هوری‌ها

http://tarikhema.org/images/2011/07/Orientmitja2300aC1.png

نویسنده: یزدان صفایی

در این نقشه هوری ها با رنگ بنفش مشخص شده است. (hurrians)

نام‌شناسی

نام قوم «هوری» را چند تن از مورخین، «هاری» خوانده‌اند[۱] و با نگرش به جابه‌جایی واک‌های «الف» و «ه»، واژه‌ی «هاری» را می‌توان همان «آری» یا «آریا» دانست که هم‌ریشه با «هور» یا خورشید می‌باشد. از این رو، آریاها و به پیروی از ایشان بسیاری از مردم دنیا،خود را نژادی خورشیدی و آسمانی می‌دانستند.[۲]
نام ماننایی Erisinni، و بدون شک Ahsheri و Dayaukku (نام حاکم ماننایی) احتمالاً ریشه‌ای هوریایی دارند. ظاهراً خواستگاه نام Aza، یکی از پادشاهان ماننا، و همچنین Azu( اشکال دیگر آن: Asau، Asu) حکمران گیلزان در اورمیه، نیز هوریایی است.[۳]
نام‌شناسی هوریایی در آندیا (ناحیه جنوب غربی دریای مازندران) نیز دیده شده است.[۴]
مصریان به مردم فلسطین و تا مدتی به مردم سوریه «هورن» می‌گفتند. از ایشان در تورات به صورت «هورتین Hortien» یاد گشته است.[۵]
بسیاری از بزرگان هوریانی در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، به نام‌های هند و ایرانی نامیده می‌شدند.[۶] وینکلر با مشاهده‌ی چند نکته از جمله وجود نام‌های خدایانی چون Mitrashshil، Arunnashshil، و اصطلاح Maryanni که به باور او یادآور Marya ودایی («جوان»، «قهرمان») است به این نتیجه رسید که هوریان، آریایی هستند.[۷]

خاستگاه و قلمرو

مردم هوریانی از زادگاه‌های خود در منطقه‌ی کوهستانی جنوب دریای خزر، به تدریج به سوی جنوب و غرب از حدود ۲۳۰۰ ق.م. به بعد، به حرکت در آمدند و در هزاره‌ی دوم ق.م به صورت گروه‌های متشکلی، چندین دولت نیرومند در مجاورت آب‌های شمالی فرات و رودخانه‌ی «خابور» تشکیل دادند.[۸] و در حدود اواسط هزاره‌ی سوم پیش از میلاد در آناتولی مرکزی، اما تنها در گروه‌های کوچکی گسترده شدند.[۹]
در حاشیه‌ی دریاچه‌ی ارومیه احتمالاً عنصر قومی و زبانی «هوریایی Hurrians» نیز حضور داشته است.[۱۰] قبایلی که به زبان هوریانی سخن می‌گفتند در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، در میان‌رودان شمالی و تا اندازه‌ای در سوریه و در سراسر فلات ارمنستان پراکنده بودند.[۱۱] لوحه‌هایی از «نوزیNuzi» و «الخAlach» دلالت بر حضور هوریان در منطقه‌ی مرکزی هلال‌الخصیب دارد.[۱۲]از روی نام افراد، وجود هوریان در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، در مشرق دجله و خاک آشور ثابت شده است و در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، ایشان در ناحیه کرکوک کنونی (آراپخای کنونی) میزیسته اند، و از حضور ایشان در نواحی شرقی تر، مدرکی در دست نیست.[۱۳] همچنین الواح کرکوک نشان می‌دهند که ساکنان آن‌جا در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، به طور عمده هوریان بودند.[۱۴] آنها احتمالاً نخست از نواحی وان، کردستان کوهستانی و زاگرس بیرون آمده و سپس در نواحی کوهستانی شمال میان‌رودان پراکنده شدند.[۱۵]
به نظر می‌رسد که نخستین لایه‌های هوریایی تپه‌ی «گوره» به پیش از سده‌ی هفدهم پیش از میلاد، بر نمی‌گردد و عنصر هوریایی تا آغاز هزاره‌ی دوم در کرکوک دیده نمی‌شود. هم‌چنین آشکار شده که نام‌های هوریایی در الواح کاپادوکیه وجود ندارد و همین نشان از حضور نداشتن هوریاییان در شمال میان رودان تا زمان یاد شده است.[۱۶]
نام‌های هوریایی در آثار به جای مانده از هزاره‌ی سوم پیش از میلاد در میانه‌های دجله نیز دیده می‌شود : در سامرا لوح برنزی به نام آریسن، پادشاه اورکیش و ناوار کشف شده است. و همچنین لوح دیگری نیز به نام تیشاری، پادشاه اورکیش، یافت شده است. هر دوی این‌ها نام‌های هوریایی هستند.ناوار همان مکانی است که سپس‌تر «نامار» (نامرو) خوانده شده و در حاشیه‌ی رود «دیاله» جای داشته است. محل اورکیش نیز دقیقاً مشخص نیست اما آن را در بخش شمالی میان‌رودان می‌دانند.[۱۷]
گسترش عنصر هوریایی به سوی شرق دجله بر اساس نام‌شناسی قطعی است. آثار هوریان در سوریه، شمال غربی بخش بخش مرکزی میان‌رودان (ماری)، دره‌ی رودهای بالیخ و خارمیس، آسیای صغیر، آراپخا، و مناطق دیگر دیده شده است.[۱۸]
منطقه‌ی نفوذ جغرافیایی هوری‌ها به‌درستی بزرگ بود.[۱۹] هوریان به تجارت شکوفای میان‌رودان دسترسی پیدا کرده بودند که در طی اقدامات نظامی و هیئت‌های تجاری در زمان سارگن اکدی و جانشین‌اش، بالاخص نوه‌اش، نارام‌سین بیش از پیش شکوفا شد[…] اندازه و شدت داد و ستد در میان‌رودان، به خصوص در دوره‌ی اکد و در طول سلسله‌ی سوم اور، بی‌شک همانند آهن‌ربایی، هوریان را به جنوب جذب کرده است. با توجه به این ادله، بایستی روشن باشد که منطقه‌ی خاستگاهی هوریان می‌تواند در مکانی جستجو شود که به آسانی می‌توانستند از آن‌جا به غرب و جنوب دست یابند؛ بنابراین تنها سرزمین کوهستانی، در واقع به مثابه‌ی سرزمین اصلی ممکن می‌نماید.بدین سان ، چه کسی جز هوریان می‌توانند فرهنگ قفقاز نخستین را پشت سر گذاشته باشند؟ با این همه، نمی‌توان انگاشت که اینان از آن سوی رشته کوه قفقاز آمده و از میان گرانکوه گذر کرده‌اند، بدون آن که نشانه‌های ملموسی از خود به جای نگذاشته باشند – هرچند که در این مورد باید با کوچ‌روان محتاط بود. بدین نحو، در هر صورت پیش می‌آید که اقوام کوچ‌رو، منطقه‌ای را بدون آن که بعدها هر گونه اثری از آن‌ها یافته شود، بپیمایند. اما استمرار این فرهنگ در هزاره‌ی سوم قبل از میلاد در قفقاز، پیش‌بایسته می‌گذارد که قوم خاصی باید تقریباً یک هزار سال تمام در آن‌جا ساکن بوده باشد و اینان نمی‌توانند کس دیگری به جز هوریان بوده باشند. [۲۰]

زبان

متون هوریایی نخستین بار در آغاز سده‌ی بیستم در آرشیو بغازکوی یافت شد.[۲۱]زبان هوریانی با «اورارتویی» خویشاوندی نزدیک داشت.[۲۲] نوشته‌ای به خط اکدی و به زبان هوریانی از شخصی به نام «تیشاری» پادشاه «اورکیش» و «ناوار» از ربع سوم هزاره‌ی سوم پیش از میلاد به دست ما رسیده است.[۲۳]
در کاوش‌های انجام شده در «رأس‌الشمرا» آشکار شده است که در شهر اوگاریت در هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، بخشی از مردم شهر ظاهراً به زبان هوریایی گفتگو می‌کرده‌اند. پیدایش متونی به زبان یادشده در آرشیوهای «ماری» بر نقش هوریان در این نواحی گواهی می‌دهد. از متون هوریایی یافت شده در آرشیو هاتوشاش – بغازکوی، می‌توان دریافت که هوریان تاثیر عمیقی بر خط و تمدن هیتیایی داشته‌اند.[۲۴]
در متون بغاز کوی،عبارات نیایشی فراوان و حتی چندین متن کامل هوریانی به دست آمده است، از جمله قطعاتی از داستان حماسی گیل‌گمش، که بزر‌گ‌ترین اثر ادبی تمدن بابلی است. ولی منبع عمده برای بررسی زبان هوریانی، نامه‌ای است که «توش راتا Tushrata»، پادشاه میتانی برای آمنوفیس سوم فرعون مصر، در حدود ۱۴۰۰ پیش از میلاد، نوشته و در میان ویرانه‌های پایتخت در «تل‌العمارته»، در اوایل سده‌ی بیستم میلادی به دست آمد.[۲۵]
در این زبان، واژگان ساده و اصلی به صورت مرکب است و امروزه فهمیده می‌شود. نام‌های هوری در متون اکدی زیادند. از اسناد یافت شده در شهر نوزی بر می‌آید که هوریان آثار ادبی بابل را گرفتند و آن را همراه آثار دیگر خود مانند دستور چگونگی تربیت اسب به زبان آشوری و زبان هیتیایی به همسایگان خود رساندند.[۲۶]

دین

هوریان خدایان فراوانی داشتند که در آسیای صغیر و سوریه نامدار بودند، افسانه‌های خدایان هوری و پدر خدایان Kumbaro با خانواده‌ی خدایان، توسط فینیقی‌ها و یونانی‌ها اقتباس شده و شاید افسانه‌های مذهبی هوری اساس میتولوژی یونان قدیم باشد.از خدیان هوری و در رأس آنان خدایان همسر «تش شوب Teschchub» (خدای) اصلی و «شبات Chebat» و در کنار آنها «شاوشکا Schauschka»(در نقشی مانند ایشتار بابل) و خدای خورشید «شی‌مه‌گی Shimege» و خدای ماه ‌«کوشوش Kuchuch‌» قرار داشتند. ادیان هوریان و هیتیان بر روی هم اثر متقابلی داشتند.[۲۷]
در زمینه‌ی افکار هنری هوریان، شکل خدایان هیتیان و همچنین تأثیرات فرهنگ و ادیان شمال سوریه دیده می‌شود. در فرهنگ و ادیان هوری خورشید، یک ایزد بانو است هم‌چنان که امروزه نیز در ایران خورشید را زن می‌دانند.[۲۸]
رسوم و آیین‌های هوریان به کشور هیتیان نفوذ کرده بود.[۲۹]

تاریخ

تقریباً در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، امپراتوری هوری با دو پایتخت، یکی در شهر اورکیش (آمودای امروزی)، در شمال سوریه و دیگری ناوار (Navar) در شمال شرقی ایران (؟) وجود داشت. در دوره‌ی اکدی، هوری‌ها نخست به طور پراکنده در شرق دجله پدیدار شدند، سپس در دوره‌ی اور سوم، بر شمار آن‌ها افزوده شد و نفوذ صلح جویانه‌ی آنان بر بابل آغاز شد، در این دوره هنوز پیرامون «ماری» و شمال سوریه از آنان آزاد بود. اقوام هوری در دوره همورابی از دجله گذر کردند و توانستند در شمال میان‌رودان و شمال سوریه و گروهی نیز در آناتولی نشیمن گزیدند. در این دوره، هوریان به آشوریان حمله می‌کردند. و شاهان آشوری زیر سلطه‌ی ایشان رفتند و بدین سان قلمرو هوریان تا پیرامون دریاچه‌ی وان به اضافه‌ی آشور، میان‌رودان و بخش گسترده‌ای از سوریه گسترش یافت.[۳۰]
هوریاییان که در آغاز هزاره‌ی دوم پیش از میلاد به سوریه نفوذ کرده بودند، ظاهراً نوعی پیوند با هکسوس‌ها، که در پایان سده‌ی هجدهم پیش از میلاد به مصر تاخته بودند، داشتند.[۳۱] و یکی از عناصری بودند که زیر نام‌گذاری «فرمانروایان بیگانه» یا هیکسوس [=هکسوس] بدان برمی‌خوریم که تمدن شکوفای عصر برنز میانی را در فلسطین، به دنبال هجوم کنعانی‌ها از ساحل دریای مدیترانه به شمال، بنیان نهادند. [۳۲] هوریاییان در میانه‌ی هزاره‌ی دوم پیش از میلاد، حکومت بزرگی به نام میتانی را بنیان گذاردند.[۳۳] ایشان در کشور هیتیان نیز از نفوذ بالایی برخوردار بودند.[۳۴] و در زمان هانتی‌لیس اول (پادشاه هیتی‌ها) به دو شهر نریک Nerik و تی لیورا Tiliura حمله بردند و آن را با خاک یکسان کردند.[۳۵] و در زمان مورسیلیس اول، پادشاه هیتی – طبق گاهشماری میانی در حدود ۱۵۹۵ پیش از میلاد- به بابل تاخت […] در هنگام بازگشت می‌بایست به همراه غنایم جنگی سرشاری درمقابل حملات هوریان ایستادگی کند.[۳۶]هوریان به نظر می‌آید در سال‌های پایانی حکومت قدیم هیتی، موقعیت ممتازی را در دربار به خود اختصاص داده باشند که در بازنمایی‌های «ایزدستان Pantheon» هوری در سنگ‌نگاره‌ی یازیلی‌قیه در نزدیکی هاتوشا (بغازکوی) متجلی می‌شود.[۳۷] هوریان پیوند فرهنگی قوی نیز با اورارتوییان داشتند.[۳۸] ایشان نقش پیونددهنده و واسطه‌ی فرهنگی میان بابل، ختیان و فلسطینی‌ها (آسیای صغیر و شمال سوریه) را بر دوش داشتند.[۳۹] هوریان حتی تا سواحل دریای مدیترانه که شهرهایی فینیقی همچون «اَروَد Arwad» اسامی هوری‌شان را حتی در سده‌های پسین‌تری حفظ کردند، پیشروی کردند. آن‌ها در جهت غرب به سوی «کیزووَتنه Kizzuwatna»(Que بعدی و بلاخره کیلیکیه) گسترده شدند آن‌چنان‌که توانستند در سده‌ی سیزدهم در دربار هیتی‌ها متنفذ گردند. اینک نقش چشم‌گیر هوریان در آسیای پیشین طی هزاره‌ی دوم پیش از میلاد در کل پذیرفته شده است[۴۰]

هنر

سفال «خیربت- کرک» بی‌شک از منطقه‌ی خاستگاهی هوریان سرچشمه می‌گیرد، منتها بعداً طبق قوانین خودی رشد کرده است که در عین حال، آرایه‌های مختص‌اش نقش و نگارهای خراشی- اغلب روی سرپوش ظروف- من‌جمله به کرات نقش‌مایه‌ی پرنده‌ی خاصی، کماکان پابرجا ماندند.[۴۱] نوعی سفال به آلاجا و دیگر امکنه‌ی آناتولی تعلق دارد که تقریباً می‌توان آن را با ظروف سفالی خیربت- کرک هم‌زمان قرار دارد و بر اساس تشابهات فراوانی به نظر می‌آید تنگاتنگ با آن خویشاوند بوده باشد.[۴۲]

پانویس
1-تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، احمد بهمنش، به نقل از ایران بزرگ، رویه ۸۵.
2-ایران بزرگ، رویه ۸۵.
3-پادشاهی ماد، رویه ۹۶.
4-پادشاهی ماد، رویه ۹۶.
5-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۶.
6-هیتی ها، الیور گرنی، به نقل از ایران بزرگ، رویه ۸۵.
7- پادشاهی ماد، رویه ۸۹.
8-هیتی ها، الیور گرنی، به نق از ایران بزرگ، رویه ۸۴-۸۵.
9-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۸.
10-پادشاهی ماد، رویه ۶۷.
11-تاریخ ماد، رویه ۹۹.
12-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۲.
13-تاریخ ماد، رویه ۹۹.
14-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۱۷.
15-پادشاهی ماد، رویه ۹۰.
16-پادشاهی ماد، رویه ۹۰.
17-پادشاهی ماد، رویه ۹۱-۹۲.
18-پادشاهی ماد، رویه ۹۲.
19-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۳.
20-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۴.
21-پادشاهی ماد، رویه ۸۹.
22-تاریخ ماد، رویه ۹۹؛ جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۱-۲۲۴.
23-تاریخ ماد، رویه ۹۹
24-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۳۰.
25-پادشاهی ماد، رویه ۹۲
26-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.
27-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.
28-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.
29- پادشاهی ماد، رویه ۹۲.
30-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۱۸.
31-پادشاهی ماد، رویه ۹۲.
32-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۷.
33-پادشاهی ماد، رویه ۹۲.
34-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۴.
35-قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۲۲۳.
36-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۲.
37-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی ایران، رویه ۱۴۳.
38-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.
39-جامعه بزرگ شرق، رویه ۲۲۵.
40تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۳.
41-تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۶.
42- تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی فلات ایران، رویه ۸۷-۸۸.

کتاب‌نامه
1-اقرار علی‌یف،۱۳۸۸. پادشاهی ماد، ترجمه‌ی کامبیز میربهاء، انتشارات ققنوس.
2- چارلز برنی، مارشال لانگ، ۱۳۸۶.تاریخ اقوام کوه‌نشین شمال غربی ایران.ترجمه‌ی هوشنگ صدیقی.انتشارات نگاه.
3-دیاکونوف، ۱۳۵۷. تاریخ ماد، دیاکونوف، ترجمه‌ی کریم کشاورز، انتشارات پیام تهران.
4-امید عطایی‌فرد، ۱۳۸۴. ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات.
5-رقیه بهزادی، ۱۳۸۶. قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری.
6- شاپور رواسانی، ۱۳۷۰.جامعه بزرگ شرق،نشر شمع.

پژوهشی از یزدان صفایی

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. رضا می گوید

    مردم هوری پیروان فرهنگ حلاف بودند و قبل از مهاجرت یمانی تبار ها به بین النهرین زندگی می کردند ان بخش که گفتید و هنوز پادشاهی یا امپراتوری هوری پیدا و ثبت نشده و عنصر اصلی خاورمیانه بوده اند
    در کل بسیار عالی بود

ارسال یک پاسخ