نقش دانشکده علوم انسانی در چرخه نظریهپردازی به منظور توسعه علمی کشور
بنا بر این پژوهش، کارآمدی عملی نظریهپردازی، مشروط به عملیاتی شدن دانش تولید شده و حرکت آن از گام استدلال قیاسی(نظریه هنجاری) به گام استدلال استقرایی(نظریه توصیفی) در چرخه نظریهپردازی است. محققان در پژوهشی با عنوان «مشارکت دانشگاههای علوم انسانی در چرخه نظریهپردازی و نقش مراکز رشد علوم انسانی» آوردهاند، نظریه آزمایی در گام استدلال استقرایی را میتوان ماموریت اصلی دانشگاه علوم انسانی محسوب کرد. در این چرخه، بیقاعدگیهای دیده شده منجر به تولید دانش، نظریهپردازی و دستیابی به مرجعیت دانشگاه علوم انسانی محسوب میشود.
این پژوهش توسط محمد حسن حسینی از دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات تهران انجام شده که نشان میدهد، با توجه به ماهیت ذاتی دانشگاههای علوم انسانی در ارتباط مستقیم با جامعه، ایجاد مراکز رشد علوم انسانی میتواند موجب ارتباط مستقیم اساتید دانشگاهها با جامعه شده و تولید دانش بومی علوم انسانی را سبب شود. در واقع این مراکز میتوانند با راهاندازی کسب و کار در حوزه علوم انسانی با بهرهمندی از اساتید دانشگاه علوم انسانی و سایر دانشگاهها موجب ارتباط با نهادهای مختلف فرهنگی جامعه در راستای مولفههای الگوی بومی شوند.
چنین ساختاری با رفع موانع توسعه نظام آموزش عالی، موجب تعریف اکوسیستم آموزشی در دانشگاههای علوم انسانی خواهد شد که بسترساز نظریهپردازی مبتنی بر دانش بومی در کشور خواهد شد. مبانی پیشرفت و ارتقای هر کشوری در نظام آموزش عالی آن نهفته است و به اعتقاد بسیاری، علوم انسانی در شاکله این نظام، دارای نقش محوری است؛ بنابراین همگان بر این باورند که تقویت این علوم و ارتقابخشی به جایگاه آن نقش بسیار اساسی در رشد و تعالی نظام آموزشی ایران اسلامی خواهد داشت.
به دلیل انفجار اطلاعات در هزاره سوم و تغییراتی که به سرعت بر جامعه و زندگی روزمره بشر تاثیر گذاشته است، علوم انسانی در شرایطی قرار گرفته که نیاز است خود را از راهبردهای گذشته خود به سرعت دور کند. در این فرآیند هماهنگی فناوریهای علمی و ارتباطی در حوزه علوم انسانی موجب تحرک، نوسازی و زمینهسازی برای به وجود آمدن حوزههای جدید میشود. برای حصول این مهم و با توجه به اهمیت علوم انسانی نیاز است نظام دانشگاهی در حوزه علوم انسانی، مبتنی بر شناسایی و حل بیقاعدگیهایی قرار گیرد که در تعاملات انسانی جامعه مشاهده میشود.
توسعه علمی کشور بدون توسعه عقلانیت اجتماعی ناممکن است
دانشگاه به عنوان نهاد علمی، کارکرد پنهان یک جنبش اجتماعی است بدین دلیل توسعه علمی کشور که دانشگاه از آن حاصل میشود بدون توسعه عقلانیت اجتماعی و اصلاحات اجتماعی ناممکن است. بنابراین دانشگاهها که محصول توسعه علمی کشور هستند نیازمند تغییرات منطبق بر نیازهای جامعه است. اگر چه این رویکرد تغییر بر تمامی بخشهای نظام آموزشی اثر میگذارد، اما چالشهای این پدیده برای علوم انسانی در مقایسه با سایر حوزههای علمی، ملموستر و مشخصتر است زیرا موضوعات علوم انسانی ذاتا به عنوان رشتههایی غیر محاسباتی در نظر گرفته میشود که در آن تداوم و انتقال دانش مورد توجه است.
محققان میگویند، در شرایط حاضر این تغییرات بیانگر نیاز دانشگاههای علوم انسانی به تغییر از وضعیت آموزش محور و پژوهش محور بودن به شرایط توسعه علمی از طریق تولید دانش و کارآفرینی یعنی دانشگاههای نسل سوم است. در واقع رکن اساسی برای دانشگاههای نسل سوم توسعه علمی از طریق آموزش و پژوهش و تولید دانش است. منظور از توسعه علمی، توسعه همه جانبه علمی، آموزشی، پژوهشی و فناوری و ترویج فرهنگ آنهاست.
بنابراین ترویج فرهنگ علمی و همگانی کردن در علوم در جامعه با بهرهگیری از آموزههای دینی و تحقق توسعه علمی کشور به عنوان مقدمه، مقوم و مکمل توسعه سیاسی و اجتماعی باید در نظر گرفته شود. آنچه در دانشگاههای علوم انسانی اتفاق میافتد این است که نظریههای موجود در تاریخ علوم انسانی توسط اساتید هر روزه از جلوی دیدگان دانشجویان میگذرد بدون آنکه دانشجو بداند و بتواند آنها را در عمل اجرا کند. در این وضعیت نقش اساتید دانشگاه صرفا به نمایش گذاشتن نظریههای گذشته و نمایش آن در کلاس برای عدهای دانشجو است بدون آن که بتوانند آن را عملا در جامعه خود پیادهسازی کنند.
در این شرایط نیاز است تا دانشکدههای علوم انسانی به عنوان متولی علوم انسانی رویکرد خود را به سوی نظریهپردازی مبتنی بر حل مسائل جامعه و استفاده از دانش بومی خود سوق دهد. به منظور دسترسی به این وضعیت نیاز است تا ارتباط دانشکدههای علوم انسانی و اساتید با جامعه تعمیق پیدا کند و شرط آن این است که از ایجاد حلقه اتصال بین دانشگاه و جامعه استفاده شود. مراکز رشد علوم انسانی در دانشگاهها میتوانند این نقش را برای تعمیق ارتباط بین دانشکدههای علوم انسانی و جامعه را به خوبی بازی کنند.
دانشگاههای علوم انسانی نیازمند تغییر رویکرد خود از دانشگاههای نسل اول و دانشگاههای نسل دوم به دانشگاههای نسل سوم و چهارم مبتنی بر کارآفرینی و حل مسائل جامعه هستند. در چنین شرایطی دانشگاههای علوم انسانی با هدف راهبردی دستیابی به مرجعیت در حوزه علوم انسانی متناسب با زیست بوم کشور، نیازمند الگووارهای هستند که مبتنی بر آیندهپژوهشی و در نظر گرفتن ملاحظات محیطی، اجتماعی و اقتصادی به منظور تقویت و ارتقای جایگاه پژوهش و نوآوری و تولید عام و فناوری در حوزه علوم انسانی و دانش میانرشتهای در سطح ملی باشد.
این الگو در مقابل الگوی سنتی قرار دارد که هدف آن، حصول رشد کمی به هر قیمتی است در حالی که رویکرد مبتنی بر تحول علوم انسانی مبتنی بر پیشرفت کیفی است و بدین لحاظ لازم است در تولید دانش، ارتباطی ارگانیک بین نظریه و واقعیت به وجود آید. برای تغییر از رویکردهای سنتی به رویکرد پیشرفت کیفی در حوزه علوم انسانی، دانشکدههای علوم انسانی باید خود را با این شرایط منطبق کنند که مستلزم تغییر در ساختار و مبتنی بر ارتباط با مدارس و جامعه قرار گیرد.
چرخه نظریهپردازی نیازمند مشارکت دانشگاهها در تولید دانش است
در چرخه نظریهپردازی نیازمند مشارکت دانشگاهها در تولید دانش هستیم. بدین ترتیب دانشگاهها براساس ماموریتی که برای آنان تعریف شده است در خط تولید دانش که منجر به تولید نظریه میشود متمایزی را از خود بروز میدهند. بر این اساس دانشگاهها دارای وظیفهای مشترک که تولید فارغالتحصیل باشد، برخوردار نیستند بلکه هر کدام از آنان در جایگاهی از چرخه تولید نظریه قرار خواهند گرفت تا تعامل مشترک آنان با یکدیگر منجر به نظریهپردازی مبتنی بر الگوی اسلامی ایرانی خواهد شد.
ارائه نظریهپردازی هنگامی قابلیت خود را به خوبی نشان میدهد که در رفت و برگشت دادههایی که از پدیدههای موجود در جامعه استخراج میشود بیقاعدگیها، مورد بررسی و علتیابی قرار گیرد. بدین صورت چرخه نظریهپردازی در حوزه تعلیم و تربیت در فرآیند نظریه توصیفی و هنجاری خواهد گرفت و با مشارکت و همکاری محققان مختلف در حوزههای مختلف و با همکاری سایر دانشگاههای کشور میتوان به تولید نظریهپردازان در حوزه علوم انسانی امیدوار شد.
در واقع دانشکدههای علوم انسانی عضوی از ارگانیسم به حساب میآیند که خود قسمتی از اکوسیستم بزرگتر محسوب میشود بنابراین اگر اکوسیستم آموزش شامل تمام اعضای ارگانیسمی باشد در این صورت نیازمند تعامل و تعادل دانشگاه علوم انسانی با اکوسیستمی است که در آن قرار دارد. مشارکت دانشگاههای مکمل دانشکدههای علوم انسانی مانند دانشگاه فرهنگیان، فنی و حرفهای و کاربردی با نهادهای دیگر مستلزم تبیین اکوسیستم آموزشی دانشگاه با نهادهای حاکمیتی و حکومتی است.
عملکرد مناسب یک اکوسیستم وابسته به ایجاد مراکزی است که بتواند فضایی را فراهم سازد تا تمامی اعضای آن مجموعه در راستای هدف مشترک به بازدهی هدفگذاری شده برای خود نائل شوند و در این راستا از همکاری سایر اعضا بهرهمند شوند. ایجاد چنین ساختاری در اکوسیستم آموزشی به منظور تولید دانش بومی اسلامی ایرانی مراکز رشد علوم انسانی است که میتواند با نظارت دانشگاه علوم انسانی ایجاد شود.
این پژوهش در فصلنامه رشد فناوری منتشر شده است.
پایان خبر / تاریخ ما