربانی پذیرفت . چون این کارهای خسرو آرامش ایران و رفاه مردم را تامین کرد او را انوشه روان خواندند .

سیاست خارجی

وقتی خسرو بر تخت نشست ، اوضاع مقتضی هیچ گونه خصومتی با روم شرقی نبود، چه خسرو به خوبی میدانست که باید بدوا به اصلاحات داخلی پرداخته ، مملکت را به حالت طبیعی برگرداند .
یوستی نین امپراتور بیزانس هم چون به امور ایتالیا و آفریقا مشغول بود و سردار نامی او بی لی زار پیشرفتهای بزرگی داشت ، هیچ نمی خواست در مشرق با ایران طرف شود ، بنابر این دولتین عهدنامه ای به شرایط زیر منعقد نمودند :

۱- دولت بیزانس باید سالانه مبلغی به دولت ایران بپردازد و دولت ایران هم یک ساخلو قوی در دربند و جاهای دیگر قفقاز نگاه بدارد . (دولت روم از گنجاندن چنین ماده ای در عهدنامه احتراز داشت ، چه تادیه مبلغی را همه ساله به ایران یک نوع باج تصور میکرد) .
۲- هر قدر از ولایت لازیکا قبل از جنگ قباد با روم شرقی در تصرف طرفین بود منبعد هم به همان حال باقی خواهد ماند (گرجستان غربی امروزی را چنین مینامیدند و در زمان قدیم آنرا کلشید میگفتند)
۳- رومی ها میتوانند شهر دارا را تصرف نمایند ، ولیکن آنجا را نباید مرکز قوای خود در بین النهرین قرار دهند .
۴- ایران و بیزانس با هم متحد خواهند بود (۵۳۲ م) .

http://tarikhema.org/images/2011/06/ChosroesHuntingScene3.jpg

نقش نگاره خسرو انوشیروان دادگر روی ظرفی از طلا

یوستی نین بعد از این صلح به جهانگیری در ایتالیا و آفریقا پرداخت و به واسطه سردار مشهور خود بی لی زار فتوحات درخشانی کرد .
از این بهره مندیهای روم خسرو در اندیشه شد، زیرا قوی شدن امپراتوری روم شرقی را برای ایران خطرناک میپنداشت . در بادی امر، خسرو می خواست تعویضاتی از یوستی نین بخواهد، ولیکن بزودی از این خیال منصرف گردید. زیرا بدین ترتیب مقصود اصلی او که ممانعت از قوی گشتن بیزانس بود حاصل نمیشد ، این بود که تصمیم به جنگ گرفت .

جنگ اول با بیزانس

برای جنگ ، بهانه ای لازم بود که بزودی به دست خسرو آمد . توضیح آنکه بین دو ملک عرب حارث ابن جبله و منذربن نعمان منازعه ای روی داد .

اولی ملک غسان و تحت الحمایه روم شرقی بود و دومی که در حیره سلطنت داشت از ملوک لخمی و دست نشانده ایران . یوستی نین در منازعه آنها دخالت نموده ، بدون رجوع به دولت ایران خود را حکم قرار داد .

انوشیروان که در پی بهانه بود از این قضیه استفاده کرده ، با لشگری جرار از دجله گذشته به بین النهرین تاخت و بعد بیدرنگ از فرات گذشته و به طرف شامات و انطاکیه را که عروس شهرهای آسیای غربی بود تسخیر نمود و غنائم زیاد از آنجا آورد .

دولت بیزانس که در جاهای دیگر مشغول جنگ بود و این ضربتها برای او ناگهانی بود مضطرب گردید . پس از آن مذاکرات صلح از طرف رومی ها شروع شد و انوشیروان که به مقصود خود رسیده بود پیشنهاد را پذیرفت .

شرایط صلح چنین بود که :

۱- دولت بیزانس پنج هزار لیبرای طلا (سیصد و بیست و پنج هزار مثقال طلا) برای غرامت جنگ بپردازد

۲- مبلغ پانصد لیبرای طلا سالیانه برای نگهداری قوای ساخلو در دربندهای قفقازیه به ایران تادیه کند (۵۴۰م)

این صلح هم دوامی نداشت و در سر لازیکا باز جنگ شروع شد . چنانکه ذکر شود .

نوشته اند شهر انطاکیه به قدری پسند خاطر انوشیروان شد که در نزدیکی تیسفون (مدائن) به توسط یونانی ها شهری مشابه آن ساخت که معروف به (به ازاندیو خسرو) گردید ، یعنی شهر خسرو که بهتر از انطاکیه است .

جنگ دوم با بیزانس ( جنگ برای لازیکا)

از جهت همجواری ایران و بیزانس با لازیکا نفوذ هر دو در این جا کاملا احساس میشد و روم در شهر پترا (در کنار دریای سیاه ) حاکمی معین کرده بود . در این زمان حاکم آنجا تجارت را انحصاری کرد و پادشاه لازیکا که از این اقدام ناراضی بود بر ضد رومی ها قیام و از ایران استمداد نمود .

انوشیروان این موقع را مغتنم شمرد که حدود ایران را به دریای سیاه برساند و در آنجا بحریه ای تاسیس و قسطنطنیه را در مواقع لازم تهدید نماید .

http://tarikhema.org/images/2011/06/Khosrawi3.jpg

نقش خسرو در روی سکه های ساسانی

این بود که فورا قشونی برداشته وارد لازیکا شد و شهر پترا را محاصره کرده ، گرفت .

هر چند این ولایت به تصرف ایران درآمد ، ولیکن رفتار ایرانی های زرتشتی با اهالی عیسوی ضدیتی بین آنها ایجاد کرد و به نقاصد انوشیروان صدمه زد . پس از چند سال جنگ چون طرفین خسته شده بودند و به علاوه انوشیروان در جاهای دیگر کارهای مهمتری داشت قراری راجع به متارکه ۵ ساله داده شد و این متارکه در۵۶۲ م ، با شرایط زیر مبدل به صلح پنجاه ساله گردید :

۱- دولت ایران لازیکا را تخلیه کرده ، به روم واگذار میکند و دولت روم متعهد میشود که در ازای این اقدام در مدت پنجاه سال ، سالی سی هزار سکه طلا به دولت ایران بپردازد . ( تادیه سالیانه این وجه را باج تلقی کرده اند .

۲- مسیحیان ایران در مذهب خود آزاد خواهند بود ، ولیکن حق تبلیغ نخواهند داشت .

۳- دولت ایران ساخلو قوی در دربند قفقازیه نگاه خواهد داشت .

جنگ با هیاطله

انوشیروان از صلح خود با بیزانس استفاده کرده ، به مملکت هونهای سفید قشون کشی نمود و برای اطمینان از پیشرفت خود قبلا با ترکها اتحادی بر ضد آنها منعقد کرد .

برای تامین این عهدنامه ، انوشیروان دختر خاقان ترک را گرفت .

کیفیات این جنگها مشخص نیست ، در همین حد باید اکتفا کرد که در بین جنگ ، پادشاه هیاطله کشته شد و این مملکت بین ایران و خاقان ترکها تقسیم شد .

بدین سان که جیحون سر حد شمال شرقی ایران شد و باختر و طخارستان ( درمشرق باختر ) و زابلستان و رخج جزو ایران گردیدند . ( تقریبا در حدود ۵۵۷ م )

بعضی از مورخین معتقدند که مستملکات ایران در هند که به واسطه فشار هونها موقتا از تصرف ایران خارج شده بود در این زمان برگشت و بنابر این ، سند و پنجاب را جزو ممالک ایران در آن زمان میدانند .

چون بار اولیست که در معادلات تاریخی تا این زمان اسمس از ترکها برده میشود لازم به توضیح است که ترکها تیره ای از هونها بودند و این تیره که موسوم به (آسنا) بود از فشار امپراتور چین در ۴۳۳ م به طرف مغرب کوچانیده شد و ازمنه بعد به دو قسمت تقسیم گردید .

http://tarikhema.org/images/2011/06/Khusro_Plate2.png

خسرو انوشیروان دادگر – عادل نقش شده بر روی ظرف ساسانی

قسمت شرقی در اراضی واقه بین مغولستان و کوههای اورال سکنی گزید و قسمت غربی صفحاتی را اشغال نمود که بین کوههای آلتای و سیحون واقع بود . کلمه ترک از کوهی است که شبیه کلاهخود است و کلاهخود را در زبان ترکی دورک Durk می گفته اند .

پادشاه این قوم در آنزمان ، لقب خاقانی داشت و اولین خاقان ترکها تومن نام داشت که در حدود ۵۳۳ م فوت نمود .

خاقان ترکها را که معاصر انوشیروان بوده مکان خان نامیده اند ۵۵۴ م .

جنگ با خزرها

مقارن این زمان ، انوشیروان به خزرها نیز پرداخت . چه اینها هم در ولایات سرحدی ایران مرتکب قتل و غارت میشدند . جنگ با بهره مندی ایرانیها خاتمه یافت . برای ترس و رعب آنها انوشیروان هزارها نفر از این مردم را کشت و غنائم زیاد از آنها برگرفت .

دست نشاندگی یمن

در زمان انوشیروان یکی از شاهزاده گان خاندان حمیر که در یمن سلطنت داشت به دربار ایران پناهنده شده برای استرداد تاج و تخت از دست رفته از انوشیروان استمداد کرد .

توضیح آنکه در اوایل قرن ششم میلادی حبشی ها که مسیحی بودند یمن را تصرف کردند و سردار حبشی ابرهه که فتوحاتی کرده بود حکومت خود را در اینجا محکم نموده ، کلیساهایی در صنعا بنا کرد .

امپراتور روم از این اوضاع خوشنود و انوشیروان مکدر شد . این بود که انوشیروان از پناهنده شدن شاهزاده مزبور استفاده کرده وهرز نامی را با قشونی برای تصرف یمن فرستاد و این سردار از خلیج فارس تا یمن با بهره مندی پیش رفت و عدن را تصرف کرده ، حبشی ها را از یمن براند (۵۷۰م)

پس از آن خانواده حمیر برقرار و دست نشانده و دست نشانده ایران گردید ، وهرز و سپاهیان ایرانی در آنجا مانده با اهالی مخلوط شدند . چنانکه اعراب دوره اسلامی آنانرا ابناء مینامیدند .

جنگ با ترکها

ترکها پس از آنکه قسمتی از مملکت هیاطله به تصرف آنها در آمد قوی شدند و دیزابول خاقان ترکها سفیری در ۵۶۷م ، به دربار ایران فرستاد تا عهدنامه اتحادی فیمابین منعقد گردد .

انوشیروان از این اقدام او سخت دلتنگ گردید و چندی بعد سفیر ترک مرد . ( تصور بر این است که انوشیروان او را زهر داده)

در اثر این قضیه ، خاقان ترکها غضبناک گردیده ، سفیری به بیزانس فرستاد و سفیری نیز از قسطنطنیه نزد خاقان رفت (۵۶۹م) و ضمنا ترکها بنای تاخت و تاز را در حدود ایران گذاشتند ، ولیکن همین که سپاه ایران به طرف ترکستان رفت عقب نشستند .

بعد چون دیزابول دید که در میدان جنگ نمی تواند با ایران طرف شود باز سفیری نزد امپراتور روم فرستاده ، دولت روم شرقی را تحریک کرد که معاهده خود را با ایران نقض کند ۵۷۱م .

تحریکات خاقان ترک در دربار روم موثر افتاد ، زیرا زمینه حاضر بود .

توضیح آنکه امپراتور روم یوستن دوم از فتوحات انوشیروان در اطراف ایران سخت نگران شده بود و می ترسید که قوی شدن ایران موازنه را بر هم بزند و دیگر اینکه انوشیروان در این زمان ۷۰ سال داشت و قیصر گمان میکرد که شاه ایران از جهت پیری فرماندهی را بر عهده نخواهد گرفت و لذا عمر جنگ کوتاه خواهد بود .

بنابراین معاهده ۵۶۲ م را شکست و قشون رومی نصیبین را محاصره کرد ( میل دولت روم را به داشتن ارمنستان و نیز گرجستان متوان یکی از این جهات دانست )
جنگ سوم با بیزانس

شاه همین که از نقض معاهده و محاصره نصیبین آگاه شد برخلاف انتظار امپراتور روم ، خود بشخصه فرماندهی را عهده دار گردید و با سرعت شگفت آوری از دجله گذشته ، به کمک نصیبین شتافت .

بعد لشگر روم را از آنجا رانده ، تا دارا پیش رفت ، و این شهر را محاصره نمود .

در همان وقت یک سقون طیار مرکب از شش هزار سوار زبده به سرداری آذرمهان به سوریه حمله برد . این ستون اطراف انطاکیه را آتش زده و شهر آپاما را خراب کرده ، برگشت و به اردوی ایران در زیر قلعه دارا ملحق شد (۵۷۲م)

در سال ۵۷۳م قلعه دارا به تصرف لشگر ایران درآمد . توضیح اینکه علاوه بر آلات و ادوات محاصره که انوشیروان برای تصرف آن به کار برد ، آب شهر را برگرداند و قلعه مجبور شد که تسلیم شود .

سقوط دارا اثر عجیبی در دنیای آنروز کرد ، زیرا این شهر ، قلعه محکم رومی ها در شرق بود و تسخیر آن محال به نظر می آمد .

بر اثر این فتح ، یوستن دیگر نتوانست سلطنت کند . استعفا کرده ، جای خود را به کنت تی بریوس داد و در این موقع فهمید که شیر پیر هنوز قوی و خطرناک بوده ، امپراتور جدید پس از اینکه بر تخت نشست چاره را در این دید که به مدت یک سال قرار داد متارکه منعقد نماید .

این متارکه را به چهل و پنجهزار سکه طلا خرید و مشغول جمع آوری لشگری از مردمان تازه نفس و قوی سواحل دانوب و رودرن گردید . ولی بعد از انقضای مدت متارکه ، باز جرئت نکرد که جنگ را شروع کند و در نتیجه برای سه سال قرارداد را تجدید و قبول نمود که سالی سی هزار سکه به ایران بپردازد .

پس از آن ، انوشیروان به ارمنستان رفته ، آن را مطیع نمود و بعد به ارمنستان روم داخل شد ه در آنجا از کورس سکایی که با عده زیادی از سک ها در خدمت قیصر روم بودند یک شکست جزئی خورد ، ولی به زودی این شکست را جبران نمود .

توضیح آنکه شبانه با مشعلهای افروخته به طرف اردوی روم حمله برده آن را شکست داد و پس از آن برای گذرانیدن زمستان به ایران مراجعت کرد در ۵۷۶م .

قشون رومی شکست فاحشی از انوشیروان خورد و در سالهای بعد طرفین مشغول جنگ بودند ، بی آنکه نتیجه قطعی برای یکی از آنان حاصل شود .

پس از آن انوشیروان که مورد حمله قشون روم واقع شده بود برای تعیه لوازم جنگ ، از دجله گذشته به تیسفون وارد شد و بزودی درگذشت .

 

خصال انوشیروان

 

مورخین شرقی انوشیروان را بزرگترین شاه ایران قدیم دانسته اند . جهت آن معلوم است :

شاهانی مانند کوروش و داریوش بزرگ از خاطرها فراموش شده بودند، ولی حالا که آشنایی با اوضاع ایران قدیم بیشتر است نمی توان انوشیروان را دارای این مقام دانست . اما در این که او بزرگترنی پادشاه ساسانی بوده است تردیدی نیست .

به طور کلی تاریخ نشان میدهد که نادر است که شخصی صفات سرداری را با خصایص مملکت داری یکجا جمع کرده باشد . درباره انوشیروان نیز میتوان گفت که صفات و خصایص مزبور در او جمع بوده :

او شاهی است عادل و سخت ، جنگی و مدیر ، سردار و سائس و این صفات او هویداست .

در زمان او سلسله ساسانی به اوج عظمت خود رسید :

امپراتوری های روم شکستها خوردند و غرامتها دادند . دولت هیاطله برای همیشه از صفحه روزگار نابود گردید . خزرهای شمالی تنبیه شدند . ترکهای آنطرف جیهون به جای خود نشستند . حبشی ها را از یمن راندند و این مملکت دست نشانده ایران گردید .

از طرف دیگر اصلاحات او در امور داخلی ایران روح جدیدی به کالبد ایران دمید و ایرانی برای مرتبه اولی با علوم یونانی آشنا شد .

این نکته نیز جالب توجه است که انوشیروان آخرین ستاره ای بود که در افق ایران باستان درخشید ، چه ایرانی بعد از افول آن به واسطه خبط های جانشینهای او و جهات دیگر با سرعت رو به انحطاط رفت و دیری نگذشت که دولت اردشیر پاپکان منقرض گردید و از برای ایران تاریخ جدیدی شروع شد .

بنابر این انوشیروان عادل آخرین شاهی است که عظمت ایران باستانی را در شخص خود مجسم کرده است .

موافق روایات ایرانی ، شخصی که به انوشیروان در اصلاحات مملکتی کمکهای گرانبهایی کرده بود ، بوزرجمهر (بزرگ مهر) است .

این شخص در ابتدا معلم هرمز پسر انوشیروان بود و چون شاه دانایی و لیاقت او را مشاهده کرد ، او را به وزارت انتخاب نمود .

در باب عقل و کفایت این وزیز حکایتهای زیاد گفته اند و نوشته اند که در این مختصر نمی گنجد .

گویند بوزرجمهر در زمان خسروپرویز وبه امر او به قتل رسید .

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
3 نظرات
  1. مرضیه بخشایی می گوید

    مرگی بسیار آسان

    تانتالوس پسر بشری زئوس، جوانی بود که نزد خدایان محبوبیت و احترام بسیار داشت، چنان که او را اجازه داده بودند تا پیوسته در تالار ضیافت واقع بر کوه المپ، با ایشان خوراک خورد. آنان حتی لطف هایی در حق او روا داشتند که هیچ انسان دیگری را از آن ها بهره نبود، از جمله این که به او اجازه داده بودند تا از شراب راز آمیزشان بهره ………..

    برای خواندن ادامه مقاله به سایت رسمی مجید اخشابی مراجعه کنید.
    http://www.majidakhshabi.com/article-2082–0-0.html

  2. پوریا می گوید

    با سلام
    لطفا اظهار تاسف این بنده رابدلیل نبش آرامگاه نوشیروان دادگر پذیرا باشید.

  3. اشرفی می گوید

    سلام خسته نباشید
    بخاط تلاشهای بسیار ارنده تان از شما تشکر و قدردانی میکنم
    موففففففففففففففففففففففففففففففففق باشید

ارسال یک پاسخ