دوران تیموریان در ایران چگونه سپری شد؟
تیمور از میان طایفه ای از مغولان ترک مآب شده به نام برلاس برخاست. این طایفه در سرزمینهای تحت تصرف الوس جغتای چادرنشینی می کردند.[۱] مقارن با انحطاط قدرت ایلخانان در ایران الوس جغتای نیز دچار بحران های شدید سیاسی و اجتماعی شده بود. مغولانی که در اراضی غربی النسب جغتای – هفت آب، ترکستان، ماوراءالنهر – استقرار یافته بودند به مرور زمان خود را با فرهنگ و سنن ترکی تطبیق داده و آیین اسلام را پذیرفته بودند. این طوایف که ریشه قومی متفاوتی داشتند و به احتمال امتزاجی از ترک و مغول به حساب می آمدند، با نام عمومی قراوناس شناخته می شدند. قراوناس در نیمه اول قرن هشتم هجری به قدرت اصلی ماوراءالنهر تبدیل شدند و اغلب خوانین جغتایی آلت دست و تحت نفوذ آنان قرار داشتند.
طایفه برلاس شاخهای از قراوناس ماوراءالنهر بودند که در دره کشکه دریا استقرار داشت. تیمور در سال ۷۳۷ هجری در میان خانوادهای بانفوذ از طایفه برلاس متولد شد امیر توغای پدر وی گرچه ثروت چندانی نداشت اما در میان اعضای طایفه برلاس از احترام زیادی برخوردار بود. تیمور در ایام نوجوانی به سرعت جذب نظامیگری شده و در دستگاه حکومتی عمویش حاجی برلاس – حکمران شهر کش – موقعیت قابل اعتنایی به دست آورد.
تیمور با هوشمندی توانست از نزاع مدعیان تاج و تخت جغتایی به بهترین شکل استفاده کند. اتحاد های زودگذر او با مدعیان مزبور به منزله پله های نردبان بود که صعود تیمور بر قدرت را تسهیل و تسریع میکرد. تیمور با خان چغتایی تغلق تیمور متحد شد و حکومت شهر کش و احتمالاً رهبریت طایفه برلاس را به دست آورد. بعد از مدت کوتاهی تیمور با امیرحسین یکی دیگر از مدعیان جغتایی از در اتحاد درآمد. متحدان به سرعت بر ماوراءالنهر مسلط شدند و تیمور علاوه بر به دست آوردن حکومت بخش وسیعی از ماوراءالنهر به نفوذ اجتماعی و شهرت فراوانی رسید. اما اتحاد تیمور با امیرحسین مدت درازی پایدار نبود. تیمور به یکباره تغییر سیاست داد و در حمله ای غافلگیرانه متحد خود را از میان برداشت و فرمانروای ماوراء النهر شد. تیمور بعد از ازدواج با یک شاهزاده خانم جغتایی لقب داماد گورکانی گرفت. اکنون وی قدرت کافی و مشروعیت لازم را برای تصاحب تاج و تخت جغتائیان را به دست آورده بود.
با این حال تیمور تمایل زیادی نداشته وارث رسمی و ادامه دهنده دولت جغتایی قلمداد شود. لذا از ابتدای کار قدرتی غالب و بانی حکومتی جدید جلوه کرد. تیمور ترجیح داد به عنوان یک مدعی مسلمان از لقب عربی – اسلامی امیر استفاده کند. او بیشتر پرورده یک جامعه اسلامی ایران شده بود و علاقه داشت تا به شکل قهرمانی مسلمان جلوه کند تا یک خان استپ نشین. به همین جهت به توسعه قلمرو خود بر سرزمینهای اسلامی در غرب تمایل بیشتری داشت. توجه او به استپهای شرقی بیشتر به منظور تامین امنیت مرزهای ماوراءالنهر – مرکز حکومتش – صورت گرفته است.
تیمور در سال ۷۷۱ هجری در ماوراءالنهر به قدرت رسید و تا سال ۷۸۳ هجری با فتح خوارزم و سرکوب شاخههای مختلف طوایف قراوناس پایه های حکومت خود را در این ناحیه تحکیم کرد و سپس با تنظیم یک نقشه دقیق متوجه تصرف غرب و جنوب قلمروی خود شد.
تیمور برای فتح ایران با شکل جدی مواجه نبود. پس از سقوط ایلخانان کشور قطع شده بود و در هر بخش سلسله ای مستقل حکمرانی میکرد. گذشته از عنادی که در بین سلسله ها وجود داشت، درون هر سلسله چند نفر برای کسب قدرت به جان همدیگر افتاده بودند.[۲] این اختلاف بع قدری عمیق بود که فکر اتحاد و یگانگی در برابر دشمن به مخیله هیچ یک از مدعیان قدرت در ایران خطور نمیکرد.
از طرف دیگر دلایل کافی وجود دارد که نشان بدهد شخصیت ها و رجال برجسته ایران آمدن تیمور به ایران را آرزو میکردند. تیمور در اکثر نواحی ایران با استقبال رجال برجسته مذهبی و سیاسی و اشراف مواجه شده است.[۳]
چنین عکس العملی از طرف قاطبه ایرانیان نمیتواند حیرت آور باشد. سلطه یک حاکم قدرتمند که ثبات سیاسی و اجتماعی را همراه خود در کشور استقرار دهد، برای مردم ایران از تحمل مدعیان مختلف قدرت کشور را به سرحد ویرانی کشانده بودند پذیرفتنی تر بود.[۴]
دودمان آل کرت که هم مرز با تیمور بود، اولین قربانی هجوم سراسری او شد. تیمور به بهانه عدم حضور ملک غیاثالدین آخرین امیر این دودمان در قوریتای او، در محرم سال ۷۸۳ هجری به هرات حمله کرد. با وجود استحکامات بسیار به آسانی آن را تسخیر کرد. سپس تیمور در همان سال به قلمرو سلسله جانی قربان در کلات و طوس حمله کرد. علیبیگ جانی قربان گرچه مدتی پایداری کرد، اما عاقبت شکست خورد و به سرنوشتی همانند امیر آل کرت دچار شد.
سربداران که به سختی از جانب دیگر امرای خراسان در فشار قرار گرفته بودند، حضور تیمور را موهبتی بزرگ تلقی کردند. خواجه علی موید آخرین امیر سربداری، تیمور را به عنوان فاتح پذیرفت و بدون جنگ و مقاومت سبزوار را به او تقدیم کرد و خود را بنده و تابع او شناخت.[۵]
تیمور در ادامه عملیات نظامی خود در خراسان به اسفراین حمله کرد. امیر ولی آخرین امیر مدعی خراسان را این شهر پناه گرفته بود. تیمور بعد از جنگی سخت شهر را فتح کرد. اسفراین بعد از فتح، عقوبت سختی را متحمل شد و کاملاً ویران گردید. در پی اسفراین تیمور به سیستان حمله کرد و آخرین امیر آل مهربانی سیستان در زرنگ پایتخت باستانی صفاریان نومیدانه در برابر جهانگشای تاتار مقاومت کرد، اما به زودی شکست خورد. زرنگ چنان به دست تیمور ویران گردید که دیگر هیچگاه روی آبادی به خود ندید. بعد از این تیمور به یک سلسله عملیات نظامی در شمال شرقی و مرکز ایران دست زد. او در کمتر از یکسال شرق و جنوب شرق ایران و مازندران را تحت تسلط کامل خود درآورد. فتوحات بعدی تیمور در ایران ضمن لشکرکشی معروف او در محدودههای زمانی زیر جامه عمل پوشید.
یورش سه ساله از ۷۸۸ – ۷۹۰
یورش پنج ساله از ۷۹۳ – ۷۹۷ هجری
یورش هفت ساله از ۸۰۱ تا ۸۰۷ هجری[۶]
در طی این یورش ها نه تنها ایران خسارات فراوانی دید و اکثر سلاله های محلی آن منقرض شدند، بلکه دولتهای اسلامی همجوار ایران نیز از آسیب و گزند لشکرکشی های تیمور در امان نماندند.
در طی یورش سه ساله، تیمور به مناطق مازندران، لرستان، آذربایجان، گرجستان حمله کرد و حکومت های مستقل این نواحی را برانداخت. همچنین وی به اصفهان یورش برد و بعد از شکست دادن حاکم مظفری در این شهر خرابی و کشتار بی سابقه انجام داد. بعد از واقعه اصفهان تیمور بدون زحمت و به راحتی وارد شیراز شد و ممالک مظفری را به این بازماندگان این دودمان که از در اطاعت وی در آمده بودند، تقسیم کرد. بدین ترتیب دودمان مظفری چند صباحی دیگر به عنوان دست نشاندگان تیمور در نواحی فارس به حکومت خود ادامه دادند.[۷]
در طی یورش پنج ساله تیمور مجدداً بسیاری از نواحی ایران را که حاکمان آنها در طی غیبت او سر به شورش برداشته بودند، تصرف و غارت نمود.
تیمور با فتح مجدد اصفهان خوزستان شیراز و از پای درآوردن شاه منصور مظفری به حکومت این دودمان خاتمه داد. علاوه بر این تیمور با سرکوب ترکمانان قراقویونلو در آذربایجان، در بند و شروان پسر خود میران شاه را به حکومت این نواحی گماشت.
در این زمان کم اردوی زرین علیه تیمور سر به شورش بر داشت که بیش از این با حمایت و همکاری تیمور بر تخت حکومت تکیه زده بود، بر سر تصرف آذربایجان با تیمور اختلاف و عناد پیدا کرد. پس از یک سلسله رویارویی های نظامی که در اطراف خوارزم، قفقاز و دشتهای قبچاق بین طرفین رخ داد، تیمور شهر سرای پایتخت اردوی زرین فتح و ویران نمود.
در پی این شکست توقتمش با سلطان مملوک مصر علیه تیمور عقد اتحاد بست و مجدداً به آذربایجان حمله کرد. اما کاری از پیش نبرد و دوباره هزیمت یافت. تیمور در مستملکات اردوی زرین تا شهر مسکو پیشروی کرد. در اثر حملات تیمور ضربه مهلکی به تجارت اروپا و آسیای مرکزی وارد آمد. زخمهایی که تیمور بر پیکر دولت مسلمان قبچاق وارد آمد. هرگز بهبود نیافت و دولت اردوی زرین هیچ گاه توانایی و عظمت گذشته خود را باز نیافت.[۸]
در فاصله بین یورش پنج ساله و هفت ساله تیمور به بهانه توسعه اسلام و مبارزه با کفار به هند حمله ور شد و با شکست دادن سلطان محمود تغلق دوم حاکم حکومت مسلمان هند، شهر دهلی را تصرف و غارت کرد. امیر تیمور مطابق عادت مالوف خود، دستور داد که ارباب حرف و صنایع شهر دهلی را به سمرقند تبعید نمایند. در اثر ویرانیها و کشتارهای تیمور در هند، امپراتوری مسلمان هند دچار و تزلزل و هرج و مرج گردید و ضربه مهلکی بر پیکر اسلام در این شبه قاره وارد آمد. [۹]
تیمور بعد از ویران کردن حکومت هند به سمرقند مراجعه کرد، ولی به دلیل اعمال شنیع و قتل و تخریبی که پسر مجنون وی – میران شاه – در آذربایجان مرتکب شده بود، مجددا به ایران لشکرکشی نمود. در این حمله که به یورش هفت ساله معروف است. تیمور بعد از عزل میرانشاه و سر و سامان دادن به امور آذربایجان به اصلی ترین و قوی ترین دشمنان خود حمله کرد. در این زمان دو امپراتوری نیرومند اسلامی در غرب یعنی امپراتوری عثمانی و حکومت ممالیک مصر به تحریک و وساطت سلطان احمد جلالی علیه پیشروی های تیمور متحد شده بودند.[۱۰]
تیمور ابتدا خواست که به شیوه سیاسی و ارسال سفیر با این و دولت ارتباط برقرار کند. اما تحریکات سلطان احمد جلایر و قراقویونلو مانع موفقیت فعالیتهای مسالمت جویانه تیمور شد. به طوری که نه تنها این دو دولت به پیشنهادهای او پاسخ مثبت ندادند، بلکه سفرهای تیمور را نیز کشتند. لذا تیمور بعد از به دست آوردن فرصت مناسب به هر دو دولت مصر و عثمانی یورش برد.
بعد از مرگ برقوق حاکم قدرتمند ممالیک مصر، تیمور فرصت را برای حمله به مستملکات این دو دولت محترم شمرد. تیمور ابتدا به سوریه حمله کرد و بعد از فتح حلب و حماه و حمص و بلعبک روانه دمشق شد. فرج، سلطان جوان ممنوع برای مقابله با تیمور از قاهره به دمشق آمد، اما از تیمور شکست خورد و به مصر عقب نشینی کرد. با فتح د دمشق تمام نواحی سوریه به دست تیمور افتاد.
سپاهیان او در دمشق کشتار هولناکی کردند.[۱۱] بعد از این تیمور به جهت یکسره کردن کار سلطان احمد جلایر که عامل این آشوب ها محسوب می شد. از ادامه فتوحات در مستملکات مالی صرف نظر کرد و مجدداً به بغداد لشکر کشید. سپاهیان او ۲۷ ذیقعده سال ۸۰۳ هجری بغداد را تصرف کردند. لشکریان تیمور دارالسلام مسلمین و شهر یگانه سرزمینهای اسلامی را چنان بیان نمودند که هیچ مناره ای در آن پا بر جا نماند. بنا به نوشته عجایب المقدور تیمور دستور داد هر یک از لشکریان وی سر دو نفر از اهالی بغداد را بریده و سرهای آنها مناره ها بسازند.[۱۲]
بعد از این پیروزیها، تیمور متوجه مقتدرترین دشمن خود یعنی ایلدرم بایزید عثمانی شد. در این زمان دولت عثمانی قلمروی وسیعی از سیواس در آسیای صغیر تا منتهی الیه یونان و بلغارستان در اروپا داشت. تیمور بعد از یافتن متحدانی در میان حاکمان محلی آناطولی، ابتدا به سیباس حمله کرد و بعد از نبردی سخت این شهر را به تصرف درآورد و طغرل پسر بایزید را که در طی جنگ اسیر شده بود، کشت. بدین طریق جنگ بین دو طرف اجتنابناپذیر گردید.
طرفین در حوالی آنکارا در مقابل هم صفآرایی کردند. بعد از نبردی سخت عاقبت لشکریان بایزید بایزید هزیمت یافتند و خود او اسیر تیمور شد. تیمور بعد از این پیروزی مدت هشت ماه در آناطولی توقف کرد و در طی این مدت بسیاری از شهرها و نواحی منطقه را فتح کرد و مجدداً حکومت های محلی پیشین را که به دست عثمانیها منقرض شده بود، احیا نمود. بدین ترتیب حکومت عثمانی را دچار آشفتگی ساخت. نتیجه اقدامات نظامی تیمور در آناطولی چندان برای دولت عثمانی مهلک بود که مورخان عقیده دارند تیم تثبیت و توسعه بزرگترین امپراتوری اسلامی را نیمقرن به تعویق انداخته است.[۱۳]
تیمور بعد از پیروزی در نبرد آنکارا فتح نامه هایی به پادشاهان فرانسه و انگلستان فرستاد و دوستی دولتهای غرب مسیحی را به خود جلب کرد. بار دیگر همان وضعی که در زمان ایلخانان به وجود آمده بود تکرار شد و پادشاهان اروپایی از دشمنی بین دو قدرت اسلامی کمال استفاده را نمودند. منتها این بار جای پادشاهان ایلخانی، تیمور و برجای ممالیک مصر، عثمانیان نشسته بودند.[۱۴]
اکنون تیمور توانسته بود بخش اعظمی از دنیای اسلام را فتح کند، اما فتوحات او نه تنها باعث وجود وحدت مجدد سرزمینهای اسلامی و احیای عظمت اسلام نشد، بلکه عامل تشدد و پراکندگی بیشتر در دنیای اسلام و وسیع تر شدن معضلاتی گردید که در طی سه صد از قرن هفتم تا دهم هجری دنیای اسلامی دچار ان گردیده بود.
تیمور برخلاف استعداد فوق العاده که در نظامیگری و فتح بلاد و شهرها داشت در کشورداری و اداره امور حکومت ناتوان بود و تشکیلات سازمانی قوی و جدیدی را برای اداره سرزمینهای گستردهای که موفق به فتح آنها شده بود به وجود نیاورد. به همین جهت دولت مقتدر و ممالک پهناور تحت سیطره تیمور که اکثر قسمت های سرزمین های اسلامی را شامل میشد. بعد از مرگ او در هم ریخت و قلمرو حکومت تیموریان بسیار تقلیل یافت.
با این حال ظهور و جهانگیری تیمور بعد از واقعه مغول مهمترین حادثه تاریخ جهان اسلام در فاصله قرون هفتم تا دهم هجری محسوب می شود. بدون شک سرنوشت بعدی تمام بخش های دنیای اسلام تحت تاثیر این حادثه عظیم قرار گرفته است. این فروپاشی همزمان با مرگ او آغاز شد با اینکه تیمور پیر محمد بن جهانگیر را به جانشینی خود انتخاب کرده بود، لیکن خلیل سلطان، با مساعدت بعضی از امیران سپاه به تخت تیمور نشست. اما خلیل سلطان به زودی مغلوب شاهرخ، پسر چهارم تیمور شد. با این حال تدبیر و جنگاوری شاهرخ نیز نتوانست نظم و شالوده از دست رفته حکومت تیموریان را بازگرداند و از تجزیه حکومت پیشگیری نماید. به هرحال امپراتوری تیمور با وجود اولاد و احفادی پر از استعداد و فطانت چون شاهرخ، الغ بیگ و سلطان حسین بایقرا، به سرعت از بین رفت و به ماوراءالنهر خراسان محدود شد.[۱۵] سر زمین های غربی آنها به چنگ قدرتهای رو به اعتلای ترکمانان عثمانی و راه قویونلو و آق قویونلو افتاد.
تیموریان آخرین سلسله اسلامی بودند که از میان طوایف ساکن دشتها و استعفا برخاسته بودند. بعد از آنها با روی کار آمدن دولتهای مختلف چون دولت عثمانی و صفوی و دولت مغولان هند، روزگار یورش های بزرگ استپ نشینان خاتمه یافت.
دوره تیموری علی رغم آشفتگی های سیاسی و نظامی دوره اعتلای فرهنگ و هنر اسلامی در سده های میانه محسوب میشود. مکتب های برجسته ادبیات فارسی و ترکی جغتایی، معماری و نقاشی و کتاب سازی در دنیای اسلامی در این دوره پایه گذاشته شد که شکوفایی واپسین آنها در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات، با شاعرانی چون جامی، امیر علیشیر نوایی و نقاشانی چون بهزاد متجلی گشت.[۱۶]
برای مطالعه
سلسله تیموریان | ۹۱۳ – ۷۷۱ ه .ق |
امیر تیمور گورکان
پیرمحمد نوه تیمور خلیل سلطان نوه تیمور شاهرخ پسر تیمور الغ بیگ پسر شاهرخ عبدالطیف پسر الغ بیگ عبدالله نوه شاهرخ ابوسعید نوه میرانشاه حسین بایقرا (دوره اول حکمرانی) یادگار محمد نوه بایسنقر حسین بایقرا (دوره دوم حکمرانی) بدیع الزمان پسر حسین بایقرا مظفر حسین پسر حسین بایقرا استیلای ازبکان بر هرات[۱۷] |
۷۷۱
۸۰۷ ۸۰۷ ۸۰۷ ۸۵۰ ۸۵۳ ۸۵۴ ۸۵۵ ۸۷۳ ۸۷۵ ۸۷۵ ۹۱۱ ۹۱۱ ۹۱۳ |
[۱] . همان، ص ۵۱۷.
[۲] . گروسه، ص ۷۰۰
[۳] . رویمر، ص ۸۳.
[۴] . گروسه، ص ۷۰۱.
[۵] . همان، ص ۷۰۴.
[۶] . رویمر، ص ۹۴ .
[۷] . یزدی، ظفرنامه، ج ۱، ص ۳۲۰، میر جعفری، ص ۲۸-۲۶.
[۸] . . میر جعفری، ص ۳۱-۲۸.
[۹] . ر.ک، شامی، ظفرنامه، ص ۱۸۷ و بعد. یزدی، ج ۲، ص ۷۵، میر جعفری، ص ۳۲ و بعد.
[۱۰] . رویمر، ص ۱۸- ۱۱۷
[۱۱] . رویمر، ص ۱۸- ۱۱۷
[۱۲] . ابن عربشاه، عجایب المقدور، ص ۱۷۱.
[۱۳] . میر جعفری، ص ۳۸-۳۷.
[۱۴] . همان، ص ۴۰- ۳۹.
[۱۵] . همان، ص۷۶-۷۵.
[۱۶] . باسورث، ص ۵۱۹.
[۱۷] . همان، ص ۵۱۶-۵۱۵.
منبع:
- تاریخ جهان اسلام از قرن هفتم تا دهم هجری ، علیرضا خزائلی، انتشارات دانشگاه پیام نور
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی
با تشکرازخانم صادقی برای شریک ساختن معلومات مفید تاریخی که در سایط تاریخ ما میگزارند موفقیت های هر چه بیشتر نصیب تان باد
با احترام فیض الله همراز کارمند بخش نظارت ارزیابی تحقیق وآموزش بنیاد انکشافی آقاخان افغانستان