خشونت علیه زنان و آثار مخرب آن بر فضای عاطفی و اجتماعی خانواده
اکبر رازی در گفتوگو با خبرگزاری تاریخ ما، اظهار کرد: خشونت علیه زنان و دختران یکی از رایج ترین موارد نقض حقوق دیگران است که در طول تاریخ به اشکال مختلف وجود داشته است. خشونت در هر نوع و قالبی میتواند اتفاق بیفتد، خشونت میتواند کلامی، جنسی، احساسی، روانی و فیزیکی یا بدنی باشد. یا حتی در حوزه اقتصادی و محرومیت از تفریحها، مواردی که شخص فرد مورد نظر را از بیرون رفتن از خانه منع میکند یا ممکن است فرد از دیدار عزیزان و رفت و آمد به خونه نزدیکان منع شود نیز شامل خشونت میشود.
وی با بیان اینکه هر گونه تهدید و ایجاد رعب هم میتواند در این مقوله جای بگیرد، ادامه داد: مواردی چون تضعیف روانی فرد، آسیب زدن به اعتماد به نفس طرف مقابل، نادیده گرفتن حس ارزشمندی فرد و تحقیر طرف مقابل به نوعی خشونت احساسی قلمداد میشود و میتوان در حالت کلی انواع خشونتها را در گروههای مختلف دسته بندی کرد.
وی در خصوص دلایل بروز خشونت علیه زنان نیز تشریح کرد: دلایل این تعرض میتواند فردی یا فرهنگی و اجتماعی باشد. در مواقعی نوع تربیت و رشد افراد به گونهای است که عقدههایی را از دوران گذشته با خود به همراه میآورند و این عقدهها ممکن است تاثیرات مخربی در زندگی مشترک و برخورد با همسر فرد بگذارد.
رازی خاطرنشان کرد: آنچه که بیشتر در باب مفهوم خشونت خانگی باید مورد توجه قرار بگیرد، بستر فرهنگی و اجتماعی و بافت فرهنگی جوامع است، چرا که برخی رفتارهای خاص در یک جامعه، عادی تلقی میشود در حالیکه همان رفتار در یک جامعه دیگر، یک خشونت است. بخش مهمی از خشونتهای موجود در جامعه ما، از آن نوع خشونتهایی است که از فرهنگها و بافتهای جوامع دیگر وارد شده و برای همین در نوع تلقی از این مساله، اختلافات بسیاری وجود دارد.
وی گفت: این مساله منکر وجود خشونتهای خانگی در جامعه ما نیست ولی باید این نکته را در نظر گرفت که همه آنچه از طرف قشر عظیمی از بانوان به عنوان خشونت در نظر گرفته میشود، اکتسابی از فرهنگهای دیگر است. حتی در بسیاری از موارد نیز ممکن است خصوصیات شخصی فرد طوری باشد که یک مساله عادی را توهین و خشونت علیه خودش تلقی کند.
این روانشناس افزود: مثلا فردی که زود رنج و یا دارای اختلال شخصیتی است، هر رفتار و کلامی را به خود میگیرد در حالی که برای یک فرد عادی، رفتاری به مراتب بدتر از آن هم ممکن است خشونت تلقی نشود. بنابراین هم بافت فرهنگی و اجتماعی و هم خصوصیات فردی در این مورد بسیار مهم هستند.
وی با اشاره به تفاوت خشونت خانگی با خشونت علیه زنان، گفت: آنچه که در کنترل خشونت خانگی مهم است، این است که باید در حد امکان تلاش شود تا زمینههای خشونت کاهش یابد. هر فردی باید هر گونه عواملی را که از طرف خودش میبیند یا کنترلش به دست خود است را بتواند احاطه داشته باشد.
وی تاکید کرد: بایستی با هم بودن را غنیمت شمرد و با احوالپرسیهای پرهیجان، مکالمات تلفنی پرشور، دوستت دارمهای مکرر، به همسر خود اهمیت داد و در بعد جسمی و روانی نیز از یکدیگر پشتیبانی کرد. بی قید و شرط به همدیگر عشق ورزید و در قبال ابراز محبت، انتظار جبران نداشت زیرا عشق و محبت باید آزادانه نثار شود. باید به همسر خود آزادی داد تا خودش باشد، تفاوتها را پذیرفت و به مرزهای میان یکدیگر احترام گذاشت.
وی افزود: محبت و درک متقابل و همچنین آموزش مهارتهای ارتباطی در این راستا توصیه میشود زیرا در مواقعی که احتمال بروز خشونت وجود دارد، درک موقعیت و صبور بودن و رفتار متناسب با آن موقعیت میتواند بسیار پیشگیرانه باشد. در اکثر مواقع، اندکی صبر و تحمل میتواند با گذر از موقعیت بحرانی بعدا در آرامش مسائل و مشکلات در فضایی آرام حل و فصل شوند.
رازی خاطرنشان کرد: به هنگام اختلاف بایستی به جای سرزنش کردن، به شناسایی مساله و یافتن راه حل آن پرداخت برای رسیدن به امنیت روانی و عاطفی، داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار داد و برای نیازمندیهای یکدیگر نیز ارزش قائل شده و در روابط کلامی، عاطفی و تصمیمگیریها به خواستههای همسر توجه کرد.
این مشاور حوزه خانواده گفت: هنگامی که با مشکل و فشار روانی مواجه میشویم باید در ابتدا از خود پرسید که آیا این مسأله ارزش ناراحت شدن دارد یا خیر. و در ادامه نیز از خود پرسید که چه کاری در این وضعیت میتوان انجام داد. با نوشتن شرحی از شرایطی که ما را خشمگین و عصبانی میکند، میتوان بر افکار خود نظارت داشت.
آثار مخرب خشونت بر فضای عاطفی و اجتماعی خانواده
وی همچنین در خصوص تاثیر خشونتهای خانگی بر فرزندان یک خانواده، گفت: قطعاً هر گونه خشونتی، آثار مخربی بر فضای عاطفی و اجتماعی خانواده برجای خواهد گذاشت. بعضی از این آثار میتواند سالها ادامه داشته باشد و سرنوشت نسل بعد از خود را نیز تحت الشعاع قرار بدهد. فرزندانی که در خانوادههای دارای خشونت رشد مییابند، دارای استرس و اضطراب و انواع مشکلات و اختلالات خواهند بود. سردرگمی فرزندان در اینگونه خانوادهها بسیار زیاد بوده و فرزندان ناچار به مثلث سازیهای والدین کشیده میشوند و همین عامل نیز موجب سردی روابط فرزندان با والدین و مشکلات و افسردگیهای بعدی خواهد بود.
رازی تاکید کرد: افسردگی، طلاق عاطفی، مشکلات زناشویی و خیانت تنها بخشی از این آثار مخرب خشونتهای خانگی هستند که هر کدام به نوبه خود میتواند عامل گسست بنیان خانواده شود.
پایان خبر / تاریخ ما