واپسین سالها و آخرین روزهای سلسلۀ ساسانی

واپسین پادشاه ساسانی یزدگرد سوم بود که زمان سلطنت او از ۶۳۲ تا[۱] ۶۵۱/۶۵۲ میلادی است. او فرزند شهریار[۲] برادر قباد است که بر تخت سلطنت ساسانیان جلوس کرد. با نشستن او به تخت شاهی تاریخ سلسله ساسانی و ایران زرتشتی به استقبال پایان کار خود می رود. سلسله ساسانی و امپراطوری ملی ایرانیان که افزون بر چهار سده نیرومند و مقتدرانه بر سر کار بود، توانست نیرومندانه در برابر روم و بیزانس ایستادگی کند. چنین امپراطوری در اواسط سده هفتم میلادی به دلایل گوناگون که پاره ای از آن در طول این تحقیق مذکور افتاد، به کلی ناتوان و فرسوده شده بود و با آمدن اسلام سقوط کرد.

    سپاه ایران در سال ۶۳۷ میلادی در قادسیه[۳] در جنوب کربلای کنونی[۴] شکست خورد. با درهم شکسته شدن سپاه ساسانی، تیسفون پایتخت ساسانیان که از جلال، شکوه و عظمت دیرپایی برخوردار بود دچار پریشانی و تزلزل شد. ابتدا شهرهای همجوار این پایتخت مجلّل و زیبا و یکسال بعد خود شهر به دست عربها افتادند. یزدگرد سوم واپسین شهریار ساسانی که اوضاع را چنین دید، راه فرار را در پیش گرفت و به سوی شمال ایران گریخت. کوتاه زمانی پس از فرار پادشاه یعنی کمتر از پنج سال در سال ۶۴۲ میلادی در نبرد نهاوند که کشتاری[۵] عظیم در تاریخ ثبت شده است، هرگونه توان از سپاه ایران سلب شد و امکان بقای حکومت ساسانیان به کلی منتفی گردید. عربها به این جنگ «فتح الفتوح»[۶] نام نهاده اند. ایران نه تنها توان مقابله در برابر این یورش برق آسا و رعب انگیز و پروحشت را نداشتند، بلکه شنیدن خبر مرگ یزدگرد سوم پادشاه متواری ساسانی که در خراسان اتفاق افتاده بود، آخرین و اندک امید آنها نیز به یأس مبدّل شد. ایران به طور کامل و نهایی به دست اعراب مسلمان افتاد. آخرین پادشاه ساسانی به استناد منابع و تحقیقات تاریخی در سال ۶۳۲ میلادی و به تاریخ شانزدهم ژوئن به تخت پادشاهی نشست. آخرین کسی که خود را جانشین یزدگرد سوم نامیده بود، پیروز[۷] نام داشت که دولتی در تبعید تشکیل داده بود. وی پس از برهم خوردن تعادل نظام ساسانی به چین گریخت و خود را پادشاه ساسانی و جانشین یزدگرد سوم خواند. پیروز نزدیک نیم قرن پس از فروپاشی امپراطوری ساسانی و افتادن ایران به دست اعراب مسلمان در سال ۷۰۸ میلادی در چین درگذشت.

 با فروپاشی سلسله ساسانی، یکی از نیرومندترین قدرتهای شرق باستان که از سدۀ سوم تا هفتم میلادی در برابر جهانگشایان نیرومندی چون روم و بیزانس ایستاده بود، مضمحل گردید. هر چند رومیان نیز پس از سقوط امپراطوری ساسانیان دیری نپاییدند و دیر یا زود به سرنوشت مشابهی دچار شدند، ولی این نکته را باید درنظر داشت که سپاه ساسانی قرنها دلاورانه و متهوّرانه در برابر سپاهیان روم و بیزانس ایستادگی کرد و مشرقیان توانستند در حفظ فرهنگ و اقتدار سنتی خود از آن سوی اقیانوس اطلس و رود سند تا بین النهرین و سرزمینهای ماوراء قفقاز، بکوشند و رومیان یارای هیچ گونه تعرّض به آنان را نداشتند. گسترش فساد و نابسامانی، اختلافات داخلی، بحرانهای اقتصادی، جنگهای فرسایشی و بعضاً بیهوده، سیاستهای نادرست دینی- فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که ابتدا قیام مانی و مزدک را به همراه آورد و متعاقب آن سقوط سلسله ساسانی را به دنبال داشت، دیگر اندیشه ماندگاری امپراطوری ایرانیان، نابخردانه می نمود و چیزی جز امیدی واهی نبود.

 


[۱] . Yazdgird III. (623-652/651 n.ch.)
[۲] . Sahryar.
[۳] . Qadessiyeh.
[۴] . Karbela.
[۵] . Schlacht von Nihavand.
[۶] . Fath-ul-Fotuh=Sieg der siege.
[۷] . Peroz.

منابع نوشته:
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان، اثر دکتر اردشیر خدادادیان
وبسایت تاریخ ما، اِنی کاظمی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ