جدایی “هرات” از ایران؛ حیله استعمایِ انگلیس

۱- اهداف و مقاصد انگلیس و روسیه در زمان محمدشاه
معلوم است هیچ یک از دو دولت انگلیس و روسیه مصالح و منافع واقعی ایران را در اقدامات خود ملاحظه نمی‌کردند.
دولت انگلیس می‌خواست ایران را به صورت سد محکمی در مقابل نفوذ روسیه به سوی هند داشته باشد و همین نظر را در مورد افغانستان داشت، انگلیس قصد داشت ایران را کاملا متمایل به خود کند و افغانستان را در اختیار گیرد تا از جانب هند آسوده باشد.
به علاوه انگلستان خود را در مقایسه با روسیه که منافع و مزایایی به موجب قرارداد ترکمنچای به‌دست آورده بود، مغبون می‌دانست و باید به نحوی این فاصله را جبران می‌کرد.

دولت روسیه با وجود داشتن امتیازات ترکمنچای و علاقه به آرامش در روابط با ایران از سیاست اصلی و تحقق اهداف اولیه غافل نبود، می‌خواست تجارت ایران را به خود اختصاص دهد و ایران را در شکل پایگاهی اختصاصی برای تسلط آینده بر افغانستان و هند و رسیدن به آب‌های آزاد خلیج‌فارس در اختیار داشته باشد.

معلوم است اهداف دو کشور روسیه و انگلیس قابل جمع نبود و رقابت شدیدی بین آن دو به وجود آمد و هر یک سعی داشتند مانع نفوذ دیگری باشد.

دولت ایران که سوابق درخشان و تمدن کهن و نسبتا صاحب قدرت و نفوذ داشت مورد توجه ملل همسایه یعنی افغانستان و هندوستان بود و همیشه این دو دولت انتظار کمک و همکاری از ایران داشتند؛ این بود که دولت انگلستان که مایل نبود دولت مقتدری در همسایگی هندوستان وجود داشته باشد، با آرامش ایران و قدرت این کشور همیشه مخالف بوده است.

سیاست ملایم و دوستانه روس‌ها در ایران موجب شد که انگلیسی‌ها جدا با دولت روسیه در شرق رقابت کنند و از پیش‌آمد خطرات احتمالی جلوگیری کنند؛ اما روس‌ها دیگر به سیاست انگلیسی‌ها آشنایی داشتند و متوجه شده بودند که اختلاف و دشمنی آن‌ها با ایران و عثمانی به نفع انگلستان است.

از این پس هر یک از دو دولت روس و انگلیس مستقلا سیاست خود را در آسیا اجرا می‌کردند و در نتیجه بین این دو کشور رقابت سیاسی پیدا شد که مساله هرات در زمان فتحعلی‌شاه و محمدشاه یکی از مسائلی است که در نتیجه اختلاف سیاست این دو دولت به وجود آمده است.

از سال ۱۸۳۱ به بعد رقابت انگلیس و روسیه به مسائل سیاسی کشیده شد و مساله افغانستان در این دوره این موضوع را به خوبی آشکار کرد؛ چون در این زمان با اجرای سیاست‌های مختلف و دخالت کشور‌های اروپایی، این ناحیه که از ادوار قدیم جزو خاک ایران بود، از تسلط ایران خارج می‌شود.

در اوایل سلطنت محمدشاه برتری چشمگیر در ایران با روسیه بود؛ زیرا محمدشاه و قائم‌مقام صدراعظم تمایلی به انگلیس نداشتند و سیاست مکارانه و مزورانه انگلستان را در جریان جنگ‌های با روسیه و هم در ارتباط با حوادث افغانستان به یاد داشتند و طبیعتا به سفیر انگلیس در ایران هم با همین سابقه نگاه می‌کردند و احترامات خاصی که برای سفیر روسیه در ایران قائل بودند، موجب شد انگلستان عکس‌العمل نشان دهد و سیاست اعمال فشار و خشونت نسبت به ایران را در پیش گیرد.

محمدشاه در سال ۱۸۳۷ (۱۲۵۳ ق) به‌رغم نقشه انگلیسی‌ها به هرات لشکر کشید، اما آن‌ها آماده بودند تا خودشان هرات را تصرف کنند و ضمن جنگ با روس‌ها ماورای قفقاز را از قلمرو روسیه جدا و خان‌نشین‌های آسیای میانه را تصرف کنند. انگلیسی‌ها کوشش داشتند تا ایران و افغانستان را به سوی خود بکشانند و ضمن جنگشان علیه روسیه، هرات را به مرکز استراتژیک به‌منظور تجاوز به آسیای میانه تبدیل کنند.

۲- علل اختلاف ایران و انگلیس در مساله هرات
در کلیه پیمان‌هایی که در فاصله سال‌های ۱۸۱۴-۱۸۰۰ (۱۲۲۹-۱۲۱۵ ه. ق) میان ایران و انگلیس منعقد شد انگلیسی‌ها همواره هرات را جزو لاینفک ایران شناختند؛ اما همین که ناپلئون شکست خورد و انگلیسی‌ها توانستند نفس راحتی بکشند سیاست خود را تغییر دادند و تصمیم گرفتند که هرات و بلوچستان را از ایران جدا سازند و حریم امنیت جدیدی را برای هندوستان به‌وجود آورند و در اجرای این سیاست شروع به تحریک افغان‌ها علیه ایران کردند.

انگلیسی‌ها منطقه هرات را مهم می‌شمردند؛ چون برای این نقطه ضمن طرح‌هایشان به منظورتجاوز استعماری به منطقه آسیای میانه و حوزه دریای خزر اهمیت استراتژیک فراوانی قائل بودند. انگلستان همچنین در نظر داشت از هرات به‌منظور پوشاندن گذرگاه‌های شمال غربی برای هندوستان بهره ببرد.

انگلستان به گونه‌ای پیگیرانه به استوار کردن موقعیت خود در ایران ادامه داد. این دولت از سرکشی خان‌های خراسان علیه قدرت شاه پشتیبانی می‌کرد و منظورش آن بود که نفوذ انگلیسی‌ها را در خراسان پا برجا کند و مانع قدرت عملی شاه ایران بر هرات شود که فرمانروایان آن فقط اساسا سلطنت شاه را بر آن منطقه به رسمیت می‌شناختند.

شکست‌های ایران از روسیه و انعقاد معاهدات گلستان و ترکمنچای باعث شد که در میان عشایر ساکن شرق ایران و به‌خصوص ایالت خراسان آثار شورش بروز کند و می‌خواستند از فرمان شاه خارج شوند و دست عمال انگلیسی در این شورش‌ها به خوبی آشکار بود.

موقعیت خراسان با موقعیت خاصی که آن ناحیه به واسطه مجاورت با افغانستان و ترکمنستان داشت، در دوران پادشاهی فتحعلی‌شاه یکی از مسائل مهم سیاست داخلی او بود.

آقامحمدخان بعد از آنکه حکومت شاهرخ شاه افشار را در خراسان برانداخت، هنگامی که می‌خواست با ایجاد تشکیلات جدید اشغال نظامی خود را به استقرار حکومت و سلطنت قاجار در آن ناحیه تبدیل کند، حمله سپاه روس به خاک قفقاز مانع انجام مقصود شد و بر اثر مراجعت او به تهران، خراسان فقط در حال اشغال نظامی باقی ماند و حکام قدیمی که هنوز به خاندان، افشار و حکومت ضعیف شاهرخ علاقه‌مند بودند در انتظار حوادث جدیدی که حرکت آقامحمدخان به قفقاز ایجاب می‌کرد، نشستند.

زمان‌شاه، پادشاه افغانستان برای آنکه در برابر نفوذ و قدرت سلطنت قاجار در ایران موقعیت خود را در هرات محکم سازد و در صورت لزوم بهانه‌ای برای حمله به خراسان داشته باشد، نادرمیرزا فرزند شاهرخ را که از مشهد گریخته بود پناه داد و، چون خبر قتل آقامحمدخان منتشر شد و حکام خراسان رویه استقلال طلبی را از نو گرفتند، وی سپاهی به کمک نادرمیرزا مامور و او را روانه مشهد کرد.

منبع: از کتاب تاریخ روابط خارجی ایران از قاجاریه تا سقوط رضاشاه/ نوشته دکتر علیرضا امینی

منبع روزنامه دنیای اقتصاد

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ