نقش علم در عوامل عقلی و روحی تمدن / ویل دورانت
سرچشمههای علم – ریاضیات – نجوم – پزشکی – جراحی
به عقیده هربرت سپنسر، که تخصص عظیمی در جمعآوری دلایل برای اخذ نتایج دارد، کاهنان، همانگونه که نخستین ادیبان بودهاند، اولین دانشمندان نیز به شمار میروند؛ علم از مشاهدات و رصدهای فلکیی آغاز میکند که منظور از آنها تعیین وقت دقیق جشنهای دینی بوده است؛ اینگونه معلومات و اطلاعات در معابد حفظ میشده و، به عنوان میراث دینی، از نسلی به نسل دیگر انتقال مییافته است. ما نمیتوانیم بگوییم که چنین نظری صحت قطعی دارد، زیرا از امور مربوط به دورانهای بسیار دور هیچگونه اطلاع قطعی نداریم و جز حدس و تخمین افزار کار دیگری در اختیار ما نیست. ممکن است که علم نیز، مانند اصول کلی مدنیت، با کشاورزی پیدا شده باشد. علم هندسه، همانگونه که از اسمش برمیآید، اندازهگیری زمین است؛ همچنین ممکن است ضرورت تعیین هنگام کشت و درو و آمد و رفت فصول مختلف سال سبب آن شده باشد که مردم به آسمان و ستارگان توجه کنند و تقویمی برای خود بسازند، و به این ترتیب علم هیئت و نجوم پیدا شده باشد؛ پس از آن، کشتیرانی سبب پیشرفت نجوم و تجارت باعث ایجاد ریاضیات، و هنرهای صنعتی علت پیدایش علوم فیزیک و شیمی شده باشد.
دور نیست که شمردن اعداد، قدیمیترین شکل سخن گفتن بوده باشد؛ هنوز، در بسیاری از قبایل، عمل شمارش با سادگی خاصی صورت میپذیرد که مایه تفریح خاطر است. مردم تاسمانی تا عدد دو میشمردند و میگفتند: «پارمری، کالاباوا، کاردیا» – یعنی: «یک، دو، بسیار». مردم قبیله گوارانی، در برزیل، کمی جلوتر رفته و میگفتند: «یک، دو، سه چهار، بیشمار» مردم هلند جدید برای مفهوم سه عدد خاصی نداشتند و میگفتند «دو – یک»، و برای چهار «دو – دو» را استعمال میکردند. اهالی دامارا هرگز حاضر نمیشدند که دو گوسفند را با چهار دستک چوبی مبادله کنند و ترجیح میدادند که این عمل را در دو نوبت انجام دهند و در هر نوبت یک گوسفند بدهند و دو دستک بستانند. شمارش در ابتدا به وسیله انگشتان دست بود، و از همین جا سلسله اعشاری پیدا شده؛ هنگامی که بالاخره توانستند مفهوم عدد دوازده را بخوبی فهم کنند – و شاید مدتی وقت برای این فهم لازم بود – انسان بسیار خوشحال شد، زیرا عددی را یافته بود که بر پنج تا از شش عدد نخستین سلسله اعداد قابل قسمت بود؛ از همین وقت، سیستم عددشماری بر مبنای دوازده در حساب وارد شد، که هنوز هم موجود، و این اندازه در انگلستان مورد توجه است: دوازده ماه در یک سال؛ دوازده پنس در یک شلینگ؛ دوازده واحد در یک دوجین؛ دوازده دوجین در یک قراصه؛ دوازده اینچ در یک پا. عدد سیزده، برعکس عدد پیش از خود، به چیزی قسمتپذیر نیست و، به همین جهت، مورد نفرت مردم و اسباب بدبینی شده است. از افزودن عدد انگشتان پا به انگشتان دست مفهوم عدد بیست حاصل شد. استعمال این عدد در شمارش، از لفظ عدد هشتاد در نزد فرانسویان آشکار میشود، که به جای آنکه بگویند اوکتان آن را چهار بار بیست مینامند. قسمتهای دیگر بدن نیز به عنوان واحد مقیاس به کار رفته و هنوز معمول است: دست برای «وجب»؛ شست برای اینچ (در زبان فرانسه، برخلاف انگلیسی، برای دو مفهوم شست و اینچ تنها یک کلمه به کار میرود)؛ ساعد برای «ذراع»؛ و پا برای فوت. شک نیست که، از همان روزهای اول، سنگریزه نیز در محاسبه به کار میرفته است و کلمه calculate، که در انگلیسی به معنی حساب کردن است، از اصل calculus مشتق شده که به معنی «سنگریزه» است؛ این خود نشان میدهد که فاصلهای که مردمان ساده اولیه را از ما جدا میکند چه اندازه کوتاه است. ثورو آرزو میکند که این سادگی اولیه دوباره زنده شود، لفظ انگلیسی هندسه کلمه geometry است که اصل یونانی دارد و به معنای اندازهگیری زمین است.ـم. و این احساس عمومی را با این عبارت بخوبی تعبیر کرده است که گفته: «یک مرد شریف و امین هرگز احتیاج به شمارشی پیدا نمیکند که از عدد انگشتان دو دستش تجاوز کند؛ در مواقع بسیار نادر، انگشتان دو پا را نیز بر آن میافزاید و هرچه را برجای بماند در یک توده قرار میدهد. به عقیده من، باید کارهای ما با اعداد دو و سه، و نه با اعداد صد و هزار، به شمارش درآید؛ به جای میلیون بهتر آن است که نیمدوجین وسیله شمردن باشد؛ نیکوتر آن است که صورت حساب ما آن اندازه باشد که بتوانیم بر پشت یک ناخن بنویسیم.»
شک نیست که علم نجوم از آنجا پیدا شده است که میخواستهاند زمان را از روی حرکت اجرام سماوی اندازه بگیرند؛ کلمه measure، به معنی «اندازه»، و همچنین کلمه ماه زمانی month و شاید کلمه man (= اندازه گیرنده)، به معنی انسان، همه، از یک اصل پیدا شده که آن کلمه moon، به معنی «ماه آسمان»، است. بشر مدتها پیش از اینکه حساب خود را با گردش خورشید و سال نگاه دارد، آن را با ماه نگاه میداشته؛ هم اکنون نیز عید دینی فصح مسیحیان از روی صور ماه تنظیم میشود؛ مردم پولینزی تقویمی داشتند که سال آن سیزده ماه داشت، و هنگامی که میدیدند سال قمری با فصول اختلاف پیدا میکند، یک ماه را حذف میکردند و، به این ترتیب، توازن میان سال خود و فصول را نگاه میداشتند؛ ولی باید دانست که استفاده از حوادث آسمانی، برای این نوع منظورهای عاقلانه، حالت استثنایی داشته و فن تنجیم – یا علم احکام نجوم – بر نجوم مقدم بوده، و حتی پس از آن هم بر جای مانده است؛ مردم ساده دل، پیش از آنکه به دانستن وقت صحیح علاقهمند باشند، به آن علاقه دارند که از آینده خبر یابند؛ به این ترتیب است که هزاران خرافه از تأثیر نجوم بر اخلاق بشری و سرنوشت او پیدا شده و عده زیادی از آنها هماکنون هم باقی است. تازه، از کجا معلوم که آنچه ما به آن نام موهومات و خرافات میدهیم نوع دومی از یک خطا و اشتباه نباشد، که ما نوع اول آن را به نام «علم» میخوانیم؟
انسان فطری در صدد آن نیست که فورمول فیزیکی را اکتشاف کند، بلکه مفهوم این فورمول را به مورد عمل میگذارد؛ وی هرگز نمیتواند خط سیر یک تیر را محاسبه نماید، ولی تیر او به هدف اصابت میکند؛ او از شیمی آگاهی ندارد، ولی، با یک نظر، گیاه سمی را از گیاه غیرسمی بازمیشناسد و به نباتاتی که میتوانند بیماری او را شفا بخشند دست مییابد. ظاهراً چنین به نظر میرسد که نخستین بار زنان به کارهای پزشکی پرداختهاند؛ این نه از آن لحاظ است که طبیعتاً پرستاری مرد را برعهده دارند، و نیز نه از آن جهت که حرفه مامایی استخراج از یک آگهی در تالار شهرداری نیویورک:
برنامه ۵ مارس ۱۹۳۴
زایجه به وسیله … عالم احکام نجوم.
قابل توجه برجستهترین ارباب رجوع و مشتریان صاحب مقام.
ساعتی ده دلار.
را، که از حرفههای بسیار قدیمی است، به وجود آوردهاند، بلکه از آن جهت است که چون سر و کار زنان ابتدا با زمین بوده، از گیاهان اطلاعات فراوان به دست آورده و توانستهاند فن پزشکی را ترقی دهند و آن را از کسب و پیشه ساحری کاهنان ممتاز سازند؛ از دورترین زمانها، تا زمانی که از حافظه ما هنوز خارج نشده، همیشه زن بوده که بیماران را پرستاری میکرده است؛ انسان اولیه آنگاه به پزشک مرد و شمن مراجعه میکرد که زن در انجام وظیفه خود دچار شکست میشد و از معالجه نتیجه نمیگرفت.
بسیار مایه شگفتی است که مردم اولیه، با اطلاعات ناقص خود، چه بسیار امراض را مداوا میکردهاند. آن مردم سادهدل سبب بیماری را نیرو یا روحی میدانستند که بدن را در اختیار خود گرفته است؛ و اگر خوب به عمق قضیه توجه کنیم خواهیم دید که این طرز تصور با نظریه میکروبی، که امروز مورد قبول است، اختلاف فراوان ندارد. بااین طرز تصور، نخستین کاری که برای معالجه بیمار میشده آن بوده است که به او طلسمی میآویختند تا بتواند روح شریری را که بر بدن دست یافته خرسند سازد و او را از بدن بیرون کند؛ برای آنکه بدانیم این طریقه تا چه اندازه در دل مردم رسوخ کرده، باید ماجرای دیوانههای سرزمین جرجسیان را بخوانیم. هم امروز بسیاری از مردم کسی را که مبتلا به مرض صرع است در تصرف ارواح شریر میدانند؛ در بعضی از عقاید دینی معاصر راههای خاصی نشان داده شده که به وسیله آنها روح شریر را از جسم بیمار بیرون رانند، و بسیاری از مردم چنین عقیده دارند که چون حبها و گردهای طبی را با دعا و نماز ضمیمه کنیم، اثر دوا بیشتر میشود. شاید مردم اولیه، در معالجه، از همان راهی که پزشکی جدید میرود و از راه تلقین بیماران را شفا میبخشد، میرفتهاند؛ چیزی که هست، طریقه عملی آنها مضحکتر از جانشینان ایشان است، که از آنان متمدنترند و بهتر عمل میکنند. برای آنکه روح شریر را از بدن بیمار بیرون رانند، ماسکهای ترسناک به صورت خود میگذاشتند و پوست حیوانات درنده بر تن میکردند و زوزههای حیوانی میکشیدند و دست میزدند و صفحات فلزی میکوبیدند و، با لولهای که به دهان خود میگذاشتند، چنان مینمودند که شیطان را از بدن بیمار میمکند و خارج میکنند؛ یک ضربالمثل قدیمی میگوید که: «طبیعت بیماری را علاج میکند و دارو بیمار را مشغول میسازد.» قبایل بورورو، در برزیل، علم را پیشتر برده بودند و هنگامی که کودکی بیمار میشد، دارو را به پدرش مینوشانیدند، و تقریباً همیشه، پس از این عمل، حال کودک رو به بهبود میرفت.
در جنب گیاهان طبی، قرابادین وسیع ملل اولیه شامل یک دسته ادویه بوده است که برای تخفف درد به کار میرفته و احیاناً اثر تخدیری آنها در عملیات جراحی کمک میکرده است. زهرهایی گیاهی مانند کورار، که غالباً نوک پیکان خود را با آن آب میدادند، و مخدورهایی مانند شاهدانه و تریاک و کافور، از لحاظ زمانی، قدیمیتر از تاریخ میباشند؛ حتی یکی از داروهای بیهوشی، که اکنون در بیمارستانها مورد عمل است، از ماده کوکا به دست میآید که مردم پرو آن را به همین منظور به کار میبردند. کارتیه در آثار خود نقل میکند که چگونه افراد قبایل ایروکوئوی مرض اسقربوط را با نوعی از صنوبر کانادایی معالجه میکنند. جراحان اولیه بسیاری از آلات جراحی را به کار میبردند و با آنها عملیات جراحی انجام میدادند؛ زایمان به صورت شایستهای انجام میگرفت، و شکستگی و زخم با مهارت معالجه میشد. با چاقوهایی، که از سنگ چخماق یا از سنگهای زجاجی آتشفشانی یا از استخوان ماهی میساختند، دملها را میشکافتند و فصد میکردند و کارهای ساده دیگر جراحی را انجام میدادند. جراحی در استخوانهای جمجمه رایج بود و آثار آن در نزد مردم قدیم پرو و ساکنان معاصر ملانزی مشاهده میشود؛ مردم ملانزی، در این عمل خود، نود درصد موفقیت داشتند، در صورتی که تا سال ۱۷۸۶، در بیمارستان هتل – دیو در پاریس، تقریباً هر کس که مورد این عمل قرار میگرفت جان میسپرد.
ما را از نادانی ملتهای اولیه خنده میگیرد، و، در عین حال، خود را به روشهای معالجه پرخرج کمرشکن امروز تسلیم میکنیم. دکتر آلیور وندل هومز پس از یک عمر طبابت چنین مینگارد:
مردم برای بازیافتن سلامتی و حفظ جان خود از هیچ چیز مضایقه ندارند و اکنون همه چیز خود را در مقابل این عمل میدهند؛ و راضی شدهاند که تا نیمه در آب غرق شوند و گاز تقریباً خفهشان کند و تا چانه خود در زمین مدفون شوند و مانند بندگان قدیم بدنشان را داغ بگذارند؛ راضی شدهاند که مانند ماهی بدنشان را پاره پاره کنند و گوشتشان را با سوزن سوراخ نمایند و پوست بدنشان را چون فتیله چراغ بسوزانند؛ راضی شدهاند که هر کثافتی را لاجرعه سر کشند، و برای همه این کارها مزد ترا هم به مقدار گزاف بپردازند؛ گویی که سوزاندن جسم نعمت گرانبهایی است، و بادکش کردن عمل مقدس و متبرکی، و زالو تحفهای.
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما