دورۀ جدید مصر (تقریباً از ۱۶۱۰ تا ۷۱۵ پیش از میلاد مسیح)

middle_kingdom.jpg (485×412)

مصریان برای نجات سرزمین خود از یوغ هیکسوس ها از سال ۱۶۱۰ تا ۱۵۷۰ پیش از میلاد مسیح جنگیدند. نبرد مصریان علیه این بیگانگان حاکمی به نام آمازیس (آموزیس، اهموزه یا آهموزه …)[۱] را در سال ۱۵۷۰ پیش از میلاد مسیح پس از دفع هیکسوس ها بر سر کار آورد. او تا ۱۵۴۵ پیش از میلاد مسیح زمام امور را در دست داشت. از جمله پیروزی های وی تسخیر آواریس پایتخت هیکسوس ها بود. وی هیکسوسها را تارومار کرد و آنها به فلسطین و سوریه سرازیر شدند. کرونیست ها چون منشأ جغرافیایی آنها را همین مناطق آسیایی می دانند، لذا آورده اند که آنها به فلسطین و سوریه بازگشتند. آموزیس (آمازیس به یونانی) سرزمین نوبی را که عصر فرمانروایی هیکسوس ها از زیر فرمان مصر بیرون رفته بود، مجدداً به قلمرو خود ضمیمه کرد و قدرت پادشاهی مصر را از نو احیاء نمود. جانشین وی آمنوفیس یکم[۲] (آمنهوتپ = کسی که آمون از او راضی است). توتموزیس یکم[۳] یکی از خویشاوندان آمازیس (آموزیس) از سال ۱۵۲۴ پیش از میلاد مسیح زمام دار شد. گفتنی است آمازیس بنیانگذار سلسلۀ پر افتخار هجدهم در تاریخ مصر است که از سال ۱۵۷۰ تا ۱۳۴۵ پیش از میلاد بر سر کار بود. پایتخت فراعنۀ سلسلۀ هجدهم تب بود. سلسلۀ توتموزی ها[۴]که به وسیلۀ توتموزیس یکم (توتمس یکم) که هم اکنون از او نام برده شد نیز در صدد احیای عظمت پیشین مصر و ضمیمه کردن سرزمین های از دست رفته به قلمرو مصر بود.

توتموزیس یکم سرزمین نوبی (کوش) را به عنوان استانی از امپراطوری مصر درآورد و یک فرماندار مصری را برآن حاکم نمود. این فرماندار در واقع پسر پادشاه مصر بود و دورۀ ولایتعهدی خود را در کوش می گذراند. توتموزیس به هیکسوس ها حمله ور شد و آنها را وادار کرد که سوریه را پشت سر گذاشته و به منطقۀ ماورای رود فرات رانده شدند. ولی با وجود این سرزمین هاس شمالی این منطقه به تصرف مصریان در نیامدند. – گفتنی است که همین اشتباه را بعد ها بطلمیوس سوم ملقب به «اورگِت»[۵] پادشاه بطالسه حاکم بر مصر در سال ۲۴۵ پیش از میلاد تکرار کرد که موجب بروز مشکلاتی برای مصر عصر بطالسه شد.

پس از مرگ زود هنگام توتموزیس دوم، نخست بیوۀ این فرعون مدتی زمام دار شد و نیز خواهر ناتنی وی به نام هچپسوت[۶] از ۱۵۱۰ تا ۱۴۸۰ پیش از میلاد مسیح بر مصر حکومت کرد. او سلطنتی قانونی داشت و دختر تنی توتموزیس یکم بود. وی به وسیلۀ برادر ناتنی خود تحت فشار قرار گرفت. در فهرست زمام داران مصر نام این رقیب هچپسوت، توتموزیس سوم آمده که وی نیز پسر توتموزیس دوم البته از همسر فرعی وی بوده است. فرعون بانوی فوق متکی به وزیر خود به نام «سنموت»[۷] بود و از درگیری نظامی با رقیب یا برادر ناتنی خود سخت پرهیز می کرد. وی کاروان های تجاری عظیمی را به راه انداخت و تجارت مصریان را با پونت (سومالی) رونق بخشید. وی فرعون بانویی فرهیخته و هنر دوست و هنر پرور بود. ظاهراً برادر ناتنی وی به گونه ای قهرآمیز او را از سلطنت برکنار و سنموت وزیر را از صحنۀ سیاسی دور کرد.

با در نظر گرفتن هم زمان حکومت کردن هچپسوت و توتموزیس سوم، کرونولوژی تاریخ مصر نشان می دهد که توتموزیس سوم به تنهایی از سال ۱۵۰۱ (۱۴۸۰) تا ۱۴۴۸ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرده است، گرچه سلطنت مصریان از سال ۱۵۰۱ تا ۱۴۸۰ پیش از میلاد مسیح همزمان به نام هچپسوت نیز ثبت شده است. توتموزیس سوم مصر را به صورت قدرت بزرگ جهانی درآورد. وی به مدت بیست سال با فلسطین و سوریه که با یکدیگر متحد و مؤتلف شده و حاکم کادش در جنگ فرمانده آنها بود، نبرد کرد و در سال ۱۴۸۰ پیش از میلاد مسیح در جنگی که در ناحیۀ مگیدو[۸] درگرفت، فلسطین، بخشی از سوریه و فنیقیه را به تصرف خود درآورد. بدین وسیله و با کسب این پیروزی بزرگ مصر با امپراطوری میتانی[۹] همسایه شد. مصر و میتانی با تفاهم سرزمین دو امپراطوری خویش را تعیین و تثبیت کردند، به گونه ای که منطقۀ کارکمیش در کرانه فرات و آلپو[۱۰] به دولت میتانی تعلق گرفت. آمنوفیس دوم[۱۱] که از سال ۱۴۴۸ تا ۱۴۲۲ پیش از میلاد مسیح فرعون مصر بود، همزمان با روی کار آمدنش شورش  سوری ها را به شدت سرکوب کرد. توتموزیس چهارم آخرین پادشاه سلسلۀ هجدهم فراعنۀ مصر بوده است. آمنوفیس سوم که از ۱۴۱۳ تا ۱۳۷۷ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرد، موازنۀ قدرت میان مصر و دولت میتانی را برقرار نمود. آمنوفیس سوم با ازدواج خود با پرنسس میتانی و گسترش مناسبات تجاری با آن دولت، توانست با بابل، سوریه و دولت هیتی و سرانجام قبرس، جزایر کرت و جزایر اژه ای، باب مناسبات جدیدی بگشاید. الواح گِلی که در سال ۱۸۸۷ میلادی در «ال امرنه»[۱۲] کشف شده است، این موضوع را تأیید می کند.

میانه این دولت ها در آن روزگار مکاتباتی صورت گرفته است، و طی آن مکاتبات با یکدیگر دربارۀ رقیبانی چون صور[۱۳]، صیدا[۱۴]، بیبلوس[۱۵] ، اورشلیم[۱۶]، به رایزنی می پرداخته اند. زبان و خط دیپلوماسی آن روزرگار «آکادی»[۱۷] بود و این مکاتبات به خط و زبان آکادی نگاشته شده است. تا آمنوفیس سوم زنده بود، تزلزل واقعی در اهرم سلطۀ مصر بروز نکرد، ولی نشانه هایی از آن در برخی امور و موارد به چشم خورده است. از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۵۸ پیش از میلاد مسیح آمنوفیس چهارم ملقب به اخناتون[۱۸] زمام دار بود و تغییرات دینی وی بحران های عمیقی را موجب شد. او در اجرای سیاست خارجی خود، کاملاً ناکام بود. دولت های فلسطین، سوریه و قدرت های بزرگی چون خاتی[۱۹] در میتانی و قبایل خبیر[۲۰] که از طرف شرق به قلمرو مصر نفوذ کرده بودند و نیز اقوام آموری[۲۱] دولت مصر را به طور کامل زیر فشار های همه جانبۀ قرار داده بودند.

کرونیست ها دشمنی های اقوام و حکومت های فوق را ناشی از امتناع مصریان به یاری رساندن به آنها به هنگام نیازشان درگذشته بوده است.

این عوامل موجب شد که قدرت و نفوذ مصر در مناطق آسیایی دچار اختلال شود. این گونه پیشامدها و سوء سیاست های اخناتون موجب شده است که کرونیست ها دربارۀ او اینچنین اظهارنظر و داوری کنند. هنر آمرنه و تحولات چشمگیر آن متعلق به دورۀ سلطنت اخناتون است. اوضاع سیاسی مصر پس از مرگ اخناتون مبهم است. پس از او بیوه اش به نام نفرته ته (نفرتی تیس) مدتی سلطنت کرده و به روایتی با شوپی لولیوما[۲۲] پادشاه هیتی ازدواج نمود. به پایان زندگی او در تاریخ مصر اشاره ای نشده است. به زودی تغییرات ریشه ای و به اصطلاح دگرگونی های دینی اخناتون بی اعتبار شده و پرستش آمون دوباره متداول گردید. شهر تب که مدتی از گردونۀ سیاسی دور مانده بود، دوباره به صورت پایتخت مصر درآمد[۲۳].

آخرین پادشاهان سلسلۀ هجدهم دامادهای اخناتون به نام های «ساکاره»[۲۴]  و «توتانخاتون»[۲۵]    و یک چهر درباری به نام «اژه»[۲۶]بوده اند. توتانخاتون که نام واقعی وی توتانخامون است از ۱۳۵۸ تا ۱۳۴۹ پیش از میلادمسیح سلطنت کرد. او آیین های آمون پرستی را احیا کرد و مردم را به معابد او برگرداند. در سال ۱۹۲۲ میلادی گور مجلل وی به وسیلۀ باستان شناسان کشف و زیور، زینت آلات و اشیاء موجود در آن مؤید اخلاص و ارادت او نسبت  به آمون ارزیابی شده است. بدیهی است که او در سنین نوجوانی به سلطنت رسید و در جوانی از دنیا رفت. وی به هنگام مرگ هنوز فرصتی به دست نیاورده بود که همانند یک فرعون اقداماتی کرده باشد.

با مرگ وی هرمهب[۲۷] یک افسر عالی مرتبۀ نظامی سلسلۀ نوزدهم را روی کار آورد. این سلسله از ۱۳۴۵ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح زمام دار بود. زمان سلطنت هرمهب را از ۱۳۴۵ تا ۱۳۱۸ پیش از میلاد مسیح نوشته اند. وی در زمان توتانخاتون نیز در واقع قدرت را در دست داشت و کشور را اداره می کرد. هرمهب پس از مرگ اژه قدرت را قبضه کرد. وی تختگاه خود را در ممفیس برگزید، با وجود این تب به عنوان کانون بزرگ دینی و مقدس به اعتبار خود باقی ماند و کماکان به عنوان گورستان فراعنه حفظ  شد. در رابطه با اوضاع داخلی باید گفت که هرمهب با توسل به خشونت و به گونه ای وحشیانه نظم و آرامش را در کشور برقرار کرد. وی اصلاحات دینی را به پایان آن رساند.

hb_66.99.94,2009.253.jpg (968×1500)

سلسلۀ نوزدهم مصر در واقع به سلسلۀ رامسس ها[۲۸] (رامسی ها) در تاریخ مصر معروف است و رامسس یکم جانشین هرمهب نخستین زمام دار این سلسله بود که تنها یک سال از ۱۳۱۸ تا ۱۳۱۷ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرد. جانشین وی پسرش ستوس یکم[۲۹] بود که از ۱۳۱۷ تا ۱۳۰۱ پیش از میلاد مسیح زمام امور را در دست داشت. وی به ستی نیز معروف است. ستوس یکم  بر آن شد تا تمامیت ارضی مصر را احیاء و وسعت آنرا به زمان توتموزیس ها برساند. براین اساس با قدرت بزرگ آسیایی (آسیای صغیر) به نام خاتی به نبرد پرداخت و برتری قدرت مصر را تا ناحیۀ صور به جهانیان ثابت کرد. سپس رامسس دوم به قدرت رسید که از ۱۳۰۱ تا ۱۲۳۴ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرد. وی جنگ بزرگی را علیه مواتالی[۳۰] پادشاه هیتی ها در پیش گرفت، رامسس دوم نبرد کادش را که در سال ۱۲۹۶ پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوست به عنوان پیروزی جشن گرفت. رامسس بر آن بود که مرز مصر را به کرانۀ فرات برساند. ولی هرگز به این هدف دست نیافت. او تنها توانست فلسطین را دوباره به زیر سلطۀ خویش درآورد.

حدود سال ۱۲۷۵ پیش از میلاد مسیح رامسس دوم پیمان دوستی با هاتوشیلی[۳۱] (هاتوزیل، حاتوزیل) سوم منعقد کرد که متن آن به دو زبان آکادی و مصری تنظیم شده است. به موجب یک ازدواج سیاسی مرز دو کشور کرانۀ رود اورونت[۳۲] انتخاب و تثبیت شد. رود اورونت در سوریۀ قدیم جاری بوده است. این مرز تا فروپاشی دولت هیتی در سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح به اعتبار خود باقی بود، رامسس دوم در کار ساخت و ساز یکی از بزرگترین، زبردست ترین و سخی ترین فراعنۀ مصر به شمار آمده است. او آواریس را در شمال تب که پایتخت هیکسوس ها بود به پایتختی خود برگزید و به آن نام «شهر رامسس»[۳۳] داد. در انجیل به این شهر «رامسس» بعدها تانیس[۳۴] واقع در شرق دلتا گفته شده است. از سال ۱۲۳۴ تا ۱۲۲۰ پیش از میلاد مسیح مرنپتح[۳۵] سلطنت کرد. وی قیام مردم فلسطین را سرکوب کرد و با سرزمین های ایلیری و جزایر اژه ای مناسبات تجاری و رفت و آمد برقرار کرد.

در زمان مرنپتح لیبیایی ها به منطقۀ دلتا حمله ور شدند. در این هنگام لیبیایی ها با اقوام دریایی به نام اقایواشا (اکایواشا)[۳۶]، تورشا[۳۷]، شکالشا[۳۸]، شیردانه[۳۹]، لوکا[۴۰]و… همدست شده بودند وبه نظر می رسید که همۀ آنها دارای اسامی مردمان آسیای صغیر چون آکئی ها[۴۱]، تیرنی ها[۴۲]، اتروسک ها، سیکول ها، ساردنی ها[۴۳] وکیلی ها بوده اند. – هر چند این ادعا با مخالفت هایی روبرو شده است – مرنپتح نفوذ آنها را به قلمرو سرزمین های زیر فرمان و وابسته به مصر متوقف و تهاجم آنها را به عقب راند. پس از مرگ مرنپتح سلسلۀ نوزدهم دچار آشفتگی و نابسامانی شد. به ویژه سال های ۱۲۲۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح مقطع نا آرامی برای تاریخ مصر بوده است. سرانجام ستناخت (ستناخته)[۴۴] از سال ۱۲۰۰ تا ۱۱۹۷ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرد. اومؤسس سلسلۀ بیستم در مصر باستان بوده است. سلسلۀ بیستم مقر خود را در تانیس داشت و از ۱۲۰۰ تا ۱۰۸۵ پیش از میلاد مسیح بر سر کار بود. در سلسلۀ بیستم اقتدار پادشاهی مصر یک بار دیگر از نو احیا شد. رامسس سوم پسر ستناخته (ستناخت) از ۱۱۹۷ تا ۱۱۶۵ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرد. هردوت و دیگر یونانیان به او «رامپسی نیتس»[۴۵] می گفته اند. او آخرین زمام دار در عهد جدید امپراطوری مصر بوده است.

وی در آغاز دو حملۀ لیبیایی ها را خنثی کرد و موج تهاجم تازۀ اقوام دریایی برخاسته از آسیای صغیر را متوقف نمود. در این تهاجم بزرگ اقوام دریایی افزون بر تورشاها، شاکالشاها و شیرداناها (شیردانه ها) و پلست ها[۴۶] (پیلیستر ها) نیز علیه فرعون شرکت داشته اند. در این رویارویی ناوگان مهاجمان در مصب نیل درهم شکسته و نابود گردید. در این هنگام سومین تهاجم لیبیایی ها نیز به وقوع پیوست. زندانیان لیبیایی که اسیران و غنائم جنگی برای فرعون به شمار می آمدند، به تدریج در سپاه به خدمت گرفته شدند و رامسس سوم به عنوان سربازان مزدور از آنها بهره گرفت. سرانجام رامسس سوم بر اثر توطئۀ درباریان به قتل رسید. پس از وی گروهی ناتوان تحت نام های رامسس چهارم تا یازدهم از ۱۱۶۵ تا ۱۰۸۵ پیش از میلاد مسیح بر مصر سلطنت کردند و حکومت و قدرت مصر به تجزیه گرائید. افزون براین سوریه و فلسطین از دست مصریان رفت. این رویداد متعاقب حملۀ تیگلات پیلسر یکم[۴۷] امپراطور آشور در سال ۱۱۰۰ پیش از میلاد مسیح بود. پس از مرگ آخرین رامسس، کاهن معبد آمون به نام هریهور در سال ۱۰۸۵ پیش از میلاد مسیح در تب اعلام استقلال کرد ولی به زودی در همان سال سقوط نمود. از ۱۰۸۵ تا ۹۵۰ پیش از میلاد مسیح تاریخ مصر به نام سلسلۀ بیست و یکم ثبت شده است. پایتخت این سلسله تانیس بود آداب، سنن، فرهنگ و هنر مصریان به پایین ترین درجه سقوط کرد و مصر از نظر سیاسی دارای اعتبار و اهمیت در جهان آن روزگار نبود. در این زمان پینوتم[۴۸] نوۀ هریهور به ایجاد وحدت دوباره در مصر پرداخت و با ازدواج خود با خاندان فراعنه مشروعیت خود را ادعا نمود و توانست مدت کوتاهی بردو بخش مصر (علیا و سفلا) حکومت کند. برای سربازان مزدور لیبیایی فرصتی پیش آمد که به درون حاکمیت مصر نفوذ کرده و یکی از آنها که به عنوان سردستۀ مزدوران قلمداد شده، «شوشنک»[۴۹] نام داشت که مصریان در اسناد خود به او «ششونک»[۵۰] نیز گفته و در انجیل به «سیسک»[۵۱] معروف است. وی برخاسته از ناحیۀ «بوباستیس»[۵۲] واقع در شرق دلتا بود و سلسلۀ بیست و دوم را در سال ۹۵۰ پیش از میلاد مسیح به نام سلسلۀ لیبیایی تأسیس نمود.

به این ترتیب ششونک پس از به دست گرفتن قدرت و تأسیس بیست و دومین سلسلۀ مصر در سال ۹۵۰ پیش از میلاد مسیح، در نخستین گام سلسلۀ کاهنان[۵۳] را برکنار کرد و سلسلۀ کاهنان مرکزیت خود را در تب داد و کلیۀ امور سیاسی – دیوانی ، فرهنگی در آنجا متمرکز شده بود، سرانجام شمار قابل توجهی از کاهنان معبد آمون در شرایطی که هم اکنون پیش آمده بود به اتیوپی – نوبی مهاجرت کردند. شمار این روحانیان جلای وطن کرده از مصر به حبشه و نوبی انتقال یافته را در مدت بسیار کوتاه افزون بر هزار تن نوشته اند. البته آمون کماکان به عنوان خدای بزرگ و یا رب النوع اصلی و سنتی آیین های خود را در میان طبقۀ سنت گرای مصری حفظ کرد، ولی کانون پرستش این خدایگونه به اتیوپی – نوبی انتقال یافت. زمام داران سلسلۀ لیبیایی  بیست و دوم مصر همانند فراعنۀ پیشین و در عرصه های سیاسی و نظامی تجدید نفوذ کرده و سرانجام سلطۀ خود بر فلسطین و سوریه را در اولویت قرار داده و ششونک به اردوکشی های گسترده ای به این مناطق دست زد. وی اورشلیم را ویران و غارت کرد. ستونی از نظامیان مصری در سال ۸۵۳ پیش از میلاد مسیح دولت های کوچک و محلی سوریه را علیه امپراطوری آشور تحریک و به مقابله با آن واداشت، ولی این سیاست موفق نبود و اقدامی بیهوده و ناکام به شمار آمده است.

کاشتا[۵۴] یکی از فراعنۀ سلسلۀ بیست و دوم که در اتیوپی اقداماتی نموده و او را بنیانگذار امپراطوری اتیوپی (حبشه) نام گذاشته اند، در سال ۷۵۰ پیش از میلاد تب را به تصرف خود درآورد و پایتخت خود را نبطه[۵۵] انتخاب نمود. به تبع این پیروزی کاشتا و سقوط تب پایتخت سنتی فراعنۀ مصر، شمال مصر دچار تجزیه شد و به دولت های کوچک تجزیه گردید و تا سال ۷۲۰ پیش از میلاد مسیح در پایان دورۀ زمام داری سلسلۀ بیست و سوم این وضع به قوت خود باقی بود. سلسلۀ بیست و چهارم مصر در کرونولوژی  تاریخ مصریان از ۷۲۰ تا ۷۱۵ پیش از میلاد مسیح بر سر کار بوده است، پایتخت فراعنۀ سلسلۀ بیست وچهارم شهر فرهنگی سائیس[۵۶] نام برده شده که دارای مراکز علمی قابل توجه و از جمله دانشکده پزشکی بزرگی در مصر باستان بوده است. بنیانگذار سلسلۀ بیست وچهارم تفناخته[۵۷] بوده که اقدام به تسخیر مصر علیا نمود. تفناخته با سپاهیان خود به پیانچی[۵۸] پادشاه اتیوپیایی حمله کرد و در سال ۷۲۵ پیش از میلاد مسیح سرتاسر مصر را به تصرف خود درآورد. تفناخته کماکان پایتخت خود را در سائیس حفظ کرد و به اقدامات عمرانی و فرهنگی  گسترده ای دست زد. گفتنی است که در طول کمتر از یک قرن گذشته مصر از جهت اقتصادی و اجتماعی ضربات سهمگینی را تحمل کرده بود و حکومت بیگانگانی چون لیبیایی ها و حبشی ها سرزمین به جای مانده از عصر زمام داری پر رونق و شکوه رامسس دوم را از تمام جهات ناتوان کرده بود. دیپلوماسی فراعنه در سلسله های بیست و دوم، بیست و سوم و چهارم به پایین ترین درجۀ ممکن تنزل یافت، اقتصاد و تجارت مصریان دچار رکود جدی شد و فقر و فساد در جامعه گسترش یافت. انتقال پی در پی قدرت در مصر موجب شد که مصر در آینده نیز به طور کلی در زیر فرمان بیگانگان بماند.

[۱] . Amâsis (Amosis, Ahmosis, Ahmose)

[۲] . Amenophis I. (Amenhotep)

[۳] . Thutmosis I

[۴] . Thutmosiden

[۵] . Ptolemaios III, (Euergetes)

[۶] . Hatschepsut

[۷] . Senmut

[۸] . Megiddo

[۹] . Mitanni – Reich

[۱۰] . Aleppo

[۱۱] . Amenophis II

[۱۲] . El Amarna

[۱۳] . Tyros

[۱۴] . Sidon

[۱۵] . Byblos

[۱۶] . Jerusalem

[۱۷] . Akkadisch

[۱۸] . Echnaton

[۱۹] . Chatti

[۲۰] . Chabiru

[۲۱] . Amurier

[۲۲] .(شوپی لولیوما) Schuppiluliuma

[۲۳] . Rand, A. a. a. O. SP. 236

[۲۴] . Sakare

[۲۵] . Tutanchatun

[۲۶] . Eje

[۲۷] . Haremhab

[۲۸] . Ramessiden

[۲۹] . Sethos I

[۳۰] . Muatalli

[۳۱] . Hattušili

[۳۲] . Orontes

[۳۳] . Ramsesstadt

[۳۴] . Tanis

[۳۵] . Merenptah

[۳۶] . Aqaiuaša

[۳۷] . Turscha

[۳۸] . Schakalscha

[۳۹] . Schirdana

[۴۰] . Luka

[۴۱] . Achaier

[۴۲] . Tyrnnies

[۴۳] . Sarden

[۴۴] . Setnacht(e)

[۴۵] . Rampsinites

[۴۶] . Peleset (Philister)

[۴۷] . Tiglat pilesser I

[۴۸] . Pinutem

[۴۹] . Schoschenk

[۵۰] . Scheschonk

[۵۱] . Sisak

[۵۲] . Bubastis

[۵۳] . Priesterdynastie

[۵۴] . Kaschta

[۵۵] . Nâpata

[۵۶] . Sais (Saiis)

[۵۷] . Tefnachte

 

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ