میمون سیمای بزرگ تاریخ ژاپن
فرمانروایی هیدهیوشی- حمله به کره- کشمکش با مسیحیت
همچنانکه ژاپنیان با اصرارتوضیح میدهند، هیدهیوشی بزرگ معاصر الیزابت، ملکه انگلیس، و اکبر، شاه هندوستان، بود. وی فرزند کشاورزی بود و دوستانش و سپس اتباعش او را سارومن کانجا یعنی «میمونسیما» مینامیدند، زیرا حتی کنفوسیوس هم در زشتی به پای او نمیرسید! پدر و مادرش استطاعتی نداشتند و او را به یک مدرسه رهبانی سپردند. اما،
هیدهیوشی چنان به ریشخند روحانیان بودایی پرداخت و چندان جنجال به راه انداخت که از مدرسه بیرونش راندند. نزد پیشهوران گوناگون شاگرد شد، و سیو هفت بار اخراجش کردند. چندی دزدی پیشه گرفت، سپس بر این عقیده شد که حربه قانون بیش از حربه قانونشکنی به کار یغماگری میخورد. پس، به ملازمت یکی از افراد صنف سامورای (شمشیردار)، که معمولا در خدمت طبقه حاکم بودند، درآمد. چون در موردی جان خداوندگار خود را نجات داد، حق شمشیربندی یافت. سپس به نوبوناگا پیوست و، بافراست و شجاعت خود، او را یاری کرد و، پس از مرگ او (۱۵۸۲)، رهبری یاغیان متمردی را که کمر به تسخیر وطن خود بسته بودند، پذیرفت. در ظرف سه سال، فرمانروای نیمی از کشور شد و مورد ستایش امپراطوران ناتوان قرار گرفت. سرانجام، خود را برای بلع کره به حد کفایت نیرومند یافت و با خضوع به فرزند آسمان اعلام داشت: «قصد دارم با سپاهیان کره، در ظل هیمنه والای همایونی، تمام چین را زیر فرمان آورم. آنگاه سه کشور [چین و کره و ژاپن] یگانه خواهند شد. با همان سهولتی که حصیری را لوله میکنند و زیر بغل میگذارند و میبرند، این مهم را جامه عمل خواهم پوشاند!» تلاشی عظیم کرد. اما یک تن کرهای نابکار موفق به اختراع یک نوع زورق جنگی فلزی شد و کشتیهای پر از سرباز را، که هیدهیوشی به کره فرستاد، یکی پس از دیگری منهدم ساخت (۱۵۹۲). هفتاد و دو کشتی در یک روز فرو رفتند، و دریا خونین شد. چهل و هشت کشتی دیگر، که ژاپنیان به ساحل کره برده و ناگزیر رها کرده بودند، به وسیله فاتحان کرهای به آتش سوخت، و ژاپنیان، پس از پیروزیها و شکستهای متناوب، فکر گشودن کره و چین را تا قرن بیستم به تعویق انداختند. شاه کره درباره هیدهیوشی چنین گفته است: «وی کوشید تا اقیانوس را با زورقی کاغذی بپیماید!»
هیدهیوشی سازمانی برای نیابت سلطنت برپا داشت و خود زمام آن را در کف گرفت. سیصد زن در حرمسرایش گرد کرد، اما به همسر روستایی خود، که مدتها پیش ترکش گفته بود، مکنتی قابل بخشید و به جستجوی پیشهوری که سالها پیش نزدش شاگردی کرده بود، همت گماشت و عاقبت او را یافت و پولی را که از او دزدیده بود، با سودی شایان، بدو باز گردانید! وی از امپراطور برای خود لقب شوگون نخواست. در عوض، معاصرانش او را به تایکو یعنی «ولینعمت بزرگ» (که بعداً، بر وفق تطورات مرموز زبانشاسی، دگرگون شد و به صورت تایکون- Tycoon – در زبان انگلیسی راه یافت) ملقب کردند. هیدهیوشی، چنانکه یک مبلغ مسیحی در وصف او میگوید، «با شدتی باورنکردنی، محیل و مکار بود.» به بهانه ساختن دایبوتسو یعنی مجسمه کلان بودای بزرگ در توکیو، مردم را واداشت که همه حربههای فلزی خود را برای این منظور عرضه دارند. به این ترتیب، با ظرافت، همگان را خلعسلاح کرد. گویا هیچ اعتقاد دینی نداشت و فقط دین را وسیله فزونجویی و کشورداری میانگاشت.
آیین مسیحی به وسیله یکی از شریفترین مبلغان یسوعی یعنی فرانسیس گزاویه در ۱۵۴۹ به ژاپن رفت، و چنان بسرعت پیشرفت کرد که، در طی یک نسل، هفتاد راهنمای دینی و ۰۰۰،۱۵۰ نفر مسیحی در ژاپن پدید آمدند. مسیحیان در ناگازاکی چندان فراوان بودند که این بندر تجارتی، شهری مسیحی به شمار میرفت و حاکم آن، امورا، خود را از ترویج آیین نو ناگزیر میدید. هرن مینویسد که «آیین بودایی در خطه ناگازاکی کاملا فرو نشست و دین پیشگان آن تعقیب و طرد شدند.» هیدهیوشی، که از این هجوم معنوی میهراسید و آن را به نقشههای سیاسی مربوط میدانست، پیکی نزد رهبر یسوعیان ژاپن فرستاد و آمرانه پاسخ سؤالات زیرین را از او خواست:
- چرا و به چه مجوزی او و دستگاهش اتباع ژاپن را به قبول مسیحیت مجبور کردهاند؟
- چرا شاگردان و پیروان خود را به انهدام معابد انگیختهاند؟
- چرا روحانیان بودایی را آزار رساندهاند؟
- چرا آنان و سایر اتباع پرتغال به خوردن گوشت حیواناتی مانند گاو، که به بشر خدمت میکنند، پرداختهاند؟
- چرا سوداگران کشور خود را مجاز گذاردهاند که مردم ژاپن را بخرند و در جزایر هند شرقی به بردگی بگمارند؟
چون پاسخ رهبر یسوعیان رضایتبخش نبود، هیدهیوشی، در سال ۱۵۸۷، این فرمان را صادر کرد:
از رایزنان امین خود شنیدهایم که دینیاران بیگانه به خطه ما آمده و به تعلیم شریعتی مخالف نوامیس ژاپن پرداخته و جسارت را به جایی رسانیدهاند که ]معابد خدایان بومی ما[ کامی و هوتوکه را ویران کردهاند. این بیحرمتی سزاوار شدیدترین کیفر است. ولی، چون قصد ترحم داریم، امر میکنیم که اینان در ظرف بیست روز ژاپن را ترک گویند، و گرنه خون خود را به گردن خود گیرند. در طی این مدت، هیچگونه آزاری به ایشان نخواهد رسید. اما، اگر پس از پایان مهلت، کسانی از آنان در ممالک ما یافت شوند، فرمان میدهم که به عنوان بزرگترین بزهکاران دستگیر گردند و به مجازات رسند.
هیدهیوشی، این دزد دریایی بزرگ، در میان گرفتاریها فرصت یافت که هنرمندان را مورد تشویق قرار دهد و خود در نمایشهای «نو» نقشهایی ایفا کند. به وسیله چایسالار، ریکیو، مراسم چای نوشی را به صورتی که مایه ترقی چینیسازی ژاپن و یکی از زینتهای زندگی ژاپنی شود، درآورد و در ۱۵۹۸ درگذشت. پیش از آن، از اییه یاسو قول گرفت که در یدو (توکیوی کنونی) پایتخت جدیدی بسازد و فرزند او را، که هیدهیوری نام داشت، وارث دستگاه نیابت سلطنت بداند.
منبع : تاریخ تمدن , جلد اول : مشرق زمین
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما