آداب و رسوم و مراسم قربانی مصریان از نظر هرودت

Preparing Animal Sacrifices 3.jpg (454×491)

هرودت در کتاب های دوم و سوم خود دربارۀ آیین های دینی و کاهنان معابد به عنوان مجریان و برگزارکنندگان آنها چنین آورده است:«من اکنون می خواهم مفصل ترو کامل تر دربارۀ سرزمین مصر و مصریان سخن بگویم، زیرا شگفتی های زیاد در آنجا دیده ام که در سخنانم گنجانده ام. سرزمین مصر از نظر ساختار با سرزمین های دیگر تفاوت کلی دارد. مصریان عقیده دارند که آسمان مصر با آسمان سرزمین های دیگر تفاوت دارد و طغیان رود نیل طبیعت دیگری به مصر داده است و هیچ رودخانۀ دیگری در جهان قادر به این کار نیست. آداب و عادات مصریان نیز با مردمان دیگر تفاوت کلی دارد و گاهی بر عکس عادات و آداب مردمان دیگر جهان است. زنان مصری در بازارهای روز و در ملأ عام حضور یافته و به کسب و کار می پردازند، در حالی که مردان مصری در خانه ها مانده و به نخریسی و پارچه بافی مشغولند. مردان به هنگام حمل بار، آنرا بر پشت خود می گذارند و زنان آنرا بر روی شانه هایشان حمل کنند. مردان مصری نشسته  ادرار می کنند، در حالی که زنان آنها ایستاده ادرار می کنند. مصریان کارهای خصوصی و ضروریشان را در خانه انجام داده، ولی در خیابان ها و کوچه ها غذا می خورند. زنان مصری به مقام کهانت معابد نمی رسند و چنین پیشه ای برای آنها پیش بینی نشده است و مردان مصری می توانند روحانی بشوند. پسران در خانواده های مصری موظف نیستند که برای والدین خود مسئولیتی داشته باشند و به هنگام پیر شدن شان از آنان نگهداری کنند، ولی دختران مصری چنین وظیفه ای دارند و نمی توانند از آن شانه خالی کنند[۱].

پیشوایان دینی در همۀ سرزمین ها غیر از مصر دارای موهای بلند هستند، ولی کاهنان مصری موهای خود رامی تراشند و آنرا کاملاً  کوتاه نگه می دارند. مردمانی که عزیزان خود را از دست می دهند و عزادار می شوند، سر خود را در کشورهای دیگر به علامت عزادار بودن می تراشند، ولی مصریان عزادار موهای سروصورت به ویژه چانۀ خود را نمی تراشند و موهای خود را بلند می کنند و آنان که این چنین کنند، نشان می دهند که عزادار هستند.

در همه جا انسان ها و چهارپایان و دیگر جانوران خانگی و غیرخانگی جدا ازهم  زندگی می کنند، ولی مصریان یا حیواناتشان در کنار یکدیگر به سر می برند. همۀ مردم جهان از گندم و جو تغذیه می کنند، ولی مصری از خوردن گندم و جو شرم دارد. مصریان خمیر را با پاهایشان لگد کرده و برای پختن آماده می کنند، ولی گِل رس را برای خشت زنی با دست آماده کرده و در قالب خشت زنی می ریزند. مصریان کود حیوانی را نیز با گِل هایی که از آن خشت درست می کنند، مخلوط می نمایند. در سرزمین های دیگر آلات تناسلی به صورت طبیعی رشد می کنند و با آن کاری ندارند، ولی مصریان در مورد مردان و زنان بخشی از پوست برای مردان و برجستگی ابتدایی آلت تناسلی زنان را در کودکی شان می بردند. مردان مصری دو دست لباس و زنان مصری یک دست لباس دارند. به کودکان و نوزادان مصری لباس های متنوع، خوش رنگ و زیبا می پوشانند و آنان را بدینوسیله شاد نگه می دارند.

یونانیان با شمردن سنگ ریزه ها حساب می کنند، ولی مصریان با انگشتان دستشان شمارش می کنندو یونانیان از چپ به راست می نویسند و مصریان از راست به چپ می نویسند. مصریان دو نوع خط دارند، یکی خط مقدس یا خط دینی که کاهنان با آن سروکار دارند و دیگری خط عامه که مردم و دبیران آنرا به کار می برند. مصریان از همۀ مردمان روی زمین بیشتر از خدایان می ترسند و آداب ویژه ای در این زمینه دارند. مصریان از ظروف پاک و مطهر آب می آشامند و آنرا هر روز به دقت می شویند، نه آنکه ظرفی را بشویند و ظروف دیگر را فراموش کنند، آنها کلیۀ ظروف منزل را روزی یک بار به طور کامل و اساسی شستشو می دهند. مصریان لباس های نخی و از جنس کتان مرغوب می پوشند و هرگز لباسی را پیش از آنکه بشویند نمی پوشند، به سخن دیگر هر لباس را فقط یک بار می پوشند و پس از شستن آنرا دوباره استفاده می کنند. مصریان به هنگام استحمام آلات تناسلی شان را بیش از هر قسمت دیگر بدن به دقت می شویند.

کاهنان هر سه روز یک بار موهای سرتاسر بدن خود را می تراشند، تا اینکه شپش یا حشرات دیگر در داخل موهایشان به وجود نیایند. کاهنان چون در خدمت خدایان هستند، با دقت به این موضوع توجه دارند. کاهنان تنها لباسهای کتانی می پوشند و پاپوش آنها دم پایی هایی است که از بیبلوس (واقع در فنیقیه) وارد می کنند. آنها حق ندارند لباسی از جنس دیگر و دم پایی غیر از این بپوشند. کاهنان سه بار در روز با آب سرد و دوبار در شب حمام می کنند. آنها عادات و آداب بی شمار دیگری را نیز رعایت می کنند که هم اکنون به آنها اشاره نمی شود. آنهااز دارایی خود برای خوردن و آشامیدن استفاده نمی کنند و نان و آشامیدنی مقدی را از معابد دریافت می کنند. نان هایی مقدس صرفاً در معابد پخت می شود. این کاهنان سهمیۀ قابل توجهی از گوشت گاو وگوشت اردک دریافت می کنند. آنها اجازه ندارند از گوشت ماهی تغذیه کنند. مصریان خود حبوبات نمی کارند و به همین دلیل خام یا پخته آن را هرگز نمی خورند. کاهنان میوه های ویژه وآشامیدنی های مخصوص خود را صرف می کنند. هر خدایگونه ای دارای کاهنان متعددی است وتنها یککاهن مراسم ستایش، نیایش و قربانی آنها را به جای نمی آورد و برگزار نمی کند. در یمان این کاهنان متعدد، یکی کاهن بزرگ است. هرگاه این کاهن بزرگ ازدنیا برود، پسر او به جایش می نشیند.

مصریان گاو نر را متعلق به خدایان می دانند و خود را تنها پرورش دهندگان آنها می دانند نه صاحبانشان و اگر کسی گاوهای تقدیس شده را بکشد، کیفر مرگ خواهد دید. حیواناتی که در معابد قربانی می شوند ، ابتدا باید به وسیلۀ کاهن ویژه اجرای مراسم قربانی مورد تأیید قرار گیرند. این جانوران به قربانگاه معبد برده شده و آتشی در آنجا روشن می کنند و مایعات مخصوص قربانی را به قربانی خورانده و بر سر و روی اونیز می پاشند و نام خدایگونه ای که به او قربانی تقدیم می شود، با صدای بلند توسط کاهن خوانده می شود و سپس مراسم برگزار می شود و قربانی را سر می برند. پس از این کار سر حیوان را به کلی از بدنش جدا می کنند و حاضران آرزوهای خود را در کنار جنازۀ قربانی بیان می کنند. قربانی گنندگان سپس جانور قربانی شده را پوست می کنند. مصریانخود سرجانور قربانی شده را نمی خورند، بلکه آنرا به بازار می برند و به یونانیان و غیرمصریانی که در آنجا به کسب و کار مشغول اند میفروشند.  آنها به هنگام فروش چنین جملاتی را به زبان می آورند: اگر بیماری یا آفتی به قربانی دهنده یا مصریان دیگر نازل شود، نخست به این سر جانور قربانی شده اصابت کند، به همین دلیل هیچ کاسب یا شهروند مصری حاضر نیست سر جانور قربانی شده را خریداری کند.

وقتی قربانی را پوست کندند، پاهای او را قطع کرده، گردن او را از تنش جدا کرده، امعا و احشای آنرا جز جکر، ریه ها و کلیه ها از درون شکم جانور بیرون آورده و در داخل شکم  را با چند رقم نان، عسل، کشمش، انجیر، مواد معطر و شاخه ها ی گیاهان خوشبو و … انباشته کردخ و در روغن یکجا سرخ و برشته می کنند، برخی نیز این کار را در تنورهای گداخته انجام می دهند، آنان که می خواهند از این گوشت استفاده کنند، باید روزه دار باشند. مصریان گوساله های نر جوان را قربانی می کنند، ولی هرگز ماده گاو را نمی کشند، زیرا گاو ماده به ایزیس متعلق است و در راه تقدیس شده است. نقش و تندیس ایزیس، زنی را مجسم می کند که دارای دو شاخ است. مصریان در میان همۀ جانوران گاو ماده را گزامی می دارند.

هیچ زن و مرد مصری، یک یونانی را از ناحیۀ دهان نمی بوسد، زیرا یونانیان گوشت گاو ماده را می خورند. مصریان در بازار از فروشندگان یونانی، کارد، دیگ و ابزار و ادوات جهت کباب کردن گوشت جانوران را به هیچ وجه نمی خرند. آنها از گوشت جانوران که با کارد یونانی سربریده شده است هرگز نمی خورند. مصریان گاوهایی را که می میرند به خاک می سپارند. ماده گاوها را به رودخانه می اندازند، گاو نر را به خاک می سپارند، ولی در بیرون از شهر و مناطق مسکونی مصریان و به عنوان نشانه شاخ خای او را بریده و بر روی قبر جانور می گذارند.

مردم تب و حتی روستاییان و ساکنان نوم های آن منطقه از قربانی کردن گوسفند پرهیز می کنند، ولی بز را قربانی می کنند. مردم تب همۀ خدایان مصری را غیر از ایزیس و ازیریس گرامی می دارند. مردم در مناطقی از مصر نیز بر عکس از قربانی کردن بز خودداری کرده ولی گوسفند را به طور مرتب به صورت قربانی تقدیم خدایان می کنند.

در برخی موارد هرودت خدایان یونانی ومصری و آداب و آیین های دو سرزمین را درهم آمیخته و از عهدۀ تفکیک آنها برنیامده است. مردمان تب قوچ را نیز به عنوان قربانی سر نمی برند، زیرا این نیز جانوری مقدس در نزد مصریان است. تنها در یک زمان معینی از سال مردمتب قوچی را قربانی کرده، پوست آنرا کنده و لباس خدایان را به او می پوشانند و تصویری همانند خدایان[۲] را مجسم می کنند. وقتی این کار صورت گرفت همۀ حاضران در معبد، بر سر و سینۀ خود زده و در اندوه قوچ از دست رفته (قربانی شده) سوگواری می کنند. مصریان گوشت این قربانی را به هیچ وجه نمی خورند، بلکه آنرا با آداب خاص همانند موجودی مقدس در قبر ویژه ای دفن می کنند[۳].

هرودت آورده است که برای آنکه اطلاعات بیشتری دربارۀ آداب و عادات شرقیان گردآوری کند، به بنادر صور[۴] و شهرهای سرزمین فنیقیه نیز سفر کرده است. او اظهار داشته است که فتیقی ها معابد  بی شماری دارند و هدایا ونذورات زیادی تقدیم خدایشان می کنند، ولی مراسم قربانی و نیایش به  خدایان فنیقی با مصریان تفاوت دارد. به گفتۀ هرودت و براساس مشادهدات او، معابد بزرگ و درجه نخست فنیقی ها دارای ستونهایی از پوشش طلا هستند و دیگر ستونها با سنگها و جواهرات آراسته شده اند که در شب هنگام می درخشند. او می گوید: وقتی من با کاهنان معابد فنیقی وارد گفتگو شدم، از آنها پرسیدم، این معبد در چه زمانی ساخته شده است؟ من همچنین دریافتم که معابد فنیقی ها نه تنها با معابد مصریان تفاوت دارد، بلکه با معابد یونانیان نیز متفاوت است: آنها در پاسخ به پرسش من اظهار داشتند، همان زمان که بندر صور به وجود آمد، با آن این معبد نیز ساخته و به خدایان تقدیم شد. هرودت به این ترتیب خود رقم دوهزار و سیصد سال برای قدمت این معبد به کار برده است. (گفتنی است که هرودت در سدۀ پنجم پیش از میلاد می زیسته است).

Preparing Animal Sacrifices 2.jpg (454×340)

من در همان زمان معبد دیگری را در صور دیدم که با معابد تاسوس[۵]   از نظر ظاهر یکی است و حتی نام اهالی تاسوس بر آن نهاده شده است.این امر باعث شد که من به تاسوس بروم. در آنجا متوجه شدم که معبدی همانند آنچه من در صور دیدم توسط فنیقی ها ساخته شده است. سرانجام در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدم که این معابد همانند معابد هراکلس[۶] در یونان هستند و براین اساس دریافتم که هراکلس یک خدای گونۀ قدیمی و دارای قلمرو گسترده ای بوده است. قربانی هایی که در این معابد تقدیم می شد، همانند آن چیزی است که به معبد المپ[۷] به نام قربانی های المپ[۸] که ویژۀ زئوس[۹] بوده تعلق می گرفته و تقدیم می شده است. سرانجام به این نتیجه رسیدم که یونانیان در زمینۀ آداب و عادات مصریان کاملاً بی اطلاع هستند و این عدم آگاهی یونانیان موجب شده است که یونانیان مقیم مصر نتوانند با مصریان به طور مسالمت آمیز در کنار هم زندگی کنند.

در آداب قربانی مصریان قربانی کردم جانوران به جز انسان و گاو ماده و درمناطقی گوسفند و بز مجاز بود و آنها گوساله ومرغابی را نیز به عنوان جانوران قربانی تقدیم خدایانشان می کرده اند. مصریان خوک را به عنوان جانوری کثیف می پندارند. اگرخوکی از کنار یک مصری عبور کند و به نحوی با این مصری در تماس آید، مصری باید خود را در اولین رودئخانه ای که بر سر راه اوست انداخته تا خود و لباسهایش پاک شوند.[۱۰]   

خوک چرانان در مصر اجازه ندارند وارد معابد یا هرگونه اماکن مذهبی دیگر بشوند و هیچ مصری حاضر نمی شود دختر خود را به یک خوک چران بدهد و یا به هر صورت با او  خویشاوند شود.

هرودت اشتباه بزرگی را در اظهارات و ادعاهای خود مرتکب شده و اظهار داشته است که کلیۀ اسامی خدایان مصری به یونان رفته و به سخن دیگر اسامی خدایان یونانی پیشینه و اصالت مصری دارد[۱۱]؟! او تنها «پوزئیدون»[۱۲] (خدایگونۀ آبهای ژرف و اقیانوس ها) و«دیوسکور»[۱۳] را غیر مصری دانسته است. هرودت نام های ارباب انواعی   چون «هرا»[۱۴] خواهر وهمسر زئوس «هستیا»[۱۵] الهۀ اجاق و کانون خانواده، «تمیس»[۱۶] آفرینندۀ نظم، اخلاق، آداب و قانون را مصری الاصل دانسته است. به روایت هرودت، مصریان خدایایی نیز داشته اند که حاضر نشده اند، نام آنها را برای او فاش کنند. او پوزئیدون را دارای اصالت لیبیایی دانسته است[۱۷]. از قول هرودت این نکته را باید گفت کهبه سور کلی این خدایان از کجا آمده اند؟ مصریان نیز نمی دانند و نتوانستند در برابر پرسش من به من پاسخی بدهند، زیرا هومر[۱۸] وهزیود [۱۹] نیز که چهارصد سال پیش از من می زسیته اند، نیز نتوانسته اند به این موضوع پی برده و به این پرسش پاسخ بدهند.[۲۰]

من با دو کاهنۀ فنیقی نیز آشنا شدم، پس از کنجکاوی زیاد دربارۀ آنها دریافتنم که اینها لیبیایی بوده و فروخته شده و متعلق به معابد شدند. وقتی من دربارۀ این دوکاهنه بیشتر کنجکاو شدم، کاهنی به من گفت این دو کبوتر سیاه به معبد تقدیم شدند و تقدیس گردیدند. من ابتدا گمان میکردم که این دو همانند بردگان خرید وفروش شده اند.

در سفرم به مصر به اسرار دیگری نیز پی بردم، از جمله دریافتم که، مصریان نخستین کسانی بوده اند که جشن ها و مراسم دینی را برگزار کرده اند و یونانیان از آنها برگزاری اعیاد مذهبی را فرا گرفته اند و من نتیجه گرفتم که مراسم دینی یونانیان خیلی جوان تر از مراسم آیینی مصریان است. مصریان تنها یک بار در سال این مراسم   و اعیاد را برگزار نمی کنند، بلکه چندین بار این نامه ها را در سال اجرا می کنند. در همۀ نقاط مصر مراسم آیینی به سبک سنتی مردمان آنجا برگزار می شود. جشن بزرگداشت خورشید در میان مصریان از هر مراسمی بیشتر گرامی داشته می شود. جهت شرکت در این جشن ها و مراسم، مردان و زنان با هم در واگن های بزرگ به محل برگزاری جشن ها سفر می کنند.

به هنگام سفر زنان دست می زنند و مردان بی وقفه در طول سفر فلوت می نوازند و شماری از مردان و زنان همصدا آواز می خوانند و آنها هم دست می زنند. وقتی به شهری می رسند، وسیلۀ نقلیۀ خود را کنار رودخانه می گذارند و مردان و زنانی که از کنارشان می گذرند به سخره می گیرند و با صدای بلند آنها را مورد استهزاء قرار می دهند. گروهی از زنان نیز که از دیگران هنرمند ترند، به رقص و پایکوبی پرداخته و لباس های خود را به بالا و پایین می کشند. آنها این کار را در کنار هر رودخانه ای در شهرهای مسیرشان انجام می دهند و وقتی به شهر و معبد محل مراسم رسیدند، قربانی های بزرگ و ارزشمند تقدیم می کنند. این نمایش زمانی به اوج خود می رسید که این گروه زائران به شهر بوزیریس[۲۱] می رسند. مراسم عزاداری آنها به نام ایزیس است.

هرودت پیشتر دربارۀ این مراسم سخن گفته است. آنها پس از اجرای مراسم عزاداری و تقدیم قربانی های خود، همه اعم از زنان و مردان که افزون بر هزاران نفر هستند، بر سینه های خود می کوبند. (من اجازه ندارم این راز را فاش کنم  – گفتۀ هرودت).

این عزاداری به خاطر ازیریس مجروح و مفقود است که همسر و خواهرش ایزیس برگزار کنندۀ آن به شمار می رفته است. این صحنه ها به اندازه ای دلخراش است که بیگانگان ناظر براین مراسم نیز با تیغ پیشانی های خود را چاک می زنند. این کار را فقط غیر مصریان انجام می دهند تا حاضران همگی بدانند این ها مصری نیستند، ولی در اندوه مصریان و پرستندگان ازیریس شریک اند. اگر مصریان این مراسم را در سائیس[۲۲] برگزار کنند، گردهم آمده و آتشی عظیم بر می افزوند و پیرامون آن حلقه می زنند. همۀ آنها به نشانۀ عزاداری یک چراغ (فانوس) کوچک را در دست دارند و گرداگرد خانه ها دور می زنند. این فانوس ها ظرف های مسطحی هستند که در آنها روغن و نمک ریخته و مخلوط کرده اند و فتیلۀ آن در بالا قرار دارد. این فانوس ها تمام شب روشن می مانند. من نمی دانم چرا گروهی در طول شب در محل برگزاری مراسم می مانند و گروهی آنجا را ترک کرده و به خانه هایشان می روند؟ آنانکه  به هردلیلی نمی توانند در این مراسم شرکت کنند، در شب قربانی فانوس هایشان را در خانه روشن نگه می دارند.

مراسمی نیز به «جشن فانوس»[۲۳] یا جشن نور و نورافشانی معروف است. این مراسم  ویژه سائیس نیست، بلکه متعلق به سراسر مصر است. ولی این که چرا دراین شب همه جا چراغانی و نورافشانی می شود و زمین و زمان نورانی است، حکایات مقدس و داستانهای خدایان زیادی برای من تعریف کرده اند.

مصریان به هلیوپولیس و بوتو فقط برای تقدیم قربانی رهسپار می شوند، اما در پاپریمیس[۲۴] افزون بر اجرای مراسم قربانی، برنامه های متنوع دیگری نیز به اجرا درمی آید. این برنامه تا هنگام غروب آفتاب روز بعد ادامه می یابد و تعداد کمی از کاهنان در برابر تصاویر و مجسمه های خدایان به انجام دادن وظایف دعاخوانی خود مشغولند و بیشتر آنها در حالت ایستاده به نیایش می پردازند و در عین حال یک چوبدستی مخصوص را در دست دارند. چند کاهن عالیمقام در آستانۀ وروی  معبد ایستاده و دیگر مردمان گروه گروه به صورت پراکنده و بدون نظم و ترتیب چوبدستی هایی را در دست دارند که با چوبدستی های کاهنان از نظر فرم و ساخت ظاهری تفاوت کلی دارد.

تندیس رب النوع مورد نظر بر روی محراب وسط معبد که طلاکاری شده است، قرار دارد و از یک روز قبل از برگزاری مراسم زیور و زینت آن را کامل می کنند. در مواردی تندیس را با تصویر رب النوع بر ارابه ای که چهار چرخ دارد سوار کرده و گروه ویژه ای آنرا به حرکت درآورده و گرداگرد معبد را طی می کنند. شمار زیادی نیز با رعایت فاصلۀ لازم با محراب ایستاده و اجازۀ نزدیک شدن ندارند… آنان که اجازۀ ورود به محوطۀ اندرونی را ندارند، با توسل به زور و به کمک چوبدستی هایشان مقاومت ها را درهم می شکستند.

Egyptian-relief-carving-dog.jpg (974×696)

آنها چوبدستی هایشان را بر سر یکدیگر می کوبند و آنگونه که من با چشم هایم دیدم، گروهی به اندازه ای با خشونت و بیرحمانه به این کار می پردازند که گروه مضروب براثر جراحات و صدمات می میرند. البته مصریان منکر آن هستند که کسی در این مراسم از بین برود، ولی من حرفهایشان راباور نکردم.

مصریان نخستین کسانی بوده اند که ورود زنان و مردان ناپاک را به معابد تحریم کرده اند. اگر مردی پس از هم بستر شدن با زنی خود را سرتاپا نشوید، اجازۀ ورود به هیچ یک از اماکن دینی را ندارد. این زنان نیز این قاعده و دستور العمل معتبر است. در میان مصریان و یونانیان اعمال زناشویی در معبد ممنوع است، ولی در سرزمین های دیگر مردم عقیده دارند که انسانها نیز همانند دیگر جانوران هستند، زیرا سایر جانوران و پرندگان در هر زمان و مکان به انجام دادن اعمال جنسی می پردازند و درنزد خدایان همۀ جانداران برابرند. این گونه انسانها می گویند اگر این عمل مورد پسند خدایان نمی بود، قطعاً جانوران نیز مرتکب آن نمی شدند، هرودت : «البته آنان که چنین می گویند، برای تبرئۀ خود از گناه هایشان چنین موضعی می گیرند و این کار را من اصلاً نمی پسندم».

به طور کلی مصریان رعایت کلیۀ آداب و اخلاق را در اجرای مراسم آیینی کرده و هرکاری را جهت جذب و جلب رضایت خدایان انجام می دهند.

مصر با کشور لیبی همسایه است، ولی جانوران زیادی ندارد و به همین دلیل همۀ جانوران برای مصریان مقدس اند. چه جانورانی که با انسانها در کنار هم زندگی می کنند و چه جانداران دیگر. اکنون اگر من بخواهم بگویم که چرا این جانوران  مقدس به شمار می آیند، ناچار وارد مقولۀ الهیات بشوم و من قصد ندارم به چنین عرصه ای پا بگذارم. چوپانان معابد پشم گوسفندان و دیگر جانوران مقدس را قیچی می کنند و پشم روی سر آنها را تا نیمه و یا کمتر و یا بیشتر قیچی می کنند ولی هرگز پشم پیشانی آنها را قیچی می کنند ولی هرگز پشم پیشانی آنها را قیچی نمی کنند. پشم قیچی شده را در ترازو گذاشته و هم وزن آن نقره از خریدار دریافت و به خزانه معبد واریز می کنند. مصریان به برخی از جانوران علوفه و به بعضی نیز ماهی می خورانند و این گونه کار تغذیۀ جانوران را تنظیم کرده اند[۲۵] اگر یکی از این جانوران مقدس از بین برود و ثابت شود که کسی باعث مرگ او شده است، آن شخص مستوجب مرگ است، در غیر این صورت باید جریمه ای معادل بهای جانور از دست رفته را به خزانۀ معبد بپردازد. بهای این جانوران را کاهنان کارشناس تعیین می کنند.

مصریان در میان جانوران به گربه توجهی خاص دارند. گربه های ماده پس از زاییدن به سوی گربه های نر نمی روند که مبادا با آنها جفتگیری کنند، به همین دلیل گربه های نر توله های نوزاد را می ربایند و می کشند، ولی آنها را نمی خورند و در این صورت گربه های ماده برای آنکه به توله های جدیدی برسند خود را به گربه های نر نزدیک کرده و با آنها درمی آمیزند[۲۶]…. گربه های ماده اگر زایمان نکنند بیمار و سرانجام دیوانه  می شوند، اگر گربه ای در خانوادۀ یک مصری بمیرد، اعضای خانواده ابروان خود را می تراشند و اگر سگی از بین برود، موهای سر تاسر بدن و حتی سر خود را می تراشند. مصریان گربه مرده را به شهر «بوباستیس» می برند و در آنجا وارد یک خانۀ مقدس شده وجسد گربه را با روغن مخصوصی که شبیه واکس است آغشته کرده و با آداب ویژه جنازۀ حیوان را به خاک می سپارند، ولی سگ ها را در هر شهری که بمیرد در همانجا دفن می کنند، منتها چنین سگی را در تابوت مقدس و زیبایی می گذارند. جنازۀ موش ها و خرگوش های مرده را به شهر بوتو می برند و طی مراسمی به خاک می سپارند. خرس ها که تعدادشان در مصر زیاد نیست و روباه و گرگ را در محل دفن می کنند.

در میان مصریان زندگی وطبیعت تمساح ها بدین صورت است: تمساح ها در چهار ماه سرد سال چیزی نمی خورند. با آنکه این جانوران در آب به سر می برند، در خشکی تخم گذاری می کنند. پس از تخم گذاری هر تمساح ماده مدت بیشتری در خشکی و در کنار تخم های خود به سر می برد تا طعمۀ جانوران دیگر نشوند، ولی شبها را در آب و آنهم در نزدیکی محلی که تخم گذاری کرده اند به سر می برند. در شب ها آب برای تمساح مطبوع تر است از خشکی. برای پاره ای از مصریان تمساح مقدس و برای پاره ای دیگر این گونه نیست و تمساح ها را دشمنان خود پنداشته و چون دشمنان با این جانوران برخورد می کنند. مصریانی که در تب و در جوار دریاچۀ موریس زندگی می کنند، تمساح را جانورانی مقدس می دانند. این مردمان رفتار خوبی با تمساح ها دارند و آنها را گرامی داشته و به آنها غذا می دهند. آندسته از مصریانی که تمساح را عزیز و مقدس می شمارند، به گوشهای آن جانوران گوشواره آویزان کرده و به گردنهایشان گردن بند می بندد و هرگز آنها را قربانی نمی کنند. ساکنان الفانتین گوشت کروکودیل (تمساح)[۲۷] را می خورند، ولی برای دیگران مشمئز کننده است. نام واقعی آنها کرو کودیل نیست، بلکه مردم ایونی[۲۸] آنها را «شامپاسی» می نامند. آنان که تمساح را مقدس نمی شمارند، به شکار آنها می پردازند و در این صورت قطعات بزرگ گوشت خوک و حتی ستون فقرات این جانور را به قلاب فلزی محکمی می بندند و به آب می اندازند و تمساح را شکار می کنند.

شکارچیان برای جلب توجه تمساح ها بچه خوکی را به ساحل برده و آنرا زجر کش می کنند. تمساح ها وقتی زوزۀ خوکچه را می شنوند به محل حادثه نزدیک شده و در واقع خود را به دام شکارچیان نزدیک می کنند. شکارچیان تمساح وقتی تمساح را از آب بیرون کشیدند، با گِل چشم او را می بندند و در واقع تمساحی که نمی تواند ببیند، خلع سلاح شده است. در این صورت تمساح در اختیار شکارچی قرار گرفته و شکارچی برای قطعه قطعه کردن او دست به کار می شود. هرگز یک شکارچی به شکار تمساح نمی رود، بلکه چند نفر به این کار اقدام می کنند ولی در میان آنها یکی در این کار مهارت زیاد دارد و جریان شکار را رهبری می کند و در پایان کار سهم بیشتری را به خود تعلق می دهد…

در نزد مردم نوم پاپرمیت یا اسب آبی مقدس است، ولی در میان دیگر مردم مصر این جانور مقدس نیست. اسب آبی به بزرگی یک گاومیش و دارای پوستی بسیار ضخیم است. مصریان از پوست آن برای ساختن سلاح های جنگی چون سپر و زه کمان استفاده می کنند. مصریان شماری از آب زیان را نیز مقدس می دانند از آنجمله اند مارماهی. مرغابی را مصریان تقدیس شده به رود نیل می دارند. شاهین هم در نزد مصریان پرنده ای شکارچی و مقدس است. مصریان قدیم پرندۀ شاهین را از عربستان آورده و پرورش داده اند. مارهای مقدس ویژۀ تب در مصر است. این مارها آزار و آسیبی به انسانها نمی رسانند. اندازۀ متوسط آنها به بزرگی دو ذراع است و دارای دو شاخ کوچک (شاخک) بر روی سرشان هستند. مصریان این مارها را نیز وقتی می میرند با آداب ویژه ای چون دیگر جانوران مقدس در اماکن مذهبی دفن می کنند.

منطقه ای از عربستان در نزدیکی نوم بوتو واقع است، من به آنجا رفتم تا مارهای بال دار را از نزدیک ببینم. وقتی من به آنجا رسیدم اسکلت مارها را به مقیاس زیاد دیدم. شنیدم که در بهار این مارها از عربستان به داخل خاک مصر پرواز می کنند و وقتی وارد مصر شدند، پرندگان شکاری آنها را در چنگال های خود خفه کرده و گوشت آنها را می خورند و استخوانهایشان به این ترتیب بر روی هم انباشته می شود… این پرندگان در نزد عرب ها مقدس اند، زیرا این مارها را شکار می کنند، شنیدم که عرب ها این مارهای پرنده را جزو جانوران موذی و زیان رسان به حساب می آورند.

مصریان برای انسان ها  ارزش زیاد قائلند. هر مصری دانا و فرهیخته که به سلامتی خود علاقه مند است، در هر ماه یک بار داروهای گیاهی مسهل مصرف می کند تا امعا و احشا و به ویژه دستگاه گوارش او شست و شو یافته و در این صورت آنها هرگز بیمار نمی شوند. مردم لیبی نیز بعد از مصریان انسانهایی تندرست هستند و تغذیۀ مناسبی جهت تأمین تندرستی شان دارند. گاهی در مصر بیماری های فصلی نیز به سراغ مصریان می آید که پزشکان هوشیار و حاذق مصری برای رفع آن همیشه آماده اند… مصریان راز تندرستی را در خوردن نان جو و ذرت می دانند. آنها انگور را برای سلامتی سودمند می دانند، ولی خود آنها کشت انگور و تاکستان ندارند. گروهی از مصریان ماهی می خورند، بدین گونه که ماهی را در برابر آفتاب قرار داده و چروکیده کرده و آنرا به صورت خام می خورند. مصریان هرگز ماهی پخته و برشته را نمی خورند. گروهی از مصریان ماهی را مدتی در آب نمک نگهداری کرده و سپس آنرا می خورند. آنها گوشت پرندگان کوچک را نیز به صورت خام می خورند. البته برایم تعریف کردند که گوشت پرندگان درشت اندام را که مقدس هم هستند، پاره ای از مصریان به صورت برشته و پخته می خورند…

Menes.jpg (250×268)

مصریان در ضیافت هایشان دعا می کنند که پس از مرگ نیز بتوانند همانند مهمانی ها و ضیافت ها خوراک های خوب بخورند. در برنامه های شادی بخش و سرگرمی های محلی مصریان سرود های زیبا و ورح نوازی چون قبرسی ها و فنیقی ها به صورت دسته جمعی می خوانند و زنان و مردان با هم می رقصند. یونانیان به این سرودها و نغمه ها «لینوس»[۲۹] می گویند. مصریان به لینوس «مانروس»[۳۰] می گویند. مصریان برایم روایت کردند که نام مانروس، نام تنها پسر اولین پادشاه مصر بوده است و این سرود از آن زمان برای مصریان مانده است. این پسر براثر مرگ زودهنگام از دنیا رفته و مرثیه ای برای او خواندند و این اندوه با احترام به او درهم آمیخته است و این نخستین و تنها سرود عزای پدرانشان است که تاکنون حفظ کرده اند.

مصریان بسیار سنت گرا بوده و به مواریث پیشینیانشان خیلی احترام می گذارند و در حفظ و انتقال آنها به نسل های بعدی کوشا هستند. برخی از آداب و عادات اجتماعی مصریان با یونانیان و لاسدمونی ها[۳۱] شباهت دارد، مثلاً جوانان وقتی به سالخوردگان می رسند، از سر راه آنها به کنار رفته و اگر در جایی نشسته باشند از جای خود برخاسته و جای خود را به سالمندان می دهند. این عادت مصریان با یونانیان کاملاً متفاوت و مغایر است، مثلاً وقتی مصریان در خیابان به یکدیگر می رسند، هر دو طرف تا زانو خم شده و دستهایشان را روی زانوهایشان می گذارند.

مصریان دامنهایی می پوشند که به آن «کالاسیریس»[۳۲] می گویند و نیم تنه ای از جنس کتان در تابستان پوشیده و در زمستان این نیم تنه از جنس پشم است. آنها به هنگام ورود به معابد لباس های ویژه و کاملاً پاکیزه و تازه شسته می پوشند. این عادت آنها به پیروان ارفئوس[۳۳] (اورفیکی ها)[۳۴] و فیثاغورثیان[۳۵] (فیثاغوریان)[۳۶] شبیه است. مصریان خدایان بی شماری دارند و برای هر ماه و هر روز رب النوعی را گرامی می دارند و می گویند این ماه یا این روز به این رب النوع متعلق است… آنها برای روز تولد و روز مردن نیز آداب و آیین های ویژه ای دارند. مصریان اشعاری برای روز به دنیا آمدن و مرثیه هایی برای روز از دنیا رفتن دارند… مصریان پیشگویی و تعبیر خواب و فال بینی می کنند، البته نه هر مصری شایسته این کار است و مهارت و هنر آن را دارد. پیشگویان مصری خود را از دیگران داناتر و آگاه تر به اسرار و رازها می دانند.  دانش پزشکی و شیوه های درمانی در نزد مصریان بدین گونه است: هر پزشک مصری هنر و توانایی خاص خود را دارد. یک پزشک مصری می تواند چند بیماری را رفع کند ولی نمی تواند همۀ امراض را بشناسد و درمان نماید. – این روایت هرودت می رساند که مصریان از همان آغاز دانش پزشکی و شیوه های درمانی را تخصصی کرده بوده اند. – «برخی از پزشکان چشم را درمان می کنند، گروهی سر را، شماری درد دندان را برطرف می کنند و بعضی از پزشکان نیز در رفع سایر بیماری ها مهارت دارند.»

مراسم سوگواری و آیین دفن مردگان در نزد مصریان به این صورت است: اگر شخصی از یک خانوادۀ اشرافی، برجسته و ثروتمند فوت کند، همۀ زنان آن خانواده همۀ سر خود را با گِل می پوشانند و صورتشان را نیز به همین صورت آغشته به گِل می کنند…

آنها جنازه را در خانه گذاشته و جملگی به کوچه و خیابان رفته و مویه و شیون می کنند و بر سر و سینۀ خود می کوبند. در هر نقطه ای از شهر زنان و بستگان دیگر به آنها پیوسته و آنها نیز چنین می کنند و جامه های خود را پاره می کنند. سرانجام جسد را برای مومیایی به محل ویژه ای حمل می کنند… مصریان انواع مومیایی دارند؛ گران قیمت، متوسط و ارزان قیمت و هرکس متناسب با توان مالی اش توسط بازماندگانش به مومیاگران سپرده می شود.

مومیاکاران یا مومیاگران این گونه کار می کنند که ابتدا با یک میلۀ آهنی خمیده که وارد سوراخ های بینی جسد می کنند و کلیۀ محتوای داخل سر او یعنی مغز را از جمجمۀ او خارج می کنند. البته این کارممکن است در چند مرحله انجام گیرد. سپس بدن او را با یک کارد سنگی بسیار تیز که مصریان از اتیوپی می آورند، شکافته و بخش های نرم اندرون جسد را بیرون می آورند و وقتی این کار را به طور کامل انجام دادند، به شستن اندرون آن جسد می پردازند. برای این کار از شراب خرما استفاده می کنند و با مواد خوشبو داخل بدن را ماساژ می دهند و سپس با مواد معطر که بیشتر به صورت پودر هستند اندرون را پر می کنند و سپس پوست او را در ناحیۀ شکاف خورده به هم می دوزند و مومیایی کردن را آغاز می کنند و آنرا سپس در نمک قلیا به مدت هفتادروز می خوابانند. پس از گذشت این زمان یک بار دیگر جسد مومیایی شده را شست و شو می دهند و آنرا در پارچۀ نخی مخصوصی می پیچند و تحویل بستگان شخص متوفی می دهند. مصریان این جسد مومیایی شده را در تابوت چوبی می گذارند و به خاک می سپارند و می بینیم که مصریان چگونه به بهای سنگین مردگان خود را به جهان دیگر می فرستند.

در نوع ارزانتر مومیایی مومیاگران از روغن ترب و آب نمک به جای مواد معطر، گرانبها و روغن های گران قیمت استفاده می کنند. زنان ثروتمندی که شوهرانشان را از دست می دهند، بلافاصله به مومیایی  کردن جنازۀ آنها اقدام نمی کنند، بلکه به مدت سه تا چهار روز جسد را در خانه نگهداری کرده و سپس آنرا به مومیاگران می سپارند.

اگر یک مصری یا غیرمصری به وسیلۀ یک تمساح مورد حمله قرارگرفته و مرده باشد، او را به ساحل آورده و همانجا اقدام به مومیای کردن جسد او می کنند و در همانجا به باشکوه ترین وضع به خاک می سپارند. مصریان این نوع مردن را به فال نیک و به اصطلاح مبارک می دانند، زیرا تمساح جزو جانوران مقدس است و در رأس آنها قرار دارد. آنها زندگی پس از مرگ چنین کسی را بسیار زیبا و باشکوه می دانند. این نکته نیز شنیدنی است که این گونه مردگان را تنها کاهنان به خاک می سپارند و مراسم تدفین آنها را اداره و اجرا می کنند، زیرا مرگ مقدسی نصیب آنها شده است و جسد آنها را به چشم جنازۀ انسانی معمولی و همطراز با آن به شمار نمی آورند، بلکه او را در ردیف قدیسین مصری ارزیابی می کنند.

در برخی مناطق کوچک و فقیرنشین مصر شمار معابد اندک است و طبعاً گورستانهای پیرامون این معابد نیز محقر و محدود است و از گستره و شکوه و جلال بهره ای ندارند. در یکی از نوم های تب به نام «نئاپولیس»[۳۷] که من دیدم، تنها یک معبد چهارگوش کوچک با چند درخت خرما ساخته اند، ولی بر ستون های آن نقوش خدایان دیده می شود و تصاویر زیبایی نیز بر دیواره ها نقش بسته است. مردم آنجا به هنگام ورود به معبد دم پایی چوبی می پوشند. من با مردم آنجا خیلی گفتگو کردم و پرستش های زیادی را با آنها مطرح نمودم و دریافتم که برخی از آداب و عادت آنها با یونانیان ، فنیقی ها و حتی سکاها[۳۸] همانند است. بی آنکه این مردمان با یکدیگر خویشاوندی داشته باشند در مبادلات فرهنگی آنان جای تردید باقی نمانده است.

در مصر پشه زیاد است، به ویژه در مناطق مردابی. آنان که در نزدیکی مرداب ها و باتلاق ها زندگی می کنند، برج های بلند ساخته اند که از آنها برای خوابیدن استفاده می کنند، زیرا در بلندی ها شدت جریان هوا به صورت باد بیشتر است و پشه ها نمی توانند به طرف بالا پرواز کنند. گاه برای کسانی که در نواحی مردابی زندگی می کنند، به جای ساختن برج از تور استفاده می کنند. مصریان از این تورها در شب ها برای مصون ماندن از آسیب پشه ها استفاده می کنند و در روز این تورها را برای صید ماهی به کار می برند. مصری این تور را در اطراف محل زندگی اش برپا کرده و شب هنگام به درون آن می خزد و در آن می خوابد و شب را به سر می برد و اگر کسی با لباسی که از جنس کتان است، بخوابد نمی تواند به راحتی شب را به صبح ببرد، زیرا پشه ها از روی پارچه (لباس) می توانند او را نیش بزنند، ولی از سوراخ های تور هرگز وارد نشده و افراد درون آنرا نیش نمی زنند و آسیبی به آنان نمی رسانند[۳۹].

مصریان از طریق رود نیل و خشکی و دریای سرخ و مدیترانه به تجارت می پردازند و تجارتی فعال با جزایر اژه ای دارند. مصریان مراقب طغیانهای رودخانه و جذر و مد دریاها هستند و زمان اتفاق افتادن آنرا به خوبی می دانند. آنها بی آنکه وقفه ای در امر داد و ستدشان به وجود آید در خشکی نیز از مسیرهای مسطح و مطمئن استفاده می کنند تا حمل و نقل کالا را به بهترین نحو انجام دهند. در تجارت داخلی نیز آنها راه ها و شبکه های ارتباطی خوبی در میان شهرها دارند. از جمله این راه های خوب در شبکۀ ارتباطی داخلی مصر، راهی است که از ناوکراتیس[۴۰] به ممفیس ختم می شود. این راه از مجاورت اهرام عبور می کند. راهی از طریق دلتا به شهر کرکاسور[۴۱] از طریق دریا و ناحیۀ کانوب[۴۲] به ناوکراتیس ختم می شود که راهی صاف و در شبکۀ ارتباطی زمینی مصر قرار دارد.

مصریان فواصل کوتاه آبی را با قایق نیز می پیمایند و دراین صورت از کنار شهرهای ساحلی آنتیلا[۴۳] و آرخاندروس (آرکاندور) می گذرند. در میان این شهرها آنتیلا در زمینۀ صنایع کفش شهرت جهانی دارد. از این شهر کفش های معروفی که از نظر جنس، استحکام و زیبایی از کفش های دیگر کارگاه های کفش دوزی در مصر، برتری دارد، به نقاط مختلف صادر می شود. صنایع کفش آنتیلا متعلق به ملکۀ وقت است. تعلق صنایع کفش به ملکۀ وقت و تقویت و گسترش آن، از زمانی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است که پارسیان بر مصر حاکم شده اند. شهرهای دیگر به نظر من چنین وضعی دارند: این شهرها براساس نام آنها به کسانی تعلق گرفته اند و نام این صاحبان بر روی شهرها مانده است، مثلاً شهر آرکاندور براساس نام داناوس[۴۴] داماد آرکاندور از اهالی پتحیا[۴۵] نام گرفته است.

این نام شاید هم کاملاً مصری نباشد.

اینها اطلاعاتی بودند که من با مشاهدات خود از طریق روایات و گزارشهای مصریان کسب کرده ام. من قصد دارم این یافته ها و پژوهش ها در تاریخ مصر مورد استفاده قرار داده و منعکس نمایم. اما من از اطلاعات تاریخی و هنری مصریان نیز بهره مند هستم و هم اکنون خوشه هایی از آن خرمن عظیم را باز می تابانم.

[۱] . Herodot, historien, Bd. 2. S. 24

[۲] . هرودت عنوان زئوس را برای خدایان مصری زیاد به کار برده است.

[۳] . Herodot, Historian, Band 2, S. 29

[۴] . Tyros

[۵] . ( در برخی منابع تارسوس Tharsos نیز آمده است) Thasos

[۶] . Herakles – Tempel

[۷] . Olympische Tempel

[۸] . Olympische Opfer

[۹] . Zeus

[۱۰] . A. a. O, Bd. 2m S. 30

[۱۱] . A. a. O. S. 33

[۱۲] . Poseidon

[۱۳] . Dioskor (Jens, H.: Wb. Der Mythologie, S. 31)

[۱۴] . Hers, Vgl. Jens, H.: A. a. O. S. 43

[۱۵] . Hestia, A. a. O. S. 47

[۱۶] . Themis, A. a. O. S. 88

[۱۷] . Herodot, A. a. O.S. 235 + Jens, H, A. a. O. S. 81

[۱۸] . Hemerōs

[۱۹] . Hesid

[۲۰] . Herodot, A. a. O. 35-6

[۲۱] . Busiris

[۲۲]. Saiis

[۲۳] . Lampenfest

[۲۴] . Paprimis

[۲۵] . Richtsteig, E.: Herodot,  Band 2, S. 40

[۲۶] . A. a. O. S. 41

[۲۷] . (جمع Krokodile(

[۲۸] . Ioner (Ionier)

[۲۹] . Linos

[۳۰] . Maneros

[۳۱] . Lacedemonier

[۳۲] . Kalasiris

[۳۳] . Orpheus

[۳۴] . Orphiker

[۳۵] . Pythagoras

[۳۶] . Pythagoreer

[۳۷] . Neapolis

[۳۸] .s (Skythen, Sakken, …)  ُSakka

[۳۹] . Herodot, Historien. 2. S. 53-4

[۴۰]. Naukratis

[۴۱] . Kerkasoros

[۴۲] . Kanobos

[۴۳] . Anthylla

[۴۴] . Danaos

[۴۵] .Ptahia

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ