مروری بر سفر رضاخان به ترکیه بر اساس خاطرات
در مقاله ای که پیش رو دارید، زمینهها و پیامدهای این مسافرت، مورد بازخوانی قرار گرفته است.
پیشینه تجددخواهی در کشورهای اسلامی
تسلط از راه عنصر وفادار
تغییرات اصلاحی در راستای اجرای دستورات ارباب
انگلستان برای اجرای سیاستهای سلطهجویانه خود در ایران، پس از روی کار آوردن رضاخان، همان برنامههایی را که توسط کمال آتاتورک در ترکیه اجرا کرده بود، در پیش گرفت؛ لذا در این دوران آزادیهای سیاسی و مدنی در کشور منتفی و در حوزههای اجتماعی و در جزئیات زندگی مردم دخالتهای بسیاری صورت گرفت. به عنوان مثال با تصویب قانون لباس متحدالشکل در سال ۱۳۰۷، قرار میشود که همه مردم کلاه پهلوی بر سر بگذارند و لباس متحدالشکل بپوشند. هرچند تصویب این قانون مورد مخالفت نمایندگانی همچون سیدرضا فیروزآبادی قرار میگیرد، اما عوامل رضاخان در مجلس با اعتقاد به اینکه لازمه پیشرفت و تجدد تغییر لباس و کلاه مردم است، آن را به تصویب میرسانند. کنسول فرین در تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۲۸، در گزارشی تحت عنوان «تغییر مد در ایران» شرایط و فضای اجرای قانون اصلاح لباس در ایران را چنین توصیف کرده است: «در چند ماه گذشته پیشرفت قابل توجهی در جا انداختن کلاه پهلوی دیده میشود، کلاه استوانهای شکلِ لبهداری که قرار است جایگزین دستارهای سنتی و کلاههای بیلبه و عمامه مسلمانان شود…. به نظر میرسد دولت ایران گمان میکند که لباس شخصیت شهروندانش را نیز تغییر میدهد و در نتیجه آنها را برای انجام اصلاحات دیگر آمادهتر میکند و به ویژه اینکه از نفوذ ملاها، که قشر مرتجع ایران هستند، کاسته میشود…» فرین در گزارش دیگری با عنوان «اصلاح لباس در ایران» در ۲۸ دسامبر ۱۹۲۸ مینویسد: «.. قبلاً کلاه جدید به همراه کت کوتاه تنها برای کارمندان کشوری اجباری بود. اکنون مجلس قانونی را به تصویب رسانده که بر اساس آن لباس پهلوی تا ۲۲ مارس ۱۹۲۹ در تمام شهرها و تا ۲۲ مارس ۱۹۳۰ در تمام مناطق غیرشهری اجباری میشود. شایع شده است که اصلاح لباس به زودی شامل حال جنس لطیف نیز خواهد شد و مجلس با تصویب قانونی زنان مسلمان را ملزم میسازد چادر سیاهرنگشان را که خارج از خانه با آن صورت و اندامشان را میپوشانند، کنار بگذارند…. به نظر میرسد دولت ایران این لباس جدید و هماینک اجباری را نشانهای بیرونی و آشکار از تغییر درونی تلقی میکند و آن را اولین گام مهم در مسیر مصطفی کمالپاشا میداند که رضاشاه آشکارا راه او را دنبال میکند. ظاهراً گمان میشود که پوشیدن کت و به سر کردن کلاه لبهدار به جای ردای بلند، مردم را برای قبول سایر نوآوریهایی که روزنامهها، احتمالاً به اشاره شاه، تبلیغ میکنند، آمادهتر ساخته است. این بدعتها شامل بهکار گرفتن حروف لاتین، جدایی کامل دین از سیاست، مدرنسازی روابط عشقی و سنتهای ازدواج و … میشود». از دیگر اقدامات رضاخان که رویکرد غربگرایانه داشت و در راستای تحقق برنامههای سلطهجویانه انگلیس بود، آزادی کشف حجاب بود. حتی به همین مناسبت اماکنی همچون کلوپ ایران برای رقص مختلط زنان و مردان تأسیس و از مقامات نظامی و سیاسی خواسته میشود با همسران و فرزندانشان در مجالس آن شرکت کنند. علاوه بر آن در ادامه برنامههای استعماری انگلیس برای مقابله با اسلام، از سال ۱۳۱۲ هـ. ش با برپاداری مراسمهای عزاداری و حرکت دستجات در خیابانها جلوگیری میشود. البته لازم به ذکر است که ۵۳ نفر از روشنفکران دوره مشروطه که رویکرد غربگرایانه داشتند، در این مسیر رضاخان را همراهی میکردند. افرادی نظیر محمدعلی فروغی، سیدحسن تقیزاده، عبدالحسین تیمورتاش، سیدمحمد تدین، علیاکبر داور، نصرتالدوله فیروز، سردار اسعد بختیاری، جعفرقلیخان، علیاصغر حکمت و رضازاده شفق. در خصوص عدم پایبندی رضاخان به اسلام و تأثیرپذیری از مشاورانش، تاجالملوک همسر او در خاطراتش مینویسد: «مرحوم آقای محمدعلیخان فروغی خیلی باسواد بود و علاوه بر آنکه طرف مشورت رضا قرار میگرفت ساعتها مینشست و برای رضا از تاریخ گذشته ایران تعریف میکرد… ما هم در آن موقع مینشستیم و صحبتهای محمدعلیخان را گوش میکردیم. فروغی علت همه بدبختی ایرانیان را اعراب پیرامون ایران میدانست و… میگفت چندان به اسلام اطمینان ندارد و بلکه مادر همه ادیان الهی و وحدانی آیین زرتشت است و بقیه ادیان به ترتیب از روی آیین باستانی ایرانیان تقلید شدهاند. رضا از این حرفها خوشش میآمد و… کار به جایی رسیده بود که رضا میگفت شبها خواب کورش هخامنشی و داریوش را میبیند! بنده باید عرض کنم که مرحوم محمدعلیخان فروغی که مدتها وزیر فرهنگ و معارف بود و خیلی خدمات به فرهنگ مملکت ما کرد به تاریخ بسیار وارد بود و همین روایتهای تاریخی او بهکلی ضمیر رضا را عوض کرد… و کار به جایی رسید که به کلی منکر بهشت و جهنم شد و میگفت در آن دنیا آتشی وجود ندارد بلکه این آتش را ما از این دنیا با خودمان میبریم. بهشت و جهنم را خود انسان در این دنیا برای خودش میسازد!»
دیوانه تقلید از کمال پاشا
شیفتگی رضاخان نسبت به رفتار و اقدامات غربگرایانه کمال آتاتورک، پیشتر از سفر به ترکیه شکل گرفته بود به طوری که روزنامه مورنینگ پست در شماره ۱۲ اکتبر ۱۹۲۴ (۲۰ مهر ۱۳۰۳) خود، به این شیفتگی اشاره کرده و در مقالهای تحت عنوان «مرد توانای ایران» مینویسد: «رضاخان نسبت به کارهای بزرگ و عملیات نظامی همسایه ترک خود مصطفی کمال بسیار شیفته شده و در تقلید از برنامه سیاسی او نیز تردیدی به خود راه نداده است». یک سال بعد همین روزنامه در شماره دیگر خود در مقالهای تحت عنوان «سوابق رضاخان و همچشمی او با مصطفی کمالپاشا» پیشبینی سیاسی خود را تحققیافته میبیند و چنین مینویسد: «رضاخان پس از ارتقا به نخستوزیری موافقت قطعی خود را با جمهوریت اعلام و خویش را نامزد ریاست حکومت کرد، ولی بر اثر مخالفت علما اقدام او موقتاً عقیم ماند… با وجود این تحت تأثیر روش همانند خود مصطفی کمالپاشا در ترکیه قرار گرفت و در سیاست ضدسلطنت خود اصرار ورزید و در اوایل سال جاری (۱۳۰۴ هـ. ش) هنگامی که مجلس را وادار به تصویب قانون تفویض فرماندهی ارتش خود نمود کار را پیش انداخت». البته رضاخان چندان هم در مسیر مدرنسازی ایران موفق نبود چراکه علما و روحانیون در ایران برخلاف ترکیه با آگاه ساختن مردم و مبارزاتی که در این راه انجام دادند، مانع انجام اقدامات غربگرایانه رضاخان شده و اجازه تغییر ساختار حکومت و تبدیل آن به ریاستجمهوری مادامالعمر رضاخان ندادند. با این وجود شیفتگی رضاخان نسبت به فرهنگ غربی به خصوص تفکری که کمال پاشا در ترکیه اجرا میکرد، سبب شد در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ و در رأس هیئتی ۱۷ نفره که اکثرشان کارشناسان نظامی بودند، سفری به ترکیه داشته باشد. باقر کاظمی وزیر امور خارجه، حسین سمیعی رئیس تشریفات داخلی، حسین شکوه رئیس دفترمخصوص، قرهگوزلو رئیس تشریفات، امیرلشکر امان الله جهانبانی، سرتیپ عبدالرضا افخمی، سرتیپ صادق کوپال، سرهنگ حسن ارفع، سروان محمود خسروانی، سروان حسینقلی اسفندیاری، سروان عبدالله ظلی، سروان علیاصغر مزینی، ستوان یکم محسن قدیمی، عباس فروهر معاون تشریفات وزارت خارجه، حسین قدسی منشی وزیر خارجه، یوسف شکرانی عضو دربار و اسدالله ارفع رئیس بخش رمز ستاد ارتش، در سفر به ترکیه همراه رضاخان بودند. برخی معتقدند علت انتخاب یک هیئت نظامی از سوی رضاخان در این سفر برای آن بوده که طبق گزارشهایی که به دستش رسیده بود میدانست آتاتورک قصد دارد قدرت نظامی کشورش را در جریان این سفر به تصویر بکشد.
دعوت به ترکیه
سفر رضاخان به ترکیه که در واقع تنها سفر خارجیاش بود، در راستای اجرای سیاست غربگرایانه اربابان انگلیسیاش صورت گرفت و اهمیت آن به اندازهای بود که گزارشهایش از طریق جراید آن روز خصوصاً شفق سرخ و اطلاعات منتشر و حتی در سینماها و تالارهای نمایش، به تصویر کشیده شد. پس از ورود رضاخان در ۲۱ خرداد به خاک ترکیه علاوه بر بازدید از مقر حزب خلق، ساختمان ریاست جمهوری و وزارت خارجه و مجلس ملی ترکیه، سربازخانهها، رژههای هوایی، دریایی و زمینی، استحکامات تنگههای داردانل و بسفر، قصرهای سلاطین عثمانی، میدان اسبدوانی از مدرسه پیشاهنگی دختران و پسران و چند مجلس موسیقی و رقص و آواز نیز دیدن کرد. اما آنچه بیش از هر مسئله مورد توجه رضاخان قرار گرفت، ظاهر مدرن زندگی اجتماعی مردم ترکیه و حضور زنان و دختران بیحجاب بود. روزنامه اطلاعات در خصوص بازدید رضاخان از مدرسه دختران بیحجاب مینویسد: «یکی از مراکزی که رضاشاه هنگام دیدار از ترکیه انجام داد دیدار از مدرسهای در آنکارا بهنام عصمتپاشا بود که در این مدرسه دختران بیحجاب ترک تربیت خانهداری و صنایع دستی را میآموختند و هنگام ورود شاه تمام دختران مؤسسه مزبور با کف زدنهای ممتد خود مقدم ملوکانه را تهنیت گفتند». ظواهر اروپایی ترکیه در این سفر ۳۸ روزه آنچنان رضاخان را مجذوب اقدامات آتاتورک ساخت که نهایتاً در ضیافت شام کمال آتاتورک، طی نطقی انگیزه خود را از این سفر اینطور توضیح میدهد: «مدتهاست با کمال خوشوقتی ناظر ترقیات عظیم ملت دوست و همجوار خود لزوم دوستی با ترکیه را احساس میکردم و به همین مناسبت خوشبختانه امروز مشاهده میکنم که این دوستی در آتیه از هر تزلزل مصون خواهد بود و دو ملت همسایه و برادر میتوانند با کمال اعتماد و اطمینان به یکدیگر متکی بوده و وظیفه مقدس خود را که ادامه ترقیات و توسعه تمدن است ایفا نمایند». در رابطه با شیفتگی رضاخان از وضع ظاهری زنان و دختران ترک، مستشارالدوله صادق، سفیر ایران در ترکیه، میگوید: «رضاشاه پس از ضیافتی که حزب خلق ترکیه به مناسبت حضور او ترتیب داده بود، به عمارت این حزب در آنکارا رفت و تا ساعاتی که از نیمهشب گذشته بود نخوابید و در تالار عمارت قدم میزد و فکر میکرد و هر از چندگاهی با صدای بلند میگفت عجب! عجب! وقتی شاه متوجه شد که من در گوشه تالار ایستادهام، من را صدا زد و گفت تصور نمیکردم ترکها تا این حد پیشرفت و ترقی کرده باشند و در اقتباس تمدن از اروپا پیش رفته باشند. حال میبینم که ما خیلی عقبماندهایم بهخصوص در قسمت تربیت زنان. من در جواب شاه گفتم در سایه حضور شما ملت و مملکت پیشرفت بسیاری کرده است، اما رضاشاه جواب داد: هنوز عقب هستیم و باید بهسرعت و با تمام قوا در زمینه پیشرفت زنان اقدام عاجل کنیم…»
سخن پایانی
با سلام
متاسفانه زمامداران چند قرن پیش بسیار بی کفایت و بی غیرت نسبت به خاک و مردم سرزمین خود بودند ،من سالها پیش وقتی شروع به خواندن کتاب های تاریخی کردم متوجه شدم نویسنده تمام کتابهای تاریخی درباره ایران یا انگلیسی و یا فرانسوی بودند و همیشه فکر میکردم یه نویسنده انگلیسی چرا باید بیاد ایران درباره تاریخ ما تحقیق کنه تا یک کتاب بنویسه؟بعد متوجه شدم کتابهای جغرافی و اطلاعات مربوط به آن ،اقتصاد ،مردم شناسی و جامعه شناسی همه بیشتر توسط نویسنده های انگلیسی تهیه شده و اینجا بود که متوجه شدم تحقیقات بهانه ای برای شناخت وجب به وجب خاک ایران ،امکامات و معادن و …جامعه شناسی برای آشنایی با فرهنگ مردم ایران بمنظور بدست آوردن راهکارهای بهتر برای تسلط و غارت مردم بوده ،آنها تاریخ ما را مطالعه کردن و بهتر از خودمان با مردم ما آشنا شدن و فهمیدن بهترین راه تسلط بر مردم ایران ورود از در مذهب است و هر جا که لازم بود مردم کنار زده شوند با تزریق خرافاتهای دینی آنها را دور میکردند و….اما درک نمیکنم چطور پادشاهان آن زمان انقدر بی تفاوت نسبت به وطن و ثروت این وطن بودند با وجود اینکه همیشه هم محتاج پول بودن