همه چیز در مورد محاصره نیقیه در دوران سلجوقیان
محاصره نایسیا در بین ۱۴ مه ۱۰۹۷ تا ۱۹ ژوئن ۱۰۹۷ در طول نخستین جنگ صلیبی رخ داد. نایسیا در شرق دریاچه ایزنیک قرار گرفته و توسط سلجوقیان از امپراتوری روم شرقی گرفته شد و در سال ۱۰۸۱ پایتخت سلجوقیان روم بود. در سال ۱۰۹۶ نیروهای مردمی صلیبیون سرزمینهای اطراف شهر را غارت کردند. قلج ارسلان یکم ابتدا این رویدادها را خطر تصور نمیکرد. وی خزانه و خانوادهاش را برای نبرد با دانشمندیان برای کنترل ملطیه ترک کرد. صلیبیون قسطنطنیه را در اواخر آوریل ۱۰۹۷ ترک کردند. در ۶ مه به شهر رسیدند. در ۱۴ مه محاصره نظامی را آغاز کردند. صلیبیون نیروهای خود را به به بخشهای مختلف دیوار که توسط ۲۰۰ برج از آن دفاع میشد، اختصاص داده بودند. نیروهای بوهموند در ضلع شمالی، نیروهای رایموند در ضلع شرقی و نیروهای گدفروای در ضلع جنوبی قرار داشتند.
پیشزمینه
دلایل وقوع جنگهای صلیبی و بهطور ویژه نخستین جنگ صلیبی به صورت گستردهای میان مورخان مورد گفتگو قرار گرفتهاست. در حالی که ممکن است در مورد کم و کیف وقوع این جنگها بین مورخین اختلاف باشد اما آنچه روشن است این است که وقوع نخستین جنگ صلیبی ناشی از ترکیبی از عوامل مؤثر در اروپا و خاورمیانه است که منشأ آن وضعیت سیاسی دنیای مسیحی کاتولیک از جمله وضعیت سیاسی و اجتماعی در اروپای سدهٔ ۱۱، پیدایش جنبش اصلاحی در نهاد پاپ و کلیسا، و نیز رودررویی نظامی و مذهبی مسیحیت و اسلام در شرق (نبرد ملازگرد)، است.
مسیحیت در دورهٔ ژوستلین در سراسر امپراتوری روم پذیرفته و رسمیت یافت، اما در سدهٔ هفتم تا هشتم با ظهور و قدرتیابی خلافت راشدین و خلافت اموی که منجر به فتح سوریه، مصر و شمال آفریقا — که قسمت بزرگی از امپراتوری مسیحی بیزانس بود — و همچنین تسخیر اسپانیا که تحت فرمانروایی پادشاهی ویزیگوت بود، زمینههای برخورد اولیه با حکومتهای مسیحی فراهم آمد.[۲] اما با ضعف دولت اسلامی، سرانجام امپراتوری اموی در شمال آفریقا فروریخت و تعدادی پادشاهی کوچک مسلمان پدیدار شدند، مانند حکومت اغلبیان که در سدهٔ نهم میلادی به تحرکات خود علیه دول اروپایی-مسیحی ادامه دادند. دول پیزا، جنوا و شاهزادهنشین کاتالونیا در جواب تهاجمات نیروهای مسلمان، نبردهایی را برای کنترل حوضهٔ مدیترانه علیه این پادشاهیهای مسلمان، آغاز کردند، که برای نمونه میتوان از لشکرکشی به مهدیه و نبرد در مایورکا و ساردینیا نام برد.
در میان سالهای ۱۰۹۶ تا ۱۱۰۱، یونانیهای بیزانسی ورود صلیبیون را در سه موج جداگانه به داخل قسطنطنیه تجربه کردند. در ابتدای تابستان ۱۰۹۶، گروه پرتعداد و آشفتهای از صلیبیون به خارج از دیوارهای قسطنطنیه رسیدند. طبق گزارشها، این موج فاقد انضباط نظامی و تجهیزات کافی مورد نیاز یک سپاه برای حمله یا تسخیر منطقهای بودند. این گروه نخستین را، معمولاً جنگ صلیبی عوامالناس یا جنگصلیبی مردم نامیدهاند که بوسیلهٔ پیتر راهب و والتر فقیر فرماندهی میشد.
موج دوم نیز همانند موج اول، فاقد رهبرانی همچون پادشاهان اروپایی بود که این موج همراه با فرماندهانشان تشکیل و حرکت خود را به سمت شرق آغاز کردند. تعداد این گروه و نخستین موج روی هم رفته، ۶۰٬۰۰۰ تن تخمین زده میشود.
موج دوم توسط اوگ یکم، کنت ورماندو؛ برادر فیلیپ یکم، پادشاه فرانسه رهبری میشد. همچنین ریموند چهارم، کنت تولوز و سپاهی از پروانسیها در موج دوم شرکت داشتند. «این موج دوم از صلیبیونی بود که از میان آسیای کوچک گذر کردند و انطاکیه را در ۱۰۹۸ تصرف و سرانجام اورشلیم را در ۱۵ ژوئیه ۱۰۹۹ تسخیر کردند.»
موج سوم، مرکب از گروههایی از لمباردی، فرانسه و باواریا بود که در ابتدای تابستان ۱۱۰۱ به اورشلیم رسیدند.
وضعیت شرق
پس از جنگ ملازگرد، سلجوقیان (در سال ۱۰۷۱ میلادی) به اوج قدرت خود رسیدند، اما پس از مرگ آلبارسلان و ملکشاه در سال ۱۰۹۲ میلادی اوضاع رو به آشفتگی رفت و ترکان سلجوقی درگیر جنگی داخلی شدند که منجر به تقسیم حکومت و امپراتوری سلجوقی شد.در این زمان عراق صحنه آشوبها و انقلابهایی بود که به وسیلهٔ اعراب و ترکها رهبری میشد. اما در شام، تتش در سال ۱۰۹۵ میلادی درگذشت و پسرانش رضوان، حاکم حلب، و دقاق، حاکم دمشق، پس از کوششهای فراوان بر اوضاع مسلط شدند. اورشلیم به حکومت ارتقیان انتقال یافت. طرابلس زیر سلطه شیعیان بنی عمار بود. فاطمیان مصر با استفاده از این آشفتگی به گسترش اراضی خویش در فلسطین پرداختند و اورشلیم را تسخیر کردند و موصل زیر فرمان کربوغا بود. همهٔ این حاکمان پس از رسیدن صلیبیون به انطاکیه به جنگ با آنها برخاستند، ولی چیرگی آنان بر این شهر این نبرد از نیروی مسلمانان کاست.
امپراتوری بیزانس تا هنگامی که صلیبیها برسند به نبرد با سلجوقیها و دیگر امارتهای ترک برای کنترل آناتولی و سوریه ادامه داد. ترکان سلجوقی که مسلمانان سنی مذهب و متعصبی بودند، در گذشته توسط امپراتوری بزرگ سلجوقیان فرمانروایی میشدند، اما پس از مرگ ملکشاه یکم در سال ۱۰۹۲ میلادی و پیش از آغاز جنگصلیبی این امپراتوری به ایالتهای کوچکتری تقسیم شد.
پس از مرگ ملکشاه، سلطنت روم توسط قلج ارسلان یکم ادامه یافت؛ و در سوریه نیز به وسیلهٔ برادر ملکشاه، تتش یکم، که در ۱۰۹۵ درگذشت؛ پسران تتش، فخرالملک رضوان و دقاق بن تتش، هرکدام به ترتیب، حکومت حلب و دمشق را به ارث بردند، همچنین سوریه میان امیرهایی که با یکدیگر ستیزه داشتند، مانند کربغا، اتابک موصل؛ تکهتکه شد.
مصر و بیشتر فلسطین توسط اعراب شیعه و خلافت شیعی و عرب فاطمیان کنترل میشد، که در پی از راه رسیدن سلجوقیان قلمروشان کوچکتر نیز شد. جنگ بین فاطمیان و سلجوقیان، دلیل بزرگ قطع دسترسی مسیحیان محلی و همچنین برای زائران غربی محسوب میشد. فاطمیان، تحت حکومت اسمی خلیفه احمد مستعلی قرار داشتند، اما در واقع توسط وزیر افضل شاهنشاه کنترل میشدند؛ آنان در ۱۰۷۳ اورشلیم را به سلجوقیان باختند (اگرچه بعضی از گزارشها ۱۰۷۶ گفتهاند)؛[۱۶] آنها مجدداً اورشلیم را در سال ۱۰۹۸ از آل ارتق که قبیلهٔ ترک کوچکی بود و کمی پیش از رسیدن صلیبیها به سلجوقیان پیوسته بود؛ بازپس گرفتند.
جنگ صلیبی مردم
با دستور پاپ، موعظه مردم توسط راهبان و کشیشان برای شرکت در جنگ و آزادسازی اراضی مقدس آغاز شد و براثر تبلیغات آنان، مردم عادی از جمله کشاورزان و بردگان به دعوت پاپ پیوستند و خود را آماده حرکت به سمت شرق کردند. رهبری این گروه از مردم عادی برعهده پطروس زاهد و والتر (والتر) بود. ۱۵هزار تن بدون کوچکترین ابزار و تدارک جنگی و آگاهی از نظام سپاهیگری، مارس تا اکتبر ۱۰۹۶ همراه پطروس از غرب اروپا به سوی سرزمینهای مقدّس در شرق به راهافتادند و کسانی هم بین راه با آنها همراه شدند و سرانجام به ایالت کولونی / کلن رسیدند. طی اقامت این افراد در ایالت راینلاند، کشتارهای وسیعی (یهودیان) صورت گرفت. صلیبیون پس از کشتار یهودیان حرکت خود را به سمت شرق و به مقصد قسطنطنیه ادامه دادند و بر سر راه خود شهرهایی همچون بلگراد و زمون را غارت کردند تا اینکه در اوت ۱۰۹۶ به حومه قسطنطنیه رسیدند. امپراتور بیزانس، آلکسیوس کومننوس، با مشاهده عدم آمادگی و قدرت نظامی صلیبیون پیشنهاد داد تا زمان رسیدن ارتش شاهزادگان و تیولداران منتظر بمانند اما درخواست از جانب صلیبیون رد شد و با عبور تنگه بسفور وارد خاک آسیای صغیر شدند.
نیمه سپتامبر صلیبیون فرانسوی با پیشرفتن تا دروازههای نیقیه (ازنیق)، پایتخت قلچ ارسلان سلجوقی، بهغارت روستاها و آبادیهای اطراف و کشتار ساکنان آنها که مسیحی بودند دست زدند. به فاصلهاندکی، ژرمنها و ایتالیاییها (بالغبر ۶هزار نفر) نیز به فرماندهی رینالد لومباردی دژ مستحکم زریگوردون/ زیریگوردوس را کهجزو قلمرو سلجوقیان بود، تصرف کردند و آن را قرارگاه خود ساختند. در پی این تجاوز آشکار، قلچ ارسلان با سپاهی مجهز، بهمقابله برخاست و قلعهرا پس از هشت روز محاصره، باز پسگرفت و ژرمنها را قلعو قمع کرد و رینالد و شمار زیادی را به اسارت گرفت. پطورس زاهد، به قسطنطنیه رفت تا از امپراتور کمک گیرد اما هرگز بازنگشت. ترکان سپس تلههایی در کنار رود و روستای دراکون برای سپاهیان والتر و سایر لشکریان عوام قرار دادند و بیشتر آناناز جمله والتر در ۲۱ اکتبر ۱۰۹۶ کشته شدند. بازماندگان این گروه با کمک کشتیهای بیزانسی به قسطنطنیه بازگشتند و در حومه شهر اسکان یافتند. بدینترتیب، حملهعوام با تلفات انسانی بسیار، به شکست انجامید.
حرکت شاهزادگان و امیران
تقریباً در همان تاریخی که پاپ اوربان دوم در مجمع کلرمون تعیین کرده بود. (۱۵ اوت۱۰۹۶)، امیران و تیولداران غرب اروپا در قالب چهار و، به روایتی ضعیف، پنج سپاه مجهز، از مناطق مختلف اروپا به سوی مشرق حرکت کردند.
گادفری بوین
فرمانده نخستین سپاه صلیبی گادفری دو بویون چهارم، دوکِ لورن سفلا واقع در شمال شرقی فرانسه، بود که همراه دو برادرش، با سپاهی بالغبر ۱۰هزار سواره و ۷۰هزار پیاده حرکت کرد و پس از عبور از مجارستان و بلغارستان به حومه قسطنطنیه رسید. امپراتور بیزانس از حضور این سپاه عظیم صلیبی در حومه قسطنطنیه احساس خطر کرد بنابراین تصمیم گرفت از این سپاه برای باز پس گرفتن شهرهایش که به تصرف سلجوقیان درآمده بود، استفادهکند. از اینرو، در اوایل ژانویه ۱۰۹۷ آنها را به شهر پرا واقع در آن سوی تنگه بسفور، در آسیای صغیر منتقل کرد. گادفری پس از سه ماه تحمل انواع فشارهای امپراتور، سرانجام با وی بیعت کرد و وعده داد تمام شهرهای قلمرو بیزانسیها در آسیای صغیر را بازپس گیرد و به نمایندگانامپراتور تحویلدهد. سپس در شهر پلکانیوم واقع در غرب نیکومدیا اقامت گزید و منتظر رسیدن سایر لشکریان صلیبی شد.
کنت بوهموند
دومین سپاه متشکلاز نورمانهای جنوب ایتالیا به رهبری کنت بوهموند (در روایاتعربی: بیمند)، امیر تارانتو، بود که قدرت و نفوذ سیاسی و نظامی زیادی داشت و با فنون جنگی کاملاً آشنا بود. وی در اوایل نوامبر ۱۰۹۶ با کشتی از شهر باری حرکت کرد و پس از عبور از شهرهای مهم اروپایی، در ۹ یا ۱۰ آوریل ۱۰۹۷، با امپراتور دیدار و بر اطاعت از او سوگند یاد کرد. امپراتور نیز ریاست کل این حمله صلیبی را به وی سپرد. سپس، بوهموند همراه با سپاهش راهی آسیای صغیر شد تا به سپاه گادفری ملحق گردد.
پیش از اقدام به جنگ، توافقنامهای میان سران صلیبی و امپراتور روم شرقی منعقد شد که طبق آن، صلیبیون غرب اروپا تعهد کردند تمام سرزمینهای امپراتوری را که پس از نبرد ملازگرد به تصرف سلجوقیان درآمده بود، پس از بازپسگیری به نماینده وی تحویل دهند و در مقابل، از انواع کمکهای امپراتور بیزانسی بهرهمند شوند.
کنت ریموند
رهبر سومین سپاه، متشکل از شوالیهها و تیولداران دو منطقه تولوز و پرووانس واقع در جنوب فرانسه، کنتِ تولوز، معروف به ریموند دو سنژیل بود که ظاهراً نیرومندترین سردار لشکریان صلیبی بهشمار میرفت. پاپ به همراه وی، آدمار را به نمایندگی خود و رئیسروحانی این حمله صلیبی فرستاد. این سپاه بزرگ که بالغ بر هشتاد هزار نفر جنگجو در آنحضور داشتند و مورخ مشهور نخستین جنگ صلیبی، رمون آگیلری، آن را همراهیمیکرد، در ۱۵ دسامبر ۱۰۹۶ از جنوب فرانسه حرکت کرد و در طول مسیر بارها درگیر جنگ شد. کنت ریموند به دعوت امپراتور بیزانس به قسطنطنیه رفت و بهرغم میل باطنی خود، بر اثر فشار و وساطت پاپ و برای حفظ یکپارچگی و وحدت سپاهیان صلیبی، سوگند خورد که امپراتور را محترم بدارد.
نبرد
نخستین هدف صلیبیان، تصرف نیقیه، پایتخت سلجوقیان روم بود. این شهر در نزدیکی دریای مرمره بر کرانه دریاچه اسکانی قرار داشت و راه نظامی رومی از این شهر میگذشت. آلکسیوس درصدد بود تا قبل از رسیدن زمستان به مقاصد خود در آسیای صغیر برسد بنابراین در اواخر آوریل، قبل از رسیدن نیروهای فرانسوی به قسطنطنیه فرمان حرکت به سمت نیقیه را صادر کرد. آلکسیوس زمان مناسبی را انتخاب کرده بود زیرا در این زمان قلج ارسلان، سلطان سلجوقیان روم، از دور از پایتخت خودُ در ملیطه که حاکم آنجا شورشی برپا کرده، با امیران دانشمندی مشغول جنگ منازعه بود. با رسیدن خبر حرکت صلیبی، قلج ارسلان با توجه به شکست نیروهای صلیبی طی جنگ صلیبی عوام آنها را دستکم گرفت و تصور میکرد صلیبیون جرئت نزدیک شدن به نیقیه را ندارند پس به نبرد خود با دانشمندیان ادامه داد اما با رسیدن گرد آمدن صلیبیون در پلکانوم، وی بیدرنگ عازم نیقیه شد اما قبل از رسیدن به شهر (۶ جمادی الآخر ۴۹۰/ ۲۱ مه۱۰۹۷)، صلیبیون شهر را محاصره کرده بودند.
صلیبیون در جمادیالاولی ۴۹۰/ ۶ یا ۱۵ مه ۱۰۹۷، نیقیه را محاصره کردند. شهر دارای بارو و دیوارهای مستحکمی بود که ارتفاع آن به ۴ میل میرسید که به وسیله ۲۴۰ برج نگهبانی میشد. گادفری در برابر دیوار شمالی، تانکرد در برابر دیوار شرقی و دیوار جنوبی نیز به ریموند گذاشته شد. ترکان مدافع، نیروهای کافی برای مقابله با صلیبیون نداشتند بنابراین نامهها و پیکهایی به جانب سلطان سلجوقی اعزام میکردند تا وی با سرعت بیشتری به سمت نیقیه حرکت کند. با رسیدن تجهیزات و تدارکات کافی و نیروهای مضاف، صلیبیون خود را برای تسخیر شهر آماده کردند.
نخستین نیروهای کمکی ترک پس ز رسیدن ریموند به شهر رسیدند و بعد از زد و خوردهایی بیحاصل عقب نشستند و منتظر سلطان و ارتشش شدند. در ۲۱ ماه مه، سرانجام سلطان سلجوقی از جانب جنوب به نزدیکی شهر رسید و بیدرنگ دست به حمله زد. فشار عمده ترکان بر جناح راست یعنی ریموند بود زیرا سایر نیروها در قسمتهای دیگر شهر نمیتوانستند به یاری برسند اما با رسیدن نیروهای کمکی تحت فرماندهی کنت فلاندرز، رابرت، ترکان راه به جایی نبردند و با تاریکی شب به سمت کوهستان عقب نشستند. با وجود عقب راندن نیروهای ترک، صلیبیون تلفات زیادی داده بودند اما با توجه به عقب راندن سلطان سلجوقی به ادامه نبرد امیدوار بود بنابراین تلاشهای خود را برای گشودن شهر آغاز کردند اما موفق نشدند. همچنین محاصره صلیبیون کامل نبود و شهر از جانب دریاچه از نظر تدارکات تأمین میشد. صلیبیون برای رفع این مشکل، از امپراتور بیزانس مدد خواستند تا وی راه دریاچه ببندند. امپراتور نیز ناوگانی به رهبری بوتومیتس عازم دریاچه کرد. نیروهای ترک که در تنگنا قرار داشتند، دستور نبرد همگانی را صادر کردند و با وجود نبردی سهمگین که تلفات بسیاری از دو طرف داشت، نتوانست محاصره را بشکند و ناگزیر عقب نشست. مدافعان شهر که از کمک قلچ ارسلان ناامید شدند، پیشنهاد امپراتور بیزانس مبنی بر تسلیم در مقابل حفظ جان مردم شهر را پذیرفتند و نیروهای بیزانسی در ۵ رجب۴۹۰/ ۱۹ ژوئن ۱۰۹۷، از طریق دریا و بدون اطلاع صلیبیون وارد شهر شدند و آنجا را پس از پنج هفته محاصره تصرف کردند.
پس از نبرد
با تسلیم شدن نیروهای مدافع شهر به نیروهای بیزانسی و تسلط کامل بر شهر، صلیبیون از این اقدام امپراتور بیزانس که بدون اطلاع دادن با آنها اقدام کرده بودُ آشفته شدند زیرا صلیبیون به تاراج غنائم و ثروت شهر چشم انداخته بودند اما اکنون تحت مراقبت شدید نیروهای بیزانسی توانسته بودند وارد شهر شوند و با دیدن بزرگان و نیروهای بیزانس که در حال انتقال ثروت نیقیه به پلکانوم بودند، کینه بیزانسیها را به دل گرفتند اما امپراتور توانست این کینه و خصومت را با بخشش تا حدی فرونشاند زیرا بیدرنگ دستور فرمان داد که تا به همه نیروهای هدایای غذایی داد شود و فرماندهان را برای دریافت هدایای خود به پلکانوم فراخواند.
پس از آمادگی مجدد نیروها برای حرکت، سپاهیان صلیبی و بیزانسی، سپس در دو دسته به سوی شهر دُرولیه (دورولایوم؛ امروزه نزدیک اسکی شهر) حرکت کردند. قلچ ارسلان پس از سقوط نیقیه با غازی بن دانشمند همپیمان شد و با سپاهیان متحد سلجوقی و ترکمان در نزدیکی شهر دُرولیه اردو زد.
یادداشت
انطاکیه زیر فرمان یاغی سیان ترکمان بود که از سوی ملکشاه سلجوقی به عنوان حاکم آنجا تعیین گردیده بود. یاغی سیان پس از آگاهی بر تهاجم صلیبیون مسلمانان را بسیج کرد. دقاق امیر دمشق و کربوغا، امیر موصل، با لشکرهایشان با شتاب حرکت کردند. خلیفه عباسی نیز وعده داد که سپاهی را به کمک انطاکیه بفرستد؛ ولی فیروز ارمنی که نخست مسیحی بود و بعد مسلمان شد و تا مقام معاونت یاغی سیان ارتقا یافت، پنهانی با فرمانده صلیبیون، بوهمند، ارتباط برقرار کرد و پنهانی انطاکیه را به او فروخت و راه ورود فرنگیان را به شهر هموار کرد. هنگامی که کربوغا به انطاکیه رسید وارد جنگ شد اما شکست خورد. سپس دقاق با لشکر شام عقب نشست و صلیبیها پیروزی سرنوشت سازشان را که راه ورود آنان به سرزمینهای مقدس را هموار میساخت، محقق ساختند.