زخم زبان؛ زخم قلم
ن وَ اَلْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ
سوگند به قلم و آنچه می نویسد
پاسداری از قلم به عهده کسی است که قلم بر دست میگیرد و مینگارد؛ قلم میتواند درمان باشد، مرهم باشد و نجات دهنده؛ میتواند فریاد یک سکوت ممتد باشد؛ میتواند پایان یک رنج بیانتها باشد و مبشر یک اتفاق خوش.
از این وسیله مقدس باید به طریقی درست و برای هدف شایسته بهره برد. 14 تیرماه روز قلم بهانهای است تا از رنج قلم به دستان نوشت رنجی که میخواهد مرهمی باشد بر زخمهای کهنهای که از کاستیها و بی مهریها مینویسد؛ هر چند روزهای اخیر اتفاق ناگواری در عرصه خبر و اصحاب رسانه رخ داد تا بار دیگر غمی سخت بر دوش قلم به دستان عرصه آگاهی سنگینی کند؛ هنوز خاطرات ناگوار گذشته را فراموش نکردهایم که این بار دو نفر از خبرنگاران خبرگزاریهای کشور در ماموریتی برای انعکاس آنچه اتفاق افتاده و آنچه باید رخ دهد تا از فاجعهای زیست محیطی بگویند که در یک اتفاق، کوتاهیهایی دست داشت و منجر شد این دو عزیز از جمع اصحاب رسانه پر بکشند.
مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی رفتند؛ همانها که خواستند زخم خشک شدن دریاچه ارومیه را بر حافظه تاریخی ما بنگارند و حتی رفتن آنها تابلویی بود که خیلی از واقعیتهای عرصه خبر را بر دیگران نمایان کرد.
به بهانه این روز بزرگ برای حرمت نهادن به حریم قلم و حیات آن کس که مینویسد میخواهم بگویم که میدانیم که چه وظیفه سنگینی بر عهده داریم و نباید قلم مان رنگ دو رویی را برخود بگیرد؛ نباید در دستانمان به گونهای بچرخد که منفعتی بر ما حاصل کند. قلم ارزشی والا دارد و غایتی مقدس و پاک را باید با آن به تحریر آورد؛ برای دادخواهی مظلومان، برای یاری بییاوران و صدای بی صدایان، برای آرامش آنهایی که کلمات میتواند روح شان را جلا دهد. جرعه شعری، اندک امیدی و مناجاتی همه در پسِ قلم نهفته است و آنکه آن را به دست میگیرد رسالتی دارد سنگین؛ کسانی که نباید قلم را ابزاری برای توجیه ناحقی قدرتمان قرار دهند. نباید پاکی را به ناپاکی مخلوط سازند و جلوه حق و حقیقت بدهند؛ آنان که در این روزگار میتوانند آگاه سازند و چشم و گوش مردم باشند، میتوانند پاسدار حق کسانی باشند که دستشان کوتاه است از حقیقت و رسیدن به حق؛ به راستی آنان که چنین از قلم در راهی درست بهره میگیرند و از تقدس و ارزش آن پاسداری میکنند شریفاند و همنوا و همراه.
ما اصحاب رسانه میخواهیم بار دیگر بر عهدی که بستهایم پایبند باشیم و هم صدا با دکتر علی شریعتی بگوییم:
“قلم توتم من است، امانت روح القدس من است، ودیعه مریم پاک من است، صلیب مقدس من است، در وفای او، اسیر قیصر نمیشوم، زرخرید یهود نمیشوم، تسلیم فریسیان نمیشوم، بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانه حیاتم بوده است، صلیبب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجوئی، بر قلمم بالا نرفتهام، تا خلق بداند که به کامجوئی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشستهام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمیتوانند از من گرفت، ودیعه عشق را قارونیان نمیتوانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمیتوانند از من ربود”.
و چه فریادی دارد این قلم؛ گاه دلی را نرم میکند؛ گاه دلی را میشکند و گاه در دست یک خبرنگار میشود فریادی که سالها در گلو خفه مانده بود. چه فریادی دارد این قلم؛ گاهی حتی رساتر از هر بلندگویی بدیها را فریاد میزند، کژیها را مینویسد و تلاش میکند خوبیها را نمایان کند تا به مردم گرفتار در زمانه بفهماند که هنوز هم خوبی نفس میکشد.
و چه رنجی دارد خبرنگار؛ آن کس که میبیند و میبیند و میبیند و سپس مینویسد و مینویسد و مینویسد تا دارویی به مردم ساکن مرز برسد یا دست قاچاقچیان محیط زیست رو شود و یا آبی به روستایی برسد؛ از احوالات این روزهای کرونا برای مردم میگوید؛ از چه باید بکنند و چه نباید، در تمام عرصهها حضور دارد و خطرها را به جان میخرد.
و چه ناتوان است این قلم در برابر آنچه از خوبیهاست و بزرگتر از اندازه این دنیا؛ آنجا که نمیتواند کار یک پزشک را برای مداوای محرومان بنگارد و آنجا که نمیتواند عمق شادی یک کودک شفایافته را بنگارد و یا آنجا که قادر نیست لحظات ناب آزادی یک زندانی و آغوش پرمهرش برای کودکانش را به تصویر بکشد.
زخمهایی که امروز بر چهره خبرنگاران بیش از گذشته نمایان شده و کمتر گفته شده است چون قلم به دست میگیرند و از درد کسانی میگویند که صدایشان به جایی نمیرسد و فریاد این قشر از جامعه شدهاند و رنجی که بر چهره دارند را کسی نمیبیند و نمینگارد. نمیخواهم در این روز مقدس زبان به گلایه از کاستیها و کوتاهیها، تقصیرها، تلخیها و ناجوانمردانگیها بر این قشر زحمتکش گشایم؛ نمیخواهم از بیمه نبودن، حقوق بسیار کم، نبود یک ساختار منسجم و قوی جهت حمایت از خبرنگاران، ماموریتهای پیش بینی نشده، فرسنگها دور شدن از شهر خود برای تهیه یک گزارش و هزاران مشکل بزرگی که بر دوش خبرنگاران سنگینی میکند و هر روز سنگین تر میشود بنویسم؛ میخواهم بگویم هر چند ما قلم به دستان که تنها وسیله جنگی ما در مقابله با ناآگاهیها همین یک قلمی است که بر دست داریم و در تاریخ خیلیها خواستند که این قلم را بشکنند ولی نشکست و این قداست است که خدای باری تعالی در قرآن کریم به این قداست قسم یاد کرده است. میخواهم بگویم ما جامعه خبرنگاران به عنوان یکی از جمع قلم به دستان بار دیگر به عهدی که بستهاین پایبند هستیم و هر زخمی که بر چهره جامعه وجود دارد با قلم مان بنگاریم تا مرهمی باشد بر این زخم و با این قلم مان و چراغی خواهیم بود بر تاریکیها.
روز قلم بر قلم به دستان عرصه آگاهی مبارک باد.
یادداشت از سپیده قلندری اسفدن
پایان خبر / تاریخ ما