خشونت نتیجه‌ی توسعه نیافتگی مولفه‌های فرهنگی است

«مهدی مومنی» در گفت‌وگو با خبرگزاری تاریخ ما با تاکید بر اینکه مدت زمان قابل توجهی است که خشونت بر علیه زنان و همسر آزاری در جامعه‌ی مردسالار ایران برجسته شده است، اظهار کرد: در طول تاریخ و در بین جوامع مختلف خشونت بر علیه زنان وجود داشته و حتی کشورهای توسعه یافته ای مانند آمریکا از رتبه‌ی بالایی در این خصوص برخوردارند البته یکی ازدلایل این است که در این کشورها خشونت‌های چون همسر یا کودک آزاری گزارش داده می‌شود اما در جامعه‌ی ما که ظاهرا خشونت بر علیه زنان و همسران کمتر است بدلیل عدم اعلام این خشونت‌ها توسط زنان به مراجع رسمی است.

این روان‌شناس و فعال اجتماعی گفت: در جامعه ما مبتنی بر مولفه‌های فرهنگی مراجعه به مراجع قضایی جهت اعلام خشونت خانگی، عملی زشت تلقی می‌گردد، فلذا تعدادی از زنان ما تحت بدترین توهین‌ها، تحقیرها، ستم‌ها و خشونت‌های عموما کلامی، جنسی، روانی و عاطفی قرار می‌گیرند ولی آن را گزارش نمی‌دهند. چرا که به نحوی فرهنگ جامعه ما این خشونت‌ها را پذیرفته و منجر به این شده که تنها بخش اندکی از زنان وقتی مورد ضرب و شتم فوق العاده شدید قرار می‌گیرند به پزشکی قانونی یا کلانتری محل مراجعه نمایند.

مومنی یکی دیگر از دلایل نبود امارهای دقیق رادر بحث خشونت بر علیه زنان فرهنگ عمومی دانست که زن در جامعه ما به سکوت کردن، سوختن و ساختن، توصیه می‌کند، ادامه داد:”با چادر سفید به خانه‌ی شوهر میروی و با کفن سفید از آن خانه بیرون می‌آیی” این جمله تلویحا این را به زن می‌گوید که هر بلایی سرت آمد باید در خانه همسر بمانی و خارج نشوی تا زمانی که بمیری. وقتی این فرهنگ به زن چنین توصیه می‌کند عملا دیگر شهامت، جسارت، و مطالبه‌گری حقش را امری بد و نادرست تبلیغ می‌کند. در جوامعی مانند جامعه ایلام که مبتنی بر روابط ایلی، طایفه‌ای، کدخدامنشی و ریش سفیدی است و در واقع جامعه در مولفه‌های فرهنگی به توسعه نرسیده است؛ فضای سنتی بر محیط حاکم می‌شود و پیامد آن تحمل ظلم‌ها و ستم‌هایی است که در حق زن صورت می‌گیرد و مشکلات زوجین توسط نزدیکان آنها و بزرگان طایفه حل شده و به عبارتی سر و ته مسئله را به هم می‌آورند. مثلاً وقتی زنی مورد بدترین برخوردها قرار می‌گیرد جسارت کرده و متارکه می‌کند و از خانه ای که درآن مورد خشونت قرار میگیرد خارج می شود و به منزل پدری می‌رود در این حالت این امر به مراجع مربوطه گزارش نمی‌شود و با آمدن چند نفر از اقوام خانواده همسر، با سلام و صلوات، قضیه فیصله می‌یابد و عموما حقوق زن و شکایت زن نشنیده و نادیده گرفته می‌شود.

مومنی خاطر نشان کرد: آماری از خشونت‌های فیزیکی و ضرب و شتم در دست هست اما ابعاد خشونت فقط و فقط ضرب و شتم‌های شدید و برخوردهای فیزیکی نیست. در حال حاضر ما در جامعه خود نظاره‌گر فضای پرخاشگری‌های کلامی در تعاملات کوچه و خیابان هستیم.

این فعال اجتماعی مولفه‌هایی پرخاشگری کلامی را طعنه زدن، سرزنش کردن، متلک گویی، کنایه زدن، لُغوز و لیچار بار طرف کردن، احساس گناه را در دیگری ایجاد کردن، پایین آوردن عزت نفس شخص مقابل برشمرد و گفت: این موارد به شدت در بین زوجین وجود دارد یکی از شکایات عمده زنان در جلسات مشاوره همین پرخاشگری‌های کلامی و عاطفی است آنجا که می‌گویند مرتبا توهین می‌شنوم، فحش می‌خورم، تحقیر می‌شوم، ناسزا به من گفته می‌شود و رفتارم مورد انتقاد و بهانه گیری مداوم قرار می‌گیرد.

مومنی در خصوص مولفه‌های خشونت روانی عاطفی به بی توجه‌ای، نادیده گرفتن، بی محلی کردن، قدردان زحمات نبودن، حذف جملات عاشقانه در بین زوجین، عدم پاسخگویی به احساسات زوجه اشاره کرد و افزود: ارتباط چشمی برقرار نکردن با زن، قهر کردن و صحبت نکردن در روزهای متوالی نیز از مصادیق خشونت روانی و عاطفی است.

این روان‌شناس در مورد خشونت جنسی که به دلیل خودسانسوری و تابو بودن مسائل جنسی و سکس میزان و آماری از آن در دست نیست، گفت: متاسفانه در مورد این خشونت صحبت نمی‌شود و براحتی در مورد پرسش‌های مربوط به این رفتار پاسخ داده نمی‌شود. در واقع هیچ زنی نمی‌گوید علاقه‌ای به ارتباط جنسی با همسرش ندارد و تحت فشار و درخواست‌های او به این امر تن می‌دهد. از طرف زن بازگو نمی‌شود که به چه مدلی از رابطه جنسی علاقه دارد و یا اینکه ارضا جنسی وی مورد اهمیت قرار می‌گیرد یا نه. آیا مرد فقط به دنبال ارضاء خود است یا با همسرش صحبت می‌کند که تمایل به رابطه دارد یا نه ؟آیا این نوع ارتباط را می‌پسندی یا نه؟ آیا شرایط جسمی یا روانی لازم را جهت رابطه جنسی داری یا نه؟ زوجین در مورد این رابطه صحبت نمی‌کنند در حالی که باید طرفین در مورد نوع، مکان، زمان و حس و حال رابطه جنسی شفاف و با صراحت حرف بزنند و به توافق برسند. از بُعد دیگر تلقی‌های غلط از مبحثی بنام “تمکین کردن” تبدیل به حربه‌ای در دست مراجع قضایی و مردها شده است که زن باید تمکین کند. بنابراین زن در هر شرایط روانی و عاطفی، با وجود استرس و افسردگی یا بی میلی‌ نسبت به رابطه جنسی و داشتن اکراه روانی سردرد، خستگی، مشکلات هورمونی و… در صورت نیاز جنسی همسرش باید تسلیم باشد و خود را در اختیار مرد قرار دهد، اینها از مصادیق خشونت جنسی هستند.

مومنی خاطر نشان کرد: ابعاد خشونت باید با همدیگر دیده شود در حالی که بیشتر خشونت را تنها به خشونت‌های فیزیکی و ضرب و شتم تقلیل داده و هر زمانی که از همسرآزاری و خشونت بر علیه زنان  صحبت به میان می‌آید انگار باید دست و پای زن خورد شده باشد تا بگوئیم همسرآزاری رخ داده است.

این فعال اجتماعی به فرزندان تربیت یافته در چنین خانواده‌هایی اشاره کرد و گفت: فرزندانی که از صبح تا شب در محیطی پر تنش، با دعوای والدین، توهین و فحاشی، سرزنش و کتک کاری قرار دارند دچار استرس و اضطراب‌های شدید می‌شوند، سلامتی روان آنها به خطر می‌افتد و در دوران بزرگسالی دچار اختلال شده و طرح‌واره‌هایی را که از ازدواج در ذهنشان شکل داده‌اند اینگونه متصور هستند که ازدواج یعنی ضرب و شتم، بد و بیراه گفتن به زن و توهین کردن و اینکه باید همسرم را کتک بزنم چون بابا هم مادر را می‌زد. دلیل هم این است که فرزندان والدین را الگوی خود و مراجع قدرت می‌دانند به همین دلیل است که کودکان کم سن و سال بیشتر رفتارهای والدین را تقلید می‌کنند و رفتارهای پدر و مادر را درست می‌پندارند.

وی ادامه داد: این افراد به صورت ناخودآگاه، سبک‌های فرزندپروری غلط و در روابط ناسالم والدین نیز شیوه‌های نادرست و ناکارآمدو آسیب‌زا را درونی سازی می‌کنند و در ازدواج خود با همسر همین گونه رفتار می‌کنند. به عنوان نمونه زنی که در محیط خانواده غُر می‌زند، بهانه می‌گیرد و خودش را ضعیف، منفعل و ناتوان نشان می‌دهد حتما و حتما در ذهن دخترش، طرح‌واره‌ی یک زن منفعل را شکل می‌دهد و همان دختر وقتی ازدواج می‌کند به همسرش نق می‌زند، بهانه‌گیر می‌شود و با بروز کوچک‌ترین مسئله قهر می‌کند و به گوشه‌ای رفته و گریه می‌کند، یا غذا نمی‌خورد و در کل یکسری رفتارهای منفعلانه دارد.

مومنی تاکید کرد: وقتی مادر مقتدر باشد، محکم و به دور از پرخاشگری در خصوص موضوعات خانواده با همسرش صحبت کند در ذهن فرزندان، یک زن مقتدر شکل می‌گیرد و فرزند یاد می‌گیرد از حق و حقوق خود به دور از پرخاشگری و آسیب به دیگران دفاع کند. بنابراین وقتی محیط خانه متشنج است و همسرآزاری در آن قابل مشاهده است فرزندان دچار اختلال اضطرابی، شب ادراری، ناخن جویدن و اُفت شدید تحصیلی می‌شوند.

وی افزود: تحقیقات نشان می‌دهد در چنین شرایطی شخصیت‌های پارانوئیدو سوءظن‌داری شکل می‌گیرد و بخصوص دختران به جنس مرد بدبین می‌شوند و بعدها نمی‌توانند روابط روانی ،عاطفی وجنسی سالمی را با مرد خود داشته باشند چون‌که در نگاه آنها مردها مصداقی از  پدرانشان هستند؛ یک پدر سخت‌گیر، کنترل‌گر و آسیب زننده. در این حالت به احتمال زیاد این دختران نمی‌توانند ازدواجهای سالم وپایداری را تجربه کنند،درمواردی حتی سلامت جسمی فرزندان این خانواده‌ها به خطر می‌افتد؛ استرس و اضطراب‌های مکرر بر سیستم گوارش آنها تاثیر می‌گذارد؛ سیستم ایمنی انها ضعیف و مستعد بیماری‌های عفونی می‌ شوند اختلال درخواب وتغذیه اتفاق خواهد افتاد و دهها آسیب دیگر.

این روان‌شناس و فعال اجتماعی به خشونت اقتصادی بویژه بر علیه زنانی که خود منابع درآمدی ندارند، اشاره و خاطر نشان کرد: در این شرایط مردها بعضا پول برای هزینه‌های منزل به زن نمی‌دهد، زن بخاطر ریال به ریال پولی که خرج کرده است جواب پس می‌دهد، زن گاهاً نیاز مالی دارد ولی همسر به او پول نمی‌دهد؛ اگر می‌خواهد به سلیقه خود لباسی تهیه کند، شوهر این اجازه را به شرطی می‌دهد که او بگوید چه لباسی بخرد. البته موارد اندکی از زنان شاغل را داریم که مدیریتی بر حقوق خود ندارند و کارت حقوقشان در دست همسر سلطه‌گر است و یکی از شکایت‌های آنها این است که ما حتی نمی‌توانیم با حقوقی که دسترنج خودم است لباسی تهیه کنم.

مومنی تصریح کرد: مولفه‌های مثبتی چون زنان رشد یافته، آگاه، تحصیل کرده و دارای منابع مالی میتواند جسارت و جرات بیشتری در مواجهه با خشونت درزنان ایجاد کند و با توانایی بالاتری در مقابل خشونت همسر می‌ایستد. به دادگاه و مراجع قضایی مراجعه می‌کنند وکیل می‌گیرند و اگر لازم باشد برای طلاق اقدام خواهند کرد.

مومنی افزود نباید جایگاه خانواده‌های حمایت‌گر را فراموش کرد که وقتی زن مورد خشونت قرار می‌گیرد و به خانه‌ی پدری مراجعه می‌کند اگر خانواده‌ی وی خانواده‌ای آگاه و حمایت‌گر باشند جسارت و شهامت زن برای خروج از زندانی به اسم زندگی زناشوئی بیشتر می‌شود.

این فعال اجتماعی یادآوری کرد: زنانی که منابع مالی ندارند و از اقتصاد ضعیفی رنج می‌برند و حتی سرپناهی ندارد، رشد یافته نیستند و دارای خانواده‌ی حمایت‌گری نیز نمی‌باشند مجبور به تحمل فشارها و کنار آمدن با خشونت‌های متعدد هستند و چه بسا بخش عمده‌ای از خودکشی‌ها و خودسوزی‌های زنان ایلامی نشات گرفته از این خشونت ‌است که بنظر می‌رسد در سالهای اخیر کمترشده خصوصا در مدل خودسوزی..

این روانشناس و مشاوره خانواده معتقد است، زنان ما باید شیوه‌های حمایت‌گری را از مراجع به مشاورو مراکز زوج درمانی، مراکز بهزیستی، اورژانس اجتماعی، مراکز مشاوره نیروی انتظامی و دادگاه‌ها تا یادگیری مهارت رفتار جرات مندانه و برخورد قاطع با همسر خشونت‌گر را همراه با بیان موضوع با خانواده و دوستان صمیمی خویش در دستور کار قرار دهند و بدانند با پنهان کردن خشونت و با سکوت و سرپوش گذاشتن برآن تنها شرایط خویش را بغرنج‌تر و خطرناکتر کرده‌اند و البته شوهر را قدرتمندتر و جسورتر کرده و اعمال خشونت‌ها را بیشتر کرده است داشتن رفتار جرات مندانه و قاطع درکناره گیری از حمایت مراجع قضایی و مشاوره درمانگران کاری کاملا منطقی و موثر است.

پایان خبر / تاریخ ما

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.