دیدگاه متفاوت شهید بهشتی درباره موسیقی
از ابتدای اسلام تا کنون دیدگاههای مختلف و متفاوتی در رابطه با موسیقی نزد اندیشمندان اسلامی وجود داشته است که برخی موسیقی، آلات آن و عوامل تولید آن مانند خواننده، نوازنده و… را مصداق انجام غنا دانسته و آن عمل را مطلقا حرام دانستهاند و برخی نیز تنها در شرایط خاصی که موسیقی موجب انجام گناه دیگری شود و مفسده داشته باشد آن را حرام دانستهاند و در غیر آن صورت، بیان کردهاند که موسیقی حرام نیست. در دوران حکومت انقلاب اسلامی نیز، اندیشمندان، فقها و بزرگان انقلاب، نظرات متفاوتی نسبت به یکدیگر در رابطه با موسیقی داشتهاند که یکی از آن دیدگاههای متفاوت مربوط به آیتالله دکتر شهید بهشتی است و به مناسبت سالروز شهادت ایشان، به آن پرداختهایم.
شهید بهشتی در گفتارهایی که در سالیان حضورش در آلمان، در بین سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۹ به عنوان امام مسجد و مرکز اسلامی هـامبورگ و در پاسخ به پرسشی که از ایشان درباره حرمت موسیقی شده، اظهار کرده است: «قبل از اینکه نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم. لازم است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات، کلمه موسـیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم؛ در قرآن کریم که قطعاً نیست و در روایات هم تا آنجا که در خاطرم است، سراغ ندارم. فقهای ما وقتی میخواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند، مطلب را تحت عنوان حکم «غنا» در اسلام از یک طرف و همچنین حکم «آلات لهو» از طرف دیگر مطرح کردند. در کتابهای فقهی، یک جا بحث درباره غنا و در کنار آن بحث درباره آلات لهو دیده میشود.
کلمه «لهو» در چند جای قرآن کریم آمده از جمله در سوره جمعه که شاید شنیده باشید. روش گروهی از مسلمانهای سست ایمان این بود که در هنگام نماز جمعه و موقعی که پیغمبر(ص) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نوا در بیرون از مسجد بلند میشد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود، به گوششان میرسید، برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای اینکه فرصت از دستشان نرود برای معامله با کاروان، قبل از اینکه دیگران به این قافله و کاروان تجاری برسند، از پای خطبه پیامبر(ص) که در نماز جمعه ایراد میکرد بلند میشدند و میرفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده و به آنها میگوید که شما نباید به عنوان تجارت و کارهای تجارتی یا به عنوان تفریح و سرگرمی از پای خطبه پیامبر در نماز جمعه بلند شوید و بروید؛ زیرا سودی که خدا در سنتهای خود برای مردم با ایمان درستکار مقدر و مقرر کرده، به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت یا کاروان تازه رسیده نصیبتان میشود، بیشتر است.
غالبا اینطور گفتهاند که منظور از لهو در اینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و اینجور چیزها بوده که کاروانهای تجارتی معمولاً وقتی از بیرون وارد شهر میشدند، میزدند تا مردم خبر شوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و برای معامله با قافله بیایند. عدهای از مردم برای تماشا و سرگرمی میرفتند و خود این سر و صداها و علاوه بر این اصلاً دیدن و تماشای قافله یک سرگرمی بود. یک عده هـم برای تجارت و معامله میرفتند. این همان چیزی است که حتی امروز هم وجود دارد. میدانید که هنوز هم در جاهای کوچک وقتی میخواهند چیزهای کهنه را بخرند، زنگ میزنند تا نشان بدهند که برای خرید آمدهاند، اما از این آیه نمیشود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. حتی میشود گفت که آیه در صدد این است که بگوید چرا اینها نماز پیامبر را ترک کردند و رفتند، همینطور که با استفاده از این آیه نمیشود گفت که تجارت حرام است.
در چند آیه دیگر از قرآن کلمه «اللغو» آمده وب عضی از فقها «لغو» را همان «لهو» معنی کردهاند و در آن آیات هم از لهو نکوهش شده، اما باز در حرام بودن لهو استفاده نمیشود. در سوره مؤمنون، در آیه سوم در صفات مؤمنان گفته میشود که آنها کسانی هستند که از لغو، یعنی از لهو اعراض میکنند. «لغو یعنی بیهوده و لهو یعنی سرگرمی. مؤمنان کسانی هستند که از بیهوده روی میگردانند». در آیه ۷۲ از سوره فرقان نیز در صفات بندگان پاک گفته میشود که آنها که به باطل شهادت نمیدهند و یا در مجالس باطل شرکت نمیکنند و وقتی که از کنار لغو میگذرند با بزرگواری از کنار آن میگذرند.
یا در آیه ۵۵ از سوره قصص گفته شده وقتی که لغو بـه گوش آنها میخورد اعراض میکنند و روی میگردانند. این آیات، خواه «لغو» به معنی«لهو» و خواه «لغو» به معنی «لغو» باشد و یا اصلاً معنی مستقلی داشته باشد، ظاهر مطلب این است که از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمیتوان استفاده کرد. بنابراین میتوان گفت که در آیات قرآن کریم آیهای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی و به طور کلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده کنیم، موجود نیست.
اما درباره روایات باید گفت که روایات بسیاری درباره غنا موجود است که از این روایات کم و بیش برای حرمت غنا استفاده میشود. روایاتی هـم درباره ساز زدن، تنبور زدن و اینجور چیزها هست که به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته میشود. این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت میکند و این روایات هم در میان کتب شیعه و هـم در کتب اهل سنت موجود است. درباره این روایات باید اجمالاً گفت که این روایات میخواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویلن و انواع دیگر سازها مانند تار و تنبک، حرام است.
بعضی از فقها اینطور استنباط کردهاند که این روایات نمیخواهد بگوید که موسیقی بهطور کلی حرام است، بلکه اینها میخواهد بگوید، این بساط مجالس لهو و لعب و خوشگذرانی که در زمان امامان معصوم(ع) و پیشوایان اسلامی در خانههای ثروتمندان، حکام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقیقت این روایات در صدد بیان حرمت آن سبک موسیقی و آن سبک مجالس عیاشی که در زمان پیشوایان دینی ما در خانهها و در محل زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده، است. این مجالس، مجالسی بوده که در آن خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده میشده، یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکتکنندگان به گناهان دیگر بوده است. اصلاً این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با مردان شـرکت میکردند و مجالس عیاشی، هوسرانی، هرزگی، زنا، فسق و فجور بوده و ترانههایی که تشویق کننده به این کار بوده، حرام است.
بنابراین خلاصه مطلب چنین است که آوازهخوانی حرام نیست و هر نوازندگی حرام نیست، بلکه آن نوع از آوازهخوانی و آن نوع از نوازندگی که شنونده یا حاضران در یک مجلس را به گناه میکشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقوی ضعیف میکند و اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست میکند و آنها را به شرکت در فساد و گناه تشویق میکند، این نوع موسیقی حرام است، اما اگر آوازهخوانی یا حتی موسیقی هست که این اثر را ندارد، حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقهاست که این روایات را اینطور فهمیدهاند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام میتوان اینطور گفت که هر نوع آوازهخوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوترانی و مخصوصاً به بیپروایی در گنهکاری میکشاند و شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بیپروا میکند و انگیزههای شهوت را در او چنان برمیانگیزد تا در ارتکاب گناه، خدا، قانون خدا، تعالیم پیامبران، رعایت پاکی و تقوی و رعایت ارزشهای عالی انسانی را ولو موقتاً فراموش کند در اسلام حرام است.
این قدر مسلم است اما نمیشود گفت که آوازهخوانیها و موسیقیهای دیگر بهطور مسلم در اسلام حرام شده است. حالا توجه میکنید بـه این که حتی کلمه لهو و به خصوص کلمه لغو هم چقدر با این نوع موسیقی مناسب است. در کلمات فقها گفته میشود که «لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل کند». این «از یاد خدا غافل کردن» میخواهد مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را بیان کند و آن مرحله خاص این است که آدم با ایمان، هر وقت با گناهی و لغزشی روبهرو میشود، خودبهخود به یاد خدا می افتد. اینکه چون اینکار حرام است و خدا گفته نکن، پس نکنم. این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست میدهد، یکی از ضامنهای مؤثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است. اصلا یکی از مهمترین ارزشهای ایمان این است که ایمان پلیس باطن است.
وقتی انسان تک و تنها هم نشسته و با گناهی روبهرو میشود، ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب میزند که خدا ناظر اعمال توست! نکن! این نوع توجه بـه خدا از مهمترین ارزشهای تربیتهای دینی است. بنابراین خود به خود آن نوع موسیقی و آن نوع از آوازهخوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد که انسان وقتی با گناه روبهرو میشود اصلاً دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بیپروا گناه کند و حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است.
من فکر میکنم که اگر هیچ آیه و روایتی هم در اینباره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان، استنباط میکردیم که این نوع موسیقی حرام است. خلاصه میکنم که بسیاری از ترانههایی که مخصوصاً زنهای ترانهخوان میخوانند، وقتی در مجلسی خوانده میشود و عدهای را در ارتکاب گناه بیاختیار میکند، این نوع آوازهخوانی و ترانهخوانی حرام است. بنابراین آن نوع موسیقیها، ترانهها، نوازندگیها و خوانندگیها که در شنونده این اثر را بگذارد که او را در ارتکاب گناه بیپروا کند بهطوری که در برخورد با گناه اصلاً یاد خدا نباشد یا یاد خدا برایش آنقدر ضعیف شده باشد که او را نتواند از گناه باز دارد و این ضعف و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد، حرام است.
این را میتوان به عنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت. اما آیا هر نوع خواندن و هر نوع نواختن که این اثر را نداشته باشد، به صرف اینکه خوانندگی است، میتوان گفت حرام است یا نه مـورد تردید است. قدر مسلم این است که از مسلمات اسلام نیسـت و آن را به حساب رأی همه علمای اسـلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمیشود گذاشت.»
منبع: کتاب موسیقی و تفریح در اسلام، برگرفته از گفتارهای شهید بهشتی
پایان خبر / تاریخ ما