نقدی بر کَل‌کَل فوتبالی وزیر و فرهاد

فرزین پورمحبی

«وقتی رئیس سازمان بهزیستی کشور بدون هیچ تعارفی می‌گوید: یک سوم جمعیت کشور دچار اختلالات روانی هستند باید خیلی بیشتر از کرونایی که تا به حال کمتر از یک بیستم جمعیت کشور را درگیر کرده و یک دهم درصد تلفات داشته نگران بود!
چرا ما اینگونه شدیم؟ چرا مثل آب خوردن یکدیگر را بی شعور و بدون سواد و با درک و فهم پایین خطاب می‌کنیم؟ چرا سریع جوگیر شده و به یکدیگر به شکل فیزیکی حمله و به شکل متافیزیکی توهین می‌کنیم؟ کمی به کامنت‌های جاری نظری بیفکنید! چرا با چیزی که مخالفیم، حاضریم سر به تنش نباشد؟ چرا خیلی از آنهایی که مثل ما فکر نمی‌کنند را بدون عذاب وجدان به جوخه اعدام می‌سپاریم؟!
بله؛ یک دلیلش بدون شک فشارهای اقتصادی و کروناست؛ اما اگر اینگونه است چرا این مسئله در اهالی شهرت و صاحب مال و مکنت و دارای سلامت جسم و جان هم وجود دارد؟ پس شاید فشارها از جای دیگری است؛ به جز اقتصاد و بیماری که اینگونه در پمب بنزین‌ها، میادین ورزشی، سر جای پارک ، معاملات تجاری، نقدهای هنری و … خودشان را نشان می‌دهند! اگر نظر من را می خواهید اِشکال همان فرهنگی است که سال ها با آن مبارزه شده و از اقتصاد مهمتر قلمداد شده است؛ بله، ضعف ما فقر فرهنگی است که هیچ وقت جدی گرفته نشده است. 
با چنین فقری دیگر اجرای فنون رزمی و توهین‌های بعد از هر مسابقه ورزشی به عنوان یک دِسِر و به شکل یک رسم دیرینه نهادینه شده است. بازیکنان در مستطیل سبز مشت‌شان را می‌زنند، مربیان و سرپرستان در فضای داغ رسانه‌ها حرفشان را با توهین می‌زنند و هواداران هم در فضای مجازی از خجالت هم درمی آیند! کسی حوصله بحث و استدلال ندارد؛ چون چیزی در چنته ندارند با این وضعیت فرهنگ و هنر و کتاب در این کشور،
همه ترجیح می‌دهند برای به کُرسی نشاندن حرفشان به هم بپرند و معلوم نیست از اینکه ثابت کنند، طرف مقابل خنگ و بیشعور است، دقیقا چه چیزی به آنها می‌رسد؟!

منطق و گفتگو شده کشک و معمولا حق با کسی است که بیشتر داد می‌زند و سینه چاک ‌می‌دهد و یقه جر می‌دهد و شکم سفره می‌کند! همه با نسخه قیصر می خواهند مشکلشان را حل کنند با احساسات ناب و خیلی هم حساس به همه چیزشان!
حالا به این ماجراها، تمسخر وزیر محترم را هم اضافه کنید که نمی‌دانیم این یکی را کجای دلمان بگذاریم؟! ای کاش فقط تمسخر یکی از تیم‌های پرطرفدار کشور بود؛ تمسخر افتخارآفرینی این تیم در آسیا بود!

وقتی گفته می‌شود در بازی‌های آسیایی باید به فکر ملیت بود نه باشگاه؛ آخر چرا وزیر محترم دقیقا از همین نقطه ضربه کاری خود را به نصف جمعیت جوان و احساسی کشور وارد می‌کند؟ اصلا چرا یک دولتمرد طرفدار یکی از دوتیم ورزشی متعلق به خوددولت است؟ آیا فردا این شائبه ایجاد نمی‌شود که ادعای مسئولان تیم استقلال مبنی بر حمایت بیشتر دولت از تیم پرسپولیس صحیح است؟ اصلا اگر هم وزیر محترم دوست داشته باشد طرفدار یکی از تیم ها باشد نوش جانش؛ چرا به جای اینکه به تیم مورد علاقه‌اش تبریک بگوید تیم مقابل را مسخره می‌کند؟ فردا روزی جوان‌ها باید از چه کسی الگو بگیرند، وقتی از آنها خواسته می‌شود در استادیوم‌ها فقط تیم خود را تشویق کنند و به تیم مقابل و جد و آباد بازیکنانشان توهین نکنند؟  
در ضمن این سوال هم پیش می آید که آیا زبان گفت وگوی دیپلماسی داخلی و خارجی دولتمردان ما با همین منطق است؟ البته باید گفت طبق شواهد متاسفانه آنها هم …. بگذریم!
از آن طرف سرمربی یکی از پرطرفدارترین تیم های ورزشی آسیا و الگوی هزاران جوان چرا باید اینگونه از خجالت یک وزیر دربیاید؟ به خدا این فرهنگ و ادبیات و دین و مصب ما نیست! ما داریم دقیقا به کجا می رویم؟ چرا این همه با هم دشمن شدیم؟
به خدا قسم که اگر با همین فرمان به جلو برویم، مشکلاتی خیلی بیشتر از اینها گریبان‌مان را می‌گیرد؛ همچون جنگ های خیابانی و بمب‌گذاری‌هایی مانند مدارس و دانشگاه‌های افغانستان و …؛ اینها همه نشانه است باید چسبید به عوارض خطرناکتری که بعدها یقه‌مان را خواهد گرفت! هشدار اهالی فرهنگ را جدی بگیرید…. خدا به دادمان برسد …»

پایان خبر / تاریخ ما

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.