بورسبازهای عصر جدید ؛ از کامیونداران تا گلفروشان و مرغداران!
اینجا در پایانه بار نسیمشهر جایی در حوالی پایتخت، کامیونداران از واقعیتهای اقتصاد ایران تجربیات شخصی دارند. کامیوندارانی که عطای اقتصاد راکد را به لقایش بخشیدهاند و مثل خیلیها مشغول بورس شدهاند اما آنها هم مثل خیلیها خبر ندارند که در بازار سرمایه ایران دقیقا چه روندی در جریان است.
۱۰۰ متر دورتر از درب خروجی پایانه بار، روی یک دایره نامنظم علف کوتاه و بلند که حاشیه جاده جا خوش کرده است، هفت، هشت نفری راننده کامیون دور هم جمع شدهاند و زل زدهاند به گوشیهای موبایل و تبلتها. از میان همهمهشان چند جملهای شنیده میشود: … ریخت؟ … وآوا مثبت دو خورد… غگیلا را بفروش بابا… آگاه اختلال دارد… فیلترشکن را خاموش کن… رفت! اینترنت رفت…
یکی مدام جابهجا میشود و دنبال آنتن میگردد. آن یکی تبلت را روی صندلی سبز و آفتابخورده کامیونش پرت میکند و دیگری سیگار بهمن کوچک را به کام میگیرد و دودش را محکم به هوا فوت میکند. در همان حال، همه غرغر میکنند.
از اختلال و کندی اینترنت در حوالی پایانه بار نسیمشهر و جادهها دلشان پر است. یکیشان میگوید: «برای آذریجهرمی کامنت گذاشتم که الکی ادعایش نشود، وقتی بغل گوش تهران اینترنت کند است» و بعد گلایه میکند: «وزیر جوان هم فقط شعار میدهد»
آن یکی میگوید: « رانندهها بورس بازیهایشان هم بدبختی است. وسط جاده که باشی بورس بازی تعطیل… آدم که نمیتواند پول و پس وردش را دست همهکس بدهد»
کامیونمان را آگهی کردیم، بفروشیم و به بورس بیاییم
ازدحام تریلرها و کامیونها، قدیمتر ۲۱ کیلومتری پرند را قفل میکرد. بنزهای باری نارنجی، ولووهای ۱۰چرخ مدل دهه ۶۰، کامیونهای چینی البرز و اسکانیا جی۴۰۰هایی که وقتی از کنارت عبور میکردند، زمین میلرزید.
پایانه بار نسیمشهر و تردد آن همه خودروی سنگین، صدای اهالی شهر کوچک ۱۶۰ هزار نفری حومه تهران را درآورده بود. حالا اما ماجرا کمی فرق میکند و آزادراه تهران- ساوه آنقدر خلوت است که چهار نعل بتازی و به سرعت به مقصد برسی…
«اینجا روزی ۱۰ هزار تا کامیون میآمد و جا برای پارک نبود. الان که دیگر قحطی بار آمده است.» این جملات را مردی آفتابسوخته میگوید که دستمال یزدی به دور مچ دست راستش بسته و با آن عرق صورت را میگیرد.
اسمش محراب است و دو روزی است که معطل بار سیمان است. میگوید: «بار سیمان به لعنت خدا نمیارزد!» جملهاش را به سرعت اصلاح میکند و میگوید: «یعنی هیچ باری صرفه ندارد. مملکت تحریمزده و کرونازده بارش کجا بود؟ ۱۰ روز پیش بندر رجایی بودم، جاده اسکله پرنده پر نمیزد… تازه این وضعیت بندرعباس است که سلطان بار ایران است»
از قمقمه نارنجی که رنگش رو به سفیدی میزند، چند جرعه آب مینوشد و ادامه میدهد:« ما که زدیم به کار بورس … اگر رسانهها آدم را نترسانده بودند که حباب میترکد، خدا شاهد است که خاورم را فروخته بودم و به بورس میآوردم.»
صادق از کیف چرمی کوچکی که به گردن دارد بارنامهاش را درمیآورد و میگوید: «خدا وکیلی منم البرزم را روی دیوار آگهی کردم که بفروشم. گفتن حباب میترکد. ترسیدم بدبخت شوم و آگهی را لغو کردم… ولی فکر کنم دروغ میگویند و میخواهند دست روی دست زیاد نشود و خودشان سودهای خوب را به بدن بزنند.»
محراب دنباله حرفش را میگیرد : «آدم نمیداند به چه کسی اعتماد کند؟ رسانهها که واقعیت را نمیگویند، به وعده و وعید مسئولان هم که نمیشود چشم بسته اعتماد کرد. در تلگرام که سیگنالفروشی میکنند… آدم چه میداند که آخر و عاقبت بورس چه میشود؟”
مرغدارها، باغدارها و کارخانهدارها پولشان را به بورس آوردند
خاور سبزرنگی که دور تا دور بارش را چادر برزنت کشیده است از در خارج میشود و بوق میزند. به بوق زدن حال و احوالپرسی اکتفا نمیکند و در شانه خاکی راه میایستد و پیاده میشود. جوانی لاغراندام با موهای زبر و فر است و کمی میایستد و به بحث همکارانش گوش میدهد.
بحث اوضاع کار و بار که پیش میآید، میگوید هفته پیش صفحه کلاچ عوض کرده و یک میلیون تومان پول داده است. قیمت لاستیک کمکیفیت ایرانی هم سر به فلک گذاشته است و حالا کامیون فقط خرج و مخارج است.
توضیح میدهد که یک بار لیموترش از جهرم فارس به تهران آورده است و تمام درآمدش را برای تعویض صفحه کلاچ پرداخته است. علیرضا سر از بورس درنمیآورد و ۵۰ میلیون تومان سرمایهاش را به یکی از رانندگان داده است تا برایش در بورس سرمایهگذاری کند.
خودش میگوید که آورده اش فقط ۳۰ میلیون تومان بود و از اسفند پارسال تا الان داراییاش به ۵۰ میلیون تومان رسیده است. تحلیل علیرضا از کمبود بار این است که تولیدکنندگان هم به جای تولید، سرمایهشان را به بورس آوردهاند.
او ماجرا را به این شکل تعریف میکند که دیگر مدتهاست بار مرغ از مازندران به تهران نیاورده است و وقتی ماجرا را از مرغدارهای منطقه جویا شده، فهمیده که بعضی از آنها دیگر جوجه نریختهاند و سرمایه در گردش را به بورس آوردهاند.
صادق میگوید شنیده است که بار گل محلات هم تقریبا صفر شده است و بقیه هم تجربیات شخصی مشابهی از بورسبازی کارخانهدارهای لبنیات و مصالح ساختمانی دارند.
گلفروشان در بورس
تولیدکنندگان کم و بیش ادعای رانندگان کامیون را قبول دارند. جلال عجایبی، رییس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان گل و گیاه ایران، بورسبازی تولیدکنندگان گل را تایید میکند و به سرویس اخبار تاریخ ما میگوید که بالای ۹۰ درصد بار گل تهران در فروشگاهها به ضایعات تبدیل میشود و ۲۰ هزار تولیدکننده گل در ایران در معرض ورشکستگی هستند.
عجایبی از زیان هزار میلیارد تومانی تولیدکنندگان گل در روزهای شیوع کرونا خبر میدهد و فروش گل در بازار ایران را نزدیک به صفر توصیف میکند. او معتقد است که نبود امکانات مناسب صادرات گل موجب شده است که تولیدکنندگان این صنف سرمایههایشان را از این بخش خارج کنند و فروشندگان یکی یکی درخواست تغییر کاربری مغازههایشان را بدهند. عجایبی تعدادی باغدار گل را میشناسد که برای حفظ ارزش دارایی مجبور شدهاند که سرمایه در گردششان را به بورس ببرند.
کدام کار تولیدی ۲۰۰ درصد سود میدهد؟
«بورس پارسال ۲۰۰ درصد سود داده است. شما یک کارخانه تولیدی در ایران را مثال بزنید که سود ۲۰۰ درصدی داده باشد!» محمدرضا اسماعیلی، رئیس اتحادیه تعاونیهای لبنیات کشور حرفایش را با این جمله شروع میکند و به سرویس اخبار تاریخ ما میگوید که کارخانهداران صنایع لبنی در حال خارج کردن سرمایههایشان از ایران و مهاجرت به کشورهای عربی هستند.
به گفته اسماعیلی از ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ کارخانه لبنیات که مجوز فعالیت دارند، در حال حاضر فقط ۲۰ تا ۳۰ درصدشان در بازار ماندهاند و بقیه به دلیل شرایط نامساعد کسب و کار یا مهاجرت کردهاند و یا اینکه خط تولید را از کار انداختهاند و سرمایهشان را به بورس بردهاند.
برومند چهار آیین، عضو هیئت مدیره کانون سراسری مرغداران گوشتی معتقد است که نمیتوان تایید یا رد کرد که مرغداران سرمایهشان را برداشتهاند و به بورس بردهاند اما اگر برده باشند حق دارند! او توضیح میدهد که افزایش سرسام آور هزینههای تولید در کنار قیمتگذاری دستوری مرغداران را زیانده کرده است و بسیاری از آنها تمایلی به جوجهریزی ندارند.
بنابراین ممکن است که آنها تشخیص داده باشند که ورود نقدینگیشان به بورس سودآورتر از جوجهریزی و صرف سرمایه در تولید است.
تولیدکنندگان در راه بورس!
ورود مستقیم سرمایههای تولیدی به بورس، در شرایطی رخ میدهد که قرار بوده بازار سرمایه در نقش حامی تولید ظاهر شود و سرمایه لازم را برای فعالیت و سرپا ماندن کارخانهها فراهم کند اما این روزها معادلات اقتصادی به گونهای رقم خورده است که برخی تولیدکنندگان و به ویژه تولیدکنندگان کوچک و متوسط خطوط تولید را رها کردهاند و نقدینگیشان را به بورس آوردهاند.
غلامرضا سلامی، تحلیلگر ارشد بازار سرمایه این پدیده را چندان هم مثبت ارزیابی نمیکند و معتقد است که در هر اقتصادی بورس باید به تقویت تولید کمک کند. او میگوید که رشد ارزش سهام شرکتها واقعی نیست و در شرایطی که اقتصاد کوچک شده و رشد منفی دارد، چه معنی دارد که بورس ایران، بورس اقتصاد اول جهان یعنی امریکا را پشت سر بگذارد؟
به عقیده سلامی تشویق مردم به حضور در بورس بدون پشتوانه و تضمین است چرا که دولت پول جمعآوری شده را صرف رشد اقتصاد و بهبود تولید نمیکند و با آن حقوق کارمندان و بازنشستهها را میدهد.
با این حال برخی از کارشناسان هم چنین دیدگاهی ندارند و حضور نقدینگی انبوه به بازار سهام را یک فرصت مناسب برای اقتصاد ایران و بخش تولید میدانند. از نگاه آنها، برای کاهش تهدید ورود تازهواردها به بورس مقامات مسئول و منابع مطلع دیگر باید مردم را متوجه هزینه و فایده مسیری کنند که آنها به تازگی در آن قدم گذاشتهاند. آیا اقتصاد ایران از این فرصت حضور مردم اقشار مختلف در بورس میتواند استفاده بهینه کند؟
برای تحلیل آینده بورس میتوانید گزارش «تاثیر دلار ۲۵ هزارتومانی بر بورس چقدر محتمل است؟» را مطالعه کنید.