دموکراسی، از گذشته تا کنون
در حالی که امروزه جنگ ها به نام دموکراسی به گونه ای انجام می شود که گویی دموکراسی یک ایده آل اخلاقی و همچنین یک سبک حکومتی است که به راحتی قابل شناسایی است، هرگز این گونه نبوده و نیست . دموکراسی، زمانی که همه شهروندان یک جامعه در مورد همه مسائل رای میدهند و هر رأی به یک اندازه مهم تلقی میشود – توسط یونانیها ابداع شد که در شهرهای کوچکی به نام poleis زندگی میکردند.در آن زمان تماس با جهان گسترده کندتر بود، زندگی فاقد امکانات مدرن بود و ماشین های رای گیری در بهترین حالت ابتدایی بودند.
اما مردم – همان کسانی که دموکراسی را به راه انداختند – در تصمیماتی که بر آنها تأثیر میگذاشت، از نزدیک درگیر بودند و از این که لایحههایی که باید به آنها رأی داده میشد نیاز به خواندن هزاران صفحه داشته باشند، وحشت داشتند. آنها ممکن است حتی بیشتر از این که مردم بدون مطالعه به آن لوایح رای میدهند تعجب می کنند.
ما چه می گوییم، دموکراسی؟
در سال ۲۰۰۰، با وجود اینکه رای دهندگان آمریکایی بیشتری برای ال گور، معاون سابق رئیس جمهور رای داده بودند وقتی جورج دبلیو بوش برای اولین بار به عنوان برنده انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده معرفی شد، جهان حیرت زده شد. در سال ۲۰۱۶، دونالد ترامپ در کالج الکترال هیلاری کلینتون را شکست داد، اما تنها اقلیتی از آرای عمومی را به دست آورد. چگونه ایالات متحده می تواند خود را یک دموکراسی بنامد، اما مقامات خود را بر اساس حکومت اکثریت انتخاب نکند؟
بخشی از پاسخ این است که ایالات متحده هرگز به عنوان یک دموکراسی خالص تأسیس نشده است، بلکه به عنوان یک جمهوری است که رای دهندگان نمایندگان و انتخاب کنندگانی را انتخاب می کنند که آنها تصمیمات را می گیرند. این که آیا تاکنون چیزی نزدیک به یک دموکراسی خالص و کامل در هر زمان و مکانی وجود داشته است، قابل بحث است. مطمئناً هرگز حق رأی عمومی وجود نداشته است: در آتن باستان، فقط شهروندان مرد مجاز به رأی دادن بودند. با این تصمیم آنها بیش از نیمی از جمعیت را کنار می گذاشت. از این نظر، حداقل، دموکراسی های مدرن بسیار فراگیرتر از یونان باستان هستند.
دموکراسی آتن
دموکراسی از یونانی است: demos به معنای مشابه”مردم” است، کراسی از کراتوس به معنای “قدرت یا حکومت” گرفته شده است، بنابراین دموکراسی یعنی حکومت توسط مردم. در قرن پنجم پیش از میلاد، دموکراسی آتن از مجموعهای از مجامع و دادگاهها تشکیل میشد که کارکنان آن را افرادی با دورههای بسیار کوتاه (برخی کوتاه مدت در روز) تشکیل میدادند – بیش از یک سوم از کل شهروندان بالای ۱۸ سال حداقل یک سال از همرشان را خدمت میکردند.
بر خلاف کشورهای امروزی که عظیم، گسترده و متنوع هستند، یونان باستان تعداد انگشت شماری از شهرهای کوچک مرتبط به هم تشکیل می شد. سیستم دولتی یونان آتن برای حل مشکلات درون آن جوامع طراحی شده بود. موارد زیر تقریباً زمانی مشکلات و راه حل هاییبرای آنها بود که به آنچه ما به عنوان دموکراسی یونانی فکر می کنیم منجر شد:
- چهار قبیله آتن: جامعه به دو طبقه اجتماعی تقسیم می شد که طبقه بالای آن برای مشکلات عمده با شاه در شورا می نشست. پادشاهان قبایل باستانی از نظر مالی بسیار ضعیف بودند و سادگی اقتصادی و یکنواختی زندگی این ایده را تحمیل می کرد که همه افراد قبیله دارای حقوق هستند.
- تضاد بین کشاورزان و اشراف زاده: با ظهور هوپلیت ها (پیاده نظام یونانی متشکل از غیر سوارکارارن و غیراشراف زادگان)، شهروندان عادی آتن اگر دارای ثروت کافی برای تامین زره مورد نیاز برای مبارزه در فالانکس باشند می توانند به اعضای ارزشمند جامعه تبدیل شوند .
- دراکو، قانونگذار دراکونیایی: افراد معدودی ممتاز در آتن مدتها بود که همه تصمیمات را می گرفتند. تا سال ۶۲۱ قبل از میلاد، بقیه آتنیها دیگر حاضر به پذیرش قوانین شفاهی و خودسرانه «کسانی که قانون را وضع میکنند» و قضاتهای آنها نبودند. دراکو منصوب شد تا قوانین را بنویسد: و هنگامی که آنها نوشته شدند، عموم مردم متوجه شدند که آنها چقدر خشن هستند.
- قانون اساسی سولون: سولون (۶۳۰–۵۶۰ پ.م.) شهروندی را دوباره تعریف کرد تا پایه های دموکراسی را ایجاد کند. قبل از سولون، اشراف قدرت حکومت را به فرزندانشان منتقل می کردند. سولون چهار طبقه اجتماعی مبتنی بر ثروت را جایگزین اشرافیت موروثی کرد.
- کلیستنس و ۱۰ قبیله آتن: زمانی که کلیستنس (۵۷۰-۵۰۸ پ.م) رئیس اصلی شد مجبور بود با مشکلاتی که سولون در طول ۵۰ سال ایجاد کرده بود مواجه شود. مهمترین آنها بیعت شهروندان با قبایل خود بود. برای شکستن چنین وفاداریها، کلیستنس ۱۴۰-۲۰۰ دم (تقسیمات طبیعی آتیکا و اساس کلمه «دموکراسی») را به سه منطقه تقسیم کرد: شهر آتن، مزارع داخلی و دهکدههای ساحلی. هر مجلسی یک مجلس محلی و یک شهردار داشت و همه آنها به یک مجلس مردمی گزارش می دادند. کلیستنس را با ایجاد دموکراسی میانه رو می شناسند.
آیا دموکراسی یک نظام حکومتی کارآمد است؟
در آتن باستان، زادگاه دموکراسی، نه تنها کودکان از رای دادن محروم میشدند (یک استثنا که هنوز قابل قبول میدانیم)، بلکه زنان، خارجیها و افراد برده نیز از آن محروم بودند. افراد صاحب قدرت یا نفوذ نگران حقوق چنین غیرشهروندانی نبودند. مهم این بود که آیا این سیستم غیرمعمول خوب بود یا نه. آیا برای خودش کار می کند یا برای جامعه؟ آیا بهتر است یک طبقه حاکم باهوش، نیکوکار، خیرخواه داشته باشیم یا جامعه ای تحت سلطه اوباش که به دنبال آسایش مادی برای خود هستند؟
بر خلاف دموکراسی مبتنی بر قانون آتنیان، پادشاهی/استبداد (حکومت یک نفر) و اشراف/الیگارشی (حکومت عده معدودی) توسط یونانی ها و ایرانیان همسایه اعمال می شد. همه نگاه ها به تجربیات آتن معطوف بود و کمتر کسی چیزی را که دید دوست داشت.
ذینفعان دموکراسی آن را تأیید می کنند
برخی از فیلسوفان، سخنوران و مورخان آن روز از ایده تک نفره، (یک رای حمایت کردند) در حالی که برخی دیگر بی طرف یا مخالف بودند. در آن زمان مانند اکنون، هرکسی که از یک سیستم معین سود می برد، تمایل به حمایت از آن دارد. هرودوت مورخ مناظره ای از طرفداران سه نوع حکومت (سلطنت، الیگارشی، دموکراسی) نوشت. اما دیگران تمایل بیشتری به جانبداری داشتند.
- ارسطو (۳۸۴–۳۲۲ پ. م.) از طرفداران الیگارشی بود و می گفت که حکومت به بهترین وجه، توسط افرادی انجام می شود که وقت کافی برای انجام آن را دارند.
- توسیدید (۴۶۰-۴۰۰ پ.م.) تا زمانی که یک رهبر ماهر در راس آن قرار داشت – مانند پریکلس – از دموکراسی حمایت می کرد، اما در غیر این صورت او فکر می کرد که دموکراسی می تواند خطرناک باشد.
- افلاطون (۴۲۹-۳۴۸ پ.م.) احساس می کرد که اگرچه انتقال حکمت سیاسی تقریباً غیرممکن است، هر کس، فارغ از تجارت یا سطح فقرش، می تواند در دموکراسی شرکت کند.
- ایسکین (۳۸۹-۳۱۴ پ.م) میگفت اگر حکومت با قانون اداره شود خوب عمل می کند نهاگر توسط مردم اداره شود.
- شبه-کسنوفون (۴۳۱–۳۵۴ پ.م) اعتقاد داشت دموکراسی خوب منجر به قانونگذاری بد می شودو قانون گذاری تحمیل اجباری اراده توسط هوش بیشتر است.
مترجم: زهرا طاهری