سورنا ،سردار بزرگ اشکانی
سورنا با “ارد” اول (قرن اول قبل از میلاد) معاصر بود و از نظر شهرت و ثروت پس از شاه رتبه اول را داشت .او تنها کسی بو که اجازه داشت در موقع تاجگذاری شاه کمربند شاهی را به کمر ببندد. سورنا در خانواده ای اشرافی متولد شد. او قدی بلند و چهره ای زیبا داشت و خردمند و شجاع بود. با این مقاله از تاریخ ما همراه باشید تا با سورنا، سردار بزرگ ایرانی بیشتر آشنا باشید.
سورنا در سال ۸۲ پیش از میلاد متولد گردید و در سال ۵۲ پیش از میلاد به قتل رسید. او فرزند آرخش (آرش) و ماسیس سپهبد ایران در زمان اشکانیان بود که با وجود عمر کوتاهش از شهرت خاصی در میان مردم باستان برخوردار بودهاست.
بر پایه گفتهٔ پلوتارک «سورنا در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی/ایرانی دوران خود بود.» پلوتارک همچنین از سورنا به عنوان بلندقدترین و خوش چهرهترین مرد زمان خود یاد کردهاست.سورنا در سیستان و بلوچستان به دنیا امده که به دلیل متحد کردن مردم استان سیستان در تحولات سیاسی نقش بسیار مهمی را ایفا کرد.همچنین بعضی از استادان دانشگاه، سورنا را همان رستم سیستان که در شاهنامه آمده میدانند.
وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را داشت و بسبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را به کمر بندد. سورنا ارد را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد و اول کسی بود که بر دیوار شهر مذکور برآمد و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت، با این وجود به احتیاط و خردمندی شهره بود و بر اثر این صفات کراسوس سردار رومی را مغلوب کرد، چه نخست جسارت و تکبر کراسوس و یأسی که بر اثر بدبختیها سورنا را دست داده بود، به آسانی وی را در دامهایی افکند که سورنا برایش گسترده بود. با وجود این ارد به جای اینکه سورنا را پاداش نیک دهد، بر او رشک برد و نابودش کرد.
پلوتارک تاریخ نویس یونانی درباره او می نویسد هنگام سفر هزار شتر وسایل سفر او را حمل میکردند. هزار سواره نظام زره پوش و همچنین هزار سواره نظام عادی او را همراهی میکردند.او بیش از ده هزار سواره نظام و خدمه داشته است؛سورنا شهر سلوکیه را تصرف کرد و ارتش روم را در سال ۵۲ قبل از میلاد شکست داد که فرماندهی آن را به سیاستمدار رومی کراسوس به عهده داشت .(همانکه که جنبش استارتاکوس را در روم سرکوب کرده بود) کراسوس و پسرش در این جنگ کشته میشوند و سپاهیان رومی به اسارت اشکانیان در می آیند.
پلوتارک درباره این جنگ مینویسد سورنا سر و دست کراسوس را میفرستد برای “ارد” که برای بستن پیمان صلحی در ارمنستان به سرمیبرد اما در سلوکیه این شایعه را منتشر میکند که کراسوس زنده است و به زودی به شهر آورده میشود.
او به این شیوه به سلوکیه وارد میشود و آنجا را تصرف میکند.محبوبیت سورنا که ۳۰ سال از عمرش نگذشته بود بین سپاهیانش بعد از پیروزی بر ارتش روم باعث وحشت شاه گردید و مدتی بعد از این پیروزی او به دستور شاه به قتل رسید.
مورخان ایرانی و یونانی راجب سورنا اتفاق نظر دارند تقریبا در تمام کتب تاریخی راجب دلاوریها و مرگ ناجوانمردانه او اینطور آمده:
« این سورنا بوده که ارد را به تخت نشاند و شهر سلوکیه را تصرف کرده و اولین کسی بوده که بر دیوار شهر مذکور بر آمده و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردند به زیر افکنده .»
کراسوس و سورنا ، نبرد حران
در زمان پادشاهی ارد (Urud) یکم (۸۰ – ۹۰پ.م.) دولت ایران سرانجام ناگزیر به رویارویی تمام عیار با دولت رومیان گردید. این کارزار زمانی آغاز شد که کراسوس (Crassus) سردار رومی، از سوی سنای روم به فرمانداری سوریه منصوب شد. اما او بلندپروازانه بر این اندیشه بود که پس از استقرار در سوریه، به خاک ایران بتازد و تا هند نیز پیش رود! کراسوس پس از ورود به سوریه، چندی در بین النهرین (عراق) که جزیی از خاک پادشاهی اشکانی بود، دست به ویرانگری و کشتار زد و پادگانهایی را در آن جا برپا نمود و سپس به سوریه بازگشت. در این اثنا بود که سفیری از سوی «ارد» به نزد کراسوس آمد و او را به خروج فوری از خاک ایران فراخواند. اما سردار رومی پاسخ او را به درشتی داد و اعلام کرد که به زودی سلوکیه را تصرف خواهد کرد؛ اینک در گرفتن جنگ، حتمی بود.
سربازان رومی گماشته شده در عراق، به تدریج دچار ترس و هراس بسیاری شده بودند. آنان میگفتند: «پارتیها مردمی هستند که از تعقیب آنها نمیتوان جان به در برد و اگر فرار کنند، نمیتوان به آنها رسید. تیرهایی دارند که رومیها با آنها آشنا نیستند و با چنان نیرویی تیر میاندازند که نمیشود سرعت آن را مشاهده کرد و پیش از این که شخص، در رفتن تیر را از کمان ببیند، تیر به او خورده است. اسلحهی جنگی سوارهایشان همه چیز را شکسته، از هر چیز میگذرد و به اسلحهی دفاعیشان (سپر و زره) چیزی کارگر نیست». با وجود چنین بیم و هراسی که بر سربازان رومی سایه افکنده بود، کراسوس با قولی که از پادشاه ارمنستان – ارتهباز – برای همراهی و پشتیبانی گرفته بود، به سوی عراق پیش روی کرد و از فرات که مرز میان ایران و روم بود گذشت و برای پیشگیری از عقبنشینی و گریز سربازان هراسزدهاش، فرمان داد تا پل فرات را پشت سر خویش ویران کنند!
در جبههی مقابل، سپاه ایران برای مقابله با دو دشمن، تقسیم شده بود. ارد خود در رأس سپاهی به سوی ارمنستان حرکت کرد تا شاه خائن آن را فروکوبد؛ و سورنا (Surena) سردار نامی پارتی، در رأس سپاهی دیگر برای رویارویی با رومیان متجاوز، به سوی عراق رهسپار شد. به روایت پلوتارک «سورنا از حیث نژاد و ثروت و نام، بعد از پادشاه مقام نخست را داشت. از جهت شجاعت و هوشیاری در میان پارتیها اول کس بود و از حیث قد و قامت از کسی عقب نمیماند. هنگامی که مسافرت میکرد، هزار شتر بار و بنهی او را حرکت میداد. دویست ارابه حرم او را جابهجا میکرد و هزار سوار، غرق آهن و پولاد و پیش از آن، سپاهیان سبک اسلحه همراه او بودند. زیرا دست نشاندگان و گماشتگاناش میتوانستند ده هزار سوار برای او تدارک کنند. نجابت خانوادگیاش این حق ارثی را به او داده بود که در روز جشن تاجگذاری پادشاهان پارت، کمربند شاهی را ببندد. این سردار، ارد را بر تخت نشاند حال آن که او (= ارد) را رانده بودند. سورنا در این زمان کم تر از سی سال داشت و با وجود این، هوشیاری و خرد وی، باعث نامی بزرگ برای او شده بود».
کراسوس پی از مدتی پیشروی ملالتبار در بیابانهای عراق، سرانجام در حوالی شهر حران (Harran) با مشاهدهی طلایهی سپاه سورنا، با شتاب و نگرانی نیروهایاش را آرایش داد و به سوی پارتیان حرکت نمود. در ابتدا سپاه پارتی در نظر رومیان، کلان و مهیب نمینمود؛ اما این امر، ترفند سورنا برای گمراه کردن و غافل نگه داشتن رومیان بود. او بخش عمدهی سپاهاش را پشت صفها اول قرار داده بود و برای آن که رومیان از درخشندگی سلاح و جوشن سربازاناش متوجه شمار آنان نشوند، فرمان داده بود خود را با ردایی بپوشانند. با نزدیک شدن رومیان به سپاه ایران، برای به هراس افکندن دشمنان، به ناگاه فریادهای وحشتآور و صدای مهیب طبل از میان سپاه سورنا برخاست. رومیها که از این هیاهو مرعوب شده بودند، ناگهان دیدند که پارتیها رداهایشان را فروگذاشتند و به سبب کلاهخودها و جوشنهای فلزیشان، مانند شعلههایی از آتش درخشیدند. در ادامه، بیدرنگ کمانداران پارتی نیروهای رومی را که به صورت گروهان مربع آراسته شده بودند، احاطه کرده، آنان را از هر سو آماج تیرهای مرگبار خود قرار دادند و سوارهسپاه و پیادهسپاه رومی را زمینگیر ساخته و امکان هر گونه عملیات خاصی را از آنان سلب کردند.
سربازان رومی اگر در صفوف خود میایستادند، از زخم تیرهای پارتی زخمی شده به هلاکت میرسیدند و اگر به سربازان پارتی حمله میکردند، کاری از پیش نمیبردند چرا که پارتیان به تندی از پیش روی آنان دور میشدند و در همان حال، رومیان را به رگبار تیر میبستند. سربازان کراسوس امیدوار بودند که با تمام شدن تیر پارتیها، از این وضعیت مرگبار رهایی یابند و وارد جنگ تن به تن با پارتیان شوند؛ اما در پس سپاه سورنا، شترهای فراوانی وجود داشت که بارشان تیر بود و پیاپی ذخیرهی تیر کمانداران را تجدید میکردند. در این گیرودار، پسر کراسوس، برای جلوگیری از محاصرهی کامل، با شماری از سوارهسپاه و پیادهسپاه رومی، به سوی یکی از جناحین سپاه سورنا حملهور شد. اما پارتیان بر اساس تاکتیکهای نظامی خود، از پیش روی رومیان گریختند و آنان را به تعقیب خود واداشتند و همین که این گروه از سپاه اصلی خود دور افتاد، پارتیان به سرعت بازگشته، رویاروی رومیان قرار گرفتند. سوارهسپاه سبک اسلحهی پارتی با تاختن بر روی شنزارها، گرد و غبار عظیمی پدید آوردند تا مانع از دید رومیان شوند. آن گاه با باران تیرهای بًرندهی خود، دستان سربازان رومی را به سپرهایشان و پاهایشان را بر زمین دوختند. سپس سوارهسپاه سنگین اسلحهی پارتی که اسبها و سوارهایشان غرق زره و جوشن بودند، با نیزههای سنگین خود، رومیان شوربخت را درهم کوفتند آن گونه که از سه هزار و اندی سرباز رومی، بیش از پانصد نفر بر جای نماند.
نتیجه جنگ سورنا و کراسوس
در میدان دیگر جنگ، سوارهسپاه سبک اسلحهی پارتی، سربازان خسته و ناامید رومی را از جناحین احاطه کرده و به تیر بستند و سوارهسپاه سنگین اسلحهی پارتی نیز با نیزههای خود، از جبههی مقابل به رومیان تاختند و آنان را یکسره تارومار کردند. با دررسیدن شب، پارتیها به اردوگاه خود بازگشتند اما رومیان با رها کردن مجروحان خویش، واپس نشستند و در دژ شهر حران پناه جستند. فردای آن روز، پارتیان به حران رسیدند ولی با رسیدن شب، کراسوس با بازماندهی سپاهاش از آن جا گریخت و در کوههای اطراف پناه گرفت. لیکن دیری نپایید که پارتیان آنان را یافتند و محاصره نمودند. کراسوس که دیگر امکان و توان ایستادگی یا نبرد را در خویش نمیدید، خود و سربازاناش را تسلیم سورنا نمود. سردار فاتح پارتی برای استهزا و خوار نمودن کراسوس که چنان بلندپروازانه و گستاخانه به قلمرو پادشاهی اشکانی هجوم آورده بود، به روش خود رومیان، او را در سلوکیه سوار بر اسب کرد و با همراهی دستهای از خوانندگان و نوازندگان و بدکاران، گرد شهر چرخاند و سپس وی را اعدام کرد و سر او را به نزد ارد در ارمنستان فرستاد.
بدین ترتیب، این نخستین جنگ ایران با رومی که در آن عصر، در اوج اقتدار و توانمندی بود، به چیرگی و پیروزی قاطع و کوبندهی ایرانیان ختم شد و این برتری و سرآمدی، در غالب نبردهای ایران و روم (چه در عهد اشکانیان و چه در عصر ساسانیان) کمابیش حفظ گردید.
نتایج شکست رومیان در نبرد
به غنیمت بردن تمام پرچمهای روم لکه ننگی بود که بر دامان ارتش روم نشست. بعد از این شکست ژولیوس سزار، سردار بزرگ رومی میخواست که انتقام این شکست را از ایران بگیرد؛ ولی قبل از تدارک حمله به ایران در ۱۵ مارس ۴۴ ق. م داخل مجلس سنای روم با خنجر برتوس و شمشیرهای دشمنانش کشته شد. کاسیوس سردار بازماندهٔ نبرد با پارتها که توانسته بود خود را به سوریه برساند، یکی از قاتلین ژولیوس سزار بود. چون به روشنی شاهد ضعف قدرت کنسولی و همچنین عدم آینده نگری این قدرت بود. عاقبت در زمان پادشاهی فرهاد چهارم اشکانی بین ایران و روم در زمان زمامداری اکتاویوس در سال ۲۰ قبل از میلاد صلح برقرار شد و فرهاد چهارم قبول کرد که همه وکسیلیومهای رومی (درفشهای رومی) را به کشور روم مسترد کند. در عوض اکتاویوس سردار بزرگ و زمامدار روم، کنیزی ایتالیایی به نام تئاموزا را به فرهاد چهارم بخشید که در نتیجه ازدواج با او فرهاد پنجم به دنیا آمد. بعد از پیروزی پارتیها بر رومیان، دنیای آن روز به این نتیجه رسید که رعب و هیبت رومی قابل شکست است و رومیان نیز مانند سایر ملل گاهی پیروز و گاهی دچار شکست میشوند. نبرد حران در تخیل نویسندگان، شاعران، تاریخ نگاران و فلاسفهٔ اخلاقیات در روم، تحول و سبک جدیدی به وجود آورد. این نوشتهها، بیم از پارت شکست ناپذیر را دو چندان میکردند. واقعه تلخی که بعد از این جنگ برای ایران روی داد، آن بود که سورنا را در جوانی پس از انجام چنان خدمات شایانی کشتند. مورخان رومی نوشتهاند که ارد از روی بدگمانی، ترس و حسد چنین قهرمانی را کشت و ایران را از خدمت چنین سرداری محروم ساخت.
منبع نوشته :
لغت نامه دهخدا، اثر علی اکبر دهخدا/ سورنا
ویکی پدیا/ سورنا
ویکی پدیا/ نبرد حران
پارسیان دژ / جنگ سورنا (سردار پارتی) و کراسوس (سردار رومی)
آیا قرآن ساخته ی سلمان فارسی است؟
آین سلمان فارسی خاین بود که ایران رو به مشتی عرب فروخت و راههای نفوذ و پیروزی سپاه اعراب به ایران رو فراهم کرد مردک وطن فروش
سلمان فارسی به شهادت بعضی منابع تاریخی یک جوان نیک نژاد ایرانی است که پدرش از نسل دیوانداران بود . اما وی به خاطر آشنایی با یک کشیش به فکر آن افتاد که به گرد جهان برود و به دنبال مذاهب جدید برسد . روزبه در این سفر به بیزانس (قطب مسیحیت شرق) رفت و در احوال دین مسیح بدان جا رسید که کاردینال اعظم شد . پاپ بیزانس به حال مرگ بود که او را گفت : بعد از من تو پاپ خواهی شد و زمام امور کلیسای بیزانس به دست تو خواهد افتاد . هشدار که من علائم ظهور پیامبری جدید را می بینم . مبادا مسیحیت را دستخوش تغییر کنی و این قبل از ظهور محمد بود . روزبه اندیشید : ظهوری که علائمش هویداست،محتمل است که ظهور باراقلیتای موعود باشد .پس شبانه از بیزانس گریخت و به تنهایی راه حجاز در پیش گرفت اما در راه به بردگی گرفته شد و او را سلمان نام نهادند . محمد پس از ایمان آوردن وی او را از ارباب عربش خرید و آزاد کرد.
اما این که قرآن ساخته و پرداخته ی ذهن او باشد امری بدیع است ، زیرا در تواریخ مبارزه ی وی با عمر؛فاتح بی شرافت ایران بزرگ که ایلغار فرزندان نیک پیش(!!!!)که از هیچ منکری در ایران فروگذار نکردند ؛ مسطور است . اگر سلمان را این چنین مقامی بود که قرآن را نوشته باشد ، میتوانست برای مبارزه با آن خبیث قرآن را دستخوش تغییر کند یا از اساس کتاب آسمانی دیگری(!!) نازل بفرماید .
امید است پاسخ خود را گرفته باشید .
تاریخ الاسلام دانشگاه کمبریج
تاریخ لعرب جرجی زیدان
نه عزیزم قران نه ساخته سلمان نه علی نه پیامبر . قران سخن خداست
درود بر ایرانی و بعد از آن درود بر اسلام
سلام در سال ۱۳ هجری با پیامبر آشنا شد. یعنی تا این سال، نزدیک به ۸۰ سوره بر پیامبر نازل شده بود که سلمان پیامبر را دید.
اینها همه ش شایعات اینترنتیه!
خیلی عالی بود . به امید پر بار تر شدن
با سلام
امید بر آن داشتم که از سردار بزرگ ایرانی که هنوز رشادت های او زبان زد ایرانی و غیر ایرانی است جای بیشتری در این صفحه داشت و توضیحات بیشتری را برای هر ایرانی از زندگی آن بزرگ مرد عرضه می داشتید ولی افسوس..!!
آیا از تاریخ دقیق روز حمله سورنا به کراسوس اطلاعاتی موجود می باشد؟
لطفا با E-mail به من اطلاع دهید
با تشکر و سپاس فراوان
عجیبه که در مورد سورنا فقط همین قدر با کمی بیش و کم توی همه ی سایت ها نوشته. خیلی متاسف می شم وقتی می بینم عشق دوران کودکی و همچنین الان بزرگسالیم که همه ی دنیا می دونن چقدر برامون اسطوره ی مهمیه اینجوری ناشناس و غریبه. راستی راجع به این که سورنا همان رستمه هم اگه می تونین مطلب گیر بیارید و برامون بذارین رو سایت. در کل مرسی، خوب بود. قضیه ی حیله ی ورود به سلوکیه رو نمی دونستم!
به زودی اخبار بسیار جالبی در مورد سورنا خواهید شنید
موفق و موید باشید
نه،این سایتو ببین:
https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/333391/%D8%B1%D8%B2%D9%85-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7-%D9%88-%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3?q=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7&score=6.304377&rownumber=2
چند تا سایت خوب دیگه هم است اگه برات جالبه می تونی به من ایمیل بزنی:
ariankeshvari83@gmail.com
سلام دوست عزیز
از آنجاییکه سورن و سورنا هر دو نام این سپهبد ایرانی میباشد، خیلی بهتر خواهد شد که در متنتان به هر دو اسم اشاره نمایید، زیرا دیده میشه که در بسیاری از سایتهای اینترنتی ریشه سورن را به اشتباه متعلق به زبان هندی می دانند در صورتیکه این نام زیبا، نام یک سردار دلیر ایرانی است که شما مفصلا توضیح دادید.
با تشکر از شما
ممنونم منیژه خانوم.
باسلام به اطلاعتون میرسونم که سورن یاسورنا یاسور ریشه درزبان کردی داره درزبان کردی یعنی خوش سیما خوش سرشت رنگ سرخ پاک همچین معنی های مختلف زیاد هست برای این کلمات خلاصه ریشه کردی داره مادوایلام هردواز نژاد کرد هستن سورن کلمه ای کامل کردی وایرانی هستش
با چه مدرک و سندی ادعای کرد بودن ماد و ایلام رو داری!!؟ والا از اونجایی که من میدونم کلمات مشترک زیادی بین زبان ایلامی ها و مادها تو زبان آذربایجانیها هست وحتی شرق شناسان اروپایی و آمریکایی هم به غیر ایرانی بودن زبان ایلامیها اعتراف دارن.
سورن نام خاندان سورنا می باشد
خوب
با سلام
بدبختانه سورنا هم در دام توطئه هایی افتاد که مردان بزرگی از ایران رو نابود کرده . افسوس … البته نمیتوان از منافع متضاد بزرگان ایرانی و شاهان چشم پوشی کرد چون اغلب موارد از هر دو طرف زیاده خواهی هایی نمایان میشده … ولی خب سورنا واقعا سردار شایسته ای بود !
این یه زندیگی نامه دیگه از اونه که از وبلاگ فرزانگان برداشته ام البته نظر نگارنده این زندیگی نامه در باره مرگ اون کمی بدبینانه است و فکر کنم کمی بیراهه رفته! :
سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان از سوی اشک سیزدهم ( ارد orod * ) پادشاه دلاور اشکانی فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده بودند، را با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت. «ژول سزار» Julius Caesar و «پومپه» Pompee و «کراسوس» Crassus سه تن از سرداران بزرگ روم بودند که کشورهای پهناوری را که به تصرف این دولت درآمده بود، اداره میکردند. «کراسوس» فرمانروای شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران و سپس هند را در سر میپروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. «کراسوس» با سپاهی مرکب از ۴۲ هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را بر دوش داشت به سوی ایران روانه شد ارد پادشاه ایران که خود در شرق ایران در حال جنگ با مهاجمین بود ، یکی از فرماندهان بسیار باهوش و شجاع خود به نام سورنا را به جنگ رومیها فرستاد. نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از آذربادگان آغاز و تا قلب میان رودان ادامه یافت . در جنگی که در جلگههای میان رودان ( بینالنهرین ) و در نزدیکی شهر کاره Carrhae «حران» روی داد. در جنگ «حران»، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و دستگیر کند. «کراسوس» و پسرش «فابیوس» Fabius در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند. جنگ حران که نخستین جنگ میان ایران و روم به شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پیدرپی برای نخستین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران و دولت پارت را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد.،دولت روم در پیشرفت مرزهای خود در شرق، با سد نیرومند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی «سورنا» بر «کراسوس» و شکست روم از ایران، نزدیک به یک سده، رود فرات مرز شناخته شده میان دو کشور گردید و رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.مرگ سورنا ، باعث شد اروپائیان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدین گونه انتقام از پادشاه مقتدر امپراتوری ایران بگیرند .
و متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد بگونه ای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیف تر نمود .
و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد .
اروپائیان هر گاه در صحنه قدرت نتوانسته اند پیش روند ، دست به حیله گری و دروغ گویی زده اند و فاحش ترین نمونه آن دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است…
با سلام
دوستان خوبم بیایید دست در دست هم دهیم
و آرزوی پیشینیان خود را به تحقق برسانیم
و آن آرزو چیزی جز سعادت. پیشرفت .قدرت و عزت ایران زمین نبود
با سلام و احترام،
چنانچه برای سرکار مقدور است در مورد مطلبی که در متن فوق (سردار سورنا) آمده توضیح بیشتری دهید.
“او تنها کسی بود که اجازه داشت در موقع تاجگذاری شاه کمربند شاهی را به کمر ببندد.”
با تشکر
پانته آ
سلام به همه دوستانم
خیلی از دیدن یادداشت های شما خوشحال شدم
تا امروز همه ازم می پرسیدن سورنا کیه
فکر می کردم کسی از زندگی این سردار اطلاعی نداره
باید به متن شما اضافه کنم
در ری مدتی زندگی کرد در جنوب ری باستان چشمه ای بنام او بود(چشمه علی در محله صفاییه دولت آباد امروز)
خاندان او بعد از مرگ وی در سیاست و مجلس مهستان باقی ماند خاندانش در هرات امروزی ساکن بودند
با اهداء سلام و احترام
کاش می شد به یاد و احترام این حامیان و مرزداران و این بزرگمردان ایران زمین ، در تقویم رسمی کشور ، روزی را تعیین و از علاقمندان دعوت کنند تا مقالات و یافته ها و نظراتشان را ارائه نمایند.
با اهداء سلام و احترام
کاش می شد به یاد و احترام این حامیان و مرزداران و این بزرگمردان ایران زمین ، در تقویم رسمی کشور ، روزی را تعیین و از علاقمندان دعوت کنند تا مقالات و یافته ها و نظراتشان را ارائه نمایند.
ایران اسلامی سربلند باد
دل خجسته ای داری شما
اینا تاریخ مدارسو عوض کردن و هخامنشیان و اشکانیانو حذف کردن جاش تاریخ اسلامی گذاشتن . حالا بیان واسه منو تو روز ملی سورنا بزارن!!!
تاریخ قبل از آریاییها که از همون اول تو کتابامون نذاشتن اینا فقط میتونن آریایی سامی زبان رو ببینن
سلام بر دوستان گلم از همه پیامهاتون ممنونم سورنا جنگید که آداب و روسوم کهن پارسی از بین نره پس خواهشن آخر اسم عزیز وطنمون اسلامی نزارید چون بزرگترین ننگ و بی احترامی به مردان بزرگ تاریخمونه.
ba salam aval inke tof be rooohe salamane farsie khaen vatan foroosh bad yekhorde tahghigh konid bad nist in mojasame motalegh be roostaie soosan ke az tavbe ize hastesh izeh ham az sharhaie khozestan hast na chahar mahl albate ma izeiha va nesfe khozestan bakhtiyari hastim be in mojasame ham miagn marde parti
ممنون هرچند کوتاه اما مفید بود.
به جای اینکه فیلم مختار مساختن فیلم این سردار بزرگ میساختن