یکی از دلایل کمخوانی کتاب، توهم دانستن است
نگارسادات معصومزاده درگفتوگو با خبرگزاری تاریخ ما اظهار کرد: از وضعیت کتابخوانی در ایران اطلاعات کاملی ندارم اما با نگاهی اجمالی میتوانم بگویم که مردم ما به گوشیهای موبایلشان وابستهترند تا کتاب، برای نهادینه شدن یک فرهنگ نیاز به زمان و زمینه داریم. قطعاً خانواده به عنوان اولین اجتماع و مدرسه به عنوان محیط دوم، میتوانند در کتابخوان کردن افراد مؤثر باشند. وقتی پدر و مادر در خانه کتاب نمیخوانند و اصلاً هیچ کتابی ندارند نمیتوانیم توقع داشته باشیم بچههای آن خانه شیفته کتاب شوند.
وی در ادامه با اشاره به نقش خانواده در کتابخوانی فرزندان بیان کرد: شاید این جمله من در ابتدا عجیب به نظر برسد اما من معتقدم که بهترین دوستان ما کتابها نیستند بلکه انسانها هستند اما انسانهای مهربان و فرهیخته که با خواندن، زندگی را بهتر درمییابند و همدل یکدیگرند. اصلاً هدف ما از خواندن چیست؟ آیا کتاب خواندن قرار نیست زندگی ما را بهتر و عمیقتر کند؟ اگر چنین نباشد وقتمان را هدر دادهایم اما برای این آگاهی باید از کودکی شروع کرد و نیاز است خانوادهها با کمک مربیها بچهها را در مسیر انتخاب کتاب، یاری کنند.
این پژوهشگر گفت: از آمار کتابخوانی در جهان هم اطلاع دقیق، کامل و درستی ندارم ضمن اینکه سیاستهایی در دنیا هست که این آمارها را دستکاری میکند اما ما اگر هیچ آماری هم نداشته باشیم وقتی ببینیم جامعهای رشد یافته است، مردم آرام و مهربانی دارد، ارزشهای اخلاقی، نظم و عدالت تا حد نسبتاً زیادی در آن جامعه رواج دارد و آمار جرم و جنایت پایین است، در مییابیم که این جامعه اصیل و با فرهنگ است و در نتیجه متوجه میشویم که مردمش بیشتر کتاب میخوانند و برای بالا بردن سطح فرهنگی خود در تلاش هستند.
وی در پاسخ به سؤال علت کمخوانی کتاب ایرانیان تصریح کرد: من فکر میکنم پاسخ این پرسش ساده در یک عبارت نمیگنجد. یکی از دلایل کمخوانی ما، توهم دانستن است. خیلی از ما احساس میکنیم چیزهای زیادی میدانیم مثلاً وقتی حرف از تمدن ۲۵۰۰ ساله میشود همه ما مدعی تمدن و اصالتیم اما روند تاریخی این اصالت را نمیشناسیم و درباره یادگرفتن آن و پذیرفتن نقدهایی که به آن وارد است، مقاومت و به شنیدهها بسنده میکنیم در حالی که شنیدهها هیچگاه قابل استناد نیستند.
تقصیر آموزش و پرورش در کتابخوان نشدن مردم
این دانشجوی دکترای ادبیات غنایی در ادامه خاطرنشان کرد: نکته دوم علت علاقهمند نبودن به مطالعه، سرفصلهای درسی آموزش و پرورش است؛ به عنوان کسی که روزگاری دانشآموز بوده و چند سالی هم در مدارس غیردولتی به تدریس پرداخته، حق دارم که بگویم روش تدریس برخی معلمان مساوی با بیزار کردن دانش آموزان از هرچه کتاب و کتابخوانی است. مثلاً نوع تدریس و تلقین مدرسه و سیستم آموزشی درباره درس ادبیات، خلاصه کردن این درس در قواعد خشک دستوری است.
وی افزود: به همین جهت اغلب دانش آموزان، ادبیات را در تستهای سخت جملات سه جزیی و چهار جزیی، متمم و قید و مسند میبینند و خداوکیلی حق دارند که متنفر باشند در حالی که ادبیات زیباترین باغی است که میتوان در آن به تفرج پرداخت. نکته آخر گران بودن قیمت کتاب و نایابی بسیاری از کتابها در کتابخانههاست، وقتی همه راهها بسته است، انگیزهها کاهش پیدا میکند.
معصومزاده در پاسخ به این سوال که کتاب خوب چه کتابی است؟ گفت: کتاب خوب کتابی است که ما را از پوسته عادت بیرون بیاورد؛ کتابی که ما را تکان دهد و به فکر فرو ببرد، کتابی که حس زیبای لذت را القا کند که این لذت در آدمهای مختلف، متفاوت است، برخی قصههای تاریخی را میپسندند و برخی کتابهای روانشناسی، برخی به سراغ نقد میروند و برخی به سمت شعر متمایل هستند.
این شاعر جوان گفت: کتابهای ناسالم هم داریم؛ اینگونه کتابها در واقع کتابسازیهایی هستند که فضای کتابخوانی را سمی میکنند؛ گاهی سرتا پای یک کتاب به غیر از کپی و تقلید چیزی ندارد و حیف از درخت زیبا که برای این کلمات بیهوده و فضل فروشیهای تکراری قطع شود.
پایان خبر / تاریخ ما