کاسی ها در بابل
نویسنده: یزدان صفایی
پیش از پرداختن به بررسی تاریخ پادشاهی کاسیها در بابل، نیازمند بررسی پیدایش، خاستگاه و دیگر ویژگیهای قوم باستانی کاسیها هستیم.
از حدود هزاره سوم پیش از میلاد، کاسیها (آشوریها آنها را به این نام خواندهاند) طوایف باستانی کوه نشینی بودهاند که در زمینهای جنوب غربی دریای کاسپین (خزر) و سپس در دامنههای کوههای زاگرس نشیمن داشتهاند. از این قبایل که به زبان آکدی، «کاشی» خوانده میشدهاند تا هزاره دوم پیش از میلاد، آگاهی در دست نیست. استرابون قلمرو حکومتی کاسیها را از حدود همدان تا دربندهای خزر در شمال تهران مینویسد گسترهٔ حضور کاسیها چنان که از نوشتههای آشوری بر میآید، از سمت غرب تا همدان ادامه داشته است. ایشان در سرزمینهایی زیستهاند که در دورههای پسین تاریخ ایران، مهد تمدن «ماد» بوده است.
در نوشتههای آشوری، از آنان با نام «کاسیها» (Kassi) یاد شده است. نام هگمتانه یا همدان را آشوریها پیش از دوران مادها «کار – کاسی» یه معنی شهر کاسیان مینامیدند. یونانیها، به قلع کاسیتروس Kassitiros میگفتهاند چرا که آن را از سرزمین کاسیها به دست آوردهاند. همچنین همدان را پیش از دوره ماد، آکسایا Akessaia مینامیدند.
لئونارد ویلیام کینگ در تاریخ بابل، آنها را ازنژاد آریایی و از خویشاوندان فرمانروایان میتانی میداند. همچنین نام خدایان کاسیها، نشان دهندهٔ پیوند میان ایشان و مردم آریایی است.
مردم ناحیه لرستان کنونی را بازماندگان کاسیها میدانند. آنچنان که از روی ظاهر واژهها بر میآید نام شهرهای قزوین و کاشان و همچنین نام دریای کاسپین از نام این قوم باستانی گرفته شده است. آثار کاسیها تا نواحی دوردست ماد نیز تا هزارهٔ نخست پیش از میلاد به یادگار مانده و عنصر کاسی را در جنوب غرب ماد به طرز آشکاری میتوان مشاهده کرد.
ایشان در دامنههای زاگرس با اقوامی چون گوتیها، لولوبیها در هزارهٔ سوم پیش از میلاد، همسایه بودهاند.
دربارهٔ زبان کاسیها میتوان گفت که به زبان ایلامیها، نزدیکی داشته است. از این زبان تنها چند واژه و عبارت در متون اکدی در نوزی به دست آمده است. برای نمونه، نام چند خدا به این زبان باقی مانده است:
بوریاس Burias که با بوره آس Boreas یونانی و شوریاش Shuriyash که با شوریاه Shuriayh هندی نزدیکی دارد. چند نام دیگر مانند کششو Kashshu، شیپاک Shpak، هاربه Harbe، شومالیا Shumalia، شوقامونا Shuqamuna نیز دیده میشود.
از کاسیها حدود دویست کتیبه سلطنتی کوتاه باقی مانده است که با توجه به مدت زمان فرمانروایی آنها در بابل، کوتاه به نظر میرسد.
کاسیها در بابل
کاسیها در هزاره دوم پیش از میلاد به بابل حمله کردند، این مردم با سپاه آراسته و اسلحهٔ تازه که تا آن زمان سابقه نداشت، از ایران به بابل آمدند. و سومین سلسله بابلی را تشکیل دادند. دورهٔ طولانی فرمانروایی کاسیها بر بابل، نشان از توانایی بالای آنها در اداره کشور دارد و شایستگی فرمانروایان کاسیها آشکار میشود.. پایتخت آنان دور کوری گالزو Dur-Kurigalzu بود.
پس از حملهٔ کاسیها به سرزمین بابل در زمان سامسوایلونا Samsuiluna، حملات مشابه دیگری نیز صورت گرفت اما در زمان شاهان پسین بود که کاسیها جای پای ثابتی در شمال بابل به دست آوردند. مؤسس سلسله کاسیها در بابل، گدش Gadash نام داشت که صورت فشردهای از نام «گانداش» است. او در متن خود، خود را افزون بر شاه بابل با لقبهایی چون «پادشاه چهارگوشه جهان» و شاه سومر و اکد نامیده است. پس از او پسرش، آگوم Agum بر تخت نشست که پس از بیست و دو سال فرمانروایی، کشتیلیاش Kashtiliash که هماورد کاسی او به شمار میآمد، تاج و تخت را به دست آورد. در کاوشهای باستانشناسی که در سال ۱۹۶۹ میلادی صورت گرفت، یادگاری به صورت قبّه از او به دست آمد که در آن خود را پادشاه سرزمین دریا Sea-country خوانده است. پادشاهان بعدی بابل، از خانواده کشتیلیاش بودهاند.
بخش مهمی از آگاهی ما از دوره فرمانروایی کاسیها در بابل، از منابع بابلی نبوده بلکه از بن مایههای مصری به دست آمده است. از این اسناد میتوان به روابط مصر با دولتهای بزرگ آسیا، از جمله پیوندهای زناشویی میان شاهان بابل و مصر و روابط ناشی از آن پی برد.
نام شاهان کاسی را بر اساس نظریات جورج کامرون باستانشناس، میتوان به صورت زیر گزارش کرد:
۱-گانداش، بنیانگزار سلسله کاسی در بابل (از ۱۳۷۴ تا ۱۷۴۹ پیش از میلاد) Gandash
۲- سرآگوم یکم Ser – Agum
۳- کاشتی لیاش یکم Kashtiliash
۴- اوشی Ushi
۵- آبی راتاش Abiratash
۶- تازی گوروماش Tazi Gurumash
۷- آگوم دوم نامور به کاک ریمه یا آگوم بزرگ Agum – Kak – Rema
۸- هاربه –شیباک Harbe – Shipak
۹- تی پارک زی Ti – Park – Zi
۱۰- بورنا بوریاش Burna – Buryash
۱۱- پادشاهی ناشناخته
۱۲- کشتی لیاش دوم (۱۵۱۲-۱۵۳۰ پیش از میلاد) KashtiLiash
۱۳- اولام – بوریاش Ulam – Buryash
چیرگی کاسیها بر بابلیان و فرمانروایی طولانی آنها بر آن سرزمین، به داد و ستدهای فرهنگی منجر شد. این تعاملات فرهنگی را به چهار دستهگاه نگاری، کودورّو (سنگهای تعیین مرز)، اسب و معماری بخشبندی کردهاند.
۱)گاه نگاری
یکی از اثرهای کاسیها بر بابل، اصلاح محاسبهٔ تقویم بابلی بود که بر اساس آن، هر سال بر پایهٔ نامی از یک رویداد بزرگ، یا سال شمار پادشاه وقت، یا یک سنت دینی، گذارده شده بود. کاسیها این سامانهگاه نگاری را که امکان بیشتری برای اشتباه دارد، با یک سامانه سادهتر جایگزین کردند که در واقع تاریخ گذاری بر پایهٔ فرمانروایی پادشاهان بود.
۲) کودورّو Kudurru (سنگهای تعیین مرز)
اکودورّو به زبان آکدی، به معنای «حد و مرز» است. این واژه به این مفهوم بود که با استفاده از نصب نشانههای سنگی، زمینها مرزبندی میشد. این اصطلاح برای نخستین بار در دوره کاسی استفاده شده است که عبارت از سنگهای بیضی شکل یا ستون مانندی بوده است مه به عنوان سند مالکیت استفاده میشده است.
این سنگها بیشتر در معبد نگه داشته میشد و نسخههایی از آن را که از گِل بدست میآوردند، به دارندگان زمینها داده میشد. کودورّو از دو بخش ساخته میشد، در بالای سنگ، تصویر خدایان و یا نمادهای آنان و همچنین نشانههای مربوط به دانش هیأت، نقش میشد.گاه در پشت یا زیر این سنگهای مرزی، نوشتاری مفصل میآمد که شامل موقعیت دقیق و اندازهٔ زمین و دیگر آگاهیهای مربوط به هر مِلک بود.
این سنگهای مرزی، منبع آگاهیهای ما درباره چگونگی وضع اقتصادی بابل در دوره کاسیها به شمار میآید. نشان دادن نمادهای خدایان بر روی این سنگها از آیینهای کاسیها بوده است وگاه، مُهر پادشاه نیز بر روی آن زده میشد.
از این گونه سنگها در آغاز، برای پشتیبانی از حق دارندگی (مالکیت) خصوصی، نیز استفاده میشد و سپس به عنوان انتقال زمین از طریق فروش استفاده شد.
بیش از هشتاد کودورو از زمان کاداشمان – انلیل نخست (حدود ۱۳۷۰ پیش از میلاد) تا سده هفتم شناسایی شده است که نشان دهنده بازه زمانی است که از این دستاورد کاسیها در بابل استفاده میشده است.
۳) اسب
اسب را کاسیها به میان رودان آوردهاند چرا که با آمدن کاسیها است که اسب، ناگهان در سراسر آسیای غربی بهترین حیوان بار ک به شمار آمد. پیش از این، اسب در بابل به نام «خر کوهستان» یا «الاغ کوهی» یاد میشد که کهنترین اشاره به آن در دوران حمورابی است. در آن دوران کاسیها، کوچ نشینهایی در غرب ایلام تشکیل دادند و هنگامی که دستههای کوچکی از آنان وارد دشت بابل شدند، ابزارهای خود را نیز به همراه بردند.
پیدا شدن ارابههای تندرو که به وسیله اسب در دشتهای خاورمیانه در جنگها به کار میرفت، دگرگونی بزرگی در شیوه جنگیدن ایجاد کرد. این ارابهها که به جای الاغ با اسب کشیده میشد، ترابری را اسانتر و سریعتر کرد. اصطلاحهای مربوط به پرورش اسبان گردون توسط فردی از میتانی به نام «کی کولی Ki-Kuli» نوشته شده است.
۴) معماری
پادشاهان کاسی در قلمرو خود به بازسازی و آراستن پرستشگاهها در نیپور، لارسا Larsa، اور و اوروک دست یازیدند. یکی از آنان به نام کارا-اینداش (حدود ۱۴۴۵-۱۴۲۷ پیش از میلاد) در» اِ-آنا E. Ana»، در اوروک، پرستشگاهی که نمای آن از آجر ساخته شده است، به جای گذارد که آجرهای به کار رفته در آن، صورتهای موجودات آسمانی را با برجستگی اندکی نشان میداد. این بنا یک بنای کاملاً کاسی است و مانند آن در هیچ جای میان رودان پیدا نشده است. این فن هنرمندانه در میان رودان آن روزگار، شناخته شده نبود و بعدها توسط کلدانیان در بابل و توسط هخامنشیان در شوش و تخت جمشید به کار رفت.
کوری گالزوی Kurigalzu دوم (حدود ۱۳۴۵-۱۳۲۴ پیش از میلاد) یکی از فرانروایانی بود که پیشتاز سازندگی به شمار میرفت، او شهر او را که در زمان سامسو-ایلونا Sumsu-Iluna ویران شده بود، بازسازی کرد و همچنین شهر تازهای ساخت که ویرانههای آن در عقرقوف Aqra-Quf دیده میشود و برج ۱۷۰ پایی آن، هسته زیگورات بزرگی را تشکیل میدهد. کاوشهای انجام شده در عقرقوف در سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ پایه زیگورات با پلههای بزرگ و سه معبد و بخشی از یک قصر را از دل خاک بیرون آورده است.
از کاسیها، تندیسهای سفالینی شامل سر ماده شیری با اندازهٔ طبیعی و سر مردی با سبیل رنگ شده و ریش بلاند پیدا شده است.
از یافتههای دیگری که مربوط به کاسی باشد میتوان مهرهای استوانهای نام برد که دارای نمادها و نقشهای گوناگونی از جانوران قرص دایرهای بالدار میباشند.
سرانجام دولت آشور در اوایل سده سیزدهم پیش از میلاد، توانست بابل را بگشاید و به غارتگری بپردازد توانست هفده سال بر آن حکومت کند. ولی ضربهٔ نهایی به کاسیها را ایلامیها وارد کردند. در هزارهٔ نخست پیش از میلاد، کاسیها به کوههای زاگرس عقب نشینی کردند.
بن مایهها
۱. بهزادی، رقیه، ۱۳۸۶، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری.
۲) عطایی فرد، امید، ۱۳۸۴، ایران بزرگ، انتشارات اطلاعات.
۳) سهرابی، محمد، ۱۳۷۶، لرستان و تاریخ قوم کاسیت، انتشارات افلاک.
۴) ورجاوند، پرویز، ۱۳۸۷، اطلس تاریخ ملی ایران، سازمان نقشه برداری کشور.
۵) گیرشمن، رومن، ۲۵۳۵، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
۶) رضایی، عبدالعظیم، تاریخ ده هزار ساله ایران، جلد اول، نشر اقبال.
۷) منبع عکس : http://realhistoryww.com/world_history/ancient/sumer_Iraq_4.htm
تشکر از اطلاعات مفیدتون ما در تلگرام یک گروه فعال در رابطه با تاریخ باستان منطقه زاگروس داریم خوشحال میشیم شما هم افتخار همراهیی به گروه ما رو بدید در صورت تمایل به بنده ایمیل بزنید تشکر
خدای قوم کاسی ها کاسیوو کاشیو بود کاسیو یعنی خدای ماده ها کاشیو یعنی خدای نر ها مردمانی که به این دو خدا اعتقاد داشتن کاس و کاش معروف شدن با جمع بستن کاس یا کاش کاسی کاشی کاسان کاشان کاسیان کاشیان کاشپین کاسپین مثل جمع بستن کرد کردی کردها کردستان بوجود امد کاسیو و کاشیو دو جن هستن توی پاکستان قفقاز مصر کسانی که مرتاض میشوند دو جن بسیار قوی تسخیر میکنن به نام کاسیو کاشیو
همانطور که ثابت شده کاسی ها اجداد مردمان لک زبان بودن.محل سکونتشان منطقه اهیه لک نشین امروزی بوده که هیچ وقت دس نخورده اند وهیچ متجاوزی نتونیته بشون نفوذ کنه.مثلا مخرخ در نورداباد لکستان نقشو نگاره در کوهدشت لکستان وصلاح هیه جنگی در مجاورت رودخاته سیمره که همگی مطعلق به لکستان بودن.پس شکی نیست که کاسی ها اجداد لک بودن.مثلا یکی از خدایانشان به اسم هوره دای بوده.که به زبان لکی یعنی طلوع خورشید.خواهشی که دارم کاسی ها رو لر معرفی نکنین یا نگین که کاسی ها لر هایه لک بودن.چون هیچ ربطی به لری نداره زبان لکی.لک فقط لک بوده وهیچ وابستگی نه به کرد داره نه لر.اگرم توجه کرده باشین لکی زبانی اصیلتره که بسیاری از کلمه هایه ریشه دارو در این زبان فقط میتونین پیدا کنین.همان طور که بیشترین شباهتو به زبان پهلوی واوستا داره.پس مطمعناازبان لکی از لری اصیل تره وهیچ وابستگی به لری نداره.امیر حسین از لک هایه کرمان.ما حدودا ۵۰۰سال پیش به کرمان مهاجرت کردیم والان ایل بزرگی هستیم که زبان لکی رو هیچ وقت فراموش نکرده ایم وبه ان تکلم میکنیم.با تشکر
تا زمان صفویه در لرستان نه اسمی نه نشانی از لک وجود نداشت،بعد از انقراض اتابکان لرستان در زمان شاه عباس برای جلوگیری از قدرت یافتن دوباره لرها شاهان صفوی شروع به سیاست اسکان و مهاجرت اقوام از جاهای دیگر به لرستان کردند که قوم لک یکی از این مهاجران میباشند
بی وجود باباطاهر متولد کدوم دوره بوده؟؟
اون زمان خودشو لک معرفی کرده…
موقع وجود تورک ها و ساختن سلسله هاشون توی ایران که هویت آذری هارو هم مبدل به تورک کرد
در صورتی که با ورود اعراب به یه سری مردم عشایر دورگه عرب و فارس میگفتن لور…
🤣 اثری که نشان بده لک ها پیش از ۴۰۰ سال پیش و زمان اتابکان در لرستان وجود داره ارائه بده
با سلام
نژادهای چندهزار سال پیش را نمیتوان به یک قوم بست داد . از قوم کاسی هم طبیعتا چندین قوم و قبیله بوجود آمده است
برو بابا
در شمال شهر ایذه منطقه وسیعی بنام تحت (تخت) کاشو وجود دارد
کاسیها اجداد مردم لک هستند و از الشتر تا ماهیدشت و هرسین مکان اصلیشون بوده . هیچ ربطی به لوریان نداره
از مطالبت ممنونم رئیس سایت واقعا مفید بود حالا من یه سری شواهد دیگه هم برای اثبات اریایی بودنشون دارم خواستی بت بدم ویرایش کن