نگرش بیماران مبتلا به Ms به خدمات مشاوره چگونه است؟
کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS به طوری معنادار از مبتلایان به سایر بیماریهای مزمن مانند آرتریت روماتوئید، التهاب روده، دیابت و صرع پایینتر گزارش شده است. MS یکی از بیماریهای شایع خود ایمنی، غیرتروماتیک و پیشرونده دستگاه اعصاب مرکزی با علت ناشناخته است. محققان در پژوهشی با عنوان «نگرش بیماران مبتلا به MS نسبت به کیفیت زندگی خویش و خدمات مشاوره و روانشناسی» آوردهاند، این بیماری مزمن و اغلب ناتوان کننده است که بر ابعاد مختلف زندگی فرد و خانواده او تاثیر نامطلوب میگذارد.
در این پژوهش که توسط دکتر طیبه زندیپور دانشیار دانشگاه الزهرا (س) انجام شده نشان میدهد، یافتهها بیانگر این است که تفاوت نگرش مردان و زنان نسبت به عوامل عاطفی روانی شروع یا تشدید کننده بیماری آنها معنادار است. عوامل شکست تحصیلی، دانشآموزان زن را بیشتر از دانشآموزان مرد متاثر کرده است. همین طور، مشکلات اقتصادی و بیکاری برای زنان عامل شروع یا تشدید کننده قویتری بوده است.
عوامل خانوادگی، کودکی نامناسب، اختلاف و جدایی والدین، اختلافهای زناشویی، بیوفایی همسر، ازدواج مجدد همسر و فوت عزیزان فشار روانی بیشتری را بر زنان وارد آورده است. هر دو جنس بر این باورند که مسئولیت زنان امروز بیشتر و ارتباطهای اجتماعی آنها کمتر است و بیشتر از مردها تنها میمانند. همچنین نگرش بیماران متاهل و مجرد در ابعاد جسمی، روانی و اقتصادی متفاوت است، لیکن در ابعاد خانوادگی، اجتماعی و تفریحی تفاوت آنها معنادار نیست.
نگاه بیماران شاغل و غیر شاغل به بیماری خود تنها در بُعد جسمی یکسان است؛ در ابعاد دیگر متفاوت و به نفع افراد شاغل است. مهمترین عامل ایجاد کننده بیماری از منظر زنان مشکلات شخصی، عاطفی روانی و از دیدگاه مردان مشکلات شغلی و اقتصادی بوده است. حرص و جوش و عصبانیت مهمترین عامل حاد کننده بیماری تلقی شده است. از مهمترین تغییراتی که در دهه اخیر، در حیطه بهداشت و درمان رخ داده است توجه سیاستمداران، پژوهشگران و متخصصان بهداشت به برآیندهای مورد نظر بیمار، به عنوان شاخصی برای اندازهگیری وضعیت سلامت، ارزیابی کیفیت خدمات درمانی، مراقبتی و هر گونه اقدام مداخلهای و پیشگیرانه است.
پژوهشگران میگویند، مفهوم کیفیت زندگی هزاران بار در مجلههای معتبر پزشکی تکرار شده است و این مفهوم به ویژه راجع به بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن مانند صرع، دیابت، ایدز، سرطان و MS به عنوان شاخصی برای بررسی اثرات بیماری، ارزشیابی درمان، مراقبتهای بهداشتی، بخشی از برنامههای کنترل بیماری، اولویتبندی مشکلات، اداره امور بالینی و آموزش و تربیت نیروهای جدید به کار میرود.
همانطور که مطرح شد، MS مانند سایر بیماریهای مزمن به شدت بر سلامت و کیفیت زندگی فرد تاثیر میگذارد، چه بسا مشکلات جسمی، روحی و اجتماعی متعددی را به بار میآورد که زندگی فرد و خانواده او را از روال طبیعی خارج میکند. این بیماری با توجه به اینکه کدام قسمت از دستگاه اعصاب مرکزی را متاثر کند، طیف وسیعی دارد که میتوان به مشکلات حسی حرکتی، بینایی، تکلم و بلع، شناختی، دفعی و تناسلی، خستگی مفرط، ثبات نداشتن درجه حرارت بدن، دردهای مزمن یا حاد را شامل شود که بر همه کیفیت زندگی فردی و اجتماعی بیمار اثرات منفی برجای میگذارد.
خوشبختانه در سالهای اخیر داروها و درمانهای متعددی برای کنترل، پیشگیری و کند کردن روند این بیماری شناخته شده است. مطالعات اخیر انجام شده با هدف تعیین تاثیر ام اس بر کیفیت زندگی تایید کردهاند که این تاثیر از علائم شناختی و فیزیکی MS و عوامل روانی اجتماعی ناشی شده است. از جمله این عوامل، اضطراب ناشی از سیر غیر پیشبینی ناپذیر MS ، گسستگی یا محدودیتهای ایفای نقش، فشار عصبی و خستگی زیاد، روابط خانوادگی و دیگر ساختارهای حمایت اجتماعی است.
بسیاری از بیماران مبتلا به MS باوجود اینکه مشکلات سلامتی و محدودیتهای عمدهای را تجربه میکنند، سطوح بالایی از بهبودی یا کیفیت زندگی شخصی و سازگاری روانی اجتماعی را گزارش میکنند. با توجه به اینکه در درمان MS به کارگیری روشهای متعدد و همه جانبه درمانهای دارویی و روانی و اجتماعی توصیه میشود. همچنین با توجه به تحقیقات حاکی از تاثیر درمانهای نگرشی، شناختی و رفتاری بر افزایش کیفیت زندگی بیماران مزمن موثر است.
براساس این پژوهش، در ابعاد روانی اجتماعی درمان بیمارن مبتلا به MS گاه لازم است به آنها کمک کنیم تا بپذیرند که توانایی تغییر دادن افق دید خود را دارند و میتوانند از بقیه تواناییهای خود لذت ببرند و این بیماری نمیتواند زندگی خانوادگی و نشاط آنها را از بین ببرد. آنها باید به این پذیرش برسند که بعضی از واقعیتهای زندگی تحت اختیار آنها نیست و اینجاست که باید سازگاری با روش جدید زندگی را بیاموزند.
زمانی که بیماری MS عضوی از افراد خانواده را متاثر میکند، استفاده از خدمات مشاوره هم برای او و هم برای دیگر افراد خانواده بسیار مفید است. اگرچه اغلب مسائل ذکر شده از زبان خود بیماران، به عنوان علت یا عوامل شروع، تشدید و حاد کننده مشکلاتی است که بسیاری از مردم دارند و هر فرد سالمی را هم آزار میدهد، اما باید در نظر داشت که این بیماران، علاوه بر مشکلات و ناتواناییهای ناشی از بیماری، به احتمال قوی به دلیل نداشتن مهارتهای ارتباطی، حل مساله و هوش هیجانی لازم مانند اشخاص دارای این مهارتها قدرت مقابله با آن مسائل را ندارند.
بنابراین ضروری است که خدمات مشاوره و راهنمایی، به صورت فردی و گروهی، در این موارد کمک کننده و مکمل دارو درمانی باشد. تربیت یاوران ما در هر بین رشته، با عنوان پرستار، مشاور در کادر پزشکی و بیمارستانی میتواند در راستای این هدف گامی موثر باشد.
این پژوهش در مجله مطالعات روانشناختی منتشر شده است.
پایان خبر / تاریخ ما