شاه صفی
از پادشاهان سلسله صفوی در ایران شاه صفی که پس از پدربزرگش شاه عباس در سن هیجده سالگی به پادشاهی رسید(۱۰۳۸ق / ۱۶۲۸ م) و در حدود سیزده سال نیز حکومت کرد. جنگ با دولت عثمانی و معاهده زهاب که منجر به جدایی بغداد از ایران و تثبیت حاکمیت ایران بر ایروان و آذربایجان شد، یکی از مهمترین حوادث دوره حکومت شاه صفی است.
به حکومت رسیدن
بعد از شاه عباس اول، نوهاش شاه صفی نیز در سن هیجده سالگی به حکومت رسید.(۱۰۳۸ق/ ۱۶۲۸م) «نام وی سام میرزا بود، پسر صفی میرزا، پسر نواب گیتی ستان عباس ماضی. پس از جلوس، هم تغییر اسم خود داده، موسوم به اسم پدرش، شاه صفی شد.»
برخی آوردهاند شاه صفی قبل از جلوس بر تخت فرمانروایی، عمر خود را در حرمخانه شاهی گذرانده بود و وی را بسیار درندهخو و بیرحم معرفی کردهاند؛ «تا جایی که افراد ذکور خاندان سلطنتی را از دم کشت و ریشه خاندانهای مخلص و خدمتگزاری چون امام قلی خان، فاتح هرمز، و گنجعلی خان زیگ را از ایران برکند.»
قتل و کور کردن شاهزادگان
یکی از مهمترین کارهای شاه صفی پس از به حکومت رسیدن، کور کردن و حتی کشتن برخی شاهزادگان بود. در تاریخ روضه الصفا آمده است:
«در سال [۱۰۴۲ق / ۱۶۳۲م] به سعایت و بدگویی بعضی امرای خاصه، شاه صفی دستور قهر بر افنای چراغ چشم و شعله وجود اعیان مجلس و اسباط خاقان مغفور برگشاد و به باد بینیازی نور عیون شمعهای نوربخش ارحام خود را فرونشاند. تصریح این کنایه آن که به تهمت داعیه سروری، پسران عیسی خان قورچی باشی که دخترزادگان شاه عباس مغفور بوده و هکذا چهار فرزند بیمانندِ سلطان العلماء خلیفه سلطان اعتماد الدوله، داماد شاه مغفور، و سه پسر میرزا رفیع صدر و یک پسر میرزا رضی، صدر سابق، و دو پسر میرزا حسن، متولی باشی مشهد مقدس، عمه زادههای خود را غالبا مکفوف و مکحول و پسران قورچی باشی را خاصه مقهور و مقتول کردند و عمه خود را که سلطنت بانوی حرمسرای عظمت بود، از حرم به خارج فرستاده و با امرای بزرگ، دل بد کرد و جمعی را معزول و برخی را مقتول نمود…»
رضاقلی خان هدایت هم چنین نوشته است:
«قتل شاهزادگان مکفوف البصر؛ هم در این سال (۱۰۴۲ق) شاهزادگان صفوی نژاد مکفوف البصر و معدوم الاثر که از غایت تنگدستی، الموت گویان به سر میبردند، به اشارت قهرمان ایران پنجه عقاب فنا شدند. اول: سلطان محمد میرزا، دوم: امام قلی میرزا، سوم: نجف قلی میرزا، ولد امام قلی میرزا، چهارم: سلطان سلیمان خان، ولد شاهزاده شهید صفی میرزا و چهار تن از دخترزادگان شاهان صفوی نژاد نیز مکفوف البصر شدند.»
گسترش فساد در دربار شاه صفی
تاورنیه، جهانگرد فرانسوی، که در دوره شاه سلیمان به ایران سفر کرده و به دربار شاهان صفوی راه یافته بود، حکایتهایی عجیب از فساد دربار و درباریان نقل کرده است، از جمله یکی از ننگینترین رویدادهای دوره شاه صفی این بود که وی در حال مستی ملکه را با «پنج و شش ضربت به شکمش» کشته بود.
پژوهشگرانی مانند مینورسکی و لاکهارت که درباره علل فروپاشی صفویه پژوهش کردهاند، مهمترین این دلایل را چنین برشمردهاند: تغییر نوع مالکیت عامه به خاصه، دگرگونی شیوههای سربازگیری، ضعف تربیت شاهزادگانی که پس از شاه عباس اول به پادشاهی رسیدند، نفوذ و قدرت بیش از حد زنان درباری و خواجگان حرم و بیش از همه، ضعف عقلی شاهان و نداشتن توان و تدبیر کشورداری.
جنگ شاه صفی با عثمانیها
کشته شدن بزرگان و فرماندهان، خالی شدن کشور از وجود افراد کاردان و ناپایداری پایههای حکومت، سرانجام شکست ایران از عثمانی و بسته شدن معاهده زهاب را به سال ۱۰۴۹ق سبب شد.
لاکهارت در این باره نوشته است: «نبودن فرماندهان لایق و مجرب باعث شکست ایران در جنگ با عثمانی شد و ایران در سال ۱۰۴۹ هـ. / ۱۶۳۹ م. بغداد را از دست داد» و در پی آن، همه بین النهرین نیز از دست ایران رفت.
سلطان مراد چهارم که پس از واپسین درگیری با شاه عباس دیگر هرگز جرأت دست درازی به خاک ایران را نیافته بود، در نتیجه آگاه شدن از اوضاع بسیار بد دربار و میزان نفرتی که در نتیجه خونریزیهای شاه صفی در دل مردم، به ویژه امرا و لشکریان، به وجود آمده بود، پارهای از ایالات غربی ایران را مورد تجاوز قرار داد.
در زبده التواریخ آمده است:
«در سنه ۱۰۳۹ هـ / ۱۶۳۰ م. که سال دوم جلوس آن حضرت [شاه صفی] بود، رومیه به سرکردگی مصطفی پاشا بر سر قلعه ایروان آمده، در اندک وقتی قلعه را به تصرف درآورده و اهل ایروان اطاعت نمودند. در سنه ۱۰۴۱ هـ. / ۱۶۴۳ م. شاه صفوی با توپخانه بسیار روانه ایروان شد. بعد از شش ماه محاصره، قلعه را تصرف کرد.» «روز بعد خود شاه صفی داخل قلعه گردیده و همه سپاه قزلباش را مورد نوازش شاهانه قرار داده و انعام و احسان شایان برای آنان نمود و بعد از انتظام امور آن ولایت، به اصفهان مراجعه کرد.»
به این ترتیب سپاه عثمانی در آذربایجان کاری از پیش نبرد و در بغداد نیز با مقاومت صفی قلی خان، والی قزلباش، رو به رو شد. وی با جسارت از آن شهر دفاع کرد و مانع پیشرفت دشمن گردید. هر چند در این ماجرا یک دسته از سپاه ایران به سرکردگی زینل خان شاملو در حدود کردستان از سپاه عثمانی شکست خورد و به دنبال آن ترکها وارد خاک ایران شدند، اما حرکت شاه صفی به سوی بغداد، سردار عثمانی را به ترک محاصره آن شهر واداشت.
در سال ۱۰۴۵ ق./ ۱۶۳۶ م. دولت عثمانی دوباره به خاک ایران حمله کرد و در حدود نخجوان تاخت و تاز نمود، ایروان را محاصره و تبریز را تسخیر و غارت کرد و قسمتی از آن را به آتش کشید، اما به علت سرمای شدید مجبور به بازگشت شد. شاه صفی آذربایجان را پس گرفت و ایروان را نیز از محاصره دشمن بیرون آورد و بدین گونه سلطان عثمانی این بار هم ناکام ماند. [۱۱] با این حال درگیریهای ایران و عثمانی به پایان نرسید. پس از چندی باز تاخت و تاز ارتش عثمانی به خاک ایران آغاز شد. این بار بغداد دوباره به محاصره افتاد و با آنکه نزدیک شش ماه در برابر هجوم سپاه عثمانی مقاومت کرد، اما سرانجام به سبب نبود آذوقه، تسلیم شد.(۱۰۴۸ ق)
وحید قزوینی نوشته است:
«قشون آل عثمان به سرکردگی خود سلطان مراد، عراق عرب را مورد حمله قرار داد. آنان توانستند یکی از اعضاء شریف و نفیس این کشور را از بدن جدا کنند.»
معاهده زهاب
در سال ۱۰۴۹هـ / ۱۶۳۹ م. بغداد از ایران جدا شد و بر اساس سازش نامهای که میان دولت ایران و دولت عثمانی تنظیم گردید، این جدایی رسمیت یافت. مستوفی درباره این سازش نامه چنین نوشته است:
«… به هر تقدیر بعد از آمدن ایلچیان و طی مراتبی، بنای مصالحه شده، چگونگی را به خدمت نواب اشراف عرض کرده، بعد از رخصت صلح کرده، سنور بسته، صلحنامچه از طرفین نوشته به یکدیگر سپرده، رومی به ولایت خود و قزلباش به اصفهان مراجعت کرده، نواب رضوان مکان به انتظام امور ایران پرداخته…»
این سازش که قرارداد آن در محل زهاب بسته شد، به «معاهده زهاب» معروف است.[یادداشت ۱] با این صلح، بغداد به دست امرای آل عثمان افتاد و ایروان از تعرض سپاه عثمانی در امان ماند. نماینده ایران در این هنگام محمدقلی خان بود.
این سازش چون بیشتر منافع عثمانی را تأمین میکرد، دوام یافت و حاصل ادامهاش هم آن شد که سپاه ایران به تدریج روحیه آسایش طلبی به خود گرفت و آن گونه که روحیه شاه صفی اقتضا داشت، دیگر ذوق و علاقهای به جنگ نشان نداد. این عهدنامه در زمان نادر شاه و کریم خان زند نیز مورد توجه سپاه ایران و قشون ینی چری بود و آنان پیوسته بدان استناد مینمودند.
در متن ترکی عباس نامه در مورد محتوای این معاهده چنین آمده است:
«… شمس الدین محمدقلی بیک ایشیک آقاسی ایلچلیک طریقتله گلوب شاه حضرتلی صلاح ذات البین و صلح و صلح جانبین خصوصتین اراده ایدوب تسکین جنگ و جدال و رفع غبار حرب و قتال التماس طلب ایتمکین…»